loading...
بسیج
بسیجی بازدید : 286 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (2)

آيت الله العظمي حاج سيد حسين بروجردي با سي واسطه نسبت به حضرت امام حسن مجتبي (ع) مي رساندند.
● ۱۰فروردين ۱۳۴۰ (پنج شنبه)
▪ وفات آيت الله العظمي حاج سيد حسين بروجردي
آيت الله العظمي حاج سيد حسين بروجردي با سي واسطه نسبت به حضرت امام حسن مجتبي (ع) مي رساندند. در سال ۱۲۵۳ ش در بروجرد متولد شده و در سن ۱۸ سالگي براي تكميل تحصيل به اصفهان رفت و پس از ده سال به نجف اشرف عزيمت نموده و به درس آيت الله خراساني وارد گرديد. ايشان پس از مراجعت و اقامت در بروجرد به قم مهاجرت كرده و به عنوان مرجع تقليد شيعيان جهان معرفي گرديدند و مدت ۱۶ سال مرجعيت عامه را عهده دار بودند.
● ۱۶ مهر ۱۳۴۰ (يك شنبه)
▪ تصويب قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي
رژيم پهلوي بعد از وفات آيت الله بروجردي زمينه را براي پاك كردن اسلام از متن فعاليت هاي مردم ايران مناسب ديد و به اين دليل قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي را به تصويب دولت و مجلس وقت رساند و آن را در مطبوعات اعلام كرد. در اين قانون قسم به قرآن و شرط مسلمان بودن براي نمايندگان مجلس حذف شده بود و همين باعث اعتراض علماي اسلام و مردم مسلمان گرديد.
● ۸ آذر ۱۳۴۱ (جمعه)
▪ لغو قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي
با اعتراض علماي اسلام از جمله آيت الله روح الله خميني و آيت الله حائري و ديگر علما و حضور گسترده مردم در پشتيباني از علماي اسلام پس از مكاتبات و تظاهرات و اعتراضات ، دولت خائن ا سدالله علم قانون فوق را ملغي اعلام كرد.
● ۱۹ دي ۱۳۴۱ (چهارشنبه)
▪ اعلام انقلاب سفيد
رژيم پهلوي و در رأس آن محمدرضا در جهت خواستهاي استعمارگرانه امريكا و همچنين تغيير فكر مردم ايران دستورالعمل ديكته شده استكبار را كه در كشوهاي ديگر به اجرا درآمده بود به عنوان انقلاب سفيد به مردم ايران عرضه نمود و آن را به رفراندم گذاشت.
● ۲بهمن ۱۳۴۱ ( سه شنبه)
▪ تظاهرات مردم در تهران
با تحريم رفراندم از طرف امام خميني بازار تهران تعطيل شد و مردم در اطراف بازار اجتماع كردند و گروهي به منزل آيت الله خوانساري و آيت آلله بهبهاني رفتند.
● ۱ فروردين ۱۳۴۲ (پنج شنبه)
▪ اعلام عزاي عمومي در عيد نوروز
امام خميني برا ي جوابگويي به اقدامات شاه و اطرافيانش عيد نوروز سال ۱۳۴۲ را عزاي عمومي اعلام كرد مردم مسلمان ايران با برافراشتن پارچه سياه به نداي او لبيك گفتند و روحانيون از خطرات دولت براي اسلام صحبت كردند.
● ۲ فروردين ۱۳۴۲ (جمعه)
▪ تهاجم رژيم پهلوي به مجلس سوگواري در مدرسه فيضيه
عصر اين روز مراسم عزاداري در مدرسه فيضيه قم برپا بود كه سربازان مسلح و مأمورين امنيتي محل را محاصره نمودند و سپس گروهي از آنها با لباس مبدل به درون مدرسه رفتند و در ميان سخنراني يكي از گويندگان به او حمله كردند. سپس به طلاب مدرسه فيضيه حمله نمودند و آنها را از حجره هايشان به بيرون پرتا ب كردند و با به شهادت رساندن گروهي از آنان در تاريكي شب محل را ترك كردند.
● ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ (دوشنبه)
▪ دستگيري حضرت امام خميني
بعد از سخنراني تاريخي امام خميني در عصر عاشوراي ۱۳۴۲ ش كه در آن رژپم پهلوي و ايادي آن را محكوم نمود نيمه شب كاميونهايي از سربازان و مأموران امنيتي خانه ايشان را محاصره كرده و ايشان را بازداشت نموده و به تهران منتقل كردند، مأمورين حضرت امام خميني را يك روز در باشگاه افسران و بعد در زندان قصر به مدت ۱۹ روز و پس از آن در پادگان عشرت آباد محبوس ساختند.
● ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ (چهارشنبه)
▪ قيام ملت ايران در اعتراض به دستگيري امام خميني
پس از اعلام خبر دستگيري امام خميني ، مردم مسلمان قم جلوي خانه آيت الله گلپايگاني و صحن مطهر حضرت معصومه (س) تجمع نموده و پس از صدور بيانيه اي به تظاهرات پرداختند و با شعار يا مرگ يا خميني از حرم بيرون آمدند ولي فاصله اي را طي نكرده كه با رگبار مسلسل مواجه شدند و درگيري بسيار شديدي بين مردم و مأمورين به وجود آمد، مأمورين مردم را محاصره كرده و به تيراندازي پرداختند. در اين هنگام حاج مصطفي خميني پسر امام از مردم خواست به خانه هايشان بروند. در شهرهاي ديگر هم درگيري بين مردم و مأمورين رژيم پهلوي باعث به شهادت رسيدن عده زيادي از مردم گشت و رژيم خون آشام پهلوي توانست با اعلام حكومت نظامي و ايجاد وحشت و كشتار وسيع انقلاب مردم را براي مدتي مهار نمايد.
● ۱۱ مرداد ۱۳۴۲ (جمعه)
▪ آزادي از زندان و بازداشت خانگي امام خميني
پس از تظاهرات ۱۵ خرداد رژيم كه از عواقب بازداشت امام خميني هراس داشت ايشان را از زندان پادگان عشرت آباد به منزلي مربوط به ساواك در داوديه تهران منتقل نمودند و آنجا را تحت نظر كامل قرارداد ولي ساعتي بعد سيل جمعيت به سوي داوديه سرازير شد. در اين منزل بود كه روحانيون وقايع ۱۵ خرداد را براي امام تشريح كردند و اطلاع مردم از قيام مردم ايشان را به سختي منقلب نمود تا آنجا كه فرمود: «تا ملت عمر دارد غمگين در مصيبت ۱۵ خرداد است …. واقعه ۱۵ خرداد پشت ما و هر مسلم غيرتمندي را مي شكند.»
● ۱۷ فروردين ۱۳۴۳ (دوشنبه)
▪ آزادي امام خميني از بازداشت خانگي
امام خميني پس از ۹ ماه بازداشت خانگي ساواك، آزاد گشته و روز ۱۸ فروردين ۱۳۴۳ (سه شنبه) به منزل شخصي خود در قم مراجعت نمودند.
● ۳ مرداد ۱۳۴۳ (شنبه)
▪ تصويب قانون كاپيتولاسيون
طبق اين قانون، مأمورين سياسي و مستشاران خارجي در ايران از تقعيب قانون و جزايي مصون هستند و در صورت ارتكاب جرم يا عمل خلاف قانون به كشورشان جهت بررسي يا محاكمه عودت داده خواهند شد. رژيم پهلوي از ترس عكس العمل مردم خبر تصويب اين قانون را تا مدتي اعلام نكرد.
● ۴ آبان ۱۳۴۳ (دوشنبه)
▪ پايداري امام خميني در برابر كاپيتولاسيون
بعد از انتشار خبر تصويب قانون كاپيتولاسيون و پايمال كردن حقوق ملت ايران در برابر يك عده افراد خارجي، حضرت امام خميني در اين روز طي يك سخنراني مشروح اين قانون را براي مردم با عبارت ساده و قابل فهم عرضه مي نمايد و مردم را به قيام براي كسب استقلال و حقوق خود فرا مي خوانند.
● ۱۳ آبان ۱۳۴۳ (چهارشنبه)
▪ تبعيد حضرت امام خميني به تركيه
پس از سخنراني امام خميني در رابطه با قانون كاپيتولاسيون و هراس حكومت از تكرار حماسه پانزده خرداد رژيم تصميم بر تبعيد ايشان مي گيرد و در شب ۱۳ آبان خانه ايشان را با صدها كماندو و چترباز مسلح محاصره نموده و پس از دستگيري ايشان را به تهران منتقل مي نمايد و مستقيما به فرودگاه مهرآباد مي برند و از آنجا با هواپيما به تركيه منتقل نمودند و ايشان را به محلي به نام بورسا تبعيد كردند. رژيم براي جلوگيري از قيام مردم شهرهاي مهم ايران را به اشغال قواي نظامي درآورد و به هيچ كس اجازه خروج از خانه را نمي دهد و بدين شكل رژيم توانست از خروش مردم در امان بماند.
● ۱ بهمن ۱۳۴۳ (پنج شنبه)
▪ اعلام انقلابي حسنعلي منصور
حسنعلي منصور كه نخست وزير شاه بود توسط برادران بخارايي و مرتضي نيك نژاد از هيأتهاي مؤتلفه اسلامي اعدام گرديد.
● ۲۱ فروردين ۱۳۴۴ (شنبه)
▪ حمله به محمدرضا پهلوي در كاخ مرمر توسط سرباز شهيد رضا شمس آبادي
● ۲۶ خرداد ۱۳۴۴ (چهارشنبه)
▪ چهارتن از جانبازان هيأتهاي مؤتلفه اسلامي (بخارايي ـ اماني ـ هرندي ـ نيك نژاد) به دست رژيم پهلوي به شهادت رسيدند.
● ۱۳ مهر ۱۳۴۴ (سه شنبه)
▪ تغيير محل تبعيد امام خميني به نجف اشرف
رژيم كه از حركت هاي انتقامي عليه خودش به واسطه تبعيد حضرت امام وحشت داشت تصميم گرفت به حالت تبعيد امام خميني پايان دهد بدون اينكه ايشان را به كشور بازگرداند. به همين دليل با دولت عراق مذاكراتي به عمل آورد و موافقت اين دولت را جلب نمود و امام خميني و فرزندش حاج مصطفي را به عراق و شهر نجف اشرف انتقال داد.
● ۱۷ دي ۱۳۴۶ (يك شنبه)
▪ جهان پهلوان غلامرضا تختي به دست ساواك رژيم پهلوي به شهادت رسيد.
● ۲۰خرداد ۱۳۴۹ (چهارشنبه)
▪ آيت الله محمدرضا سعيدي در زندان و شكنجه گاههاي رژيم پهلوي به دليل طرفداري از آيت الله خميني توسط ساواك به شهادت رسيد.
● ۸ ارديبهشت ۱۳۵۰ (چهارشنبه)
▪ كارگران كارخانه جهان چيت كرج كه براي احقاق حق خود قيام كرده بودند توسط ارتش قتل عام شدند.
● ۷ دي ۱۳۵۳ (شنبه)
▪ آيت الله حسين غفاري در زندان رژيم پهلوي به شهادت رسيدند .
● ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ (يك شنبه)
▪ دكتر علي شريعتي در خارج از كشور به وسيله ساواك رژيم پهلوي به شهادت رسيد.
● ۱۵ خرداد ۱۳۵۶ (شنبه)
▪ اميرعباس هويدا نخست وزير ۱۳ ساله رژيم پهلوي به دليل فساد و عدم كارآيي دولتش استعفا نمود و جمشيد آموزگار به عنوان نخست وزير منصوب گرديد.
● ۱ آبان ۱۳۵۶ (يك شنبه)
▪ شهادت فرزند امام
حاج سيدمصطفي خميني فرزند بزرگ امام خميني در عراق به دست عوامل و مأمورين امنيتي ساواك رژيم پهلوي با همكاري رژيم بعث عراق به شهادت رسيد.
● ۱۷ دي ۱۳۵۶ (شنبه)
▪ مقاله روزنامه اطلاعات و توهين به امام خميني
به مناسبت سالروز سياه كشف حجاب مقاله اي تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» به قلم احمد رشيدي مطلق به چاپ رسيد كه در آن به روحانيت به ويژه آيت الله العظمي امام خميني اهانت شده بود و نويسنده با وقاحت تمام ايشان را كه تمام وجودش در خدمت اسلام و مردم بود مستقيما مورد اهانت قرار داده بود.
● ۱۸ دي ۱۳۵۶ (يك شنبه)
▪ عكس العمل مردم برابر مقاله اطلاعات
موجي از خشم و نفرت سرتاسر ايران را فرا گرفت ولي در قم بلافاصله نتايج آن ظاهر گشت مدارس علميه، منابر و نماز جماعت تعطيل گرديد. مردم به طرف منزل آيات عظام حركت كردند تا صداي اعتراض خود را وسعت بخشند. تعدادي از نسخ روزنامه اطلاعات پاره شد و تظاهرات اوج گرفت كه با حمله پليس به زد و خورد تبديل شد و پس از مدتي پايان گرفت.
● ۱۹ دي ۱۳۵۶ (دوشنبه)
▪ قيام خونين مردم قم
طبق قرار طلاب همگي جلوي مدرسه علميه خان و ميدان آستانه جمع شدند و به سوي منزل علماي اسلام حركت كردند و تا ظهر اين برنامه و حضور گسترده مردم ادامه داشت تا اينكه مأمورين جلوي مردم قرار گرفتند و به دستور ساواك آنها را به گلوله بستند و تعداد زيادي از مردم بي گناه را به خاطر حفظ احترام مرجع تقليدشان كه خواسته آنها بود به شهادت رساندند.
●۲۹ بهمن ۱۳۵۶ (شنبه)
▪ قيام مردم تبريز
به مناسبت چهلم شهداي قم مردم تبريز به پا خاستند و حركت آغاز شده را تداوم بخشيدند در اين روز در تبريز عزاي عمومي اعلام شد و علماي تبريز مجلس ختم برگزار نمودند. پليس اطراف مسجد را محاصره نمود و از ورود جمعيت ممانعت كرد و اجتماع مردم متراكم شد و پليس براي ارعاب و متفرق نمودن شروع به تيراندازي هوايي كرد و مردم به مأمورين حمله نمودند و با شعار درود بر خميني و مرگ بر شاه راه پيمايي بزرگي را آ‎غاز كردند و پليس كه قدرت مقاومت را از دست داده بود از ارتش كمك خواست و تظاهرات مردم به خاك و خون كشيده شد.
● ۱۰ فروردين ۱۳۵۷ (پنج شنبه)
▪ قيام مردم يزد
در روزهاي نهم و دهم فروردين مردم يزد به تبعيت از رهبر انقلاب عيد را تحريم كردند و براي بزرگداشت شهداي تبريز، خود را مهيا ساختند. در روز چهارشنبه ۹ فروردين مردم بعد از مراسم به خيابان ريختند و با شعارهاي درود بر خميني و مرگ بر شاه به راه پيمايي پرداختند و روز پنج شنبه ۱۰ فروردين به دعوت آيت الله صدوقي تعطيل عمومي اعلام گشت و مردم در مساجد گرد آمدند و بازگشت امام خميني و آزادي زندانيان سياسي و نابودي رژيم پهلوي را خواستار شدند و در خاتمه جلسه به خيابان آمدند اما با تمركز قواي پليس و ارتش مواجه شدند. تيراندازي آغاز شد و گروهي به شهادت رسيدند و عده زيادي مجروح گرديدند.
● ۲۵ ارديبهشت ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ در پي اوج گيري تظاهرات و درگيريهاي مردم با عوامل رژيم پهلوي ‎‎، دولت آموزگار به مأمورين نظامي و انتظامي در برابر آشوبها دستور شدت عمل داد.
● ۱۵ خرداد ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ به مناسبت سالگرد ۱۵ خرداد در تهران و شهرستانها تعطيل و اعتصاب سراسري اعلام گرديد.
● ۳۰ تير ۱۳۵۷ (جمعه)
▪ تولد منجي عالم بشريت حضرت مهدي (عج)
مردم ايران براي نشان دادن نفرت خويش از رژيم پهلوي مراسم چراغاني و جشن شادي در اين روز خجسته را تحريم كردند.
● ۳۱ تير ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ حجت الاسلام شيخ احمد كافي خطيب مشهور در اثر تصادف كشته شد.
● ۲۱ مرداد ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ درگيري خونين در اصفهان و اعلام حكومت نظامي در اين شهر كه توسط فرماندار نظامي شهر به اجرا درآمد.
● ۲۵ مرداد ۱۳۵۷ (چهارشنبه)
▪ اعلام حكومت نظامي توسط دولت آموزگار
دولت براي كنترل اوضاع در سطح كشور بخصوص در استانهايي كه افراد خارجي در آن حضور بيشتري دارند در چند شهر اعلام حكومت نظامي نمود.
● ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ فاجعه سينما ركس آبادان
رژيم پهلوي براي ارعاب و ايجاد وحشت در ميان مردم دستور به آتش كشيدن سينما ركس آبادان را داد در حالي كه مردم بي خبر و بي گناه مشغول تماشاي فيلم بودند. اين فاجعه باعث مرگ ۴۰۰ الي ۶۰ انسان بي گناه گرديد.
● ۵ شهريور ۱۳۵۷ (يك شنبه)
▪ سقوط دولت جمشيد آموزگار
در پي رسوايي فاجعه سينما ركس آبادان و عدم توفيق دولت آموزگار در سركوب مردم و ايجاد اصلاحات در جهت تحكيم رژيم پهلوي ، آموزگار را از مقام خود استعفا داد.
▪ تشكيل دولت شريف امامي
در پي سقوط دولت آموزگار، شريف امامي استاد اعظم لژ فراماسونري در ايران مأمور تشكيل دولت گرديد.
● ۱۳ شهريور ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ راه پيمايي عيد فطر
نماز عيد فطر با حضور ميليونها نفر از مردم با ايمان تهران برگزار شد و بعد از نماز عيد مردم به راه پيمايي پرداختند و خواستار لغو حكومت شاهنشاهي شدند.
● ۱۷ شهريور ۱۳۵۷ (جمعه)
▪ جمعه سياه
پس از راه پيمايي عيد فطر و عدم دخالت قواي انتظامي مردم اميدوار شدند كه قواي انتظامي به راه پيمايي هاي آرام كاري نخواهند داشت. جمعه ۱۷ شهريور مردم صبح زود به حركت در آمدند. در همين هنگام دولت ساعت ۶ صبح در تهران و ۱۲ شهر بزرگ ديگر حكومت نظامي اعلام كرد و مردم كه از اين امر اطلاع نداشتند دسته دسته به طرف محل تجمع كه ميدان ژاله (شهدا) بود حركت كردند و در ميدان با سربازان سر تا پا مسلح مواجه شدند. آنها مردم را محاصره نمودند و سپس شليك كردند و به قصد كشتن آنها را هدف قرار دادند. در اين فاجعه هزاران نفر در سراسر كشور و از جمله ميدان شهدا (ژاله سابق) تهران به شهادت رسيدند.
● ۲۵ شهريور ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ زلزله طبس
زلزله در استان خراسان باعث ويراني كامل شهر طبس و صدها روستاي اين استان گرديد. در اين فاجعه هزاران نفر در زير آوار كشته دشند.
●۲ مهر ۱۳۵۷ (يك شنبه)
▪ منزل امام خميني در عراق توسط پليس اين كشور محاصره گرديد .
● ۳ مهر ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ حزب رستاخيز كه توسط رژيم پهلوي تأسيس شده بود منحل گرديد.
● ۱۰ مهر ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ هجرت امام خميني از عراق به كويت
با افزايش فشارها و جلوگيري دولت عراق از فعاليت هاي سياسي حضرت امام خميني ايشان تصميم به خروج از اين كشور گرفتند. به همين دليل به طرف كويت حركت كردند. امام دولت كويت به ايشان مجوز ورود به كويت را ندادند.
● ۱۳ مهر ۱۳۵۷ (پنج شنبه)
▪ هجرت امام خميني از عراق به پاريس
در پي عدم ورود امام خميني به كويت و جلوگيري دولت عراق از بازگشت ايشان به نجف اشرف، امام خميني تصميم مي گيرند براي ادامه مبارزه به فرانسه مهاجرت نمايند.
● ۱۷ مهر ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ تغيير مكان امام خميني از پاريس به دهكده نوفل لوشاتو
▪ دولت فرانسه از فعاليت هاي سياسي آيت الله خميني جلوگيري مي نمايد.
● ۱۹ مهر ۱۳۵۷ (چهارشنبه)
▪ اعتصاب كاركنان مطبوعات در سراسر كشور آ‎غاز گرديد.
● ۲۴ مهر ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ رژيم پهلوي مسجد جامع كرمان را به آتش كشيد.
▪ به مناسبت چهلم شهداي ۱۷ شهريور عزاي عمومي اعلام شد.
● ۲۹ مهر ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ اعتصاب كاركنان صنعت نفت
با اعتصاب همگاني كاركنان و كارمندان صنعت نفت پالايشگاههاي سراسر كشور در خطر تعطيل شدن قرار گرفت.
● ۸ آبان ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ آيت الله طالقاني از بند رژيم پهلوي آزاد شدند.
● ۱۰ آبان ۱۳۵۷ (چهارشنبه)
▪ ارتش كنترل تأسيسات نفتي كشور را در دست گرفت.
● ۱۳ آبان ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ تظاهرات دانش آموزان و دانشجويان در مقابل دانشگاه تهران به خاك و خون كشيده شد.
▪ آيت الله مفتح از زندان آزاد گرديد.
● ۱۵ آبان ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ استعفا و سقوط كابينه شريف امامي در پي حوادث خونين ۱۳ آبان اعلام گرديد.
▪ تشكيل دولت نظامي به نخست وزيري ژنرال ازهاري اعلام گشت.
● ۱۰ آذر ۱۳۵۷ (جمعه)
▪ فرياد الله اكبر بر فراز بامها، سراسر كشور را فرا گرفت.
● ۱۱ دي ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ روزهاي خونين در مشهد مقدس
با اوج گيري تظاهرات مردم مشهد سربازان و مأمورين امنيتي در روزهاي ۹ ، ۱۰ و ۱۱ دي ماه با حمله به حرم مطهر امام رضا (ع) و مردم در خيابانها و بيمارستانها عده زيادي را به شهادت رساندند و گروهي را مجروح نمودند.
● ۱۶ دي ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ دولت نظامي ازهاري سقوط كرد.
▪ شاهپور بختيار از اعضاي جبهه ملي ايران مأمور تشكيل كابينه از طرف محمدرضا پهلوي گرديد و به سمت نخست وزير منصوب شد.
● ۲۳ دي ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ به دستور امام خميني شوراي انقلاب تشكيل گرديد.
● ۲۶ دي ۱۳۵۷ (سه شنبه)
▪ شاه رفت
ايران امروز غرق در نور و گل و شيريني بود و مردم فرار محمدرضا پهلوي را جشن گرفتند. شاه كه براي فرار خود معالجعه بيماري را دست آويز قرار داده بود در حقيقت براي انجام كودتايي ديگر به سبك ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آماده مي شد.
● ۲۹ دي ۱۳۵۷ (جمعه)
▪ اصول جمهوري اسلامي در راه پيمايي ميليوني مردم ايران اعلام گرديد.
● ۳ بهمن ۱۳۵۷ (سه شنبه)
▪ شوراي سلطنت كه براي حفظ رژيم سلطنتي در ايران تشكيل شده بود منحل گرديد.
● ۴ بهمن ۱۳۵۷ (چهارشنبه)
▪ براي جلوگيري از حضور امام خميني در بين مردم ايران ارتش فرودگاه مهرآباد را به اشغال درآورد.
● ۵ بهمن ۱۳۵۷ (پنج شنبه)
▪ دولت بختيار ۳ روز فرودگاههاي كشور را بست.
● ۷ بهمن ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ تحصن روحانيون مبارز در دانشگاه تهران

