loading...
بسیج
بسیجی بازدید : 290 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

● مقدمه
انقلاب اسلامي، با همه‏ي عظمتش، وامدار شخصيت امام خميني است. پديده‏ي شگفت‏آور اين است كه آيت‏اللَّه العظمي خميني، با حفظ شأن و منزلت روحاني خويش، «امام امت» و «رهبر مستضعفان جهان» لقب مي‏گيرند و مردم از صورت شهروندان پراكنده به امت بدل مي‏شوند. براي توضيح و تبيين چنين فرآيندي، ناگزير بايد ادبيات مربوط به رهبري را در جنبش‏هاي ديني مرور كنيم.
جنبش‏هاي ديني، بنا به تعريف، حول يك رهبر مذهبي كه جاذبه‏اي استثنايي دارد، شكل مي‏گيرند. اين رهبري رسالتي پيامبرگونه(۱) دارد و به تغييراتي بنيادي مي‏انديشد. از اين رو، مطالعه درباره‏ي مسئله‏ي رهبري در انقلاب‏هاي ديني بايد در چارچوب نظريه‏هاي مربوط به اقتدار فرهمندي(۲) صورت گيرد.
پندار ماكس وبر اين بود كه كنشگران جنبش‏هاي اجتماعي از آن رو حول رهبران فرهمند گرد مي‏آيند كه اين رهبران قادرند به مردم بباورانند كه شرايط كنوني در معرض انقراض است. در عوض، شرايط آتي شامل نظم نويني است كه همگان در آن هويت مي‏يابند. وبر از آن رو «فره» را مهم‏ترين نيروي انقلابي تاريخ مي‏دانست كه اين نيرو قادر به سمت‏گيري مجدد(۳) ذهني مؤمنان است. از طريق همين تحول دروني است كه محيط خارجي نيز، به تبع آن، تغيير مي‏كند.
اسملسر، كه انقلاب‏هاي ديني را در جرگه‏ي جنبش‏هاي ارزش‏گرا طبقه‏بندي مي‏كند، علت پيدايش رهبران پيامبرگونه را اين گونه توجيه مي‏كند: جنبش‏هاي ارزش‏گرا به دنبال بازسازي يك نظام تمام‏عيار اجتماعي هستند كه از صدر تا ذيل نظام اجتماعي كهن و ارزش‏هاي حاكم بر آن را برمي‏اندازد. براي تحقق چنين امر عظيمي، بايد نوع كاملي از تبعيت و وفاداري در ميان هواداران شكل گيرد و آرمان‏ها و اميدهاي آنان در وجود رهبري كه كمر به بازسازي كامل ارزش‏ها بسته است، فرافكني شود.
چالمز جانسون معتقد است ظهور يك رهبر فرهمند، به عنوان شتاب‏دهنده به رفتار انقلابي، ضروري است؛ شخصيتي كه الهامات آخرالزماني در وجود او متكون شده باشد.
نورمن كوهن قائل است رمز موفقيت و تعالي رهبران انقلاب‏هاي ديني را نبايد در ميزان معلومات يا پايگاه و خاستگاه اجتماعي آنان جست‏وجو كرد؛ بلكه مغناطيس شخصيت آنان همواره بر هر عامل ديگري تفوق و تقدم داشته است.
شرايط اجتماعي در كيفيت پيدايش رهبران انقلاب‏هاي ديني نقشي كليدي دارد؛ به اين معنا كه بايد ميان پيدايش شرايط اجتماعي‏اي كه پذيراي اين رهبران است و مدعيات آنان نوعي هم‏زماني و تقارن وجود داشته باشد. در واقع، شكل‏گيري آگاهي انقلابي در ميان مردم اغلب در كانون اجتماع و تاريخ، پيش از تجسم و ظهور رهبري اتفاق مي‏افتد و رد و قبول مدعيات شخصيت فرهمند به پيدايش اين نوع آگاهي تاريخي و اجتماعي وابسته است. چه بسا شرايط اجتماعي و تاريخي فراهم است، اما رهبري انقلابي ظهور نمي‏كند و چه بسا پيدايش رهبري پيش از آماده شدن بستر اجتماعي رخ دهد. در هر دوي اين حالات، نوعي بي‏قوارگي و ناهم‏زماني ميان انتشار پيام و پذيرش آن ايجاد مي‏شود.
از ديگر موضوعاتي كه توجه محققان را به خود جلب كرده است، خاستگاه رهبران انقلاب‏هاي ديني و پايگاه اجتماعي آنان است. نقطه‏ي مشترك در مورد همه‏ي رهبران، پيشينه‏ي حاشيه‏اي بودن(۴) آنان نسبت به ساخت رسمي دستگاه ديني زمانه است. بيش‏تر رهبران، به دلايل گوناگون، از درون نظام آموزشي، اشتغال و منزلت به بيرون هجرت كرده و يا پرتاب شده‏اند و به علت پيشينه‏ي خود قادرند طرح دولت نويني را پي افكنند.
