loading...
بسیج
بسیجی بازدید : 253 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

ادبيات، نمود انديشه ها واحساسات وعواطف شاعرازرويدادها وحوادثي است كه دردنياي پيرامون وي رخ مي دهد وخود آن را تجربه واحساس مي كند وبه مدد ذوق هنري درقالب الفاظ رنگين وكلمات آهنگين به تصويرمي كشد تا خوانندۀ شعرش را، درفضاي فكري وعاطفي خود قراردهد. بي گمان هرگاه ارزشهاي فرهنگي، اجتماعي وسياسي درجامعه اي تغييريابد ودگرگون گردد؛ درنوع نگرش وعواطف شاعرنيزتغييروتحولي پديد مي آيد. اين امرمسيرتخيل وزبان وعاطفۀ شاعروي را درعرصۀ شعروادب نيزدرگرگون مي سازد. زيرا، ديد وبينش شاعرازرويدادها وجريان حاكم برفضاي جامعه درمضامين ودرون مايه هاي شعري كه پيوندي ناگسستني با روحيات وخلقيات شاعردارد، بسيارتاثيرگذاراست.
تحولات سياسي، اجتماعي وفرهنگي كه ازاوان انقلاب اسلامي درايران روي داد؛ نه تنها سيماي سياسي وساختارهاي اجتماعي را به كلي دگرگون ساخت، بلكه درزمينه شعر، ادب وهنرنيزتغييراتي فراوان ايجاد نمود، به آييني كه هم شكل وقالب وهم ويژگيهايي زباني ومحتوا وپيام اشعاررا درگرگون ساخت. انديشه ها ومضامين وتصويرهاي تازه اي درادبيات اين دوره پديد آمد كه بيشترازتحولات سياسي واجتماعي الهام يافته بود.
كمترسروده اي را دردوران انقلاب اسلامي مي توان يافت كه به طورمستقيم ياغيرمستقيم، رگه ها ونشانه هايي ازرخ دادها و وقايع زمان وعواطف ناشي ازآن را دربرنداشته باشد. بويژه اشعارگويندگاني كه خود درحوادث اجتماعي وحركتهاي سياسي حضوري فعال داشتند. اين گويندگان ازآن دسته سرايندگاني نبودند كه تنها ازدريچۀ انديشه ونظرخود به حوادث بيروني و تغييرات اجتماعي بنگرند تا درتصويرآنها جهتي همسو با زمينه هاي غالب انديشه ها وحال وهواي دروني خود اتخاذ نمايند، بلكه اين عوامل بيروني بود كه احساسات وادراكات مناسب وهماهنگ با خود را درذهن وانديشۀ آنها برمي انگيخت.
افزون برمسايل وحوادث دوران انقلاب، موضوع ومقولۀ جنگي با ابعاد وگستردگي فراوانش چشم انداز جديدي درشعروادب بازنمود وتصويرهاي تازه اي را درشعرپديد آورد كه ازاحساسات وعواطف ديني ووطن پرستي ورويارويي عواطف شاعربا عوامل پيرامون و تجربۀ مستقيم شاعران ازمسايل و وقايع وجريانهاي ايام جنگ مايه مي گرفت.
مي توان اذعان داشت كه گويندگان ايران از 1357 به بعد دو دسته شدند:
1) برخي ازگويندگان با سابقه ازكارماندند وبه دورۀ فترت بازنشستند وبرخي همچنان چهرۀ فعال وكوشاي خود را نشان دادند. ازايشان گروهي چون احمدشاملو، مهدي اخوان ثالث، فريدون مشيري، فرخي تميمي، منصوراوجي، شفيعي كدكني، سادات اشكوري، محمدعلي سپانلو، احمدرضا احمدي هريك به شيوۀ خاص خود پاي فشردند. برخي همچون مفتون اميني، منوچهرآتشي، رضا براهني، محمدحقوقي، جواد مجابي، موسوي گرمارودي، علي باباچاهي، ضياء موحد ومحمد مختاري، هريك به نوعي موفق يا ناموفق ازنظرزبان وبيان وزن وآهنگ وساخت وپرداخت به تجربه هاي تازه دست زدند. (حقوقي، 1377،45) برخي ازايشان اگرچه ازنزديك با مبارزۀ عملي درگيرد نبودند، اما متناسب با روحيه وذوق آنها شوروهيجان انقلاب ورخدادهاي جنگ تحميلي دراشعارشان بازتابيده است. براي نمونه تاثيرات اخوان ثالث ازرويدادهاي ايران را مي توان درشعرسنتي "اي كهن بوم وبر" وي مشهده نمود.