مجمع جهاني شيعه شناس

بسیجی بازدید : 216 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

۲۲ بهمن سال ،۱۳۸۷ انقلاب اسلامي سي ساله مي شود. انقلابي كه به بركت رهبري امام راحل، خون شهداي گرانقدر و اراده راسخ ملت به پيروزي رسيد و چنان برجسته و يگانه شدكه هيچ حركت وجنبش انقلابي ديگري توان برابري با آن را نخواهد داشت. زيرا انگيزه ها و اهداف بسيار متفاوتي داشت. به طور مثال در مقام مقايسه انقلاب اسلامي ايران با دو انقلاب مشهور غربي (فرانسه و روسيه) مي توان گفت: انقلاب كبير فرانسه، براي آزادي و رفاه و انقلاب روسيه، براي عدالت و برابري بوده است. اما انقلاب اسلامي ايران، انقلابي براي خدا و معنويت مي باشد. انقلاب ارزش ها است. از اين روست كه مي توان انقلاب كبير فرانسه را انقلابي صرفا سياسي و انقلاب روسيه را انقلابي كاملا اقتصادي دانست، ليكن انقلاب اسلامي ايران انقلابي است فرهنگي و معنوي.(۱)
ط ويژگي هاي انقلاب اسلامي ايران
صاحبنظران سياسي، ويژگي هاي متعددي را براي انقلاب اسلامي ايران ذكر نموده اند كه برخي از مهم ترين آنها عبارتند از:
۱ ) اسلامي بودن
۲) اتكاء به پشتوانه قوي مردمي
۳) عدم وابستگي به قدرت هاي استكباري شرق و غرب
۴ ) رهبري همه جانبه امام راحل
۵ ) سرعت انقلاب به نسبت ساير انقلاب هاي ديگر ملل
۶ ) پافشاري بر اهداف و آرمان هاي تعيين شده و ...
● اهداف انقلاب اسلامي ايران
انقلاب اسلامي ايران به جهت تحقق اهدافي مقدس صورت گرفت. اهدافي كه، تماما معنوي و ارزشي و منطبق بر ارزش ها و تعاليم شريعت پاك نبوي اسلامي بودند. از جمله:
۱) براندازي حكومت سفاك و جبار پهلوي
۲ ) ايجاد جمهوري اسلامي ايران
۳) حاكم نمودن ارزش ها و مقررات و احكام دين مبين اسلام
۴ ) برچيدن مظاهر فساد و تباهي
۵ ) قطع نمودن دست استعمارگران از ذخاير طبيعي كشور
۶ ) حمايت و اميد دادن به ساير مسلمانان وممالك مظلوم و مستضعف جهان و ...
● دستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران
شناخت و ارزيابي هر انقلابي، بدون توجه به دستاوردهاي آن امكان پذير نمي باشد و اهميت اين امر وقتي بيشتر رخ مي نمايد كه بدانيم حفظ انقلاب اسلامي ارتباط بسيار مستقيمي با شناخت دستاوردهاي آن دارد. لذا مهم ترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي را در پنج محور ذيل به بررسي مي نشينيم.
۱ ) سياسي:
در بعد سياست داخلي، سرنگوني حكومت دو هزار و پانصد ساله ستمشاهي مهم ترين واقعه محسوب مي شود. تشكيل حكومت اسلامي، استقرار نهادهاي مدني كشور با انتخابات مبتني بر راي مستقيم مردم، از بين بردن سازمان هاي مخوف و غيرانساني همچون ساواك، تعيين و تصويب قانون اساسي اسلامي، تاسيس سازمان ها و نهادها و ارگان هاي انقلابي و مردمي (همچون نيروي مقاومت بسيج، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، بنياد مستضعفان وجانبازان، بنياد شهيد و نظاير اينها) تلاش در جهت وحدت بين شيعه و سني، مقابله اصولي باتوطئه هاي عناصر فريب خورده و تجزيه طلب داخلي وحفظ انسجام و تماميت ارضي كشور در شرايط بحراني، از مهم ترين دستاوردهاي حائز اهميت محسوب مي شوند. امادر بعد سياست خارجي، مقابله با جنگ تحميلي ناخواسته، اصلي ترين دستاورد به شمار مي آيد. افشاي چهره واقعي كشورهاي به اصطلاح پيشرفته استعماري، سرفرود نياوردن به هنگام تحريم ها و محدوديت هاي ناعادلانه اقتصادي، بيدار نمودن ساير ملل اسلامي در جهت مبارزه همه جانبه با رژيم نامشروع صهيونيستي، اتخاذ مواضع اصولي و منطقي به هنگام بحران ها وچالش هاي پيش رو، صدور پيام انقلاب به ساير ممالك و توجه دادن آنها به نيرو و سرمايه وجودي خود، ساير دستاوردهاي مهم انقلاب را در حوزه سياست خارجي تشكيل مي دهند.
۲ ) دفاعي:
نهادينه كردن انديشه دفاع مشروع به هنگام تجاوز نيروهاي متجاوز دشمن، طراحي و ساخت ادوات نظامي با بهره گيري از توان فكري متخصصان و مبتكران داخلي در بحبوحه جنگ تحميلي، خنثي نمودن توطئه ها و كودتاها و انديشه هاي براندازانه دشمن، حراست از مرزهاي كشور به بهترين وجه ممكن، بخشي از با اهميت ترين دستاوردهاي دفاعي انقلاب را دربرمي گيرند.
۳) اقتصادي:
از ميان بردن بنگاه هاي فاسد اقتصادي مبتني بر ربا و شرط بندي رژيم ستمشاهي، ضابطه مند نمودن اكتشاف، توليد و صادرات نفت، تلاش براي رهايي از اقتصاد تك محصولي، رشد و توسعه و راه اندازي هر چه بيشتر بنگاه هاي زودبازده اقتصادي، تلاش در جهت خودكفايي در توليدات كشاورزي، ساخت سدها و مهار آب هاي روان و توسعه و راه اندازي نيروگاه هاي برق آبي، گسترش شبكه مخابرات و گاز حتي به صعب العبور ترين روستاها، تشكيل تعاوني ها وحمايت از آنها به منظور نهادينه كردن فعاليت هاي اقتصادي جمعي، مهار تورم و افزايش بهره وري، جايگزين نمودن قدرت فكري جوانان به جاي صنايع فاقد ارزش و بعضا مونتاژ غربي، از شاخص ترين دستاوردهاي اقتصادي انقلاب به حساب مي آيند.
۴) علمي:
پاكسازي محيط دانشگاه ها از عناصر وابسته به رژيم ستمشاهي و افكار غربي و الحادي آنان، توسعه كمي و كيفي دانشگاه ها، تلاش درجهت تحقق وحدت حوزه و دانشگاه، توجه به دانش هاي جديد و بنيادين همچون نانو تكنولوژي و بيوتكنولوژي، رشد ورود بانوان در مراكز علمي و پژوهشي همراه با رعايت شان ومنزلت آنان، ضابطه مند كردن اعزام دانشجو به خارج از كشور، افزايش كسب رتبه هاي علمي در المپيادهاي جهاني، كامل شدن چرخه توليد سوخت هسته اي در مقياس آزمايشگاهي، بالا رفتن اعتبارات پژوهشي مراكز علمي، تنها بخشي ازدستاوردهاي علمي انقلاب را به خود اختصاص مي دهند.
۵ ) فرهنگي:
برچيدن مظاهر فساد اجتماعي و اخلاقي رژيم ستمشاهي، پاكسازي عرصه هاي مهم فرهنگي (تلويزيون، راديو، سينما، تئاتر، موسيقي، كتاب، مجله، روزنامه) از آلودگي و فساد، احياي منزلت و هويت مساجد به عنوان مكان پالايش روحي و تهذيب نفس، شناساندن قدر و ارزش واقعي زنان به دور از ناهنجاري هاي ملحدانه غربي، اتخاذ مواضع مناسب در برخورد با جريانات ضد فرهنگي در اقصي نقاط عالم (۲) توجه دادن افكار عمومي به ظرفيت بالاي فرهنگ اسلامي ايراني، گسترش فرهنگ ايثار و شهادت، احياي نماز جمعه، امر به معروف و نهي از منكر، از جمله دستاوردهاي برجسته انقلاب در حوزه فرهنگ مي باشند.
اكنون كه در اين مجال با قطره اي از اقيانوس بي كران دستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران آشنا شديم. با فرازي از سخنان گوهر بار بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران كه فصل الخطاب ما مي باشد، بر اهميت حفظ انقلاب و دستاوردهاي آن تاكيد مي نماييم:و امروز بر ملت ايران، خصوصا و بر جميع مسلمانان، عموما، واجب است اين امانت الهي را، كه در ايران به طور رسمي اعلام شده و در مدتي كوتاه نتايج عظيمي به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاي آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند. (۳(

پي نوشت ها:
۱ - نشريه داخلي نگرشي بر تحولات سياسي، سازمان عقيدتي سياسي نيروي انتظامي، ش ،۶۵ ص ۲۸.
۲ - همانند موضع اصولي حضرت امام خميني (ره) در مرتد شمردن سلمان رشدي نويسنده كتاب آيات شيطاني.
۳ - حضرت امام خميني (ره) وصيت نامه سياسي - الهي، تدوين عليرضا اسماعيلي، موسسه چاپ و نشر عروج، ،۱۳۷۵ ص ۲۳.
روزنامه جوان ( www.javandaily.com )

بسیجی بازدید : 291 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

● مقدمه
انقلاب اسلامي، با همه‏ي عظمتش، وامدار شخصيت امام خميني است. پديده‏ي شگفت‏آور اين است كه آيت‏اللَّه العظمي خميني، با حفظ شأن و منزلت روحاني خويش، «امام امت» و «رهبر مستضعفان جهان» لقب مي‏گيرند و مردم از صورت شهروندان پراكنده به امت بدل مي‏شوند. براي توضيح و تبيين چنين فرآيندي، ناگزير بايد ادبيات مربوط به رهبري را در جنبش‏هاي ديني مرور كنيم.
جنبش‏هاي ديني، بنا به تعريف، حول يك رهبر مذهبي كه جاذبه‏اي استثنايي دارد، شكل مي‏گيرند. اين رهبري رسالتي پيامبرگونه(۱) دارد و به تغييراتي بنيادي مي‏انديشد. از اين رو، مطالعه درباره‏ي مسئله‏ي رهبري در انقلاب‏هاي ديني بايد در چارچوب نظريه‏هاي مربوط به اقتدار فرهمندي(۲) صورت گيرد.
پندار ماكس وبر اين بود كه كنشگران جنبش‏هاي اجتماعي از آن رو حول رهبران فرهمند گرد مي‏آيند كه اين رهبران قادرند به مردم بباورانند كه شرايط كنوني در معرض انقراض است. در عوض، شرايط آتي شامل نظم نويني است كه همگان در آن هويت مي‏يابند. وبر از آن رو «فره» را مهم‏ترين نيروي انقلابي تاريخ مي‏دانست كه اين نيرو قادر به سمت‏گيري مجدد(۳) ذهني مؤمنان است. از طريق همين تحول دروني است كه محيط خارجي نيز، به تبع آن، تغيير مي‏كند.
اسملسر، كه انقلاب‏هاي ديني را در جرگه‏ي جنبش‏هاي ارزش‏گرا طبقه‏بندي مي‏كند، علت پيدايش رهبران پيامبرگونه را اين گونه توجيه مي‏كند: جنبش‏هاي ارزش‏گرا به دنبال بازسازي يك نظام تمام‏عيار اجتماعي هستند كه از صدر تا ذيل نظام اجتماعي كهن و ارزش‏هاي حاكم بر آن را برمي‏اندازد. براي تحقق چنين امر عظيمي، بايد نوع كاملي از تبعيت و وفاداري در ميان هواداران شكل گيرد و آرمان‏ها و اميدهاي آنان در وجود رهبري كه كمر به بازسازي كامل ارزش‏ها بسته است، فرافكني شود.
چالمز جانسون معتقد است ظهور يك رهبر فرهمند، به عنوان شتاب‏دهنده به رفتار انقلابي، ضروري است؛ شخصيتي كه الهامات آخرالزماني در وجود او متكون شده باشد.
نورمن كوهن قائل است رمز موفقيت و تعالي رهبران انقلاب‏هاي ديني را نبايد در ميزان معلومات يا پايگاه و خاستگاه اجتماعي آنان جست‏وجو كرد؛ بلكه مغناطيس شخصيت آنان همواره بر هر عامل ديگري تفوق و تقدم داشته است.
شرايط اجتماعي در كيفيت پيدايش رهبران انقلاب‏هاي ديني نقشي كليدي دارد؛ به اين معنا كه بايد ميان پيدايش شرايط اجتماعي‏اي كه پذيراي اين رهبران است و مدعيات آنان نوعي هم‏زماني و تقارن وجود داشته باشد. در واقع، شكل‏گيري آگاهي انقلابي در ميان مردم اغلب در كانون اجتماع و تاريخ، پيش از تجسم و ظهور رهبري اتفاق مي‏افتد و رد و قبول مدعيات شخصيت فرهمند به پيدايش اين نوع آگاهي تاريخي و اجتماعي وابسته است. چه بسا شرايط اجتماعي و تاريخي فراهم است، اما رهبري انقلابي ظهور نمي‏كند و چه بسا پيدايش رهبري پيش از آماده شدن بستر اجتماعي رخ دهد. در هر دوي اين حالات، نوعي بي‏قوارگي و ناهم‏زماني ميان انتشار پيام و پذيرش آن ايجاد مي‏شود.
از ديگر موضوعاتي كه توجه محققان را به خود جلب كرده است، خاستگاه رهبران انقلاب‏هاي ديني و پايگاه اجتماعي آنان است. نقطه‏ي مشترك در مورد همه‏ي رهبران، پيشينه‏ي حاشيه‏اي بودن(۴) آنان نسبت به ساخت رسمي دستگاه ديني زمانه است. بيش‏تر رهبران، به دلايل گوناگون، از درون نظام آموزشي، اشتغال و منزلت به بيرون هجرت كرده و يا پرتاب شده‏اند و به علت پيشينه‏ي خود قادرند طرح دولت نويني را پي افكنند.
اسكاچپول معتقد است رهبران انقلابي، بيش‏تر از آن‏كه نماينده‏ي طبقات باشند، به صفت دولت‏ساز(۵) شناخته مي‏شوند. عمده‏ي اين رهبران از ميان آن دسته نخبگاني كه تا حدودي به حاشيه رانده شده‏اند و نسبت به حاكميت مستقر و طبقات مسلط فاصله گرفته‏اند، برمي‏خيزند. تجربه نشان مي‏دهد نخبگان حاشيه‏اي(۶) عموماً از اقشار تحصيل‏كرده‏اند و مهارت و آموزش‏هاي آنان مي‏توانسته به كار دولت مستقر بيايد و حتي بسياري از آنان دولت را عامل تغييرات بنيادي مي‏دانسته‏اند؛ اما به علت بسته بودن فضاي سياسي و فقدان تحرك سياسي در ساخت اجتماعي، از يك سو، و نداشتن ارتباط و ثروت، از سوي ديگر، نتوانسته‏اند منزلت خود را ارتقا دهند، لذا هم و غم خود را مصروف سازماندهي انقلاب و ايدئولوژي‏پردازي انقلابي كرده‏اند. اين قبيل نخبگان، از آن‏جا كه دولت را مهم‏ترين ابزار توسعه مي‏دانند، در صورت پيروزي جنبش، به سمت تأسيس دولت متمركز روي مي‏آورند. بنابراين همان گونه كه در توده‏هاي انقلابي، مقوله‏ي محروميت نسبي نقش عمده‏اي در انگيزش و هيجان انقلابي ايفا مي‏كند، در ميان رهبران جنبش نيز بايد پيش‏زمينه‏اي از تحت فشار بودن و حرمان جست‏وجو كرد. حتي در مواردي ديده شده است آنان فقر خودخواسته و انزواي اختياري را انتخاب مي‏كنند تا زمينه‏ي رواني و هم‏سطحي ميان خود و توده‏هاي محروم را فراهم آورند.
به نظر مي‏رسد رهبران تك‏رو(۷) بهتر مي‏توانند با جنبش توده‏اي رابطه برقرار كنند تا نخبگاني همچون دانشگاهيان، كه در ساختار رسمي جاي گرفته‏اند. حتي مي‏توان گفت در صورت پيدايش شرايط اجتماعي و رواني انقلاب، بخشي از اجزا از بدنه‏ي ساختار رسمي كنده مي‏شوند و براي اجابت خواست توده‏ها به نوعي حاشيه‏اي شدن سريع و اضطراري روي مي‏آورند. اين‏كه چرا نهادي مثل دين، كه علي‏الاصول و بنا بر نظريه‏هاي رايج، خصلتي محافظه‏كار دارد، در شرايط مذكور از درون خود نخبگاني را به بيرون مي‏راند تا رهبري جنبش‏هاي ديني را به عهده گيرند، امري است كه بايد در چارچوب مدل مشهور به «پاسخ نخبگان»(۸) مطالعه شود.
مدعاي اصلي اين مدل عبارت است از اين‏كه هنگامي كه شرايط محيطي يك سازمان آن‏چنان دچار تحول گردد كه بقاي آن زير سؤال رود و نيل به اهداف سازماني به صورت معضلي درآيد، پاره‏اي از نخبگان درون سازمان، در پاسخ به آن، به جست‏وجوي معاني و ابزار نويني برمي‏آيند تا با دست‏رسي به منابع حياتي محيط سازمان، بحران دروني آن را حل كنند.
با توسل به اين مدل، مي‏توان مثلاً علل راديكال شدن نهادي مثل دين و پيدايش رهبران انقلابي مذهبي را توضيح داد. هنگامي كه وضع موجود(۹) و سازمان‏هاي مذهبي وابسته به آن تهديد مي‏شود، مخالفان دروني را نخبگان نوخاسته نهادينه مي‏كنند و امكان راديكاليزه شدن اين نهاد افزايش مي‏يابد.
در جمع‏بندي نظريات مربوط به رهبري انقلابي، مي‏توان گفت هر چند اين ره‏يافت‏ها انطباق كامل با شرايط ايران و مشخصاً رهبري امام خميني(ره) ندارد، اما به طور كلي مي‏تواند وجوهي از اين رهبري را تبيين نمايد:
۱) اين‏كه چگونه از درون نهاد دين، كه بنا بر نظريات رايج نهادي محافظه كار است، انقلابي‏ترين شخصيتِ تاريخ معاصر ايران ظهور مي‏كند و همراه خود نهاد دين را متحول و از آن به عنوان سلاحي قاطع براي انهدام رژيم شاهنشاهي استفاده مي‏كند، تا حدودي با مدل «پاسخ نخبگان» قابل تبيين است.
۲) اين‏كه شخصي مثل امام(ره)، كه علاوه بر مشروعيت سنتي مشروعيت انقلابي را نيز كسب كردند، و به عنوان شخصيتي فرهمند بر تارك انقلاب دوران‏ساز ما درخشيدند، مي‏تواند با نظريه‏هاي مشروعيت فرهي تبيين شود.
۳) اين‏كه ساخت اجتماعي چگونه بود كه بر اثر انقلاب، اشكال سنتي رابطه‏ي قدرت خدايگان - بنده شكسته شد، با نظريه‏اي مانند جامعه‏ي توده‏وار قابل تبيين است.
۴) اين‏كه عزلت اجباري امام(ره) در دوران تبعيد ذخيره‏اي شد تا در دوران انقلاب دعاوي ايشان پذيرفته شود، با نظريه‏ي «نخبگان حاشيه‏اي» توجيه‏پذير است.
● اشاره‏
مقاله نكات قابل توجه و مفيدي در توجيه برآمدن رهبري انقلابي بيان مي‏كند. با وجود اين، همان گونه كه در متن مقاله آمده است، در خصوص رهبري انقلاب اسلامي، قواعد مطرح شده خاصيت تبييني كامل ندارد. براي مثال، امام خميني(ره) نهضت خود را درست در زمان مرجعيت رسمي خود آغاز كرد و مرجعيت در جامعه‏ي ما، به طور كامل، در ساختار نهاد دين قرار دارد. در نهضت ۱۵ خرداد، امام در يك موقعيت حاشيه‏اي قرار نداشت و اتفاقاً از يك موضع كاملاً رسمي و از موقعيت يك مرجع، كه داراي سمت فتواست، اين نهضت را آغاز كرد و در دوره‏ي تبعيد نيز كاملاً از همين موضع سخن مي‏گفت. البته محروميت وي از حضور در ايران و، به عبارتي، تبعيد وي به عنوان يك واقعيت مطرح است؛ اما عنصر تبعيد نيز هرچند با عنوانِ «محروميت» تا حدي منطبق است، اما بر عنوان «حاشيه‏اي» - به تعبيري كه در مقاله آمده است - منطبق نيست؛ چرا كه در آن زمان مراجع معروفي كه در نظام نهادي دين مشغول فعاليت بودند، عمدتاً در نجف و بيرون از ايران حضور داشتند. بر همين اساس، ارتباط راديكاليزه شدن نهاد دين با حاشيه‏اي شدن موقعيت رهبر در اين مقاله روشن نيست.
از طرفي، هرچند نمي‏توان جاذبه‏ي معنوي شخصيت امام را منكر شد و از موقعيت كاريزمايي او چشم پوشيد، اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه در جامعه‏ي مذهبي ارتباط معنادار امام با امت، و پذيرش اطاعت رهبر - خصوصاً با توجه به اشتهار امام در اعلميت فقهي - را بايد با عنايت به مفهوم «حجيت فتوا» تبيين كرد. از نگاه بسياري از متدينان، عقلانيت همين اقتضا را دارد كه فتواي مرجع اعلم را پذيرا باشند. از اين منظر، «كاريزما» در گستردگي موقعيت رهبري بي‏تأثير نيست؛ اما در عين حال نمي‏توان به عنوان الگوي نظري مشروعيت به آن بسنده كرد. در اين الگوي نظري، ارتباط پيروان صرفاً عاطفي است؛ اما در الگوي نظري مرجعيت و مشروعيت فتواي مرجع اعلم، اين ارتباط در حد ارتباط عاطفي خلاصه نمي‏شود.
مقاله‏ي حاضر اين گونه القا مي‏كند كه محروميت نسبي رهبر، براي او ايجاد انگيزه مي‏كند تا به طرف انهدام دولت و استقرار دولت جديد حركت كند؛ حال آن‏كه در خصوص رهبري الاهي حضرت امام اين نكته پذيرفتني نيست.

سعيد حجاريان‏
۱. prophetic missio
۲. charismatic authority
۳. reorientation
۴. maoginalization
۵. static builder
۶. margin elti
۷. free lancer
۸. elite response
۹. slatus quo
معاونت پژوهشي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم ( www.balagh.net )