اسكاچپول معتقد است رهبران انقلابي، بيش‏تر از آن‏كه نماينده‏ي طبقات باشند، به صفت دولت‏ساز(۵) شناخته مي‏شوند. عمده‏ي اين رهبران از ميان آن دسته نخبگاني كه تا حدودي به حاشيه رانده شده‏اند و نسبت به حاكميت مستقر و طبقات مسلط فاصله گرفته‏اند، برمي‏خيزند. تجربه نشان مي‏دهد نخبگان حاشيه‏اي(۶) عموماً از اقشار تحصيل‏كرده‏اند و مهارت و آموزش‏هاي آنان مي‏توانسته به كار دولت مستقر بيايد و حتي بسياري از آنان دولت را عامل تغييرات بنيادي مي‏دانسته‏اند؛ اما به علت بسته بودن فضاي سياسي و فقدان تحرك سياسي در ساخت اجتماعي، از يك سو، و نداشتن ارتباط و ثروت، از سوي ديگر، نتوانسته‏اند منزلت خود را ارتقا دهند، لذا هم و غم خود را مصروف سازماندهي انقلاب و ايدئولوژي‏پردازي انقلابي كرده‏اند. اين قبيل نخبگان، از آن‏جا كه دولت را مهم‏ترين ابزار توسعه مي‏دانند، در صورت پيروزي جنبش، به سمت تأسيس دولت متمركز روي مي‏آورند. بنابراين همان گونه كه در توده‏هاي انقلابي، مقوله‏ي محروميت نسبي نقش عمده‏اي در انگيزش و هيجان انقلابي ايفا مي‏كند، در ميان رهبران جنبش نيز بايد پيش‏زمينه‏اي از تحت فشار بودن و حرمان جست‏وجو كرد. حتي در مواردي ديده شده است آنان فقر خودخواسته و انزواي اختياري را انتخاب مي‏كنند تا زمينه‏ي رواني و هم‏سطحي ميان خود و توده‏هاي محروم را فراهم آورند.
به نظر مي‏رسد رهبران تك‏رو(۷) بهتر مي‏توانند با جنبش توده‏اي رابطه برقرار كنند تا نخبگاني همچون دانشگاهيان، كه در ساختار رسمي جاي گرفته‏اند. حتي مي‏توان گفت در صورت پيدايش شرايط اجتماعي و رواني انقلاب، بخشي از اجزا از بدنه‏ي ساختار رسمي كنده مي‏شوند و براي اجابت خواست توده‏ها به نوعي حاشيه‏اي شدن سريع و اضطراري روي مي‏آورند. اين‏كه چرا نهادي مثل دين، كه علي‏الاصول و بنا بر نظريه‏هاي رايج، خصلتي محافظه‏كار دارد، در شرايط مذكور از درون خود نخبگاني را به بيرون مي‏راند تا رهبري جنبش‏هاي ديني را به عهده گيرند، امري است كه بايد در چارچوب مدل مشهور به «پاسخ نخبگان»(۸) مطالعه شود.
مدعاي اصلي اين مدل عبارت است از اين‏كه هنگامي كه شرايط محيطي يك سازمان آن‏چنان دچار تحول گردد كه بقاي آن زير سؤال رود و نيل به اهداف سازماني به صورت معضلي درآيد، پاره‏اي از نخبگان درون سازمان، در پاسخ به آن، به جست‏وجوي معاني و ابزار نويني برمي‏آيند تا با دست‏رسي به منابع حياتي محيط سازمان، بحران دروني آن را حل كنند.
با توسل به اين مدل، مي‏توان مثلاً علل راديكال شدن نهادي مثل دين و پيدايش رهبران انقلابي مذهبي را توضيح داد. هنگامي كه وضع موجود(۹) و سازمان‏هاي مذهبي وابسته به آن تهديد مي‏شود، مخالفان دروني را نخبگان نوخاسته نهادينه مي‏كنند و امكان راديكاليزه شدن اين نهاد افزايش مي‏يابد.
در جمع‏بندي نظريات مربوط به رهبري انقلابي، مي‏توان گفت هر چند اين ره‏يافت‏ها انطباق كامل با شرايط ايران و مشخصاً رهبري امام خميني(ره) ندارد، اما به طور كلي مي‏تواند وجوهي از اين رهبري را تبيين نمايد:
۱) اين‏كه چگونه از درون نهاد دين، كه بنا بر نظريات رايج نهادي محافظه كار است، انقلابي‏ترين شخصيتِ تاريخ معاصر ايران ظهور مي‏كند و همراه خود نهاد دين را متحول و از آن به عنوان سلاحي قاطع براي انهدام رژيم شاهنشاهي استفاده مي‏كند، تا حدودي با مدل «پاسخ نخبگان» قابل تبيين است.