2) شاعران جوان وجوانتركه بازازدوگروه بيرون نبودند. گروهي كه پيش ازانقلاب و گروهي ديگربيرون نبودند. گروهي كه پيش ازانقلاب و گروهي ديگركه پس از وقوع پيوستن انقلاب اسلامي به شعرآغازكردند. اينان نيزدردومسيرجداگانه حركت نمودند. دريك مسيرشاعراني قرارداشتند كه تنها به زندگي وبيان عواطف شخصي خود توجه داشتند."درسوي ديگرشاعراني را مي توان ديد كه پروردۀ انقلاب بودند وشعرآنها ازاحساسات وعواطف ديني و وطن پرستي آنان مايه مي گرفت كه از اين گروه، مي توان بهمن صالحي، يوسفعلي ميرشكاك، قيصرامين پور، نصرالله مرداني، سلمان هراتي وحسن حسيني را نا برد."(حقوقي، 1377:45) شعراين شاعران درقالب وشكلهاي مختلف رنگ وبوي حماسي داشت، براي نمونه شعري ازحسن حسيني ذكرمي شود:
دلا ديدي آن عاشقان را؟
جهاني رهايي درآوازشان بود
ودربند حتي
قفس شرمگين ازشكوفايي شوق پروازشان بود
پيام آوراني كه درقتلگاه ترنم
سرودن، علي رغم زنجير
اعجازشان بود
به سرسبزي نخل ايثار
به اين آيه هاي تناور
دل گرنه اي سنگ
ايمان بياور
(نقل از اكبري، 1377:51)
شعراين دوره بويژه، درسالهاي آغازين، شعرشعارگونه، پرتپش وعريان بود كه تنها مي خواست فريادهاي شورانگيزمردم را گزارش كند، اما هرچه زمان مي گذشت وهيجانهاي جامعه فرونشست؛ شعرنيزآرام ترمي شد، درخود بيشترفرو مي رفت وشكل هنري به خود مي گرفت.(حسن لي، 1383:64)
به طوركلي شعردوران انقلاب و روزگارجنگ تحميلي ازنظرنمودعرفاني وارزشهاي متعالي وعواطف انسان دوستانه، يكي ازدوره هاي پربارشعرپارسي است. بايد اذعان داشت كه درحوزۀ ادبيات عرفاني دراين دوره، واقع گرايي وآرمان گرايي با هم توام گشته است. به اين معني كه اقبال شاعردراين قلمروازبرون گرايي به درون گرايي است. اودربازشناسي نفس خود مرزهاي آفاقي را درمورد مي نوردد ودربحربي كران ومواج نفسي غوطه ور مي شود وآنگاه مي سرايد:
موجيم و وصل ما ازخود بريدن است ساحل بهانه اي، رفتن رسيدن است
تا شعله درسريم، پروانه اخـــگريم شمعيم واشك ما،درخون تپيدن است
پرمي كشيم وبال، برپردۀ خيـــال اعجازذوق ما، درپركشـــيدن است
ما هيچ نيستيم، جزسايه اي زخويش آيـــين آينـــه، خود را نديـــدن است
گفتي، مرا بخوان، خوانـــديم وخامشي پاسخ من تو را تنها، شنيدن است
بي درد وبي غم است، چيدن رسيده را خاميم ودر ما از كال چيدن است