بسیجی بازدید : 194 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

« من براي خودم حرفي ندارم . من فقط از جانب مردمم حرف مي زنم »
اين جمله كه روانشاد خسرو گلسرخي آن را در آخرين دفاعيات خود در دادگاه رژيم شاهنشاهي ايران بر زبان راند را شايد بتوان نماد چيزي دانست كه در عرصه هنر و ادبيات امروز ايران به آن هنر و ادبيات متعهد مي گويند .
ادبياتي كه پيشينه ي آن در ايران حداكثر به ۱۰۰ سال پيش و حول و حوش دوره مشروطه باز مي گردد و در سنت ادبي پيش از مشروطه حتي براي يافتن استثنائاتي انگشت شمار نيز با مشكلات فراواني روبرو خواهيم بود .
ادبيات متعهد مدعي است با تأثير بر تمام يا بخشي از جامعه ، آن را در رسيدن به اهدافي از قبيل رفع تبعيض و بي عدالتي ، رسيدن به آزادي ، رفع معضلات و عقب ماندگي هاي فرهنگي و فكري و حتي برخي اهداف سياسي كمك مي كند .
زماني يكي از توده اي هاي سابق در مصاحبه اي گفته بود « براي ما ، در اوج تحركات انقلابي ، شعر شاملو همان كاركردي را داشت كه زيارت عاشورا براي رزمندگان انقلاب اسلامي در جريان جنگ تحميلي » .
ادبيات متعهد ادبياتي است وابسته به مختصات و ويژگي هاي اجتماعي و سياسي در هر دوره تاريخي . اوج كار اين نوعِ ادبي در ايران كه در بيشتر يا بخشي از آثار بزرگواراني چون فرخي يزدي ، عارف قزويني ، ملك الشعراء بهار ، نيما ، سايه ، صادق چوبك ، شاملو ، فروغ ، جلال آل احمد ، خسرو گلسرخي و انديشه هاي روانشاد دكتر علي شريعتي قابل مشاهده است دقيقاً مصادف است با فوران روحيات انقلابي در دنيا ، متأثر از فلسفه ماركس و برخي تحركات سياسي بلوك شرق كه اتفاقاً درست با افول اين جريان عظيم فكري و آن قدرت بزرگ سياسي از اواخر دهه۷۰ ميلادي ، در ايران نيز انشعابات مختلف آن من جمله ادبيات چپ و گرايش به تعهدات اجتماعي در هنر و ادبيات ، با سر به زمين خوردند و حالا جز ته مانده اي ساكن ، فاقد خلاقيت ، بي اثر و شعار زده از آن احساسات پرشور انقلابي چيزي باقي نمانده است .از گونه هاي موفق ادبيات متعهد شعر سياسي و انقلابيست .
در كنار انواع مختلف شعر چون عروضي و آزاد و منثور و سبكهاي متفاوت آن چون هندي و سمبوليسم و اشكال گوناگونش چون غزل و قصيده، شعر را مي توان از لحاظ موضوع نيز رده بندي كرد و حماسه و مديحه و مرثيه و شعر عاشقانه و اخلاقي و فلسفي و سياسي و مانند آن را تشخيص داد. شعر سياسي پديده ي نويني است كه با پيدايش دولت مدرن به وجود مي آيد و سابقه اش در ايران از سالهاي انقلاب مشروطيت فراتر نمي رود. وقتي كه حافظ از ترس محتسب مي خورده حرف مي زند و مسعود سعد از بند بلند ناي مي نالد، يا سعدي اتابك را نصيحت مي كند و فردوسي به زنده كردن پارسي مي بالد ما هنوز با شعر سياسي سروكار نداريم و از قلمرو مدح و ذم و اندرز و حماسه فراتر نرفته ايم. در سابق شاعر ناچار از تكيه به اين ديوان و آن دربار بود ولي اكنون شاعر مي تواند مستقيماً قدرت دولتي را مورد سئوال قرار دهد و شعر خود را مخفي يا آشكار به دست مردم برساند.
منظور از سياست معناي خاص اين كلمه است يعني هر آنچه به قدرت دولتي مربوط مي شود. و لذا شعر سياسي شعري است كه در آن قدرت دولتي مورد سئوال قرار مي گيرد مثل شعرهاي لويي آراگون و پل الوار در فرانسه، هاينريش هاينه در آلمان، والت ويتمن در آمريكا، مايا كوفسكي و يوگني يفتوشنكو در شوروي، پابلو نرودا در شيلي، ناظم حكمت در تركيه، محمود درويش و نزار قباني در فلسطين و در ايران از تصنيف ها و هجويات دوران انقلاب مشروطيت گرفته تا "مرغ آمين" و "هست شب" نيما و از "زخم قلب آبايي" شاملو و "كسي كه مثل هيچ كس نيست" فروغ و "سرود مهاجرين" ماني .
و لذا مي توان گفت كه شعر به دو اعتبار سياسي است: اول-به صورت مستقيم درباره ي قدرت سياسي سخن بگويد. دوم-نسبت به نظام سياسي و اجتماعي موجود يا ايده آل اظهار نظر كند. به ديگر سخن، شعري كه به موضوع قدرت، حاكميت و روابط غير شخصي بپردازد، سياسي است. شعر سياسي، گونه ها و انواعي دارد. شعر سياسي، يا مستقيماً و با صراحت و يا در قالب اشعار غير جدي يا طنز سياسي به قدرت سياسي يا نظام سياسي و اجتماعي بپردازد. از نظر محتوا نيز دو گونه است. برخي از اشعار سياسي طرفدار حاكميت و حامي وضع موجود اند،و برخي ديگر ، به نقد حاكميت روي آورده اند.مهمترين موضوعات شعر سياسي را وطن،آزادي،استبداد،استقلال، عدالت،مردم،زنان،جنگ،تاريخ،انقلاب،فداكاري در راه وطن، شهادت و ... در بر مي گيرد. از اين رو، در دوره ي پر رفت و آمد تحولات سياسي بازار آن داغ و مشتريان آن بسيارند. .
گاه شعر سياسي را نه به اعتبار اعتبارش و نه بر پايه ي گونه هايش ، بلكه بر اساس تعريفي كه از شعر و سياست مي كنند، مي شناسند. شاعري ،شعر را به زبان شعر، اينگونه توصيف نموده است:
چه باشد شعر؟آهِ سينه سوزي كز جگر خيزد نواي دردمندي كز دلِ ديوانه بر خيزد
چه باشد شعر؟نجواي نسيم و غنچه در گلشن كز آن دامان گل را لعل از خون جگر خيزد
فروغِ افتخاري ،آفتــــاب عالم افروزي كه در معراج دل ها برتر از شمس و قمر خيزد
شاعري ديگر،شعر را مسئول مي داند؛ و شعر مسئول را به اين صورت تعريف مي كند:
شعر مسئول بود حق پرور نه ستايش گر زور است و نه زر
شعر مسئول پيام است و خروش از خدا نغمه و از غيب سروش
شعر مسئول بت انداختن است نه ز مداحي ، بت ساختن است.
سياست در لغت به معناي حكم راندن بر رعيت، اداره كردن امور مملكت، حكومت كردن، مجازات نمودن، اداره ي امور داخلي و خارجي كشور و نظاير آن آمده است. به همين جهت ،سياست را به معاني مختلفي چون سياست مالي، تربيتي،شعري و ... به كار مي برند. اما سياست در اصطلاح، به هر نوع تدبير و تلاش فردي و يا جمعي گفته مي شود كه براي دستيابي به قدرت سياسي، حفظ و يا افزايش آن صورت مي گيرد. چنين تلاشي به منظور اداره ي امور كشور و يا رهبري و مديريت سياسي جامعه بر اساس ارزش هاي مورد نظر انجام مي گيرد. بر اين اساس ، هر تلاش و اقدامي كه براي كسب، نگاه داري و گسترش قدرت سياسي شكل مي پذيرد، يك امر سياسي به حساب مي آيد.
البته پديده هاي سياسي دو چهره دارند:چهره اي از خيانت، مكر،تزوير و دروغ كه بر پايه ي منافع شخصي و گروهي استوار است و چهره اي از خدمت،صداقت،درست كاريكه بر اساس منافع عمومي پايه گذاري شده است. سياست از نوع اول كه بسيار متداول و رايج است، مردود و مذموم است؛ و سياست از نوع دوم كه در سيره ي انبياي عظام، ائمه ي اطهار(ع) و پيروان صديقشان ديده مي شود، پسنديده و موجب رشد و تكامل مادي و معنوي بشر است.
نتيجه اين كه شعر سياسي يك پديده ي اجتماعي است؛ و از اين رو بستر هاي زايش آن را بايد در حوادث و رويداد هاي خوب و بد سياسي جست و جو كرد. بنا بر اين ، درك و فهم صورتو سيرت آن در عصر پهلوي به ويژه پهلوي دوم يا مشروطه ي سوم، مستلزم معرفت و بصيرت به حوادث عمده ي تاريخ سياسي معاصر يا لااقل مهمترين و برجسته ترين آن است. از جمله:
۱)اشغال نظامي ايران(۲۰ شهريور ۱۳۲۰)_ ۲) كودتاي انگليسي_ آمريكايي(۲۸ مرداد۱۳۳۲)_۳)قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲.
سه حادثه ي تاريخي ذكر شده به سمبل و نهاد سه جريان سياسي معاصر سلطنت طلب شهرياري، ناسيوناليستي و اسلامي(مذهبي) مبدل شد. به تاثير از آن ، سه نحله ي شعر سياسي شكل گرفت. اشغال ايران و پيامد هاي خوب و بد آن، جريان سلطنت طلب شهرياري شعر سياسي را متاثر ساخت.كودتاي انگليسي_ آمريكايي ۲۸ مرداد كه جبهه ي ملي و رهبري آن را به انزواي سياسي فرستاد، بر صبغه ي شعر سياسي ناسيوناليستي و ملي گرايي اثر گذارد. حادثه ي ۱۵ خرداد كه نيروي اسلام گرا را پس از ناكامي ملي گرايان،در دگرگوني اجتماعي به نيروي برتر سياسي مخالف دولت تبديل كرد و شعر مذهبي ضد دولتي را رونقي شگرف بخشيد.
الف)شعر سياسي درباري و شاهي:
جريان فكري و سياسي ايران شهري، درصدد يافتن مباني مشروعيت تاريخي و فرهنگي و نه ديني براي سلطنت بود؛به آن جهت كه پهلوي ها با شعار سكولاريسم غربي، دين را از امور اجتماعي و سياسي كنار زدند. بنابر اين براي نگهداشت سلطنت نيازمند عصبيت يا خمير مايه ي تازه، براي انسجام اجتماعي بودند. اين جريان كه به برخي از فروعات و نتايج دموكراتيك عصر جديد باور داشت، قبل از كودتاي ۲۸ مرداد، با جريان هاي فكري و سياسي عمده به نوعي هم زيستي دستيافت؛ ولي در دهه ي ۱۳۳۰ كه با از دست رفتن هم زيستي با جريان هاي فكري و سياسي و نيز، با موج احياي اسلام مواجه شد به تثبيت قدرت داخلي از طريق كسب حمايت هاي بيشتر خارجي بر آمد؛ و از دهه ي ۱۳۴۰ به بعد، با تشديد اسلام گرايي ، توجه و فرهنگ پيش از اسلام را با شدت از سر گرفت كه برگزاري جشن هاي ۲۵۰۰ ساله، نمونه اي از آن است. مردم، روحانيون متعهد و مبارز نيز، به محكوم سازي صريح اقدامات ضد فرهنگي شاه و درباريان پرداخت.
ب)شعر ناسيوناليستي و شوونيستي:
ناسيوناليسم و ناسيوناليسم افراطي كه از آن به شوونيسم ياد مي شود، اگر چه يك پديده ي غربي نيست، اما پس از انقلاب فرانسه و به تاثير از آن، به اوج خود در غرب دست يافت؛ و آنگاه به صبغه ي غربي وارد جهان غير غرب شد. از اين زاويه، ناسيوناليسم، سيستمي برآمده از انديشه ي ليبراليستي غرب و آن هم دست مايه ي مبارزه ي طبقه ي متوسط بورژوا عليه فئوداليسم غربي است. پس واضح است كه اين مكتب بر انديشه ي اومانيستي و ضد ديني استوار است؛ و مروج ضرورت به كار گيري شيوه هاي دموكراتيك در زندگي شخصي و سياسي است.گاهي ناسيوناليسم حتي بر اعتقادات مذهبي و اخلاقي پيشي مي گيرد، و نيروي محركه ي آن، موجب اعمال خلاف انساني مي گردد. نفوذ ناسيوناليسم ممكن است تا حدي برسد كه بعضي آن را يك نوع مذهبي دنيوي در عرض ساير مذاهب قلمداد كنند.
ج) شعر مذهبي و ديني(اسلامي):
جريان فكري اسلامي،از ابتداي ورود تجدد يا در واقع شبه تجدد به ايران، از خود واكنش نشان داد؛ به مقابله ي نظري و عملي با آن پرداخت، و كوشيد از تماميت اسلام و موجوديت تشيع در برابر آن ، دفاع كند. اين خطي بود كه با فراز و نشيب هاي فراوان تا اوايل۱۳۳۰ ادامه يافت. اما اين جريان، پس از كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ كه ديگر ايدئولوژي ها، انديشه ها و جريان هاي فكري غير مذهبي به بن بست رسيدند، به جريان فكري غالب و مسلط تبديل مي شود، و ضمن خروج از مواضع تدافعي ابتكار عمل را در صحنه ي فعاليت هاي ضد دولتي به دست مي گيرد؛ و اسلام را به عنوان يك كليت جامع كه پاسخ گوي مشكلات و مسائل سياسي و اجتماعي است، مطرح مي كند. اوج گيري اين جريان، به سال هاي اوليه ي دهه ي ۱۳۴۰ و بعد از آن مربوط مي شود كه آن نيز، به علت تفسير نوع و جديدي بود كه امام خميني(ره) از اسلام شيعي ارائه كرد. اين تفسير جديد كه از آن به اسلام ناب محمدي(ص) ياد مي شود، به شدت رك و بوي ضد طاغوت داشت. به موازات رشد فزاينده ي جريان فكري انقلابي اسلامي شيعي، موثرترين نحله ي شعر سياسي تحت عنوان شعر مذهبي شكل گرفت كه بر عناصري چون مبارزه با استبداد، تجليل از شهادت و جهاد، ضديت با انقلاب سفيد، انتقاد از وضع موجود و ... استوار بود. نمونه هايي از اين گونه عبارتند از:
به شهوت كشانيد، ما را سر و پا به ذلت نشانيد، ما را سراسر
به ما چيرگي داد آن را كه داد صفات مونث، لباس مذكر
بدين نكته وصف هنر پيشگان بس هر آن كو بد آموز تر پر هنر تر
اين شعري است كه حميد سبزواري در اعتراض به برنامه هاي فرهنگي شاه در جهت نشر و تبليغ فرهنگ غربي سروده است.همچنين ،اشعار بسياري در قالب هاي شعري مختلف، در وصف امام خميني(قدس سره) رهبري نهضت اسلامي ايران، سروده شده كه هر چه به پيروزي انقلاب اسلامي نزديكتر مي شويم بر حجم اينگونه از شعرها افزوده مي شود، شاعري در وصف امام (قدس سره) در تبعيد، اين شعر را سرود:
آري!
در روزگار مرگ اصالت ها
به تو دگر چه بگويم
چرا بسرايم
از مطلع تمام سرود ها
بي تو نشسته اگر فرياد!
در اعتراض به وضع موجود و وضعيت ناگوار فقيران و مستمندان ، شاعر نصيحت مي كند كه بايد عدالت را سر لوحه ي برنامه هاي خود قرار دهد. چون درمان تمام دردهاي اجتماعي است؛ ابراهيم صهبا مي گويد:
تا چند مستمند كشد بار زندگي خرج غني ز چيست كه تحميل بر گداست
وجهي كه بر اداره ي كشور بود ضرور ابواب جمع مفلس و مفلوك و بي نواست
.درمان درد كشور ايران عدالت است زيرا عدالت است كه بر دردها دواست
زين العابدين موتمن نير،در توصيف اوضاع اجتماعي اينگونه سرود، شعري كه براي وصف بهار خونين ۱۳۴۲( كشتار مدرسه ي فيضيه ي قم) و ۱۳۵۴(دستگيري طلاب در سالگرد قيام ۱۵ خرداد) به كار مي گيرد.
آمد بهار خرم و دل سوگوار ماند نوروز هم رسيد و غم برقرار ماند
گفتم بهار آيد و دل بشكفد چو باغ دل همچنان فسرده در اين نوبهار ماند
هر زنگ غم كه بود بهار از دلم زدود جز درد و داغ او كه به دل يادگار ماند
مردم ايران در راه مبارزه با سلطنت پهلوي قربانيان زيادي دادند و در واقع پيروزي انقلاب ثمره ي خون شهيدان بود و بدون شهادت جوانان و از جان گذشتگان، استبداد شكست نمي خورد، ۱۷ شهريور ۱۳۵۷ كه به جمعه ي سياه يا جمعه ي سرخ معروف شده است، يكي از صحنه هايي است كه شهادت و شهادت طلبي پيروان امام خميني(قدس سره) به اوج خود مي رسد.
بر لاله شنيده ام ژاله بر ژاله نديده ام لاله
كشتند زنان و كودكان را هم پير شكسته هم جوان را
شعر سياسي اسلامي به صورت آميزه اي ادبيات،هنر و حماسه به شعار هاي سياسي راه يافت. حجم و محتواي شعار هاي سياسي از پيش تازي مذهبيون مسلمان در نهضت امام خميني(قدس سره) حكايت دارد.اشاره به گونه هايي از تاثير گذاري شعر سياسي در انقلاب اسلامي و شعار هايش ، مي تواند در درك تاثير يا وابستگي متقابل آن دو مدد رساند.
۱)تشبيه:يكي از گونه هاي شعار سياسي تشبيه است. به نمونه هاي فراواني از تشبيه مي توان اشاره كرد. در تشبيه ها نوعي وزن و آهنگ به چشم مي خورد كه بر زيبايي و گيرايي تشبيه مي افزايد؛ از جمله: در بهار آزادي جاي شهدا خالي
در اين شعار بهار پس از زمستان،به معناي رهايي نمادين از ظلم و بيداد گري است. در واقع، بهار فصلي است كه مردم از ترس سرما خود را در لباس ها يشان پنهان نمي كنند.
۲)گفتار عاميانه: شعر سياسي اسلامي گاه به زبان گفتاري، محاوره اي و يا به زبان عاميانه يا كوچه و بازاري مطرح شده است؛ كه در عين سادگي و بي پيرايگي از خلوص صميميت الهي در خور وصف برخوردار است.
اگر آقا دير بياد مسلسل ها بيرون مي آد
نم نم بارون مي آد خميني تهرون مي آد
«آقا» در شعار نخست، به معناي امام خميني (قدس سره) است كه چون مردم او را از خود مي دانند ، لفظ و كلمه ي آقا را براي او به كار برده اند. در شعار بعدي،«بارون» به معناي رحمت الهي دانسته شده است كه در اينجا مراد امام (قدس سره) است.
۳)بيان نماد هاي ديني: شعار انقلاب اسلامي كه اغلب در شعر تبلور يافته، مملو از ارزش هاي ديني است. اين خود نشان از تاثير گذاري فراوان دين و پيشتازي آن در مبارزات مردم مسلمان ايران دارد.
هر كس كه عدالت خواه است از قتل حسين(ع) آگاه است
تا خون مظلومان به جوش است آواي عاشورا به گوش است
عاشورا از برجسته ترين نماد هاي ديني است كه از يك مبارزه ي عدالت خواهانه در هزار و چند سال پيش سخن مي گويد؛ و از اين رو، به الگوي مبارزه عليه ظالمان و دفاع از مظلومان در همه ي زمان ها تبديل شده است.
۴) شوخي و طنز: شوخي و طنز مي تواند به سلاحي موثر در رفتار سياسي تبديل شود. اثر يك گفتار صريح را دارد، ولي مخاطرات آن براي گوينده چندان نيست. البته گاه به كارگيري طنز سياسي به معني جدي نگرفتن قدرت سياسي است. شعر سياسي اسلامي، در وقوع انقلاب اسلامي موثر افتاد؛ و نيز انقلاب اسلامي بر رشد شعر انقلابي و شعر دفاع مقدس تاثير گذاشت؛ بنا بر اين، يك تعامل معنا دار و دو سويه بين آن دو در يك فرآيند كاملاً طبيعي اتفاق افتاده است. از اين رو شاعران مسلمان انقلابي از تاكيد بر تاثير متقابل شعر سياسي اسلامي و پيروزي انقلاب اسلامي اِبايي ندارند؛ و با صراحت و شجاعت آن را تاكيد مي كنند.
تاثير انقلاب بر شعر معاصر ايران، روشن و واضح و انكار ناپذير است. زبان شعر تازه تر شد و با تركيبات تازه تر شعري رو به رو شديم. غزل به معني واقعي شكل گرفت و شعر حماسه توانست در قالب غزل جاي بگيرد. شاعران انقلاب ،خالق شعري متمايز و داراي سبكي ويژه هستند. آن ها اگر چه از تجربيات شاعران گذشته و امروز بهره ها گرفته اند؛ اما انصاف بايد داد كه ميراث خوار سنت گرايان يا وام دار نوگرايان پس از مشروطه نيستند. شعر اين شاعران درون مايه يي معنوي دارد كه بي عدالتي را بر نمي تابد ، و در عرصه ي اجتماعي از زبان حماسي و گاه منتقدانه و بي پروا بر خوردار است.
اين شاعران در احياي تحول مناسب غزل موفق بوده اند، و آثار قابل تاملي در اين قالب آفريده اند . انقلاب اسلامي ايران تاثير مثبتي در شكل، محتوا و صورت ادبيات، گذاشته؛ به خصوص شعر ما كه در فرم و شكل كاملاً اثر پذير بوده است و با به وجود آمدن انقلاب، ما يك باز خواني تاريخي انجام داده ايم. اين بازخواني به معني بازخواني هويت يك ملت، يعني نگاه كردن به گذشته ي تاريخي يك ملت است. با بازخواني تاريخي شعر ايران ، نكات مثبت را جذب كرديم. به طور مثال ،قالب غزل كه يك قالب سنتي بود، به يُمن اين بازخواني به زبان جديد آراسته شد ، و از آن قالب سنتي و محتواي سنتي اش جدا شد.
اولين و يكي از بزرگترين تاثيرات انقلاب بر روند شعر ايران پيدايش يك جمهوري و يك دموكراسي شعري بود.مردمي كه ديدند با حضور همه جانبه در صحنه ي انقلاب توانسته اند؛ يكي از بزرگترين رفرم هاي اجتماعي قرن را تشكيل دهند، يكي از مستعد ترين و در عين حال وسيع ترين صحنه ها را براي حضور هنر، ادبيات و به ويژه شعر را فراهم آوردند. به هر روي تاثير دو طرفه ي شعر سياسي و انقلاب اسلامي بسيار عميق بوده است.
يكي از خصايص اصلي و اساسي شعر ديني، مذهبي يا شعر انقلابي و خونين، استخدام و به كارگيري مفاهيم مختلف شور انگيز اسلامي براي بيان مقاصد يا دستيابي به اهداف الهي خويش است.بهره گيري از مفاهيم حماسه ي رزمي، ذكر مصائب اهل بيت(ع)، مدح امامان معصوم(ع)، ستايش بزرگان دين، توصيف مناسبت هاي مهم تاريخي انقلاب اسلامي ، و نيز ، استفاده از مفاهيمي چون: جهاد، شهيد،شهادت،خون،مرگ سبز و ... از آن جمله است. شاعر مذهبي به پشت گرمي خون و ايثار فرزندان رشيد،غيور و سر به مهر اين ملت توانست؛ سرود رهايي سر دهد و ميل به حكومت فاضله را به شعر در آورد. از اين رو اينگونه ، شعري وزين، و در عين حال ستيز گر و توفنده است. اين شعر، گرچه جوان است؛ ولي برومند، استوار، معصوم و پوياست. شعر انقلاب، شعر خشم، خروش، مقاومت و مبارزه ي شهداست.شعر اعتراض و فرياد، شعر زندگي و مردانگي، و آميزه اي از مهر و قهر، لطف و جنگ، زمزمه اي از توحيد و اخلاق، جويباري از نيايش و كرنش ، و دريايي است از آب و آتش، آميخته اي از عشق و نفرت. شعر انقلاب، شعر مبارزه با طاغوت و جالوت، شعر گلوله و گل واژه،شعر نبرد و ظلمت،بازيگر اصلي اين نبرد، شهيد است.از اين رو،اگر شاعر انقلابي از شهيد تاثير مي پذيرد و از شهيد تمجيد مي كند تمجيد او از شخص نيست. شهيد شخص نيست، عصاره ي يك ملت است، پيامبري است كه ما را از غرق شدن در گنداب رژيم شاهنشاهي و از ذليل شدن در برابر صدام نجات بخشيد.تاثير پذيري شعر سياسي و مذهبي از شهيد و شهادت است كه آن را درخشنده مي كند، طرحي نو مي افكند ، تحولي شگرف ايجاد مي كند و هرگز به كالاي متروكه تبديل نمي شود، بلكه هر چه از عمرش بگذرد، هدايت گر و هادي تر مي شود و تنها در ذهن خواص باقي نمي ماند.

ناصر آسياباني
۱-احمد درستي،شعر سياسي در دوره ي پهلوي دوم
۲-مجيد شفيق، شاعران تهران،ج ۲
۳- يادنامه ي سومين كنگره ي شعر و ادب و هنر
۴- فرهنگ فارسي عميد
۵ـ جلال الدين مدني،مباني و كليات علوم سياسي،ج ا
۶- حميد روحاني،بررسي و تحليل از نهضت امام خميني(ره)،ج
۷- محمد شفيعي فر، درآمدي بر مباني فكري انقلاب اسلامي
۸- همان
۹- همان
۱۰ - همان
۱۱- همان
۱۲-همان
۱۳-«شعار هاي انقلاب آميزه از ادبيات، هنر و حماسه»، روزنامه ي جام جم
۱۴-همان
۱۵- همان
۱۶-«شاعران از تاثير انقلاب اسلامي بر شعر و ادبيات معاصر مي گويند» روزنامه ي جام جم
۱۷- همان
۱۸- همان
۱۹- همان

بسیجی بازدید : 221 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

چكيده
انقلاب به عنوان پديده اي مهم پيام را از زبان شاعران به مخاطبان خود مي رساند در اين مقاله سعي شده كه اين فرايند ارتباط وكاركردهاي زباني رادرشعر شاعران انقلاب (ادبيّات پايداري)نشان داده تاثابت كنيم كه مهم ترين نقش هاي زبان از نوع ترغيبي،عاطفي و ارجاعي است.
واژگان كليدي: انقلاب اسلامي،ادب پايداري،پيام،كاركردهاي زباني.