۲) اين‏كه شخصي مثل امام(ره)، كه علاوه بر مشروعيت سنتي مشروعيت انقلابي را نيز كسب كردند، و به عنوان شخصيتي فرهمند بر تارك انقلاب دوران‏ساز ما درخشيدند، مي‏تواند با نظريه‏هاي مشروعيت فرهي تبيين شود.
۳) اين‏كه ساخت اجتماعي چگونه بود كه بر اثر انقلاب، اشكال سنتي رابطه‏ي قدرت خدايگان - بنده شكسته شد، با نظريه‏اي مانند جامعه‏ي توده‏وار قابل تبيين است.
۴) اين‏كه عزلت اجباري امام(ره) در دوران تبعيد ذخيره‏اي شد تا در دوران انقلاب دعاوي ايشان پذيرفته شود، با نظريه‏ي «نخبگان حاشيه‏اي» توجيه‏پذير است.
● اشاره‏
مقاله نكات قابل توجه و مفيدي در توجيه برآمدن رهبري انقلابي بيان مي‏كند. با وجود اين، همان گونه كه در متن مقاله آمده است، در خصوص رهبري انقلاب اسلامي، قواعد مطرح شده خاصيت تبييني كامل ندارد. براي مثال، امام خميني(ره) نهضت خود را درست در زمان مرجعيت رسمي خود آغاز كرد و مرجعيت در جامعه‏ي ما، به طور كامل، در ساختار نهاد دين قرار دارد. در نهضت ۱۵ خرداد، امام در يك موقعيت حاشيه‏اي قرار نداشت و اتفاقاً از يك موضع كاملاً رسمي و از موقعيت يك مرجع، كه داراي سمت فتواست، اين نهضت را آغاز كرد و در دوره‏ي تبعيد نيز كاملاً از همين موضع سخن مي‏گفت. البته محروميت وي از حضور در ايران و، به عبارتي، تبعيد وي به عنوان يك واقعيت مطرح است؛ اما عنصر تبعيد نيز هرچند با عنوانِ «محروميت» تا حدي منطبق است، اما بر عنوان «حاشيه‏اي» - به تعبيري كه در مقاله آمده است - منطبق نيست؛ چرا كه در آن زمان مراجع معروفي كه در نظام نهادي دين مشغول فعاليت بودند، عمدتاً در نجف و بيرون از ايران حضور داشتند. بر همين اساس، ارتباط راديكاليزه شدن نهاد دين با حاشيه‏اي شدن موقعيت رهبر در اين مقاله روشن نيست.
از طرفي، هرچند نمي‏توان جاذبه‏ي معنوي شخصيت امام را منكر شد و از موقعيت كاريزمايي او چشم پوشيد، اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه در جامعه‏ي مذهبي ارتباط معنادار امام با امت، و پذيرش اطاعت رهبر - خصوصاً با توجه به اشتهار امام در اعلميت فقهي - را بايد با عنايت به مفهوم «حجيت فتوا» تبيين كرد. از نگاه بسياري از متدينان، عقلانيت همين اقتضا را دارد كه فتواي مرجع اعلم را پذيرا باشند. از اين منظر، «كاريزما» در گستردگي موقعيت رهبري بي‏تأثير نيست؛ اما در عين حال نمي‏توان به عنوان الگوي نظري مشروعيت به آن بسنده كرد. در اين الگوي نظري، ارتباط پيروان صرفاً عاطفي است؛ اما در الگوي نظري مرجعيت و مشروعيت فتواي مرجع اعلم، اين ارتباط در حد ارتباط عاطفي خلاصه نمي‏شود.
مقاله‏ي حاضر اين گونه القا مي‏كند كه محروميت نسبي رهبر، براي او ايجاد انگيزه مي‏كند تا به طرف انهدام دولت و استقرار دولت جديد حركت كند؛ حال آن‏كه در خصوص رهبري الاهي حضرت امام اين نكته پذيرفتني نيست.

سعيد حجاريان‏
۱. prophetic missio
۲. charismatic authority
۳. reorientation
۴. maoginalization
۵. static builder
۶. margin elti
۷. free lancer
۸. elite response
۹. slatus quo
معاونت پژوهشي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم ( www.balagh.net )

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 28
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 35
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 39
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 54
  • بازدید ماه : 54
  • بازدید سال : 630
  • بازدید کلی : 59,316