(امين پور،1382:131)
نگاه شاعران اين دوره نسبت به زن، جاي تامل و تعمق است. سرايندگان پيشين جزشماري اندك، به رغم نظريۀ والا واحترام آميزي كه اسلام نسبت به زن داشته، به او به چشم خردي وخواري مي نگريستند. اين نكته اي است كه دليل آن را بايد درتاريخ مذكرايران مورد كندكاو قرارداد."فرهنگ وادب ايران، نه هميشه مذكر، لااقل دردوران هاي خاصي نيز، خنثي بوده است. چنان كه زنان درشاهنامه درمقايسه با مردان شاهنامه دردرجه ي سوم اهميت قراردارند. جزدردليلي ومجنون، خسروشيرين، هفت پيكرو ويس ورامين، تصويري از زن به معني عمومي كلمه درجاهاي ديگرنمي كنيم. اين چهاراثرتنها آثاري هستند كه زن بويژه دنياي فردي او را به شكل رمانتيكي البته سخت احساساتي- بويژه درآثارنظامي- نشان داده اند. درمثنوي مولوي هم تصويري جامع از زنان نمي بينيد. دراين اثرزندگي زنان نشان داده نشده، بلكه آنها وسيله اي شده اند، تا حالات فلسفي ورواني مشترك بين مرد و زن يا مسايل متافيزيكي مربوط به عواطف انسان به طوركلي تجسم پيدا كند. (براهني، رضا، 1341: 187.) براي نمونه به نظرتحقيرآميزدوتن ازشاعران برجسته ايران نسبت به زن اشاره مي شود: خاقاني مي گويد:
سنگ باران لعنت باد برزن نيك، تا به بد چه رسد
ازيكي زن رسدهزاربلا پس ببين تا زده وصد چه رسد
(خاقاني،1341:876)
همه عيبند زنان وآن همه را نيك مردان به هنر برگيرند
صيد مرد است زن،اما زنان مرد را صيد نگون سرگيرند
(خاقاني،1341:878)
فردوسي شاعرگرانمايه هم نظري مشابه نظرخاقاني، دارد:
زن واژدها هردو در خاك به جهان پاك ازاين هردو نا پاك به
كرا ازپـــس پرده دختـــر بود اگـــر تـــاج دارد بـــد اخـــتر بود
(شاهنامه 1348، 488)
نظري به مضامين ودرون مايه هاي غزليات پارسي ازآغازتا دوران معاصر، روشن مي سازد كه زن در ادوار شعر پارسي بيشتر درمقام معشوق و خنيانگروساقي شاعروممدوحانش ظاهرشده وازتوانمندي هاي مادي ومعنوي او سخن به ميان نيامده است. درشعردوران معاصر، زن با همۀ قابليتها وظرفيتهاي وجودي خود درقالب خواهر، مادر، همسر، يك انسان مبارز وانديشمند درصحنه هاي مختلف اجتماعي، سياسي وفرهنگي حضورمي يابد. اين زن همچنان كه درصحنۀ عشق ومهراساطيري است، درميدان رزم نيزاسطوره اي است. ازاين رو سلمان هراتي ازمادراني سخن مي گويد كه دريا مي زايند و كودكان طوفاني مي آفرينند.