دكترعباس اطميناني -دانشگاه كردستان
مقدمه
اسلام به معني راستين خود يك انقلاب است.انفجارنوراست در دل ظلمت.اعلام مرگ كفروشرك است.آغازرهايي است.اعلام تولد انسان وانسانيّت است.سرنوشت انسان با دشمني شيطان گره خورده است؛يعني آغازدشمني شيطان وشياطين.ادامه حيات باعزت انسان درگرومبارزه با شياطين است،اهريمناني كه چون جادوگران افسانه ها هردم به رنگي و صورتي خودنمايي مي كنند،وبرراه انسان وانسانيّت كمين مي نشينند تا مانع رسيدن او به اوج وكمال باشند وچه بسا درلباس دوست هم ظاهرمي شوند.
چون بسي ابليس آدم روي هست پس به هردستي نشايد داد دست
آنان كه راست قامتان وثابت قدمان بوده اند،هميشه با قلم وقدم عليه شيطان وشياطين تاخته اند وبنيادآيين،هنر وادبيّات وجهاداسلامي رانهاده اند وانقلاب اسلامي را با خون وجان ومال خويش حمايت كرده اند وشجره سبز وبرومند اسلام وانسانيّت راآب داده اند.
انقلاب اسلامي از زماني كه پيامبرنداي((قولوالااله الله تفلحوا))راسردادند آغاز شدوپيوسته خورشيد تابناك آن درآسمان بشريّت فزوزان خواهد ماندواگر ابرهايي تيره گاه وگدار،روي تابناك آن رابراي چندلحظه اي بپوشاند نسيم جان رحمت الهي درقالب و صورت انسان هاي پاك باخته ومومن ومجاهد خودنمايي خواهد كرد و روي رخشان اسلام را به جهانيان خواهدنمود؛چنان كه بارها وبارها از زمان اعلام واعلان اسلام درسراسرزمين هاي اسلامي خودنمايي كرده ونهضت هاي آزادي بخش رادرعالم پديدآورده است.يكي از بارزترين آنها نهضت اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني(قدس سره العزيز)بود كه با پشتيباني روحانيت مبارز ومردم با ايمان ايران زمين به ثمرنشست.
انقلاب اسلامي يعني رهايي از شرك وروي آوردن به وحدت الهي انقلاب اسلامي؛يعني آزادي وآزادگي انسان ورهايي از اسارت وبندگي غير خدا،انقلاب اسلامي يعني عشق ومحبت به خدا و آفريدگان ورهايي ازدشمني وكينه و عداوت انساني.انقلاب اسلامي يعني خدمت به خلق ودوري ازخيانت ونابكاري انقلاب اسلامي؛يعني جان فدائي در راه آرمان هاي انسانيّت ومبارزه بادشمنان انسان.وبالاخره انقلاب اسلامي از ديدگاه زبان شناسي گزاره وپيامي است كه ازجانب خالق وآفريننده آن به خلق كه مخاطبان آنندفرستاده مي شود.
كاركردهاي زبان،نوعي ارتباط زباني است كه به قول يا كوبسن ازيك پيام تشكيل شده كه ازسوي گوينده يا به بيان كلي تر((فرستنده))به((گيرنده))منتقل مي شود.شاعران و گويندگان مسلمان نيز پيام خود رابه گيرندگان مي رسانند.اينك از ديدگاه كاركردهاي زباني به گونه اي كه ياكوبسن مطرح كرده است به چند شعر كه شاعران انقلاب اسلامي دراشعارشان بدان عنايت كرده اند مي نگريم و مي كوشيم كه به تحليل آنان بپردازيم.
ياكوبسن براي هركنش ارتباطي، به ويژه ارتباط زباني، شش عامل برشمرده است: فرستنده، گيرنده،زمينه،رمز،تماس،پيام.وي اين شش جزء فرايند ارتباط راتعيين كننده كاركردهاي ششگانه زبان مي داند ومعتقد است درهرارتباط نقش يكي ازاين عناصر برجسته تر است وعوامل ديگر در جهت همين كاركرد خاص به كارگرفته مي شود.
در كاركردعاطفي جهت گيري پيام به سوي گوينده است؛دركاركرد كنشي (ترغيبي يا انگيزشي)جهت گيري پيام به سوي مخاطب است؛دركاركردارجاعي جهت گيري به سوي موضوع پيام است وانتقال مفاهيم بيشتري اهميّت را دارد.هرگاه گوينده يا مخاطب احساس كندلازم است از مشترك بودن رمز يا نشانه هايي كه به كارمي گيرند مطمئن شوند،ارتباط به سوي رمز جهت مي گيرد وكاركردفرازباني است.كاركرد همدلي(سخن گشايانه)جهت گيري پيام به سوي مجراي ارتباطي است.دركاركرد ادبي جهت گيري پيام به سوي خودپيام است.دراين موردساختارپيام،تناسب،توازن،زيبايي آن بيش ازهرچيزمورد توجّه است؛قطعاً گرايش به كاركرد ادبي نقش شعري دارد؛امّا هيچ گاه نمي توان گفت كه حوزه عمل نقش شعري فقط وابسته به شعر است ياشعرفقط نقش ادبي(شعري)دارد.بلكه هر كنش ارتباطي آميزه اي از كاركردهاست؛امّا ممكن است يكي از آنها برديگران غالب ترباشد.(از زبان شناسي به ادبيّات،ص31-35)و(دستوربيضايي،ص27-35)
ازآنجايي كه شاعر دوره بحران فقط مي خواهد پيام رابه شنونده برساند،لذا زيادبر كاركرد ادبي تامّل نداردوتنها موارد مورداهميّت شاعردراين موقعيّت كاركرد عاطفي و انگيزشي و ارجاعي وهمدلي است،كه به نمونه هايي ازآنها در شعر شاعران انقلاب اشاره مي كنم،البته كاركرد ادبي نيز ديده مي شود.ناگفته نماند هيچ نقش وكاركردزباني خالصي وجودندارد.همواره چندكاركردباهم دريك پيام ديده مي شوندامّا معمولاً يكي از آنها غالب است لذا پيام رابدان نام معرفي مي كنند.
كاركرد انگيزشي:
برخيز اي برادر
بستيزباسپاه اهريمن
اهريمن نفاق در كشورعراق
سركوب كن سپاه تباهي را
سركوب كن نظام ستم پيشه عراق
بستيز اي برادر
باحاميان كفر
سرسخت،استوار،مردانه،مومنا نه
باقامت بلندسرافرازي
درجبهه خدا
به شيوه محمّد برپويه علي
درراستاي اسلام
(نقدوبررسي ادبيّات منظوم دفاع مقدّس،ج2،ص17)
قطعاًدرقطعه مذكور،كاركرد(نقش)غالب زباني،كاركردكنشي(انگيزشي)است.چون پيام متوجّه دوم شخص يا مخاطب است امّا به عنوان يك قطعه ادبي ازقاعده اقزايي و هنجارگريزي ها بهره داردوكاركردادبي هم در زبان شعر خودنمايي مي كند.
نمونه اي ديگر از كاركردكنشي ياانگيزشي:
اي سواران بلنداي سهيل شوكران نوشان گردان كميل
اي سپاه رفته تابدروحنين خيل مختاران لثارات الحسين
اي نگاه آسمان همراهتان اي امام عصر خاطرخواهتان
اي بسيجي ها چه تنها مانده ايد ازگروه عاشقان جامانده ايد
اي بسيجي ها زمان راباد برد آرزوهاي نهان رابادبرد
شوروحال وحال سپردن هم نماند بخت حتي خوب مردن هم نماند
غرق درمانداب ها لنگرشديم غافل از جادوي سنگرها شديم
(همان،ج3،ص118)
مثنوي مذكور تادوبيت آخر كاركردكنشي ياانگيزشي دارد.امّا دو بيت آخر وبندهاي بعدازآن كه دراين جا ذكرنشده از نوعي ارجاعي است.
كاركرد ارجاعي:
كجارفت تاثيرسوز ودعا كجايند مردان بي ادعا
كجايند شورآفرينان عشق علمدار مردان ميدان عشق
هم آنان كه از وادي ديگرند هم آنان كه گمنام ونام آورند
هلاپيرهشياردردآشنا بريز از مي صبردر جام ما
من از شرمساري روي توام زدردي كشان سبوي توام
(همان،ج3،ص114)
چهاربيت اوّل شعرمذكور كاركرد ارجاعي دارد.امّا دوبيت آخر ازنوع كاركرد ترغيبي (كنشي)است.
شعرديگر دركاركردارجاعي:
سال گذشته
سال هجوم دل زدگي بود
سال رواج عكس وپوستر
سال تجارت بيداد
سال گران فروشان
فربه تر وفربه تر شدند
درذهنشان مداوم قيمت كالا
بالا مي رفت
وقيمت خون
پايين مي آمد
همه درانتظار عدالت بودند
ونيش دردستمديدگان
درقلب آسماني آن پيرمي خليد
وبا حضور قلب
درركعت هزارم بينايي
ركعت هزارم بيداري
برپاايستاده بود
(همان،ج2،ص44)
بنويس!بنويس!بنويس:اسطوره پايداري
تاريخ،اي فصل روشن زين روزگاران تاري
بنويس:ايثارجان بود،غوغاي پيروجوان بود
فرزند وزن،خان ومان بود،ازبيش وكم هرچه داري
بنويس:پرتاب سنگي،حتي زطفلي به بازي
بنويس:زخم كلنگي،حتي زپيري به ياري
(همان،ج2،ص27)
شعرمذكور از نظركاربرد افعال كاركرد انگيزشي (كنشي)دارد امّا ازنظراين كه كنايه از چگونگي احوال دارد،ارجاعي است.
كاركرد عاطفي:
من مسلمم
برگونه ام هزارسيلي تاريخ
برپشت نازكم
جاي هزارزخم زمانه
برشانه ام
يك بيستون ستم
اندازه هاي جور
قذغروردماوند
(همان،ج2،ص23)
كاركرد شعرمذكورعاطفي است امّا نشانه هايي از كاركرد ادبي نيز درآن هست:سيلي تاريخ،زخم زمانه،بي ستون ستم،غروردماوند،تركيبات ادبي ازنوع هنجارگريزي هاي زباني است.
مجموعي از كاركردها:
ما نمي خواستيم امّا هست جنگ اين دوزخ،اين شررزاهست
گفته بودم كه (هان مبادا جنگ) ديدم اكنون كه (مبادا)هست
خصم چون ساز كج مداري كرد كي دگرفرصت مداراهست؟
اي وطن جان ماست با دشمن مسپاريد جان ما، تا هست
آتش افزارتان – به نام ايزد آتش افروز وآتش افزاهست
خودگرفتم نبود-گوكه مبادا چنگ ودندان وسنگ وخاراهست
(همان،ج2،ص25)
بيت اوّل كاركرد فرازباني دارد.چون (جنگ)رارمز گشايي كرده است امّا دربيشتر ابيّات،كاركرد ارجاعي است.
دربيت پاياني كاركرد از نوع ترغيبي (كنشي) است:
خواب ديدم كربلا باريده بود برتمام شب خداباريده بود
خواب ديدم خاك هم بستر نداشت يك نفرمي سوخت خاكستر نداشت
خواب ديدم مرگ هم ترسيده بود آسمان در چشمها تركيده بود
اي غريو تو پهنا دربهت دشت آه اي (اروند)اي(والفجرهشت)
درهوااين عطرباروت است باز روي دوش شهرتابوت است باز
(همان،ج2،ص55)
درشعرمذكور،كاركرد ادبي حاكم است.امّا دركناراين كاركرد،كاركردارجاعي وعاطفي را مي توان ديد:
كاركرد همدلي
درويش بودند
باشاخه هاي سبز بلند
انبوه گيسوان رها
در(ياهو)ي باد
بامسكين
باپوستيني مندرس
ازپوسته هاي زخم
آواره بودندآن عاشقان
(آه...دستمالم رابدهيد)
آواره وغريب
درسفرودرحضر
(همان،ج3،ص233)
دربند انتخاب شده،(آه...دستمالم رابدهيد)كاركرد همدلي را نشان مي دهد.


نتيجه
ازبررسي چندنمونه شعري كه دراين مقاله آورديم،وخود حكايت مشتي ازخروارويكي ازهزاراست،مي نمايد كه شاعردرگرماگرم انقلاب زبان شعرش توفنده است وكمتربه نقش فرازباني يا ادبي ياهمدلي توجّه دارد.بيشترين رويكرد زباني به نقش ترغيبي ياعاطفي ياارجاعي است.بديهي است ممكن است تركيبي از نقش هاي زباني گاه گاه درزبان شاعرخودنمايي كند امّا دردرجه آخراهميّت است.

منابع ومآخذ
1-دستوربيضايي،پروين پويا،نشرقصّه،چاپ اوّل1379.
2-نقدوبررسي ادبيّات منظوم دفاع مقدّس،محمدرضاسنگري،سه مجلد،چاپ اوّل،1380.
3-اززبان شناسي به ادبيّات،كورش صفوي،(جلداوّل:نظم)،نشرچشمه،چاپ اوّل،1373.

منبع : كتاب نامه پايداري – مجموعه مقالات اولين كنگره ادبيات پايداري – كرمان - 1384

بسیجی بازدید : 666 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

شعرانقلاب اسلامي تا رسيدن به نقطه اي كه در خور منزلت آن است، نظير تولد همه پديده هاي اجتماعي فرهنگي ديگر، فراز و نشيب هاي بسياري را از سرگذرانده و دورنمايه ها در معاني وتركيب هاي لفظي اين شعر در تبديل تحول بوده است. جستار عميق در هركدام از اين دستمايه ها، فرصت هاي جداگانه و بازتري از حد يك مقاله را مي طلبد. آنچه ما بر خودفرض كرده ايم، كه در حد بضاعت اندك خود سخني را تقديم علاقه مندان كنيم، بررسي نمودهايي از يك نوع ساختار شكني كه در شعر انقلاب اسلامي به عنوان بخشي از ادبيان پايداري اين مرز و بوم ظهور كرده است؛ يعني تلفيق حماسه و عرفان.شعر حماسي، يعني برجسته ترين نوع غير ستيزي و دفع غير خودي با آفرينش هنري مضمون و گزينش كلمات و تركيبات سازگار با مفهوم حماسه. و عرفان به معناي لطافت روح و كاستن از غلظت ها و گستردگي ضمير آدمي در مقابل پذيرش ديگران تا مرزهاي گذشت از خود وكنكاش در درون براي زدودن بيگانگي هاست.
حماسه بعنوان بسيج قوا براي رويارويي پيرامون است و عرفان به معناي به كار بستن همه سرمايه و استعدادها براي شكستن موانع در درون. لطافت روح ايراني درآيينه ذوق ادبي و همچنين زندگي واقعي اش هم اورا به بلنداي عروج عرفاني پرواز داد و هم در فراز و نشيب هاي دشمني هاي تاريخ و شكست ها و پيروزي ها، زبان او را گشود و شكوهمندترين ادبيات حماسي را خلق كرد.
انقلاب اسلامي براي فرهنگ ما بستري را فراهم كرد تا اين دونوع ادبي، يعني حماسه وعرفان با يكديگر ممزوج و ساختار جديدي كه تا قبل ازآن نمايه اي نداشت تولد يابد و به گستردگي روزافزوني كه زيبننده اين ملت و فرهنگ بزرگ آن است بيانجامد.
در شعر انقلاب اسلامي، شاعر دور از مردم خويش و حوادث روزگارش، در گوشه بيغوله اي و يا كاخي، كه با هزاران فرسنگ فاصله از مردمش بگويد و بسرايد. بلكه همه چيزرا، حتي عرفان را، كه سرگذشت درون خويش باخداست، براي مردم خود مي خواهند.
در اين مقاله سعي شده است اين درونمايه ها و تركيبات لفظي در حد بضاعت نگارنده، با ارائه شواهد، تحليل شود و ساختار جديد يعني تلفيق حماسه وعرفان در ادبيات پايداري مورد دقت قرارگيرد. البته نگارش مقاله دراين موضوع چون گرفتن كفي آب ازدريا بزرگ است.

درشعرانقلاب اسلامي، به عنوان بخشي از ادبيات پايداري ملت ايران، ازآفرينش فضاهاي ذهني و خيالي كه شاعران عرفاني گوي آفريده بودند، بهره برده و خود نيز سعي كرده اند به ابداع و نوآوريهايي دست يابند.
چنين كاري اگر بخواهد با موفقيت همراه شود نيازمند لوازمي است؛ كه خيال انگيزي ضروري ترين آنهاست. دركنارهمين حس قوي است كه به شاعر قدرت آفرينش مي بخشد و ساختمان بسيار زيبايي از واژگان پديد مي آورد كه گاه تاحد((رستاخيزكلمات))مرزها و محدوديت ها را مي شكند و تحول مي آفريند. هرچه اين توان بيشتر، تحول چشمگيرتراست. خلق مضمون و ساختمان تركيب نيز وجود همين جوهردرقريحه شاعر را مي طلبد.
به عنوان مثال،كمتر شاعري درپهنه ادب فارسي است، كه ازآغاز پيدايش شعر تاكنون، بامضمون فطري والهي عشق، شعرخويش راطراوت نبخشد و دراين راه تجربه اي نكرده باشد.
اما باوجود ساليان ممتد و طولاني كه ذهن خيال انديش و نكته سنج شاعران در هرطبقه اي پيرامون اين مضمون وشرح آن، باريك انديشي و تركيب سازي نموده اند، هنوز تازگي وشورانگيزي در بستر تركيبات جديد از اين كلمه در سلسله شاعران ادامه دارد. هر تركيب نيز ديدگاه جديد در ذهن مخاطب مي آفريند. ديدگاهي كه متاثر از ذهن شاعر و عميق وجود اوست كه در قالب كلمات تبلور مي يابد. از جمله اين تركيبات نظير:
تندرعشق(1)، باده شبگير عشق و پيرعشق(2)، تدبيرعشق(3)، شرق عشق(4)، هماي عشق(5)، معبدعشق(6)
وهمچنين تركيب هايي ديگر نظير:
شراب عشق، خواب عشق، آفتاب عشق، اضطراب عشق، عقاب عشق، نم نم باران عشق، قصه عشق، مست عشق، دارعشق، فرهادعشق، ناي عشق، ماجراي عشق، كافرعشق، تصويرعشق.
اگرمجموعه آثار پديد آمده در حوزه ادبيات پايداري را در برهه زماني هشت سال دفاع مقدس در دوران انقلاب اسلامي به نقد و تحليل از جهت معنا و مضامين پرداخته شده در شعر شاعران بگذاريم، موضوعاتي كه بيشتراز همه عناوين چشمگيرتراست عبارتنداز: عرفان، حماسه وعشق كه در آميزه اي از مهر و قهر يالطف و خشم مي توان آن راخلاصه كرد. وجود اين عناصردر مضامين شعر انقلاب و به خصوص دوران دفاع مقدس به خاطر تاثيري است كه شاعر از شعارهاي برآمده در دوران طولاني مبارزه آگاهانه و مردمي به رهبري امام راحل(ره) درعين غربت وتنهايي، دراين جهان واپس گرا ، به ارمغان گرفته است. همان گونه كه شهيدان اين دوران در اوج صفاي باطن به خون مي غلتيدند، حس غريب غربت رانيز درجاي خويش مي يافتند و در چهره خود به صاحبان ديده، كه از جمله آنان شاعران متعهد اين دوران اند، منتقل مي كردند. نگاه به شهيد غلتان در خون، به شاعرحس حماسه و ديدار چهره غريبانه اما دل ومصفا و پيوسته شهيد به معشوق خود، توان سيردرعالم معنا ورجعت به عالم درون وپرورش معاني عرفاني را مي دهد.
دربحران اين حماسه چه موج اندرون غلطان وطلب درغلطان كنم
اين داستان به سر نه به تنها برم شرحش زقول ملت ايران كنم
ازقطره قطره خون شهيدان حق گنج سخن زلولو ومرجان كنم
.........................................
بارشحه قلم نه به تشريف خون پردشت راازلاله و ريحان كنم
گرسرشكست ازقلم از خون پاك رنگين همه صحيفه دوران كنم
آنان كه در لباس هنرجنگ را دربحرسجع وقافيه عنوان كنم(7)
((غربت)) وحس آن ازدرون،سفرسازسالكي است كه درمورد((عنايت))معشوق قرارگرفته است.بايد خودرااز((دنيا))واهل آن غريب ببيند تادر درون جانش شعله((غيرت))كه دوري و بيگانگي ازغيراست،زبانه كشد.همين حس غربت است كه سالك رابه باور((تنهابودن))وتنهايي در اين عالم سوق مي دهد.عزالدين محمودكاشاني به استناد آيه قرآن درسوره هودكه مي فرمايد:((فلولاكان من القرون من قبلكم اولوبقيه ينهون عن الفساد في الارض الاقيلاًممن نجيناهم))(8)گويد:
((انبيا و اولياء، ميان مردم غريب بودند زيرا مردم آنان رادرنمي يابند.زيراعارف به سبب تجلي شهودي ورفع حجاب به مقامي مي رسد كه خلق او را در نمي يابند. همت اوبه كاري و مقامي است كه مردم حال، اورا درك نمي كنند و از اين رو غريب است. علم اوغريب است و نيز معلوم او.))(9)
باور به غريبي ((مي تواند از عوالم مختلف دردرون جان رسوخ كند. از جمله درك نشدن از سوي مردم، كه در فوق بياني از آن را آورديم و ديگر، يافتن قاعده فنا درهمه هستي و باقي ديدن معشوق ازلي.))
دراين نگاه است كه دلدادگي ها عوض مي شود. شيفتگي ها به ((مظاهر)) قطع و به ((مظهر)) مي پيوندد. فصيح ترين سخن در شرح اين نكته ابيات حافظ است:
عرضه كردم دوجهان بردل كارافتاده به جزازعشق تو باقي همه فاني دانست
آن شداكنون كه زابناي عوام انديشم محتسب نيزدراين عيش نهاني دانست
هردونگاه،انسان رابه غريب باور مي بخشد،اما تفاوت آن غريب بااين غربت درسيرسالك به سوي توحيد،تفاوتي عميق است.
يافتن همين حس غربت است كه تلاش و تكاپو براي گذر از همه ماسوا را در جان عشق رقم مي زند و دم به دم بر اين سرعت در سير مي افزايد.
جزءها رارويها سوي كل است بلبلان را عشق باروي گل است
آنچه از دريا، به دريا مي رود از همانجا كامد آنجا مي رود
از سركه سيل هاي تندرو وز تن ما جان عشق آميز رو(10)
در شعر پايداري در دوران دفاع مقدس، اين معرفت اساسي يعني يافتن((تنهايي)) موجي بود برخاسته از تنهايان روزگار كه در ميدان هاي عمل يعني پشت سنگرها به اين دانايي باورآورده بودند كه ((گذر از خود، بزرگ ترين گذر سخت از موانع بين خود تا خداست.))
شهيد غيرتم آن سان كه درحوالي دوست نگاه صوفي بيگانه را نمي تابم(11)
و:
من مرغ باغ قدسم ومحبوس تن خود رازها زبندتن آسان كنم(12)
شعردر اين معركه بايد با غيرت ديني توام باشد نه با خلسه اي كه گريز از صف گردان هاي شهادت داشته باشد. اين عربوي شعر((صوفي گري ياس)) را نمي دهد، بلكه از ميادين((يغماي تن))، ((تاراج روان)) به يكي از دوسوي ((احدي الحسنيين))(13) پرمي كشد.
انسان غريب در شعر پايداري، درعين حس غربت، هجرت از مردم خويش نمي كند بلكه به ميان مردم خود با جان شور برانگيز وحركت آفرين براي برانگيختن مقاومت در برابر صف شكنان حريم انساني وجنگ برانگيزان عليه حقيقت آدميت، بازگردي شجاعانه دارد.
لاله آمدغيب راغلغل كند لاله آمد تاحقيقت گل كند
لاله زخم سرخ ما رازادورفت لاله ما را((لا))و((الا))داد و رفت
اگرچه باغربت درميان همين مردم خودنيز كه براي رهاييشان مي سوزد، روبرو شد همواره ((حسيني مردصحراي قيام)) و ((زينبي رفتاركن باپيام)) رهايي ازجهل خود وستم غيرخودي، بامردم خود، وملت خويش خواهد بود. درنمونه هاي ذيل دقت شود:
اي حسيني مردصحراي قيام زينبي رفتاركن با اين پيام
...........................
وه چه زهري شهد مطلوب شماست وه چه يحيايي در ايوب شماست
زهرمي نوشيم ما هم چون توزار مامريدان توايم اي سربدار
زخميان با جنبش حق همرهند زهرنوشان حقيقت آگهند
لاله ها باغربت خودساختند لاله ها اين كاخ راافراختند
لاله مشمل مي گذارد داغ را لاله محشرمي كنداين باغ را
لاله درصحراي ماآوازكرد لاله سنگستان مارابازكرد
لاله مي سوزد كه يخ هاواشود نرگس ازذات زمين پيدا شود(14)
......................................
آغازشدحماسه بي انتهاي ما پيچيده در زمانه طنين صداي ما
آنك نگاه كن كه زخون نقش بسته است بر اوج قله هاي خطرجاي پاي ما
ماندند همرهان همه دروادي نخست جز سايه ها نماند، كسي درقفاي ما
ماروبه آفتاب سفرمي كنيم و بس زينروي درقفاست همه سايه هاي ما
درد اوحسرتا كه زبيگانه هم ربود در اين ميانه گوي ستم، آشناي ما
بنگر چگونه عاطفه از دست مي رود اي واي اگر زپاي نشينيم واي ما
از خار راه و ظلمت وادي غمين مباش خضر است در طريق طلب رهنماي ما(15)
......................................
و:
زدند جام صفا و اصلان چشمه نور اسير باديه را قتنه سراب نگر
ز شوق اين گل خندان كه شد شكفته به باغ به جان بلبل شوريده التهاب نگر
به تخت بخت برآمد عروس حجله عشق زارغوان و شقايق براوخضاب نگر
زدرد درد كه در جام كرد پير مغان غريو و لوله در جان شيخ و شاب نگر
ز خود شدند حريفان زفيض جرعه او صفاي پيرببين، نشوه شراب نگر
چويخ فسرده و چو سنگ پاي بند مباش به سلك جمع درا، شور انقلاب نگر
((به عزم مرحله عشق پيش نه قدمي)) در اين سلوك و سفرسود بين حساب نگر
زپيش ديده خود بين حجاب را برگير جمال دوست سپس جذبه بي حجاب نگر(16)
شاعردوران دفاع مقدس در ادبيات پايداري، براي بيان قد است مبارزه لاله هاي به معشوق پيوسته، همانند ادبيات كلاسيك زبان فارسي ازعناصرطبيعت استفاده مي كند اما با فرهنگ حماسي به بيان تغزل.
زهربهار بود اين بهار زيباتر كه ازبهشت بود ملك ما شكوفاتر
خموش نيست دگرسوسن وسمن در باغ كه هرگل است ز صدبرگ شعرگوياتر
ازاين قيام كه پيروز شد به ياري حق طبيعت است جوان ترگل است بوياتر
در اين بهار زشوق رهايي مردم بود نسيم رهاترزمانه پوياتر
بگوبه سروكه سر بركشد تماشا را كه لاله سرخ تراست وچمن فريباتر
ز موج خون شهيدان راه آزادي هماره مي شود اين انقلاب زيباتر
زلاله كه برآيد زتربت شهدا خجسته گلشن فردا شود دل آراتر
نه آتش است به قلب شفق كه خون شهيد زسينه شفق ازعرش رفته بالاتر
هنوز اول صبح است باش تانگري كه دم بدم شود اين آفتاب رخشاتر(17)
وجود تركيب هايي زيبا از عناصر طبيعت در شعرحماسي بامضمون عرفاني درشعر انقلاب اسلامي وبه خصوص دوران پايداري دفاع مقدس، غناي اين شعر را نشان مي دهد.
بهره مندي از عناصر طبيعت در نمونه هاي معرفي شده، گره خوردگي عاطفي قابل توجه وبي نظيرسنگرنشينان حماسه هشت ساله را در دفاع مقدس به شعر منتقل مي كند و موجب شده اند كه فضاي عطرآگين وعنبرآسايي كه مشام جان را در ستيز دفاعي ملت ايران موج مي زد براي آنان كه بااين پيكار مقدس همزمان نبودند يعني نسل هاي بعدي جوياي حقيقت-البته در حد توان واژه ها-آشكار سازد. مواردي كه معمولا ًنبايد در شعر حماسي ادبيّات كلاسيك از آنها خبرگرفت، چرا كه در ادبيّات حماسي كلاسيك اگر عناصري از طبيعت به كار مي روند عناصري هستند كه شاعر با آنها مي تواند تصوير كوبندگي، تيرگي، نفرت ستيزه گري، جاري شدن خون در ميدان هاي رزم و... را بهتر توصيف كند. (18) ((به كردار ياقوت، روي خاك مي شود)) (شاهنامه/ج4/458) ((خوشيد برتوده لاژورد ستم مي كوبد))
(شاهنامه/ج4/264) ((شب تيره روزرا بكوبد و به دندان لب ماه را درخون كشد)) (شاهنامه/ج4/188) ((خورشيد كه ساقي صبح خيز است چو دريايي از آتش دمان از كمان زخم تير افكند)) (هفت پيكر/نظامي،1105). ((ازگردون درفش مي زند ودم شب از خنجرش بنفش مي گردد)) (شاهنامه/ج4/75)
به تنها يكي گوربريان كني هوارابه شمشيرگريان كني
برهنه چوتيغ توبيند عقاب نيارد به نخجيركردن شتاب
نشان كمند تودارد هژبر زبيم سنان تو خون بارد ابر
(شاهنامه/ج2/175)
به همين دليل، هرگز به كارگرفتن تركيب هايي نظير موارد ذيل در شعرحماسي كلاسيك دستمايه شاعران نبوده است: زلال نور، آيينه آفتاب، گلواژه نور، گل وگلاب، رايحه نسيم، تفسيرسپيده، صبح شرور، آيات ظهور، بهارجاري، باغ گل، بذرسحر، لطف باراني، آواز آب، بلوغ گل، شب شعر، نبض آب، درشعرحماسي كلاسيك جاي ظهور ندارد.
آفرينش تركيب هايي نظير موارد فوق از عناصر طبيعت، ناشي از درك شاعر از فضايي است كه در ميان رزمندگان و ميدان هاي پيكارشان وپشت سنگرها وخاكريزهايشان ودرفريادوغرش سلام شان وگرماگرم روي در روي شان ادراك كرده ومي خواهد كه تلفيق دو مفهوم متضاد((قهرومهر))را كه به صورت عيني درآن صحنه هاي خطرديده است با انتخاب ويا ابداع وقراردادن واژه هادركناريكديگر، دراين حماسه بزرگ به تصويركشد. اگركلماتي نظير، جنگل، ستاره، صبح، كوه،دريا،آسمان،زمين،موج،سنگ،خاك،شعله،خورشيد،شب،برف،باران،گرما،قله،.............
ودهها واژه نمايان گرعناصر طبيعت درشعرحماسي كلاسيك به كاررفته است؛امّا تخيل در شعر حماسي كلاسيك ناظر به جنبه هاي عاطفي كه درغزل ازآن سراغ داريم نبوده بلكه در شعرحماسي كلاسيك بايد رويه هاي زيبايي حسي و عاطفي اين واژه راكنارزد واز نگاه شاعرحماسي به بطن خشم آكنده اين واژه دست يافت.
امّادرشعرحماسي ادبيّات پايداري درهشت سال دفاع مقدّس،اين عناصرطبيعي با همان بارلطيف وپرازمهرشان طلوع دارند ودراين معاني ماندگارند.درحقيقت اين واژه ها نماياننده روح مدافعان اين دفاع است كه ممزوج لطافت وقهراست ودركنار سنگرش هم حماسه ساز است وهم سالك سيرعرفاني ولطايف آن.براي نمونه:
عنان زدست شب تيره آفتاب گرفت سپيده لطف و صفا از زلال آب گرفت
نسيم نغمه بال فرشتگان آموخت صبا تجلي انديشه هاي ناب گرفت
چوباغ خاطره صحرازگل چراغان شد زمين دوباره نشاط شب شباب گرفت
هزارلاله برجست ازچمن به مقدم صبح صبا به خيره شكنجش به پيچ وتاب گرفت
خزان خسته فروخفت ونوبهاررسيد زمام دولت گل بلبل ازغراب گرفت
فضازعطرشهادت شميم ديگريافت به بوي فتح هوا نكهت گلاب گرفت(19)
آوردن عناصرطبيعي درشعر،درقلمروتشبيه، مجاز واستعاره، درشعرپايداري از ويژگي هاي ديگر اين نوع شعراست كه وجوداين گونه تعابير محكم برغناي آن است.به عنوان نمونه:
داردجهان به دست كنون عكس روشني زان سروهاي ناز كه دركربلا شكست
جبهه ها به كربلا تشبيه شده و ((سروهاي ناز))شهدا هستند.
اي غم بيا كه لولو و مرجان تازه يافت زان سروها كه برلب جوي وفا شكست
شكست سروها لب جوي وفاتشبيهي است براي مدافعان در حماسه پايداري.
روزي كه گرگها به صف آهوان زدند درزيردست وپا،قدح لاله ها شكست
و:
آزادكن كبوتر پيغام را((فريد)) بال سكوت،گرچه به دست صبا شكست(20)
وموارد استعاره نظيرنمونه ذيل:
آسمان چگونه لبخند مي زند
آه،دوست من
بگذارخاطرات خاكستري ام رابازگويم!

تمام ديشب راستاره چيدم
تمام ديشب
پرندگان درچشمانم فرودآمدند
تمام ديشب
نيلوفران در بركه نگاهم تن شستند
تمام ديشب
پرسشي راتكرار كردم:
آيا خورشيد روزهاي آينده
عمودتر خواهد تاييد
اوبراي دعا به آسمان بردند
............
آن شب،آن قدرطوفان وزيد
آن قدرستاره فروباريد
كه تمام ما گم شديم
زمين رادشنام داديم
..........
سحرگاه كاروان صبوري رسيد
ونام بزرگ ماراپرسيد
.........
بايد دريا را درزمين مي كاشتيم
بايد تمام دلمان را خاك مي كرديم
با دست هايي كه بيشتر
درخاك مي شد
فرمانرواي ما
مرگ رامجذوب كرده بود
((اشك سنگ،خون سبز،شكست احرام،سيرشوق،باران مرگ،سعي سرخ،آفتاب نوشيدن،سوختن جام،نوشيدن ودشنه،اضطراب بيت،دام بيداد،آفاق شهود،نسيم صلوات،غمزه اشراقي،سرفصل حيات،نفس سبز،عطرانفاس،خط سيرنگاه،خاك تشنه،كرامات آب،چشم خسته،لطف باران،شميم روي،زلال سخن،كليدكتاب،كويرتشنه،قلب انقلاب،روح آتش،بارقه اميد،روح آب،دام شورودهها تركيب تجريدي زيبا درشعر پايداري در دوران دفاع مقدّس است كه دراين تركيب سازي،تكرار ومانندسازي يا اصلاًنيست و يا درحداندك مشاهده مي شود.نكته اي كه برقدرت حس وتمّوج كلمات دراين شعر افزوده است،كه البته اين بحث ويژگي شعرانقلاب اسلامي،فرصت ديگري را مي طلبد.
1- ساحل شوق به شورآمد وازتندرعشق موج برموج فروريخت كه دريا آمد
شعراز:احمدخوانساري با عنوان مطلع الفجر
2- ازفرازقله انديشه آمد پيرعشق تا به رقص آرد زمين از باده شبگيرعشق
شعراز: نصرالله مرداني با عنوان سبز پوش عرصه انديشه
3- بانگاه آفتاب آلوده آمدچون سحر تابرافروزد چراغ روز با تدبيرعشق
شعراز:محمدخليل جمال با عنوان سيناي سحر
4-از شرق عشق آمد برون پسري به سيناي سحر جوشيده با نور يقين پوشيده پولاي سحر
شعراز:محمدخليل جمال با عنوان سيناي سحر
5-گشوده بارسفر،رهنورد وادي نورد هماي عشق ازآن بارگاه مي آيد
شعراز:سياوش ديهيمي با عنوان مطلع نورباران
6- بال بگشوده از اين دايره تا معبد عشق تا به سوز تو دراين نايره پر ريخته ايم
شعراز:مشفق كاشاني با عنوان هفت بندناي بندپنچ
7-شعراز: محمدعلي مرداني،چاپ شده در مجموعه مسابقه شعر جنگ،گردآوري ونثر شركت سهامي وزارت ارشاد اسلامي،شهريور1361
8- هود،116.
9-كاشاني،شرح منزل السابرين،ص215-214
10-مثنوي مولوي2/
11- شعراز:قادر طهماسبي متخلص به فريد،شاعر دفاع مقدّس
12-شعراز:حسين اسرافيلي برگرفته از:شعر جنگ،گردآوري وزارت ارشاداسلامي،سال1362،ص53.
13- تعبير برگرفته شده از آيه شريفه 52 سوره توبه كه مي فرمايد((قل هل يتربصون بنا الااحدي الحسنيين))
14- شعراز:احمدعزيزي،برگرفته ازمجموعه كفش هاي مكاشفه،نشرشقايق،چاپ اول،1367.
15- شعراز:قيصرامين پور،برگرفته از مجموعه شعرجنگ،وزارت ارشاداسلامي،1362.
16- شعراز:محمودشاهرخي،همان،ص151.
17- شعراز:محمدحسين بهجتي با عنوان گل نور
وموارد فراوان ديگري كه مي توان به عنوان نمونه مراجعه كردازجمله:
غزل معروف:پرچم صبح از سياوش ديهيمي.غزل هاي ستاره فجر و سپيده دم از مشفق كاشاني و غزل بيرق والفجربهار از غلامرضا رحمدل وقصيده آن ناخداي لجه ايمان ازمحمودشاهرخي ومثنوي
رامشگر از محمدحسين بهجتي
18- براي نمونه درموارد ذيل دقت شود:
سپاهي كه خورشيد شد ناپديد چوگردسياه ازميان بردميد
نه درياپديد ونه هامون نه كوه زمين آمد ازپاي اسبان ستوه
فردوسي،شاهنامه،چاپ مسكو،ج2/117
و
زگردسواران هوابست ميغ چوبرق درخشنده پولادتيغ
هواراتوگفتي همي برفروخت چوالماس روي زمين رابسوخت
به مغز اندرون بانگ پولادخاست به ابراندرون آتش وبادساخت
همان،ج1/123
يك نكته:
گرايش شعرحماسي در ادبيات كلاسيك دريك نگاه كه ناشي ازنگرش گويندگان آن عصر به طبيعت است،نگاه به سطح ظاهري وقشري است.شاعردراين دوره سطوح مملوس وساده طبيعت رادرشعرخويش جست وجووباتصرف وتلخيص برگرفته از:صورخيال درشعرفارسي،شفيعي كدكني،چاپ ششم،ص324.
19-شعراز:محمدحسين بهجتي دروصف جبهه ها،برگرفته از مجموعه شعرجنگ،وزارت فرهنگ وارشاداسلامي،سال1362.
20- شعرهااز:قادرطهماسبي متخلص به فريد،برگرفته از:مجله سروش،شماره476،سال11،تير1368 وبراي نمونه هاي ديگررك: شعري باعنوان:درحريم وحي ازحميد سبزواري منتشرشده درمجموعه شعرشاعران معاصرسروش ، چاپ اوّل1369.


نويسنده: تقي اجيه عضوهيات علمي دانشگاه اصفهان
منبع: كتاب نامه پايداري - مجموعه مقالات اولين كنگره ادبيات پايداري

بسیجی بازدید : 297 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

چكيده
مقاله اي كه تحت عنوان "جلوه هايي از فرهنگ شهادت در شعر انقلاب اسلامي" ارائه مي گردد مشتمل برموارد زيراست:بعد از اشارۀ مختصري به تعريف "فرهنگ"وتعبيري كه ما از آن داريم،ابتدا تعريفي از شهادت وشهيد به ميان آورده وآن گاه كوشيده ايم پرتوي از رخسار تابناك شهيدان در آيينه قرآن وسيره ائمه به نظاره بنيشينيم،سپس پيشينه اي از مفهوم شهادت در ادب ديرپاي فارسي به صورتي بسيار مختصر ارائه داده و درانتها سعي شده است كه با نگاهي به مجموعه شعرهاي منتشرشده درسال هاي پس از انقلاب ومروري بر مطبوعات اين عصر،"فرهنگ شهادت وچيره شهيدان"را در آيينۀ شعرانقلاب اسلامي نظاره گر باشيم.در اين بخش با تأكيد براين كه"شهادت"و"شهادت طلبي"از اساسي ترين ودرونمايه هاي شعر عصر انقلاب اسلامي است تجلي چشم نوازي را از فرهنگ عاشورا- به عنوان نماد شهادت طلبي- درشعر شاعران انقلاب به چشم مي بينيم وآنگاه با نگاهي به انعكاس جلوه هاي گوناگون شهادت همچون:ياد مردان خدايي شهيداني چون بهشتي،رجايي،باهنرو...حسرت و اندوه برعروج شهيدان،تصويرتشييع جنازۀ شهيدان در شعراين دوره و...بحث خود رابه پايان مي بريم.با اذعان به اين كه"شهادت"به عنوان يكي از موضوع هاي اصلي شعرانقلاب،همچنان مطرح است وبه اميد اين كه ديگران اين مسير ناپيموده رابه طور كامل بپيمايند وتحقيقي مفصل در اين باره ارائه كنند.
مقدّمه
اگربپذيريم كه "فرهنگ،آن چيزي است كه زندگي وارزش هاي انساني رابه وجود مي آورد"1وبا لحاظ كردن ديدگاه مكتبي واعتقاديمان آن را مجموعۀ نظام ارزشي اسلام در همۀ جوانب فردي و جمعي، كه مشتمل بر كليۀ روابط اعتقادي و عملي در ابعادسياسي، اخلاقي، اقتصادي، اجتماعي، نظامي،علمي،فلسفي ومراحل سلوك باطني است،بدانيم آنگاه بهترمي توانيم به اهميت وارزش شهادت،به عنوان يك فرهنگ تأثير گذار واصيل ونقشي كه دراصلاح امورجامعه دارد پي ببريم.
"شهادت" درلغت به معاني:گواهي دادن،كشته شدن در راه خدا،شهيد گرديدن وعالم شهادت درمقابل عالم غيب آمده است و"شهيد"يعني:حاضر،شاهد،عالم به غيب وحاضر،يكي از اسماء حسناي خدا وسرانجام كشتۀ در راه خدا ودين.3روشن است كه مراد ما از شهادت همان كشته شدن در راه خداوند است كه در درجۀ اوّل،موجب سعادت ورستگاري شهيد وآنگاه سبب اصلاح نابه ساماني هاي جامعه مي گردد.خون شهيد،موجي درجامعه برمي انگيزاند كه خوبي ها ونيكويي ها راترويج مي دهد وبدي ومفاسد رااز بين مي برد.اگرسالار شهيدان ،حضرت حسين بن علي(ع)،هدف ازقيام خود را"اصلاح درامت جدّخويش"مي دانست آيا جز به اين معنا بود كه خون پاك او وياران فداكار وازخود گذشته اش امربه معروف ونهي از منكررادرجامعه استقرارمي بخشيد ونقش مؤثّري دربيداري مردم وايستادگي آنان درمقابل ظلم وجور بي حد وحصرحاكمان زمانه ايفا مي كرد؟وبه راستي مه آن حضرت چه هوشمندانه وازسر درايت وفراست به اين نكته پي برده بودند.
تعبيرزيبا ورساي قرآن كريم كه"شهيدان را نه مردگان بلكه زندگاني مي داند كه روزي خور خوان گستردۀ پروردگار خويشند"وجملاتي همچون:"شهيد قلب تاريخ است"،"شهيد شمع تاريخ است"،"گرداگرد كلمۀ شهيد راهاله اي از نورانيّت فراگرفته است"و...،كه به ويژه در عصر انقلاب ودوران دفاع مقدّس زبان زد خاص وعام شده بود،گوشه هايي ديگر از ارزش واهميت "شهيد"و"شهادت"رابه نمايش مي گذارد.