خدايا اسم اين گلها چيست؟
اينجا مادران ازكويرمي آيند
اما دريا مي زايند
كودكاني طوفاني مي آفرينند
دختران بهارمي بافند
پسران براي توسعۀ صبح خورشيد مي افشانند
(هراتي، 1368:49)
غلامحسين عمراني نيزازصبروسكوت اهورايي زن چنين حكايت مي كند:
بانوي رود
بانوي باغ
بانوي برجهاي اساطيري
وقتي ازكرانۀ دريا
برمي آيي
خاموشي تورا
برساحل شكيب آواز مي دهم

بانوي چشمه ساردرخشان
(عمراني،1371:77)
يكي ازمشخصات شعرجديد پارسي، توجه به مسايل سياسي ودردهاي اجتماعي است، "درادبيا قديم ما هم توجه به اوضاع واحوال اجتماعي وسياسي ديده مي شود، اما هرگزصراحت وشمول وگستردگي ادبيات جديد را ندارد."(شميسا، 1374:169)
توجه شاعران به ملت هاي مبارز وانقلابي وابراز همدردي با آنها درشعراين دوران قابل تامل است. طاهرۀ صفارزاده گويد:
برادران ما درسينا مي ميرند
قبري براي آنان نيست
باغستانهاي دره نيل را اجاره داده اند
درلهستان حق وتو به اشراف تعلق دارد
درتايوان آدم رامثل سيب زميني كنارهر خوراك مي نشانند.
(صفارزاده،1365:27)
گفتني است كه شرايط ويژۀ انقلاب وجنگ، واژه ها وتغييرات تازه اي را وارد شعركرد. ازجمله عناصرطبيعي چون، لاله، گل، پرنده ونوركه همه مايه هاي لفظي جهت انگيزش عاطفي وتصويرسازي شاعرانه درعرفان هستند دردنياي احساسي شاعر، با آب وگل روحاني شست وشو داده مي شوند وبعد معنوي مي يابند. اضافه براين واژه هايي ازجنس آتش وخون وشهادت درشعرشاعران اين دوره كاربردي فراوان يافت مي شود:" آثارسيمين بهبهاني ازاين امرمستثنا نيست. براي نمونه درمجموعۀ"خطي ز سرعت وازآتش" 32 بار واژۀ خون و20 بار واژه آتش و ... به كاررفته است."(حسن لي 1382:43) اين واژه ها ومفاهيم دوران جنگ درزباني پرازاحساس وعاري ازتكلف محمد كاظم كاظمي، رنگ وبويي تازه مي يابد.
وآتش چنان سوخت بال وپرت را
كه حتي نديديم خاكسرت را
به دنبال دفترچۀ خاطراتت
دلم گشت هرگوشۀ سنگرت را
وپيدا نكردم درآن كنج غربت
بجزآخرين صفحۀ دفترت را
(كاظمي،1375:46)
شعرشاعران پارسي گوي ايران بعد ازسال1357 بمانند دوران مشروطيت دردو مسير جدا به راه افتاد: شعرسنت گرا وشعرنو گرا.
شعرسنت گرا با مضامين ودرون مايه هاي اجتماعي، ديني، مدح، نعت ائمه، شهادت و وطن پرستي درقالب قصيده، غزل، قطعه ومثنوي ورباعي مورد توجه شاعران مختلف قرارگرفت. نمونه اي ازآن اشعار، غزل زيراست كه توسط سيمين بهبهاني سروده شده است و درآن احساسات وانديشه هاي امروزي وتوصيفات وتعبيرات بكرتجلي يافته است:
دوباره مي سازمت وطن! اگرچه با خشت وجان خويش
ستون به سقف تو مي زنم، اگرچه با استخوان خويش
اگرصدساله مرده ام،به گورخود خواهم ايستاد
كه بردرم قلب اهرمن ز نعرۀ آن چنان خويش
كسي كه عظم رميم را دوباره انشا كند به لطف
چو كوه مي بخشدم شكوه شكوه به عرصۀ امتحان خويش
اگرچه پيرم، ولي هنوزمجال تعليم اگربود
جواني آغازمي كنم كنارنوباوگان خويش
حديث حب الوطن زشوق بدان روشن سازمي كنم
كه جان شود هركلام دل، چوبرگشايم دهان خويش
(نقل از:حقوقي،1377:526)