مروري گذرا برحضور«شهادت» درشعر فارسي تا پيش از انقلاب اسلامي
تجليل از شهيدان،به عنوان كساني كه در راه عقيدۀ خويش به جهاد برخاسته ودر اين طريق به خون خويش غلتيده اند وتقديس شهادت،به مثابۀ يك فرهنگ اصيل وماندگار،درشعرفارسي سابقۀ ديرينه اي دارد واگرشعرهايي را كه ذيل عنوان"مرثيه"قرار مي گيرند بررسي كنيم متوجه خواهيم شد كه بخش اعظم اين مراثي به ياد كرد شهيدان اختصاص دارد.البته"آنچه بيشتردر ادبيّات فارسي متداول شده ومرسوم است - ودر واقع بخش اساسي مراثي زبان فارسي را تشكيل مي دهد- همانا ذكر مصايب سالارشهيدان- حسين بن علي(ع)واعوان وانصارآن حضرت در واقعۀ جانگداز كربلاست كه شعراي معتقد،چه شيعه وچه سنّي،رابرآن داشته كه شعر واشعاري دربارۀ اين حادثه دلخراش بسرايند"6وبدين سان در ترويج فرهنگ شهادت ودميدن روح ايثار وجانباري دركالبد جوامع اهتمام ورزند.از مشخصات اصلي بسياري ازاين مرثيه ها،آميختگي عرفان وحماسه وتصوير جذّاب ودلنشيني است كه شاعران از "شهادت" ترسيم كرده اند.ميراث ادب فارسي آكنده از شعرهاي نابي است كه شاعران در مرثيت شهيدان- خصوصاً شهيدان كربلايي- سروده اند وما براي خودداري از اطالۀ كلام وپرداختن به بخش اصلي مقال،تنها به اشاراتي پراكنده دراين باب اكتفا مي كنيم.
مولانا جلال الدين محمّد بلخي(672-604 هــ ق)، شاعربزرگ قرن هفتم وسرايندۀ غزل هاي شورانگيز،درغزلي نغزنام وياد شهيدان كربلايي را- كه سرآمد شهيدان همه قرون واعصارند- اين گونه گرامي داشته است:
كجاييد اي شهـــيدان خـــدايي؟ بلا جويان دشت كربلايي
كجاييد اي سبك بالان عاشق؟ پرنــده تر زمرغان هوايي7
ازديگرشاعراني كه درعين پيروي از مذهب تسنّن با آزاد منشي خاصي به مرثيه سرايي دربارۀ شهيدان كربلا پرداخته اند،مي توان از"سيف فرغاني"(متوفي اوايل قرن هشتم هجري) نام برد.اوبا لحني تهييج كننده،از دل خستگان ماتم حسين مي خواهد كه از صميم قلب،بر"كشتۀ كربلا"بگريند.
اين گريستن جلوۀ زيبايي از تكريم شهيدان را به نمايش مي گذارد ودر عين حال نمادي است از اندوه وحسرت برپا در گل ماندن خويش وعروج شهداء:
اي قوم دراين عزا بگرييد بركشتۀ كربـــلا بگرييد
بااين دل مرده خنده تا چند؟ امروزدراين عزابگرييد
..دل خستۀ ماتــم حســــينيد اي خسته دلان هلا!بگرييد8
درعصرصفوي كه دورۀ رواج شعر شيعي است"محتشم كاشاني"(996-905 هــ ق)با سرودن دوازده بند معروف خويش با مطلع:
باز اين چه شورش است كه درخلق عالم است باز اين چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است
راه را براي سرايندگان پس ازخود همچون "صباحي بيدگلي"(1206-هـ ق) و "وصال شيرازي"(1262-1197هـ ق) و... باز كرد، اگرچه تركيب بندهايي كه اينان به تقليد ازمحتشم سروده اند هيچكدام از استحكام وتاثيرگذاري دوازده بند او برخوردار نيستند. اما او در اين شعر 96 بيتي به نيكويي ازعهده تصوير كردن مصائبي كه براهل بيت عصمت وطهارت، خصوصاً امام حسين(ع) واصحاب واولاد ايشان وارد شده، برآمده است.
ازميان شاعراني كه به دوران ما نزديك تر بوده اند مي توان به يغماي جندقي (1276-1196 هـ ق)، ملك الشعراء بهار (1330-1264 هـ ش)، و ... اشاره كرد كه شعرهايي درستايش شهيدان ومراثي اهل بيت -(ع)- سروده اند.
درعصر پيش از انقلاب شكوهمند اسلامي- دهه هاي 40و50 شمسي- جرياني به نام "شعر مقاومت" وجود داشته كه از جمله چهره هاي سرشناس آن مي توان به: نعمت ميرزازاده (م.آزرم)، مرحوم مهرداد اوستا، سيدعلي موسوي گرمارودي، طاهره صفارزاده، دكترشفيعي كدكني و... اشاره كرد. درآثار شاعراني ازاين دست، مضاميني چون هجرت، شهادت و... ونيز الهام گيري از شخصيت هاي بزرگي همچون ابوذر، سلمان، ميثم تمار وبه ويژه حادثه خونين كربلا وفداركاري هاي امام حسين(ع) ويارانش به چشم مي خورد. براي ارائه نمونه اي از اين گونه اشعار و به عنوان حسن ختام اين بخش ازمقاله، به دوبيت ازغزل زيباي دكترمحمدرضا شفيعي كدكني بسنده مي كنيم:
... آن فروريخته گلهاي پريشان درباد كز مي جام شهادت همه مدهوشانند
نامشان زمزمه نيم شب مستان باد تانگويند كه از ياد فراموشانند
فرهنگ شهادت وتصوير شهيدان در آيينه شعر انقلاب اسلامي
درشعر انقلاب اسلامي، كه دو دهه ازعمر آن مي گذرد، دايره مضامين آنچنان گسترده ومتنوع است كه پرداختن به هرمضمون خود بحثي جداگانه وطولاني مي طلبد. موضوع هايي ازقبيل: انتظار فرج، عدالت خواهي، انتقاد صريح از رواج دنيا طلبي، تاسف واندوه برزوال ارزشها و... درشعر انقلاب اسلامي از اهميت و ارزش ويژه اي برخوردارند وشاعران آرمان خواه اين عصر "دعبل" وار "دارخويش بردوش گرفته اند" و در مسير دفاع از ارزش هاي مقدس انقلاب به جان مي كوشند.
يكي از شاخص ترين مضامين شعر انقلاب اسلامي، شهادت وشهادت طلبي است كه "بخشي ازعالي ترين مفاهيم شعر انقلاب را روحي سرخ ومقدس بخشيده است. شاعران انقلاب به مجاهدان صحنه هاي نبرد، كه خاصه اولياء الله محسوب مي شوند، عشق مي ورزند. چرا كه اينان محبان صادق حضرت حضرت حقند." وجان شيرين خود را در طبق اخلاص نهاده وبه پيشگاه جانان تقديم ميكنند. درواقع "اگر به شعرهاي انقلاب اسلامي به گونه باغستاني سرسبز با درختان تناور، لاله هاي سرخ وآتشين وجويبارهاي زمزمه گر بنگريم، سه درخت سر به فلك كشيده ازلحاظ موضوع سخن درآن توجه مان را بيشتر جلب خواهد كرد: امام، شهداء و جنگ سه درخت تناور، باغستان شعر شاعران مسلمانند وشاعران به اين سه درخت تناور سر به فلك كشيده، بيش از ديگر مضامين سرسبز اين باغ پرداخته اند.
دراين مجال درپي آنيم كه كوشش شاعران انقلاب اسلامي را درپاسداشت ياد شهيدان وترويج فرهنگ ماندگار شهادت ارج بنهيم وشعر انقلاب راكه خود درحقيقت "شعرشهادت" است ازاين منظر به تماشا بنشينيم.
شاعران انقلاب بيش از هرموضوع ديگر به تصوير كردن حادثه خونين عاشورا وابعاد گوناگون اين ماجراي شگفت انگيز تاريخ اسلام پرداخته اند ودر قالب هاي مختلف،اعم از كلاسيك ونو،در احياي فرهنگ عاشورا كوشيده اند.درشعرعصرانقلاب،همۀ مراحل شكل گيري حماسۀ حسيني،از حركت امام حسين(ع)به سوي كربلا تابازگشت ذوالجناح بي سوار به خيمه ها واسارت پردگيان حرم حسيني،به تصوير كشيده شده است. در اين جا سعي مي كنيم گوشه هايي از اين تصاويررا به تماشا بنشينيم:
شاعربزرگ وتوانمند عصرانقلاب علي معلم دامغاني درمثنوي زيبايي سربريده حضرت اباعبدالله (ع)را"خورشيدي مي بيند كه برخشك چوب نيزه ها گل"كرده است:
روزي كه درجام شفق مل كرد خورشيد برخشك چوب نيزه ها گل كرد خورشيد13
اوآنگاه بامروري برسرگذشت اولياء،انبياء وائمّه،خود وخوانندۀ شعرش را"داغدار زخم قابيل"،"برادريوسف درچاه افتاده"،"شريك درد عيسي برفراز دار"وسرانجام"همراه امام حسين(ع)درشبگيركردن از كربلا"مي خواند وبربي دردي ما واين كه در ماجراي اسارت زينب كاري از پيش نبرده ايم دريغ مي خورد:
...بي درد مردم مـــا خدا،بي درد مردم نامـــرد مـــردم مــا خدا،نامرد مردم
از پا حسين افتاد ومـــا برپــاي بوديـــم زينب اسيري رفت وما برجاي بوديم
از دست ما بر ريگ صحرا نطع كردند دست علـــمدار خـــدا را قطــع كردند
نوباو گــــان مصطــفي را ســــربريدند مرغـــان بستان خــدا را ســـر بريدند14
سيدعلي موسوي گرمارودي،شاعرنام آشناي اين دوران وصاحب مجموعه هاي "خط خون"اين گونه با امام حسين(ع)به گفت وگو مي نشيند:
درختان را دوست مي دارم/وآب را/كه مهر مادر توست.
خون تو شرف را سرخگون كرده است/شفق آينه دار نجابتت،وفلق محرابي/كه تو درآن نماز صبح شهادت گزارده اي15.
شاعر در بخشي از اين خون امام حسين(ع)را خط فارقي مي داند كه كائنات را به دو پارۀ مشخص ومجزا تقسيم كرده است:
....خوني كه از گلوي تو تراويد/همه چيز وهرچيز رادر كائنات به دو پاره كرد/در رنگ اينك هر چيز:يا سرخ است يا حسيني نيست.16
ازچشم شاعرمرگ سرخ اباعبدالله(ع) به سخره گيرندۀ زندگي است:
آه،اي مرگ تو معيار/مرگت چنان زندگي را به سخره گرفت وآن را بي قدر كرد كه مردني چنان،غبطۀ بزرگ زندگاني شد....17
واي نكته اي است كه ديگر شاعران اين دوره نيز از آن به عظمت ياد كرده اند:حسن حسيني در رباعي زيبايي،اين مضمون را چنين رقم زده است:
كس چون تو طريق پاكبازي نگرفت با زخم نشان سرافرازي نگرفت
زين پيش دلاورا،كسي چون توشگفت حيثيت مرگ رابه بازي نگرفت
ونصرالله مرداني در غزلي با مطلع:
آنچه درسوگ تواي پاكترازپاك گذشت نتوان گفت كه هر لحظه چه غمناك گذشت
چنين بديع ونغز به اين نكته اشاره مي كند:
مرگ هرگزبه حريم حرمت راه نيافت هركجا ديد نشاني زتو چالاك گذشت 20
وچنين است كه عاشورا،اين نيم روزي كه به درازاي ابديّت است،درشعرعصرانقلاب اسلامي سبب ايجاد بدايع وزيبايي هاي درخشاني مي شود.شاعر انقلاب اسلامي معتقد است كه نداي"هل من ناصر"امام حسين (ع)هنوزهم به اعتبار خويش باقي است وحسين همچنان در طلب ياران فداكار واز جان گذشته است.اين مضمون،خصوصاً در دورۀ دفاع مقدّس،ازرواج خاصي برخوردار بوده است. به رباعي ذيل كه مؤيّد اين معناست توجه كنيد:
بنگركه چگونه "من" رها كرد وگذشت از خويش بريده عزم "ما"كرد وگذشت
"هل من ...."چو شنيد،پاي در راه نهاد برخون حسـين (ع)اقتـــدا كرد وگذشت
آرزوي همراهي با حسين(ع)ويارانش ونايل آمدن به فيض عظماي شهادت،شاعردوران ما رابرآن مي دارد كه اين خواستۀ ديرين را درشعرخود منعكس سازد.محمّدرضا محمّدي نيكو درغزلي ناب با مطلع:
اي كه پيچيد شبي دردل اين كوچه صدايت يك جهان پنجره بيدارشد از بانگ رهايت22
"يا ليتنا كنا معكم"را چنين به تصويرمي كشد:
كاش بوديم وسروسينه ودستي چوابوالفضل مي فشانديم سبكترزكفي آب به پايت23
پيوند حماسۀ دفاع هشت سالۀ ملّت مسلمان ايران با عاشوراي حسيني نيزدرشعرانقلاب اسلامي جلوه هاي خاصي پيدا كرده است.شاعراين عصر گاه انگيزه مقدّس رزمندگان اسلام را رسيدن به پاي بوس امام شهيدان،حضرت ابا عبدالله الحسين(ع)،مي داند وصحنۀ وداع رزمنده اي رابامادرش به زيبايي ترسيم مي كند:
مي روم مادركه اينك كربلا مي خواندم ازديــــــاردوريــــارآشـــــنـــا مي خـواندم
مهلت چون وچرايي نيست مادر،الوداع، زانكه آن جانانه بي چون وچرامي خواندم
مي روم آنجا كه مشتاقانه به حلقوم خون جاودان تاريخ ســـاز،كـــــربلا مي خواندم*
وگاه بروحدت وهمانندي راه امام حسين(ع)ورزمندگان اسلام اين گونه تأكيد مي ورزد:
راه ما را حسين است كه با تيشۀ خون همه بتهاي زين در شب روشن شكنيم25
شوق ديدار حرم حسين نيز گاهي موجد شعرهاي زيبايي شده است.قيصرامين پوردرغزلي كه به هواي زيارت امام حسين(ع)ودر حال وهواي خاص دوران دفاع مقدّس سروده است اين شوق آسماني راچنين به تصوير مي كشد:
چند وقت است دلـــم مي گيرد دلـــــم از شوق حرم مي گيرد
....دسته سينه زني در دل من نوحه مي خواند ودم مي گيرد
گريــــه ام يعني باران بهــــار هــــم نمي گيرد وهم مي گيرد
لشكرعشــــق حرم را به خدا به خود عشــــق قسم مي گيرد
شاعراين دوره گاهي چنان با امام حسين وياران واهل بيت او احساس يكرنگي مي كند كه توگويي خود در ميان آنان بوده وآن همه مصيبتها رابا گوشت وپوست خود لمس كرده است واين مايه دروني شدن حادثۀ كربلا در ميان شاعران شيعي تباراين روزگار خود باعث شگفتي است:
پرچــم زلفــــت رها در باد شد وزشمـــيش كربـــلا ايجاد شد
آنچه شرح حال خويشان توبود تاب گيـــسوي پريــشان توبود
صبركن ني ازنفس افتاده است ناله بردوش جرس افتاده است
كاروان بي ميروبي پشت وپناه درغل وزنجير مي افتد به راه
مي رود منزل بي منزل دركوير تا بـــگويد ســـربـــيعت با غدير
...خواب مي ديدم كه در بيداري ام در مســـير كاروانــي جاري ام
كارواني بي سروبــي سـرپرست غل به گردن،خشك لب،تاول به دست
وحديث تاثيرعاشورا وعاشورائيان درشعرامروز،ماجراي پايان پذيري است كه ما با بضاعتي فقط بيانگر گوشه هايي ازآن بوديم.
ازبيان مسائل عاشورايي در شعر انقلاب كه بگذريم،به"توصيف شهادت شهيدان شاهد"مي رسيم،توصيف شهيدان درشعرانقلاب ازابعاد گسترده اي برخورداراست.گاهي شعربه شهيدخاصي اختصاص يافته است وشاعرباذكر نام شهيد وتقديم شعرخود به او،به بيان ويژگي هاي وي وغم سترگي كه با در خون خفتن اوبردل شاعرسنگيني مي كند،پرداخته است؛مانند مثنوي زيباي علم معلم كه به شهيد جمال فريدزاده تقديم شده است ومطلع آن چنين است:
به سوگ لاله گر اين ما به داغ خواهم ديد عمر گوته گل مرگ باغ خواهم ديد
شاعردرابياتي ازاين شعر از رهبري امام خميني(ره)،پاي درنهادن ونهراسيدن ازموانع وتبعيت ازاوامر رهبري باتعبير"جلودار"دم مي زند وآنگاه به توصيف شهيد- باذكرنام- مي پردازد:
عزيز همـسفر روزگارعشـــق جــــمال عجول حادثه گيردارعشق جمال
به بـــام عـرش به بال اميـد خوش رفتي زكوچه هاي شهادت قلندرانه برد
توقطـــــره اي توبه آغوش رود مي آيي تودربلاد شهيـــدان فرود مي آيـي
توخوش عنان وسبكبارمي روي توبرو توپا به پاي جلودارمي روي توبرو
...برو وليك به مدي به عاشقي سوگند به صبروصابري وصدق صادقي سوگند
به خون پاك شهيدان به جان مدهوشان به شورنعرۀ مستان به شوق خاموشان
كه چون به عرش رسيدي پيام ما برسان به سرخوشان مجاور سلام ما برسان
مثنوي هاي"به هر كه مي رود بگو پگاه تربه گاه تر"(رجعت سرخ ستاره،صص91-88)و"ماوارثيم وارث زنجيريكديگر"(همان مأخذ،صص101-98)كه هر دو به ياد دكتر شريعتي سروده شده اند نيز ازاين گونه اشعارند.چنين شعرهايي به ويژه درعصردفاع مقدس وخصوصاً درمجموعه شعرهايي كه سرايندگان آنها خود از رزمندگان جبهه هاي نبرد بوده اند به وفور به چشم مي خورد.در اينجا فقط به ذكر عناوين بعضي ازاين شعرها اكتفاء مي كنيم:
- پنچ سرود/به ياد شهيد جمشيد بروجرديان،دلاور ديده بان ايستگاه هفت(ازمجموعۀ شعرهمصدا باحلق اسماعيل،ص58 به بعد).
- غزل دريا/"براي شهيد كوه پيما وهمه آنها كه با اروند روي به دريا پيوستند/(عليرضا قزوه،ازنخلستان تا خيابان،ص21).
- مثنوي "اي گل خوشبو" ، "براي شهيد حسين پرنيان، مردشاليزار" (زنده ياد سلمان هراتي، ازآسمان سبز، ص154تا156) .
- غزل "دل آيينه" كه شاعر آن را براي برادر شهيدش سروده است (منظومۀ شهادت، نشرشاهد، تهران1376، صص15-14) وده ها نمونه ديگركه حتي اشاره به عنوان آنها مستلزم بحثي طولاني است.
- اين يادكردن شهيدان، گاه به حسرت واندوه شاعر بر" پاي درگل ماندن خويش وعروج شهيدان" مي انجامد. مثل نمونه هاي زير:
...بشكوه بشكوه بشكوه يادشهيدان كه رفتند اندوه اندوه اندوه سهم من وتو كه مانديم
"سهيل محمودي"
يادگار ازتو همين سوخته جاني است مرا شعله از توست اگر گرم زباني است مرا
به تمـــاشــاي تــن سوخـــته ات آمـــده ام مـــرگ من باد كه اينك تواني است مرا
....عرق شرم دلم بود كه از چشمم ريخت ورنـه بركـــشته تو گـــريه روانيست مرا
"ساعدباقري"
رفتند و رفتند و رفتند مانديم ومانديم ومانديم آنقدر ازنان سروديم تا شعرهامان كپك زد
"محمود اكرامي،گزيدۀ شعر،كتاب نيستان،تهران1378"
بار بر دوش آنــهاست،آه!آري هـــــمانها پاكهـــا،نازنيـــنها،خوبـــها،مهـربانها
ما چه كرديم باري،ناله اش شكوه واري شد وطن زنده امّا زان جوانها وجانها
"سيمين بهبهاني"
در مواردي شاعر غمگنانه با خود مي انديشد كه ياد شهيدان از خاطره ها زدوده شده واين "فراموشي لاله ها" چه اندوه بزرگي است:
هلا!اي لاله هاي آشنا پي پرده مي گويم شما راداغ غربت كشت وما راداغداري ها
واين اندوه جانكاه،آنگاه كشنده ترمي شود كه كساني بخواهند با نام "شقايق سيرتان"شهيد به كام خويش كيسه بدوزند وبه برآوردن مطامع خود مشغول باشند.ببينيم شاعرانقلاب دراين مواقع چگونه ازخود عكس العمل نشان مي دهد:
دسته گلها،دسته دسته مي روند از يادها شمع روشن كرده اي در رهگذار بادها
سخت گمناميد،امّا اي شقـــــايق سيرتان كـيسه مي دوزند با نام شـــما شــــيادها
"ياد مردان خدايي"ازجلوۀ ديگري ازفرهنگ اصيل شهادت رادرشعر شاعران انقلاب رقم زده است.شهيداني ازاين دست،طيف وسيعي رادربرگيرند،ازشهيداني كه درراه به ثمر رسيده انقلاب جان باخته اند همچون شهيد سيّدعلي اندرزگو(شعر"مردي از تبارشرف"،همصدا با حلق اسماعيل،ص51)تا شهداي محراب(غزل"زمزمۀ جاويد خون"همان مأخذ،ص 24)واز شهيدان هفتم تير وهشتم شهريور سال1360 تا سيّد شهيدان اهل قلم،سيّد مرتضي آويني،همگي تصوير روشن ودرخشاني درآيينه شعرانقلاب به جاي نهاده اند.تعدادي ازاين سوگ سروده ها،با توجه به اين كه از صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شده اند،انعكاس وسيعي يافته اند وزبانزد خاص وعامند.مثل قصيدۀ"اي مجاهد شهيد مطهر"(حميد سبزواري،منظومۀ شهادت،صص 156-152)وغزل"راه رجا بسته نيست"- درسوگ شهيدان رجايي وباهنر(همان مأخذ،صص159-157).
ابياتي ازسوگنامه حميد سبزواري دررثاي شهيدان رجايي وباهنررا زمزمه مي كنيم:
مردم ازاين رهگذر رهگذري مي رود وزپي مردان مرد پي سپري مي رود
عرصه نگردد تهي گرچه ز همسنگران گه جگري مي درند،گاه سري مي رود
...راه رجايي به جاست،شوررهايي به پاست گرچــه زنـــام آوران،ناموري مي رود
واين رباعي نغز درسوگ شهيد آيت الله مطهري كه سرودۀ سيّدحسن حسيني است:
هرچند شكسته سازخــــوش آهنـگش درخويش فشرده،مرگ تنگاتنگش
بر مزرع سرخ شيعه خوش مي تابد خــــورشيد شقيقه شقايق رنگـــش
(همصدا با حلق اسماعيل،ص117)
آيين هاي شستشوي پيكرشهيدان وتشييع وتدفين اين پرندگان خونين بال،ازديگرجلوه هاي فرهنگ ديرپاي شهادت است.چنين آيين هايي درعصر دفاع مقدّس درتشجيع امّت مسلمان وپايداري آنان در رويارويي باخصم،تأثيرشگرفي داشت.تصويرهايي كه شاعران-به عنوان وجدان بيدار جامعه-ازاين گونه مراسم ترسيم كرده اند از چنان شكوه وعظمتي برخوردار است كه به راستي خواننده رابه وجد مي آورد.نمونه هايي ازاين شعرها راذيلاً مرور مي كنيم:
الف)شست وشوي پيكر شهيدان:
شهيدان رابه نوري ناب شويي درون چشمه مهتاب شوييم
شهيدان همچو آب چشمه پاكند شــگفتا،آب را با آب شويي
ب)تشييع جنازۀ شهيدان:
"يكي از خاطره هاي جاودانه وفراموش ناشدني دوران دفاع مقدّس،خاطرۀ تشييع جنازۀ شهيدان است.دراين مراسم حزب الله با تكيه براصول وبنيادهاي خدشه ناپذير انقلاب با فريادهاي توفندۀ خود با خون شهيد بيعتي تازه مي كردند."ببينيم شاعران انقلاب،اين آيين با شكوه را چگونه درشعر خود جاودانه ساخته اند:
ازشبنم اشك گونه هامان تر بود تشييع جنازۀ گلي پرپر بود
ازمنبر دستـــها كه بالا مي رفت درصحن حسينيّۀ دل محشربود
"عليرضا قزوه"
آن روز شتاب بود وتابوت شهيد دل در تب وتاب بود وتابوت شهيد
درخط افق درامتدادي خونرنگ گل بود وگــلاب بود وتابوت شهيد
"محمود عباد"
ج)وداع با شهيدان:آخرين وداع با شهيدان همواره توأم با سوز درون وداغ ودرد است.درجريان دفاع مقدّس بارها ديده شده كه نزديكان شهيد در وداع آخرين بوسه اي بررخسارگلگون شهيد مي زده اند.شاعراين عصر ازاين كه كسي بتواند برآفتاب بوسه بزند اظهارشگفتي كرده است:
نوشيدن نورناب،كاري است شگفت اين پرشس راجواب،كاري است شگفت
تـــو گونــۀ يك شهـــــيد رابوسيدي بـوســــيدن آفتاب كـــــاري است شگفت
شاعران گاهي اززبان مادران شهيد،اين شيرزناني كه گاه پيكرفرزندان قهرمان خود را به دست خويش به خاك مي سپردند،باشهيدان به نجوا نشسته اند وحاصل آن به مرثيه اي چنين سوزناك بدل شده است:
تمام چارده سالگيش رادركفن پيچيدم
با همان شورشيرين گونه كه كودكيش را قنداق مي پيچيدم
مظلوم كوچك من!با پاي شوق خود رفته بود واينك
با شانه هاي شهر بازش آورده بودند...
و نيزاززبان مادري كه با عكس جگرگوشۀ خويش به زمزمۀ پرداخته است مرثيتي چنين اندوهگنانه وتاثيرگذار از زبان قلم جاري كرده اند:
به شوق خلوتي دگر كه روبه راه كرده اي تمام هستي مرا شكنجه گاه كرده اي
محله مان به يمن رفتن تو رو سپيد شد لباس اهل خانه را ولي سياه كرده اي
چه روزها كه ازغمت به شكوه لب گشوده ام وناامــيد گــفته ام كه اشــتباه كرده اي!
چه روزها كه از گفته ام به قاب عكس كهنه ات دل مرا شكسته اي،ببين گناه كرده اي
ولي توباز بي صدا درون قاب عكس خود فقط سكوت كرده اي،فقط نگاه كرده اي
ذكرفضايل شهيدان ونماياندن جلوه هاي ديگري از فرهنگ عظيم وحركت آفرين شهادت درشعرعصرانقلاب اسلامي،فصلي است پرباروسخن دربارۀ آن فراوان مي توان گفت.بضاعت اندك نگارنده وعدم دسترسي اوبه منابع ومآخذ بيشتر،بيش ازاين مجال ادامۀ بحث رافراهم نمي آورد.به اميد آن كه صاحب نظران وسواران يكّه تاز عرصۀ ادبيّات انقلاب اسلامي،دراين باره به تحقيق وپژوهشي كامل بپردازند.چنين باد!

يادداشتها ومآخذ
1و2- زنده ياد احمد زارعي،"گاهي درارزيابي شعرشاعران انقلاب اسلامي براساس ميراث فرهنگي شعرفارسي"،مجموعه مقالات سمينار بررسي انقلاب اسلامي ،انتشارات سمت،تهران1373،ص280.
3- محمد معين،"فرهنگ فارسي معين"،چاپ هشتم،انتشارات اميركبير،تهران1371،ج2،ص2100و2095.
4- اشاره به بخشي از خطبۀ آتشين آن حضرت پيش ازعزيمت به سرزمين كربلا"...اني لا اخرج اشرا ولابطرا ولا ظالما،بل لطلب الاصلاح في امه جدي".
5- آيۀ 169،سورۀ آل عمران:"ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون".
6- ابوالقاسم رادفر،"چند مرثيه از شاعران پارسي گوي"،چاپ اوّل،اميركبير،تهران،1365،ص9.
7- جلال الدين محمدبلخي،"كليات شمس تبريزي"،تصحيح بديع الزمان فروزانفر،چاپ دوازدهم،اميركبير،تهران1367،ص1004(غزل 2707).
8- چند مرثيه از شاعران پارسي گوي،ص58.
9- براي خواندن صورت كامل اين تركيب بند كه مرثيه اي سوزناك وبه قول خود محتشم از آن"مرغ هوا وماهي دريا كباب مي شود"ر.ك:مأخذ پيشين،صص80-70.
10- محمّدرضا شفيعي كدكني:"دركوچه باغ هاي نيشابور،انتشارات توس،تهران1344،ص7-6.
11- احمد زارعي،گامي درارزيابي...مجموعه مقاله هاي سميناربررسي ادبيّات انقلاب اسلامي،ص293.
12- سيّدحسن حسيني،شعرانقلاب(مقاله)،سوره(جنگ پنجم)،حوزۀ هنري سامان تبليغات اسلامي،تهران1362،صص159-157.
13- علي معلم دامغاني،"رجعت سرخ ستاره"،حوزۀ انديشه وهنراسلامي،تهران،1360،ص63.
14- مأخذپيشين،ص ص 66-65.
15- سيّدعلي گرمارودي،"خط خون"،انتشارات زوّار،تهران1363،ص139.
16- مأخذ پيشين،ص141.
17- همان،ص141.
18- سيّدحسن حسيني،"هم صداباحلق اسماعيل"،حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي،تهران1363،ص141.
19و20- از يادداشت هاي شخصي نگارنده درسومين كنگرۀ سراسري شعر دانشجويان كشور،آذرماه1365-تهران،داشنگاه علامه طباطبايي.
21- "هم صدا با حلق اسماعيل"،ص134.
22و23- براي خواندن غزل نگاه كنيد به:ماهنامۀ اهل قلم،شمارۀ 3و4(خرداد وتيرماه74)،ص24.
24- همصدا باحلق....ص30.
25- نصرالله مرداني،"خون نامۀ خاك"،انتشارات كيهان،تهران1364،ص83.
26- قيصرامين پور،"تنفّس صبح"،حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي،تهران1363،ص87.
27- ازمثنوي بلند"محمّدرضا آغاسي"به نقل از نوارشعر خواني ايشان در مسجد ابوالفضل خرم آباد لرستان،بهمن ماه 1374.
28- رجعت سرخ ستاره،ص38.
29- همان مأخذ،ص ص 45-44.
30- سيّدحسن ثابت محمودي(سهيل)،"فصلي از عاشقنامه"،نشر همراه،تهران1369،ص 120.
31- ساعدباقري،"نجواي جنون"،انتشارات برگ،تهران1366،ص9.
32- سيمين بهبهاني،"دشت ارژن"،چاپ دوم،انتشارات زوّار،تهران1370،ص111.
33- عليرضا قزوه،"ازنخلستان تاخيابان"،چاپ اول،نشر همراه،تهران1369،ص33.
34- مأخذ پيشين،ص51.
35- قيصرامين پور،"دركوچۀ آفتاب"حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي،تهران1363،ص99.
36- غلامرضا رحمدل،"حماسه درشعرانقلاب"(مقاله)،مجموعه مقاله هاي سمينار بررسي ادبيّات انقلاب اسلامي،ص215.
37- اين دورباعي رادر جريان برگزاري كنگرۀ شعردانشجويان ازسرايندگان شنيدم.
38- در كوچۀ آفتاب،ص41.
39- محمّدرضا عبدالملكيان،"ريشه درابر"،انتشارات برگ،تهران1366،ص83.
40- عبدالجبّار كاكايي،"سال هاي تاكنون"،انتشارات محراب انديشه،قم1372،ص ص:42-41.


مشخصات منابع:
1. ادبيّات انقلاب،انقلاب ادبيّات(مجموعه مقالات كنگرۀ تأثيرامام خميني(ره)وانقلاب اسلامي برادبيّات معاصر):مؤسّسۀ تنظيم ونشرآثارامام خميني(ره)،تهران،1377.
2. امين پور،قيصر،تنفّس صبح،حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي،تهران،1363.
3. امين پور،قيصر،در كوچۀ آفتاب،حوزۀ هنري،تهران1363.
4. باقري،ساعد،نجواي جنون،انتشارات برگ،1366.
5. بلخي،جلال الدين محمّد،كليات شمس تبريزي،چاپ دوازدهم،تصحيح بديع الزمّان فروزانفر،انتشارات اميركبير،تهران،1367.
6. بهبهاني،سيمين،دشت ارژن،چاپ دوّم،انتشارات زوّار،تهران 1370.
7. ثابت محمودي،سيّدحسن،فصلي از عاشقانه ها،نشرهمراه،تهران،1369.
8. حسيني،سيّدحسن،همصدا باحلق اسماعيل،حوزۀ هنري،تهران1363.
9. رادفر،ابوالقاسم،چندمرثيه ازشاعران پارسي گوي(چاپ اوّل)،انتشارات اميركبير،تهران،1365.
10. سوره(جنگ پنجم)،حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي،تهران،1362.
11. شفيعي كدكني،محمّدرضا،دركوچه باغ هاي نيشابور،انتشارات توس،تهران،1344.
12. عبدالملكيان،محمّدرضا،ريشه درابر،انتشارات برگ،تهران،1366.
13. قزوه،عليرضا،ازنخلستان تاخيابان،چاپ اوّل،نشرهمراه،تهران،1369.
14. كاكايي،عبدالجبّار،سال هاي تاكنون،انتشارات محراب قلم،1372.
15. ماهنامۀ اهل قلم،شماره3و4(خرداد وتير1374).
16. مجموعه مقاله هاي سمينار بررسي ادبيّات انقلاب اسلامي،انتشارات سمت،تهران،1373.
17. مرداني،نصرالله،خون نامۀ خاك،چاپ اوّل،انتشارات كيهان،تهران،1364.
18. مرداني،نصرالله،منظومۀ شهادت،نشرشاهد،تهران،1376.
19. معّلم دامغاني،علي،رجعت سرخ ستاره،حوزۀ انديشه وهنراسلامي،تهران،1360.
20. موسوي گرمارودي،سيّدعلي،خط خون،انتشارات زوّار،تهران،1363.
21. معين،دكترمحمّد،فرهنگ فارسي معين،چاپ هشتم،انتشارات اميركبير،تهران،1371.
22. هراتي،سلمان،ازآسمان سبز،چاپ اوّل،انتشارات حوزه هنري،تهران1364.
نگاهي مختصربه ادبيّات (شعر) دفاع مقدّس




منبع : كتاب نامه پايداري – مجموعه مقالات اولين كنگره ادبيات پايداري – كرمان - 1384

بسیجی بازدید : 257 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

چكيده
دراين مقاله نخست ازنحوۀ كاربردصورت بندي هاي متنوع ادبي درادبيات انقلاب بحث گرديد سپس ويژگي هاي غزل انقلاب به لحاظ فرم،زبان،قالب ومحتوي ونقش زنده ياد نصرالله مرداني دربنيانگذاري غزل انقلاب مورد بحث وبررسي قرارگرفت.سپس جلوه هاي برجسته اي ازغزل انقلاب بابن مايۀ آب وبسترها وكاركردهاي آن درچند محورتوصيف وتحليل شده ازجمله:
1- آب وجلوه هاي آن درمنظومۀ تداعي معاني(Assocition ideas) وزنجيرۀ تداعي آزاد(associatio Free)وهجوم تداعي ها(Storm of association).
2- آب وروابط نشانه شناختي آن باعاشورا(تحليل نشانۀ شناختي فرات،علقمه،مشك و...).
3- استعارۀ آب:دراين محور،مقوله هايي مانندآزادگي،عشق،عزم واراده و...درزنجيرۀ نشانه شناختي آب مورد بررسي قرارگرفته است.
4- موسيقي آب: دراين محور، بازخواني(Rereading) وبازسازي(Reconstruction) صداي آب درذهن خلاق شاعرموردتحليل قرارگرفته وتركيباتي مانند آوازباران، سرود رود، خروش دريا، نواي چشمه، زمزمۀ فرات و...به بحث كشانده شد.
5- آب دربسترتقابل دوگانه(opposition Binary)بامحوريت رود(نماد حركت)ومرداب نمادسكون وجلوه هاي ديگري از تقابل دوگانه.
6- پارادوكس آب:دراين محورابژه هاي متقابل،سوبه سونيستند،بلكه باقرارگرفتن درذهن تخيل پردازشاعر،هم سو مي شوند وازآميزش آنها،مفهوم سومي متولد مي شود.
تركيباتي مانند:عطش آب،تشنگي فرات،تشنگي آب به لب هاي تشنه،آتش آب،رود عطشناك و...عناوين موردبحث اين محورمي باشند.دراين پژوهش،ثقل توجه روي بافت نشانه شناختي(Simeological)مفهوم آب ونمودهاي مختلف آن بوده است تا بافت دال ومدلولي وموجوديت ذاتي معناشناختي آب،بافت نشانه شناختي درزنجيرۀ تداعي ها،هويت مي يابد وبافت معنا شناختي درزنجيرۀ روابط علي ومعلولي ودال ومدلولي.همچنين دراين پژوهش به شيوۀ رويكردپديدارشناختي(Phenomenological approach) به عوامل درون متني بيشتر توجه شد تا به عوامل برون متني.مانند تاريخ،بيوگرافي مولف و...چون در روش پديدارشناختي،تاريخ به اندازه برش هاي منتخب تقليل(Redution)مي يابد وهمين برش ها هم درفرايند سرايش به نحو قابل ملاحظه تقطيرمي شود وازموقعيت يك متغيرمستقل تاثيرگذاردرمتن خارج مي گردد.