سرايندگاني چون قيصرامين پور، غلامرضا رحمدل، حسن حسيني، بهمن صادقي، ميرشكاك، سلمان هراتي، برخي ازمضامين عاطفي، سياسي واجتماعي خود را درچهارقالب مسمط، چارپاره، شعرنيمايي، شعربي وزن(= سپيد) سرودند. براي نمونه شعر"اتفاق" امين پورذكرمي شود:
اتفاق
افتاد
آن سان كه برگ
آن اتفاق زرد مي افتد
افتاد
آن سان كه مرگ
آن اتفاق سرد
مي افتد
اما
اوسبز بود وگرم كه
افتاد
(امين پور، 1363:22)
درخورتامل است كه دراين دوران درنثرخاصه درداستان نويسي نيزدگرگوني وتحولات بسياري پديد آمد. بيشترآثاراين دوره، متاثرازمسايل اجتماعي ،سياسي، به ويژه جنگ است. به طوري كه ميدان گسترده اي پيش روي داستان نويس قرار مي دهد كه مي تواند از رهگذر آن درثبت هنرمندانۀ وقايع، تصويرگر دلاوري ها، حماسه ها، پيكار، پيروزي ها، شكست هاي آن باشد. همان طور كه اشارات رفت درعرصۀ ادبياتي داستاني، بيشترازمتاثرازجنگ ورخ دادهاي آن هستند، اما دربين نويسندگان اين كتابها رمانهاي باغ بلور نوشتۀ محسن مخملباف وزمين سوخته نوشتۀ احمد محمود ازنمونه هاي شاخص رمانهاي بينابيني وبري ازهرجهت گيري ويژه اي وزمستان62 وثريا دراغما نوشتۀ اسماعيل فصيح وآداب زيارت نوشتۀ تقي مدرسي وبحث ملخ نوشتۀ جواد مجاب ازنمونه هاي شاخص رمان منفي گراست.(مرادي،1377:261)
سخن اخرآن كه مي توان آثارادبي مربوط به جنگ تحميلي را اين گونه تقسيم بندي كرد ادبيات مقاومت، ادبيات جبهه، ادبيات دوران اشارت وبازداشتگاه، ادبيات پشت جبهه.
نوعي ديگرازادبيات منثور، خاطره نگاري ازجنگ است به نحوي كه رويدادهاي مناطق جنگ وايام اسارت درقالب خاطره بازتاب يافته است.


كتابنامه
a. اكبري،منوچهر. نقد وتحليل شعردفاع مقدس، ناشروزارت فرهنگ وارشاد اسلامي،1377.
b. امين پور، قيصر.تنفس صبح، انتشارات حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، بهمن 1363.
c. براهني، رضا. تاريخ مذكر، تهران، انتشارات مرواريد، چاپ ششم1382.
d. حسن لي، كاووس. گونه هاي نوآوري درشعرمعاصرايران، نشرثالث، 1383.
e. حقوقي؛ محمد. ادبيات امروزي، ج2، تهران، قطره،1377.
f. خاقاني، افضل الدين بديل بن علي نجار. تصحيح ضياءالدين سجادي، تهران، زوار، 1348.
g. دبيرساقي،محمد. كشف الابيات شاهنامه، تهران: انتشارات انجمن آثارملي1348.
h. شميسا، سيروس. نگاهي به فروغ فرخزاد، مرواريد، 1374.
i. صفارزاده، طاهر. سد وبازوان، نويدشيراز، 1365.
j. عمراني، غلامحسين. دلتنگيهاي غروب، تهران، 1371.
k. فصلنامۀ فرهنگي، هنري، سياسي، اجتماعي حضور، پاييز1377، شمارۀ 25.
l. كاظمي، محمدكاظم. پياده آمده بودم، حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي، چاپ دوم، 1375.
m. كاكايي، عبدالجبار. سالهاي تا كنون، تهران، محراب انديشه، چاپ اول1372.
n. هراتي، سلمان. دري به خانۀ خورشيد، حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي، 1368.

منبع : كتاب نامه پايداري – مجموعه مقالات اولين كنگره ادبيات پايداري – كرمان - 1384

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 28
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 18
  • بازدید سال : 594
  • بازدید کلی : 59,280