مقدّمه
غزل انقلاب،ازقالب هاي بحث وقابل تحليل،دربين قالب ها وسبك هاي مختلف شعرانقلاب است. درشعرانقلاب انواع قالب هاي متعارف و پر كاربرد ازقبيل مثنوي، قصيده، دوبيتي، رباعي، شعرنو، شعرسپيده و...درسطح چشمگيرو بعضاً تحسين برانگيزي توسط شاعراني كه درانقلاب به اثبات رسيدند ويا شاعراني كه سنواتي ارتاريخ ادبيات قبل از انقلاب راهم درك كرده بودند، تجربه شده است. درمثنوي، علي معلم دامغاني، چهره اي نامداراست ومثنوي هاي او خصوصاً شعري با مطلع: سيه بپوش برادرسپيده راكشتند.
وياشعري با مطلع:
روزي كه برجام شفق مل كرد خورشيد برخشك چوب نيزه ها گل كرد خورشيد
دربين خواص وعوام ازاشتهارخوبي برخورداراست.اوتوانسته است بعضي از اوزان عروضي متداول درغزل را،كه طبعاً نرم ولطيف بوده وظرفيت مضمون پذيري آنها برظرفيت معنا آفريني خاصه معنا آفريني روايي غلبه دارد،درقالب مثنوي تجربه كند وازعهدۀ آنها خوب برآيد.
درقصيده،بزرگاني چون حميدسبزواري،شاعروسازندۀ سرودهاي انقلاب وسال هاي اوليه پيروزي انقلاب وصاحب مجموعه هاي سرودسپيد وسرود درد را مي توان نام برد ودركنار اوبزرگاني چون مشفق كاشاني،مرحوم گلشن كردستاني،مرحوم محمدعلي مرداني وحلقۀ شاعران كهنسالي كه ازسال1360 شوراي شعروزارت ارشاد راتشكيل دادند مي توان نام برد.دوبيتي انقلاب چه به لحاظ پيشكسوتي درسرايش وچه به لحاظ ورزيدگي درتكنيك پردازش به نام محمدرضا سهرابي نژاد نشان يافته است.دررباعي،شاعراني چون قيصرامين پور صاحب مجموعۀ هاي دركوچۀ آفتاب(مجموعۀ رباعيّات)،تنفس صبح وآينه هاي ناگهاني را بايد نام برد.لازم به ذكراست مجموعه اي ازرباعيّات انقلاب توسط شاعرمعاصرمحمدرضا عبدالملكيان ازسوي انتشارات برك دردوران جنگ انتشاريافته كه مي توان چشم اندازي ازرباعيّات انقلاب باشد.
درشعرنونيمايي نيزاغلب شاعران انقلاب تجربه هاي موفقي داشته اند. اما ماناترين شعر نيماي با درونمايۀ انقلاب وجنگ به نام عبدالملكيان،امين پور ومرحوم حسن حسيني ثبت شده است.درشعر سپيد چه به لحاظ پيشكسوتي درتاريخ سرايش وچه به لحاظ تكنيك ،فرم،زبان ودرونمايه،نام مرحوم سلمان هراتي صاحب مجموعۀ"آسمان سبز"و"دري به خانۀ خورشيد"،سرآمدهمگان است.او ذهني خلاق ومضمون آفرين داشت اما پيش ازآنكه به نقطۀ كمال هنري برسد درآبان ماه 1365درسانحۀ تصادف دررودسردرگذشت.
بعدازجنگ،شاعراني مانند عليرضا قزوه،سيدعبدالله حسيني و...شعرسپيد رابا درونمايۀ طنز وانتقاد پي گرفتند كه ميان آنها،شعرمولاويلا نداشت،ازعليرضا قزوه،اشتهارخوبي مخصوصاً درفضاي انتقادي سال هاي اول بعد ازجنگ بدست آورد.اما از ميان همۀ اين قالب هاي شعري،غزل انقلاب به لحاظ فرم،زبان،تكنيك،تصويرودرونمايۀ،ظرفيت تحليلي وتوصيفي برجسته تري دارد كه ازآن جمله است:
1- همسان سازي قالب ودرونمايه
مي دانيم كه غزل ومغازله پيش ازآنكه به دنبال معني آفريني باشد به دنبال مضمون سازي است وبه لحاظ درونمايه معمولاً بافت رمانتيك ولطافت گرا دارد واصولاً درطول تاريخ ادبيات،رسم براين بوده كه انديشه هاي حماسي ودرونمايه هاي رزمي به لحاظ روايي بودن در قالب مثنوي ريخته مي شده است. زيرا رمثنوي شاعربه التزام هماهنگي قافيه درمحورعمودي شعر،مواجه نيست واستقلال موسيقايي قوافي ابيات،مثنوي رابراي پردازش انديشه هاي حماسه منعظف ترازقوالب ديگرنموده است. اما شاعرانقلاب توانسته قالب غزل راعلي رغم فقدان معناآفريني فعال،سرزنده ومناسبي براي انديشه هاي حماسي ورزمي نمايد.
2- اوزان عروضي غزل،به لحاظ بافت عاطفي وغنايي درونمايه اش،اغلب لطيف،شفاف وشكننده است وبه اصطلاح نازك تر ازبرگ گل"مضمون مغازله"رابرنمي تابد.اما شاعرانقلاب توانسته است انقلابي ترين وتوفنده ترين درونمايه ها رادراين اوزان نرم وشكننده بريزد وباساز وكارهاي غزل،روايتگرحماسۀ دفاع مقدس باشد وخوب هم ازعهدۀ اين كاربرآيد.
3- پردازش حماسه دراوزان شفاف وغيرروايي غزل، كارآساني نبود. به استثناء چندغزل حماسي- عرفاني ديوان شمس تبريزي وبرخي غزل هاي انقلابي والبته مقطعي وغيرزايشي(Unjenotext) فرخي يزدي درتاريخ ادبيّات فارسي، كمترسابقه دارد كه حماسه درقالب غزل ريخته شود. بنابراين رويكرد حماسي به قالب غزل به منزلۀ آشنايي زدايي (Defamiliarization) ، انحراف ازنرم (Deviation) (گريزهنرمندانه ازقالب بندي هاي سرايش) ونسبت به رويكرد متعارف حماسه سرايي، نوعي ساخت شكني (Deconstruction) به شمارمي آمد و ورود به اين عرصه، آزمون وخطايي حيثيتي را مي طلبيده است. شادروان نصرا...مرداني نخستين كسي است كه باغزل هاي جنگي وانقلابي خود اين ره رابراي ديگرشعراي انقلاب همواركردودرواقع مي توان اورابنيانگذارغزل انقلاب به شمارآورد.بعدازمرداني،شعرايي مانند قيصرامين پور،علي معلم،مرحوم حسن حسيني،غزل رابا توفيق قابل ملاحظه اي تجربه كردند.امابرجسته ارين غزل سراي انقلاب فريداصفهاني است،تاجايي كه مي توان گفت برخي ازغزل هاي او به غزل هاي مرداني نه تنها پهلو مي زند،بلكه پيشي مي گيرد.خاصّه غزلي كه براي امام زمان(عج)سرود وابياتي ازآن چنين است:
به يازده خم مي گر كه دست ما نرسيد بده پياله كه يك خم هنوز سربسته است
زمينه ســازظهورند شـــاهدان شهيـــد اگرچه ماتمـــشان داغ برجگربسته است
وياغزلي تعليمي بادرونمايۀ حماسي كه ابياتي ازان چنين است:
زخون ما وشما آســــــيابگردانند قسم به خون كه اگر روزگار برگردد
سنان ببارد اگر برعمودقامت ما گمان مـــبربه يـــمين ويــسار برگردد
دراين شهيد سرا كفربرنمي گردد خلــوص ما مگـــراز كردگار برگردد
دراين مقاله،پديده اب ونمودها وبسترهاي مختلف آن يعني رود،شط،جويبار،دريا،مرداب،چشمه وآبشاروسيل وكاركرد هاي مختلف آن يعني شست وشو،غسل،نوشيدن،باسرفصل هايي ازقبيل:
1- آب وعاشورا
2- موسيقي آب
3- تداعي آب(مشابهت،مجاورت،تضاد)
4- تصاويرپارادكسي آب
مورد تحليل وبررسي قرارگرفته است.دراين پژوهش،به اقتضاي رويكردهنري نقد،بيشتر به بافت نشانه گراي آب توجه شده است تا به بافت گرا.بافت نشانه گر درشبكه تداعي آزاد،كاربرد داشته وطبعاً زيرساخت وروانشناختي دارد وبافت معناگرا دررشتۀ روابط دال ومدلول (Signifierand signified) وعلت ومعلول جريان داشته وطبعاً ماهيّت منطق گرا وزبانشناختي دارد.

تداعي
تداعي معاني(Associstionofideas)،يعني همگرايي معني مدارپديده ها درسطوح مجانست مشابهت،مجاورت،تضاد وتداعي آزاد(associat Free)،يعني رها شدن پديده درشبكه رابطه ها،اعم از رابطه هاي معني دار(Semantic)ورابطه هاي نشانه مدار(Simiological)،نيروي محركۀ يادآوري فعّال(member Activere) مي باشد.اگر با اندكي تسامح،پديده ها رابراساس طبقه بندي مفهومي نيچه بررسي كنيم مي توانيم بگوييم كه هر پديده درموقعيت هاي هستي شناختي(Ontological)وكاركردي(Functional)،يك سويۀ دلالت مداردارد كه دراين سويه ما به ازاي وضعي پديده يعني كلمه مبتني بروضع واضع ودلالت مطابقي(Referential)است ويك ياچند سويۀ نشانه مداردارد كه دراين سويه،كلمه ازهنجاردلالت مدارخارج شده وبا انحراف ازنرم (Deviation)به شبكه تداعي معاني و سلسۀ نشانه ها مي پيوندد.نشانه هايي كه درزنجيره اي ازفرهنگ ها،خرده فرهنگ ها،تجارب شخصي،حافظۀ تاريخي،باورداشت ها،ترادف ها،تضاد و...درهم تنيده شده اند مي توان سويۀ نخستين رالوگوس(logos)وسويۀ ديگرميتوس(Mythos)نام نهاد.(ر.ك،زيبايي شناخت،شماره5،ص17).مثلاً آب درسويۀ دلالت مدارخود ظرفيت هاوبسترهاي مختلف رود،نهر،دريا و..رابه ذهن انتقال مي دهد اما درسويه نشانه مدار،مهريۀ حضرت زهرا(س)،عاشورا،جوانمردي اباالفضل،محبت،آينه،اشك،و...راپيش روي ذهن مي گشايد وآگاهي انسان را درخود رها مي كند.غلبۀ ميتوس برلوگوس كه مشخصۀ آن گريزازوضع واضع و انحراف ازهنجاردلالت گراي كلمه است،ادبيّت متن راتضمين كرده وآن را به سطح هنرارتقاء مي دهد.مثلاً هرگاه گفته مي شود:
من قطاري ديدم كه مسافرمي برد.
متن دربافت دلالت مدارخود قراردارد،اما وقتي كه قطار،به مدد نشانه ها ذهن سهراب سپهري رابه شبكۀ تداعي ها مي نشاند،ازوضع واضع مي گريزد،هنجارمتعارف فعل رامي شكند ودرمحور جانشيني(Paradigmatique)محوراستعاره سياست رابه جاي مسافردرقطارمي نشاند ومي گويد:
من قطاري ديدم كه سياست مي برد.
جريان سيال ذهن(Strem of consciousness)كه سوروئاليست ها وسمبوليست هاي بعدازجنگ جهاني،آن رافوران خودكاروناخودآگاه ذهن هم مي ناميدند.يكي ازچشم اندازه هاي نوين تداعي آزاداست.اين تكنيك درروانشناسي نقد،مبين رابطه مندي تجربه هاي دروني با دنياي خارج ازذهن است كه بدين وسيله تجربه هاي دروني به جريان مي افتند،مواج مي شوند وحركات مي يابند.(فرهنگ ادبيات ونقد،جي.اي.كادن.ترجمۀ كاظم فيروزمند،نشرشادكان،چاپ اول،تهران:1380،ص430).
تداعي درهمان حال كه درسطح جهاني،ناخودآگاه مشترك نوع بشررادرسلسلۀ نشانه ها به حس مشترك(Commonsense)مي نشاند وقتي كه باتجربه هاي دروني فردپيوند برقرار مي كند،تكثر گرا(Pluralist) مي شود.به همين خاطرتداعي نزداشخاص مختلف به دليل تجربيات خاطرات وادراكات ناهمگون متفاوت است.تداعي،مبنا واساس شعر است درداستان به صورت فن تك گويي نمودارمي شود.(فرهنگ اصطلاحات ادبي،ص123).
كاركردعاشورايي آب:فرات(فرات اشك،زمزمۀ فرات)،علقمه(آوردن جسم بي دست اباالفضل ازعلقمۀ خوزستان،خروش علقمه)همنشيني مشك وآب ودست،شرمندگي آب،آب شدن آب،آب عطشناك،برجسته ترين كاركردهاي عاشورايي آب هستند.
دراين بخش ازمقاله،تداعي آب رابه علاقه هاي مشابهت ومجاورت وتضاد درغزل انقلاب مورد بررسي قرارداده ايم:
درتداعي آزاد آب،تركيبات،عبارات ومترادفاتي كه يك سوي آنها آب وحالات وكاركردهاي آن است عبارتند از:
1- آب:آب وسراب(تداعي تضاد،نوشتن حديث آب دردفترچۀ سراب)،آب وآينه(تداعي مجاورت ومشابهت،نشانه هاي روشن خودآگاهي)،همنشيني آب وآينه درسجاده.
2- دريا:تداعي اشك ودريا،دست ودريا (منظره دست ها درتشييع جنازۀ امام(ع)، به تلاطم درياي دست ها تعبيرشده است) ودريا ومرداب درمحورتضاد (برچيدن بسترازمرداب وبرنهادن آن بردريا)، خيمه برموج دريازدن، پرورش روح درآغوش دريا، تابش خورشيد برموج خيزاشكها.
3- ژاله:هم حروفي ژاله با ناله ولاله وهمنشيني آن يا چنگ.
4- رود،شط:شط خون،رودخلق.
5- سيل:سيل اشك،سيل خون(افتادن سرهاي كج انديشان درسيل خون).
6- ابر،باران:باران رحمت(ريزش اشك برزمين همچون ريزش باران برچمنزاران).شوكت باران،باران اشك،عبورابرازخشكسالي صحرا.
7- قطره:تصويرپارادوكسي كرانه گرفتن قطره درپهنۀ بي كرانكي.
8- چشمه:چشمه وآزادي(عبورنسيم سپيده دم ازچشمه سارآزادي)،چشمۀ دل روشن(به جاي چشمۀ روشن دل- شكستن ساخت زباني)،چشمه درچشمه جوشيدن ازسنگ.
9- زلالي:زلال نور(نوشيدن زلال نورازجام سپيد دم)،زلال انديشه.
10- غسل وشستشو(كاركردآب):شستشوي شهيدان درخون گل،غسل آفتاب زيردوش ماه.

تداعي آب وعاشورا(حماسۀ آب):
1- پيروزي درتراژدي آب: شاعر، نيروهاي مسلح عمروبن حجاج زبيدي (مأمورجبهۀ فرات) راكه ازعصرروزهفتم محرم سال61 هجري، آب رابه روي امام حسين(ع) وباران حماسه سازواهل بيت آن حضرت بسته بودند، درتركيبي تنيده درموسيقي حروف به سواران سراب تعبيرمي كند وبين اعمال ددمنشانۀ آنها وگسترش فرهنگ عاشورا كه دراين بيت درنماد "آب" تبلوريافته است رابطۀ معني دار برقرارمي كند (هرچه تشنگي بيشترشد، دشت ها پرآب ترشدند وخيزش امواج آب به افلاك رسيد):
برتوبستند اگرآب سواران سراب دشت دريا شد وآب ازسرافلاك گذشت
(آتش ني،ص2)
2- شرمندگيِ آب : مرداني درتصويري ديگر با بهره مندي ازهنر تشخيص (Personification) علقمه رابه هيأت انسان گناهكاري مي بيند كه ازپيشينۀ بزهكارانۀ خويش شرمنده باشد و يا بامشاهدۀ برخورد جوانمردانۀ علمدار، درپاسداشت تشنگي پيشوا، ازخجالت آب شده باشد و بدين ترتيب با تصويرهيات حاصله ازچشم انداز جوانمردي علمدار وشرمندگي آب، تصويرمتحرك وسرزندۀ ديگري ازحماسۀ آب رابه نمايش درمي آورد:
آب شرمندۀ ايشارعلمدارتوشد كه چرا تشنه ازآن اينهمه بي باك گذشت
(آتش ني،ص21)
جناس هجاي قافيه بين ايثاروعلمدار(جناس بين ثارودار) وتنيدن صامت "ر" دررشتۀ موسيقايي افق بيت، ذهن خواننده را" ازبيان، به نحوۀ بيان" سوق مي دهد (تعبيري ازپل ريكور، رك ساختار و تاويل متن: ص65)
پديده دروضع طبيعي خود،رنگ شناخته شده اي دارد كه مربوط به"فيزيك"آن رنگ است ومعناي آن،دررشتۀ روابط دال ومدلولي شكل مي گيرد.اما وقتي كه پديده با ماده وصورت ورنگش به ساختارذهن شناسنده(Subject)انتقال يافته وبا مواد ومصالح ذهن(تجربه،عاطفه،خاطره،نگاه و...)درهم مي آميزد حيثيت ديگري مي يابد.انتقال پديده به ذهن حيثيت التفاتي(lntentional)و آميختن پديده با مواد ومصالح ذهن،حيثيت استعلايي(Transcenendental)نام مي گيرد.علقمه وقتي كه درموقعيت طبيعي وموقعيت جغرافيايي خود قرارمي گيرد معني آن عبارت ازباريكه اي منشعب ازفرات است كه امروزه حتي اثري ازاو باقي نمانده است.اما وقتي ازجغرافياي طبيعي به تاريخ سياسي واجتماعي شيعه انتقال يافته ودرذهن شناسنده انعكاس مي يابد وبا مواد ومصالح ذهن شاعرآميخته وبه نيروي نشانه ها درشبكه تداعي آزاد به عاشورا مي پيوندند وبه جريان شهيدان مي پيوندند، سرخ مي شود ودركنارآن ديگر پديده ها نيزازعالم معنا به عالم نشانه مي آيند: ماه، باسراپاي وجود مي سوزد، فلق با جان سرخ حسين، پيوند مي خورد وهمۀ ابزارهاي زباني، تصويري، تاريخي و...دست به دست هم مي دهند تا گوشه هايي عاشورا مانند برش هايي از زندگي (Slice of life) به نمايش درآيند:
مي درخشد چوفلق صاعقۀ جان حسين سرخ شد علقمه ازخون شهيدان حسين
ماه يكپارچه مي سوخت چو داروغۀ شب چوب مي زد زجفا برلب ودندان حسين
ذهن محمد حسين فياض، شاعرحوزوي انقلاب، سواربرشبكۀ تداعي آزاد، به نيروي نشانه ها، ازعلقمه عبورمي كند وبه عرصه هاي سرخ دفاع مقدس مي رسد. پس ازاستقراردرخاكريزهاي جبهه، نگاه نقاد شاعربه نقدتطبيقي فرهنگ جنگ وفرهنگ بعدازجنگ مي پردازد ومانندعلي(ع) كه درغربت بعدازصفين،شهداي صفين يعني ابن التيهان،خزيمّه ان انصار،عمار...را يادمي كرد وآنها رابه نام صدا مي زد.شاعرهم حماسه آفرينان دفاع مقدس رابه ياد مي آورد كه رفتند وپرچم آنها درغوغاي تقسيم غنايم برزمين مانده است.همچون اباالفضل كه رفت ومشك خونين اوبرزمين مانده بود ودريغ ازجوانمرد علقمه شناسي كه مشك ان حضرت رابه دوش گيرد.حماسه آفرينان دفاع مقدس،توشۀ صداقت رابردوش مي افكندند.اما امروز صداقت درغوغاي مرور زمان برزمين مانده است براي شاعرفقط يك دل ازكوله بارغربت باقي مانده است:
دركوله بارغربتم يك دل از روزهاي واپسين مانده
عباسهاي تشنه لب رفتند سعادت برزمين مانده
(ازحنجره هاي شرقي،ص82)
وشاعري ديگر، با معماري آب درچشم اندازعاشورا (landscap) آب راسفيراحسان ابالفضل وعرش راسرا پردۀ عرفان آن حضرت مي شمارد:
آب پيام آور احسان اوست عرش سراپردۀ عرفان اوست
شاعرديگرآب ومشك واباالفضل رابانگاهي اميدوارانه به تاريخ پيوند مي دهد وبا تاويل مشك به وفا وتاويل دريا به جاودانگي واززبان سيدالشهداء درحسن تعليلي تصويري مي گويد:به پاس بازوي جدا شدۀ اباالفضل ازاين پس هيچ مشكي خالي نمي ماند:بازوي ابالفضل،وامي بود كه به دريا اداگرديد تاپشتوانۀ جوانمردي هاي بعدازعاشورا شود:
نخواهد ماند خالي بعد ازاين مشك وفا زيرا به دريا وام دادم بازوي آب آورخود را
(حنجره هاي شرقي،ص83)

تداعي مشابهت
تداعي مشابهت،پرجاذبه ترين وحساس ترين نوع تداعي است.تداعي مشابهت دردوسطح ازتصاوير هنري كاربرد دارد:
1- سطح تصويري"اين چوآني"يا تشبيه.
2- سطح تصويري"اين هماني"يا استعاره.
تشبيه درچندمحور،طبقه بندي وتوصيف مي شود:
1- توصيف شمارشي با موتيف (Motife) عدد:
1-1: افراد باتعدد طرفين تشبيه(مشبه ومشبه به)
الف:تشبيه جمع(تعدد مشبهبه وافراد مشبه)تشبيه موي سياه به مشك وشب.
ب:تشبيه تسويه(تعدد مشبه وافراد مشبه به)تشبيه مشك وشب به موي سياه.
وجه تسميه آن است كه دوپديدۀ مختلف به حلقۀ واسط يك مشبه متساوي مي شوند.
2-توصيف ماهوي(معقول ومحسوس بودن طرفين تشبيه):
درسبك خراساني،طرفين تشبيه اغلب محسوسند(بوييدني،شنيداري،ديداري،بسودني،چشيدني) درسبك عراقي خاصه شعرعرفاني،مشبه،به لحاظ ماهوي،بافت عقلي وذهني مي يابد ودرسبك هندي،ساختمان تشبيه تمايل به انتزاعي شدن دارد وعنصر تمثيل،بافت تشبيه را ازسطح تخيل به تخيل،يعني ازتشبيه ثابت به تشبيه متحرك نزديكتر مي كند.
2- توصيف تشبيه به اعتبارجايگاه نحوي وزنجيرۀ زباني طرفين تشبيه:
1-3: هرگاه مشبه ها كنارهم ومشبه به ها هم كنارهم باشند به آن تشبيه ملفوف مي گويند(دراصل،نوعي لف ونشراست،اما به دليل ساخت تشبيه گراي زنجيرۀ كلام،ازسطح آرايه يعني لف وشربه سطح بيان يعني تشبيه ملفوف ارتقاء مي يابد).
2-3: هرگاه زنجيرۀ يكپارچه تشبيه به گونه اي باشند كه طرفين تشبيه به صورت جفت هاي دوتايي(Opposingpairs)باشند آن راتشبيه مفروق مي نامند.(دراين ساخت ازتشبيه،طرفين تشبيه به صورت(xy)مي باشند،همان گونه كه موقعيت طرفين تشبيه ملفوف درزنجيرۀ متن به صورت(xx-yy)است.
4- توصيف تشبيه به اعتبارفشردگي يا گستردگي اركان تشبيه:
دراين سطح ازتوصيف،بلاغت وسرزندگي نوع تشبيه،درآن است كه عناصرچهارگانۀ آن به دوعنصر(مشبه ومشبه به)تقليل(Reduction)يافته باشند.
5- نقد تشبيه به اعتبار مقايسۀ ماهوي طرفين تشبيه:
6- گاه شاعر،به خاطرتمايل به تفرد"ابژه"نخست به مدد حلقۀ واسط وجه شبه كه پل ارتباطي طرفين تشبيه است،ابژه مورد نظررا با ابژه ديگرهمنشين مي كند سپس مشبه رابرمشبه به رجحان مي دهد(چه درجهت مثبت وچه درجهت منفي).مثال:
ماه فروماند ازجمال محمّد سرونباشد به اعتدال محمّد
(سعدي)
يا:فهي كالحجاره او اشد قسوهِّ.
اين نوع شبيه را،تفضيل مي نامند.اغلب تشبيهات تفضيلي،ساختارپنهان دارند.يعني عنصرتشبيه درنحوۀ كلام وشيوۀ بيان مستترمي شود:
اوخدوانداخت بروي كه ماه سجده آرد پيش او درسجده گاه
7- نقد تشبيه به اعتبار خلاقيت ذهن وسبك بيان شاعر:
دراين سطح ازارزيابي ،تشبيه به دوبخش تقسيم مي شود:
1-6: تشبيه مبتذول،يعني تشبيهي كه عناصر تشبيه،تكراري ومستعمل بوده وقلب راتكان نمي دهند.
2-6: گاه مي شود كه عناصرتشبيه،مندرس وتكراري اند،اما سبك بيان آن زنده وخلاق است .مثلاً درغزل طبيب اصفهاني با مطلع:
غمت درنهانخانۀ دل نشيند به نازي كه ليلي به محمل نشيند
عناصرتشبيه يعني ليلي ومجنون ومحمل و...تكراري هستند،اما نحوۀ بيان وبازخواني مناطق تصوير،خلاق وملموس وكلمات سرشار ازبارحسي بوده ووجه ميتوس (mithos) وجه نشانه گراي كلمه وجه لوگوس وجه دلالت گرا رابه حاشيه رانده ومتن رابه متن زايشي (jenotext) نزديك كرده است تا ازافق تنزيلي و درزماني (diachronic ) عبوركرده وبه افق تاويلي وهمزماني (synchronic) تاريخ آشنا شده وافق انتظار (horizon of enpectation) خواننده رابرآورده سازد. نحوۀ بيان شاعر دربازپردازي تصاويرتكراري پيشين،آنچنان نيرويي به شعرشاعرداده است كه گرچه شاعر، يعني طبيب اصفهاني، درزمرۀ شعراي ماندگارنيس اما شعرش ماندگارشد. شاعرمرد، نام شاعرنيزبا مرگ شاعر به حاشيۀ تاريخ رانده شد اما شعرشاعرزنده است. راست است كه مي گويند: بعضي ازاشعار، پيش از مرگ شاعر، مي ميرند. بعضي ازشاعران پيش ازآنكه مرگشان برسد مي ميرند وبعضي ازاشعاربعدازمرگ شاعرزندگي راازسرمي گيرند.
8- توصيف به اعتبار بساطت يا تركيب طرفين تشبيه:
جذاب ترين گونه هاي اين بخش ازتشبيه،تشبيه مركب به مركب است اصطلاحات تمثيل ناميده مي شود.دكترشفيعي كدكني ازان به اسلوب معادله تعبيركرده است.اگرمشبه راباxومشبه به راباyبه نمايش درآوريم محورافقي اين گونه ازتشبيهات چنين است:
X-Y X-Y
وجه شبه دراين گونه تشبيهات التزاعي بوده وهيات حاصله ازتضريب دوسويۀ افق بيت است.مثلاً وقتي كه سعدي مي گويد:
قرص خورشيد درسياهي شد يونس اندردهان ماهي شد
مشبه،نه قرص خورشيد است ونه سياهي غروب،مشبه به نيزنه يونس است ونه دريا،بلكه هيات حاصله ازپنهان شدن خورشيد درسياهي،مشبه است وهيات حاصله از فرورفتن يونس دردهان ماهي،مشبه به.دراينگونه تشبيهات،طرفيت تشبيه دست كم از چهار جزء تركيب يافته واسلوب معادلۀ آنها دريك ضربدرقابل نمايش است.

تداعي درسطح اين هماني(استعاره)
يكي ديگرازابعاد تداعي مشابهت كه درواقع بليغ ترين الگوي تصويرگراي آن است استعاره مي باشد.استعاره هم تشبيه است وهم مجاز.مجازبه اعتبارآنكه،كلمه يا اسناد نرم گريزازساخت دلالت مطابقي(Refrential)عدول كرده وهنجارمنطقي بيان شكسته مي شود.استعاره،تشبيه است به اعتبارآنكه ازطرفين تشبيه برخورداراست،بااين تفاوت كه يكي ازطرفين تشبيه جهت فرايندانتقال ازسطح اين چوآني به مرتبۀ اينهماني دربافت كلام پنهان مي شود.
استعاره يا فشرده است يا گسترده يعني يا دريك تركيب اضافي تبلورمي يابد وبا دريك جمله اسنادي بصورت اسنادمجازي.
پس ازاين مقدمۀ كوتاه،به درون غزل هاي انقلاب سفرمي كنيم.دركلمات خود رابه آب مي زنيم وابيات برگزيده رابراساس تداعي مشابهت با محوريت ظرفيت ها وبسترهاي مختلف آب ارزيابي مي كنيم:
1- رود
1-1:رود ورنگ، برجسته ترين رنگ منتخب رود درشعرانقلاب، رنگ سرخ است. شاعرانقلاب با بهره گيري ازرنگ سرخ پديدهها كه از ذات يا كاركرد اين رنگ برمي خيزد به تصويرگري انديشه خويش مي پردازد.
ميرهاشم ميري، خود را تشبيه به شط مي كند وشط خون را استعاره مصرحه از رگ هاي بدن انسان مي گيرد، عروج شهيدان رابه پرواز تعبيرمي كند وشهيد را استعاره از پرنده اي مقدس مثل كبوترمي گيرد وخطاب به شهيدان مي گويد:
پروازشما،خون رگ هاي ما رابه جوش آورده ودركالبد ما موج حماسه برانگيخته است":
كسوت سبزبه بالاي شما سرخ شده است شط خون موج گرفته است به بال وپرتان
(نقشبندان غزل،ص424)
ودرغزلي ديگرخون شهيدان رادريك تركيب آميخته ازنغمۀ حروف به شط شفق تعبيرمي كند.
نصرالله مرداني،شهيدان رااستعاره ازآفتاب مي گيرد وخون شهيدان رابه شط سرخ تشبيه مي كند وخطاب به ايثارگران مي گويد:رخسارتان رادرشط خون شست وشودهيد تا رنگ شفق به خود بگيرد:
چهره را درشط خون شوييد رودروي خصم تا شود گلگون ترازروي شفق رخسارتان
ودرغزلي ديگرباجاندارپنداري گل،سرخي گل رابه خون گل تشبيه مي كند وباتوجه به برجستگي گل دراسطورۀ رويش با موتيف رنگ ولطافت واسطورۀ تكوين(عرق پيشاني پيامبر)وبا توجه به استغناي بدن شهيد ازغسل وخاصيت تطهيرگري خون شهيد مي گويد:چهرۀ شهيدان راباعصارۀ گل بشويند تاچهرۀ تاريخ سرخ ترشود:
گلگونۀ شهيدان با خون گل بشويند تاسرخ تربماند رخسار روزگاران
(نقشبندان غزل،ص486)
اصولاً اغلب تصاويرغزليات مرداني،ازجمله ابيات ياد شده دررشته اي از روابط دال ومولول حسن تعليل جريان دارند،بااين تفاوت كه علت ومعلول،به سياق حسن تعليل هاي متعارف روابط رمانتيك ندارند،بلكه تعليل فقط درخدمت توسعۀ دامنۀ تصاويرقرارگرفته است.
احد ده برزگي،خون شهيدان رابه منظرۀ جريان جويباردرچشم اندازسپيده دمان تشبيه مفرد مقيد به مركب تعبير مي كند وبين خون شهيدان واشك چشم سوگواران رابطۀ علت ومعلولي برقرار مي كند ومي گويد:تصويرشهادت رزمندگان درسپيده دمان،اشك چشم سوگواران رابه تيغ خورشيد مانند كرده است.(تيغ ازنمادهاي حماسه ودرخشندگي است)
ازجويبارخون شهيدان سپيده دم شد آب ديده تيغ شرربارآفتاب
(نقشبند غزل،ص15)
همان گونه كه ملاحظه مي شود،اشك آتش افشان(تيغ شرربار)ازتداعي متعارف خود(لطافت وزلالي)وازرويكرد سوگوارنۀ خود خارج شده ورنگ حماسي به خود گرفته است.سياوش ديهيمي،شاعرهمداني،دهان رزمندگان راتشبيه رود مي كندوسخن آنان راتشبيه به جريان آب رود وبا آوردن كۀ تعليل درآغازمصراع دوم،مفاد مصراع اول(جريان سخن دردهان مخاطب)رامعلول بهره مندي ازقرائت قرآن مي داند:
هماره جان سخن زان لب ودهان جاريست كه آيه آيۀ قرآن درآن زبان جاريست
(نقشبندان غزل غزل،ص174)
يعني زباني كه درچرخۀ قرآن هويت ببايد به جان سخن(گوهرسخن)دست مي يابد.دربيتي ديگر،خلوص كلام پيشوارابه آبشارتشبيه مي كند وجريان كلام اورا به جريان آب زلال رودخانه وازمخاطبان مي خواهد كه درآبشارخلوص كلام پيشوا،تن وجان بشويند(كلام پيشوا راراهنماي عمل قراردهند.)
بيا بشوي دل وجان به پاي اين رود كه آبشارصداقت ازآن بيان جاريست
(نقشبندان غزل،ص174)
گاه مي شود كه رود با ديگرنمودهاي آب درپيوندي نمادين به صورت حفت هاي يگانه در مي آيد.مثلاً دربيت زيرشاعربراي تصوير بخشي به جوشيدن(كفتن وجاري شدن)چشمه ورود را دركنارهم قرارداده است وبراي ترسيم نقطۀ اوج جوشش وجاري شدن،ازابزارتكراراستفاده كرده است:
دوست دارم بـــهاري شدن را همنفس با قناري شدن را
چشمه درچشمه جوشيدن ازسنگ رود دررود جاري شدن را
(مصطفي محدثي،حنجره هاي شرقي،ص39)
حميدسبزواري،درتهييج مخاطبان براي عبورهدفمند ازعافيت انديشي به عاقبت انديشي وبه قول خاقاني ازآخرانديشي به آخرانديشي مرداب رااستعاره ازسكوت عافيت آميزمي گيرد ودريا رااستعاره ازحركت هدفمند وانقلابي وباقراردادن سويه هاي استعاره دررشتۀ نامرئي تضاد مي گويد:
روح درآغوش دريا پرطپش مي پرورد بسترازمرداب برچيند وبردريا نهيد
(نقشبندان غزل،ص123)
مصطفي محدثي،درپردازش يكي ديگرازاستعاره هاي تضاد،دريا رااستعاره ازخطرمي گيرد ودل به دريا زدن راكنايه ازخطركردن،روزمرگي رابه مرداب تعبيرمي كند وحركت تاثيرگذاررا به جويباروحركت ازعافيت به مسئوليت رابه عبورازمرداب به جويبارومي گويد:
دل به دريا زدن ترك مرداب پرشدن جويباري شدن را
(ازحنجره هاي شرقي،ص39)
احدده بزرگي، يكي از كاركردهاي ايدوئولوژيك آب (غسل كردن) را بن مايۀ تصويرقرارمي دهد،پشت سرگذاشتن ظلمت (سكوت، بيخبري، عافيت طلبي و...) وپيوستن به نور(حركت، مسئوليت، مجاهدت و...) رابه غسل كردن در زيردوش ماه تعبيرمي كند و با بهره گيري ازكاركردعدد هفت درمنطق الطيرعطار وجابجايي "ظلمت "با "وادي"، فرايند درهم تنيدۀ عبوراز"ظلمت" به "حمام ماه" را اين گونه به ترسيم مي كشد:
تازيرنور ماه كنم غسل آفتاب درهفت پيچ كوچه ظلمت قدم زدم
(نقشبندان غزل،ص5)
نمودهاي ديگرآب كه نمادمفاهيم مقاومت وانقلاب وسوگ حماسه قرارمي گيرند؛عبارتند از:
دريا:(تداعي اشك ودريا).تشبيه مبالغه اي آه به شعلۀ برافروخته تا آسمان(مشبه به خيالي)وتشبيه مبالغه اي گريستن خلق به دريا.طرفين تصويردر دوسويۀ تشبيه(آتش آه – گريستن دريا)دررشته اي از پارادوكس(تناقض وارگي)قرارگرفته است.آتش ،آسمان و آه روبه بالا دارند ودريا واشك افشاندن روبه پايين.شاعرازابزارهاي هنري(اعم ازابزارهاي بياني وابزارهاي آرايه اي)استفاده كرده تاعظمت فاجعۀ مرگ پيشوا رابه تصوير بلكه نمايش درآورد.تصويرانعكاسي طبيعت است ونمايش فاجعۀ مرگ پيشوا رابه تصوير بلكه نمايش درآورد.تصويرانعكاسي طبيعت است ونمايش انعكاس حركت طبيعت:
آتش گرفت خيمۀ گردون زآه ماه با آنكه درعزاي تو دريا گريستم
(آتش ني،ص25)
چنانكه ملاحظه مي شود مصوت هاي بلند دركلمات محوري آتش،آه،عزا،دريا،موجب شده است كه رشته موسيقايي واكها درخدمت كليد واژگان تم مركزي شعر(فرياد،ناله،آه،...)قرارگرفته وبا آن همنوا گردد.اين نوع ازآرايه هاي نيمه مرئي راسيد قطب،تناسق فني ناميده است.يعني برگزيدن الفاظ مناسب با سياق ومعنا(تصوير فني ونمايش هنري درقرآن،ص127).
سيل:تداعي خون وسيل:مشفق كاشاني با مراجعه به حافظۀ تاريخي به يادآوري فعال روزهاي پيروزي انقلاب مي پردازد؛روزهايي كه حلقه هاي زنجير استبداد گشوده شده،سرهاي طغيانگركج انديشان به تيغ عدالت سپرده شد ودرسيل خون شناورگرديد.شاعر،گسترۀ دامنۀ قتال راباتشبيه فشردۀ سيل خون به تصويرمي كشد.
گشوده حلقه هاي محنت زنجيرراديدم ميان سيل خون افتاده سرهاي كج انديشان
(نقشبندان غزل،ص140)
چشمه: چشمه،باتلاش فراوان دل سنگ رامي شكافد وآزادوزلال دربسترهاي مختلف آب جاري مي شود.اين حالت چشمه،ذهن شاعررابه تداعي مشابهت بامفهوم آزادي پيوند مي دهد.كسي كه درسخت ترين شرايط مي جوشد وباجريان آگاهي جامعه مي آميزد ودر مبارزات آزاديبخش تبلورمي يابد:
نسيم صبحدم ازچشمه سارآزادي به كام تشنۀ آزادگان دوباره گذشت
(مشفق كاشاني،نقشبندان غزل،ص213)
باران: تداعي اشك وباران:مهدي فراهاني منفرد،شاعرپيشكسوت انقلاب شاعرجوان سال هاي نخستين دهۀ شصت باتصويرمنظرۀ تشييع جنازۀ شهداكه از صحنه هاي ماندگاردفاع مقدس وحلقۀ واسط پيوندجبهه بود،به تداعي سرخي خون وچاك چاك بدن،شهيدرادرگل سرخ به استعاره مي نشاند واشك خودرابه باران تشبيه مي كند وباران اشك خودرادرخون بدن شهيد شست وشو مي دهد:
دراين شعرشاعربراي حسي كردن منظره تشييع جنازه وانتقال تاثيرگذاراين حس صورعواطف رابرجسته ترازصورخيال مي نمايد ومي گويد:
چه پرشوربردستها مي روي گل سرخ پرپر كجا مي روي
تنت را به باران اشكم بسپار بگو تا بدانـــــم چرا مي روي
(نقشبندان غزل،ص455)
سيدضياءالدين ترابي، شاعرومنتقد پيشكسوت سال هاي 65- 58انقلاب درتشييهي مفرد به مركب، اشكم چشم معصوم رابه افشانش باران درچمن ماننده مي كند وتصويري به لطافت اشك وباران ارائه مي دهد؛تقابل حرف ش درافق واژگان اشك وشد وچشمان وجاورت حرف ر بين دو كلمۀ باران ورحمت درتركيب اضافي باران رحمت،زبان شعررادرشعررادررشته اي ازموسيقي متن به جريان مي اندازد:
اشكي كه جاري شد ازآن چشمان معصوم باران رحمت بود كو براين چمن ريخت
(نقشبندان غزل،ص194)
محمدرضا محمدي نيكو،شاعرپيشكسوت انقلاب،بين ابرباران فشرده وخشكسالي،تداعي تضاد برقرارمي كند وباعبوردادن ابرباران دار ازخشكسالي صحرا ونوشتن حديث آب دردفترسراب تضاد موجود رادريك جهت دهي آشتي گرانه ،به پارادوكس آشتي ضدين مي نشاند:
خوشا چوابرگذشتن زخشكسالي صحرا حديث آب به دفترچۀ سراب نوشتن
(نقشبندان غزل،ص372)
شادروان سپيده كاشاني،قيام خلق رابه رود وگسترش دامنۀ قيام رابه دريا تشبيه مي كند با جانمايۀ خشم مقدس موانع انقلاب را ازپيش پا برمي دارد.اين شعر درفاصلۀ بين 22-12بهمن ماه57به ميمنت ورودامام خميني(ره)سرود شده بود.
كنون رود خلق است درياي جوشان همه خوشۀ خشم شد خرمن من
(نقشبندان غزل،ص157)
حميدسبزواري،ازبنيانگذاران شعرانقلاب،صحنه اي از تهجد واشك استغفاررابه تصوير مي كشد وبا الهام از مطلع غزلي ازحافظ به عبارت:
ديشب به سيل اشك ره خواب مي زدم
مي گويد اشك استغفارومناجات شبانۀ،رهزن خواب مي شود ويا با استناد به معني ديگر راه زدن به معني آهنگ زدن،مي گويد:زمزمه هاي اشكم موسيقي خواب مي نوازد.شاعردرادامه به تعليل هنري شب زنده داري مي پردازد ومي گويد چون بسترم درموج اشك جريان دارد خواب برايم ميسرنمي باشد.
زسيل اشك راه خواب مي زد ديده و گفتم به روي موج يا رب چون گشايم بسترخود راه
(نقشبندان غزل،ص126)
دربرشي ديگرازتبيين حالات وهستن هاي انقلابي، شاعر، خطرپذيري، شجاعت متمايل به تهور حركت ، آفاق انديشي، وسعت مشرب و بلندهمتي رابا استفاده ازنمادهاي ساده وملموس دريا، قطره، خيمه زدن، موج، ساحل به تصويردرمي آورد.مخاطب رابه هجرت ازمن فردي وپيوستن به من حماسي خلق دعوت مي كند:
بيا كه خيمه زدريا دلي به موج زديم چوقطره پهنۀ بي ساحلي كرانۀ ماست
(مشفق كاشاني،نقشبندان غزل،ص21)
دربرشي ديگربراي تشويق مخاطب به خود شناسي وخودباوري وباهمنشين كردن آب وآينه وچشمه با درونمايۀ مركزي روشنايي ازمخاطب مي خواهد براي بازيابي خويش به آينۀ روشن دل مراجعه كند.چشمه،نمود آب،دل نماد آينه وچشمۀ دل،نمادهمنشيني آب وآينه:
به چشمۀ دل روشن نشان زخويش بجوي كه آب وآينه روشن ترين نشانۀ ماست
(مشفق كاشاني،نقشبندان غزل،ص160)
پرويز بيگي حبيب آبادي،شاعرپيشكسوت انقلاب،ازطريق تركيب اضافي درياي اشك برشي ازماتم را به تصويرمي كشد ودربرش بعدي،اندوه را ازاشك تخليه مي كند وازاشك ماتم،اشك حماسي مي سازد وبا استفادۀ ازمعناي دوپهلو(ايهام گونۀ)كلمۀ ابرو،نشستن قطرۀ اشك برگونه ها راپشتوانۀ معنوي خودبراي كسب آبرو نزد دريا مي شمارد:
آنكه ازاشكي به دشت گونه ها پيش دريا آبرو دارد منم
(نقشبندان غزل،ص72)
تداعي آب وآينه وسجاده:شاعردرتصويري لطيف بااستفاده ازنمادهاي ساده وملموس آب وآينه وسجاده كه به قرينۀ صفا ويكرنگي با هم پيوند خورده اند وبا همنشين كردن نفس بلورين ممدوح ونفس زندگي بخش مسيحا،چشم اندازي ازخلوص ومعنويت او رابه نمايش درمي آورد:
آب وآيينه به سجاده گلبرگ نهاد وزبلورين نفسش بوي مسيحا آمد
(مهدي فراهاني منفرد،نقشبندان غزل،ص457)
حسن حسيني،جان دادن شهيدان وغلتيدن آنها درخاك رابه ترسيم درمي آورد وخون شهيدان راجانمايۀ اسطورۀ رويش به شمارمي آورد وبراي تبيين وتعليل قرائت خوداز خون شهيد،آنان را ازتبارباران وبهاران مي داند وبدين ترتيب،روابط علي ومعلولي مرگ وجاودانگي رابه نمايش درمي آورد:
برخاك مي غلتند وگل مي رويد ازخاك روح بهاران شوكت باران وآيند
(نقشبندان غزل،ص106)
ودرغزلي ديگرباتشبيه اشك به سيلاب، عظمت سوگ شهيد وتاثيرعاطفي آنراترسيم مي كند ومي گويد:
درسوگ توازبارش چشمم حذري نيست ويرانۀ ازانديشۀ سيلاب گذشته است
(نقشبندان غزل،ص89)
شهيد، منزلت وجايگاه متعالي دارد. روزي خوردن نزدخدا، نظركردن به وجه الله وجوه يومئذ ناضره الي ربهاناظره قلب تاريخ، شمع تاريخ و...تعابيرمختلف يك حقيقتند وآن حقيقت، جايگاه معنوي شهيد است. سپيدۀ كاشاني، درغزلي ضمن تخلص به نام سپيده، شهيد رادرچشم خود مي نشاندهمان گونه كه ستارۀ صبح رادرجريان نگاه خود جاي مي دهد:
تويي ستارۀ صبح ومن آن سپيدۀ فجرم كه درزلال نگاهم چو نورلانه گرفتي
(نقشبندان غزل،ص159)
زنده ياد نصرالله مرداني،منظره اي ازتشييع جنازۀ امام خميني (ره)رابه تصوير مي كشد.گسترۀ دستهاي تشييع كنندگان رابه دريا تشبيه مي كند ودل رادرفقدان آن بزرگواربه كشتي بي ناخدا وگريستن را واكنش طبيعي اين تعزيت مي داند ودرونمايه بيت دررشتۀ تداعي دست واشك ودريا جريان دارد:
برموج پرتلاطم درياي دستها مي رفت ناخداي دل وما گريستيم
(آتش ني،ص25)
ميرهاشم ميري، بابرقراري تداعي تضاد بين باران وخشكسالي دريك تصويرمتحرك، جايگاه شهيد را درتاريخ مانند جايگاه باران درخشكسالي ودرمتن انتظارنگاه ها، مي داند. يعني وقتي كه همه جا مي سوزد، شهيد چون باران فرا مي رسد: موسيقي ملايم واك ش درتركيب اضافي آشوب خشكسالي ها و بيشه وپريشان صداي شرشرباران رادرذهن نگارگري مي كند:
تو درنهايت آشوب خشكساليها به بيشه هاي پريشان سلام باراني
شاعربراي سهولت پيوند بين شهيد وباران شخصيت انساني داده وسلام رابه باران اسناد مي دهد،سلام باران درمقابل آشوب خشكسالي.
تودرنهايت آشوب خشكساليها به بيشه هاي پريشان سلام باراني
مهرداداوستا،بايكي ازنمودهاي آب يعني ابر،فاجعۀ فقدان شهيدباهنررابه تصويرمي كشد.هنررا ازموجوديت متعارفش خارج مي كند وبه آن شخصيت مستقل انساني بخشيده ومانند ابرنوبهارگريان مي بيند:
از ين پس همچو ابرنوبهاري هنرگريان زداغ باهنرباد
(نقشبندان غزل،ص46)
پرويزبيگي حبيب آبادي، بابرقراري تداعي تضاد بين ابرومرداب، عشق ومرداب را نمادي ازكاركردغربت مي شمارد ومي گويد:
ديربست كه عشق آمده وبا گذرابر چون سايه اي ازغربت مرداب گذشتيم
ودربرداشتي ديگربين ژاله يكي ديگر ازنمودهاي آب ولاله وناله،به اعتبارريخت مشترك موسيقايي آنها، تداعي مجاورت مي يابد، ژاله نشسته بربرگ لاله درذهن اوبه هيات اشك ونواي چنگ، به هيات ناله استعلا مي يابد تاهمراه شاعر، سوگوارداغ ياران باشند. نيچه مي گويد: عاطفه، پديده ها را رنگ آميزي مي كند. دراين تصويرنيزچنگ و ژاله به رنگ ذهن سوگوارشاعردرآمده اند:
ازلاله ژاله خيزد ازچنگ ناله خيزد گويي به داغ ياران اين چرخ سوگواراست
نصرالله مرداني براي تبيين عرش انديشي ومقام قدسي شهيدان، به يكي ازكاركردهاي مقدس آب، يعني وضو، نظر مي دوزد و باهمنشين كردن واژگان قدسي وضو، نور، عرش ومحراب، مقام روحاني شهيد را تجسم مي بخشد:
به آب نوربگيريد بافرشته وضو نمازعشق به محراب عرش بگذاريد
(نقشبندان غزل،ص482)
شاعردراين بيت بانشان دادن آب ومحراب به رشتۀ تسجيع ونشاندن جفتهاي دوگانۀ نورونمازفرشته وعرش به رشتۀ نغمۀ حروف بين اجزاء شعرتداعي موسيقايي برقرار كرده است.

استعارۀ آب
استعاره محوراين هماني تداعي هاست ودرساخت ها ورويكردهاي مختلف هنري ازجمله استعارۀ مصرحه،تخييليه،حس آميزي وتناقض واره نقش ونمود مي يابد.استعارۀ مصرحه،وقتي كه درمحورمشبه به متكثرمي شود سمبل،و وقتي كه درهمين محورعميق وابهام آميز مي شود رمزنام مي گيرد.
تركيبات وعباراتي كه درغزل انقلاب با درون مايۀ آب شكل گرفته اند فراوانند كه برخي ازآنها عبارتنداز:غمزۀ مستانۀ باران،غلتيدن باران روي سبزه ها،نوشيدن زلال نوراز شط ستاره،آرميدن موج درساحل،شستشودرجريان نسيم،چشمۀ هور،روح خروشان،عبوردرجويباررگها،وسعت بيكرانۀ باران،شستشوي اندوه آب درخون شهيد،عبورازوسوسۀ آب،سوزعطش،همنشيني اشك وسيلاب،تداعي انتظاروتشنگي،امام عصروباران درمحورجانشيني(محوراستعاره)،هم تباررود وطوفان،نبوغ شرقي باران،مشرب گل،فواره سحر،افشانش آب ازديدگان ابر،قصيدۀ آبشاران و....

نمودها وبسترهايي كه بن مايۀ استعارۀ آب درغزل انقلاب قرارگرفته اند عبارتند از:
1- باران وابر:نصرالله مرداني بانگاه جاندارپنداربه پديدۀ باران،آن را از وضع طبيعي خودخارج مي كند ووضع استعلايي به باران مي بخشد:باران كرشمه كنان مي آيد وروي سبزه ها مي غلتد وبدين ترتيب درذهن تصويرپردازشاعرموجوديت رمانتيك پيدا مي كند:
تماشاييست اينجا غمزۀ مستانۀ باران به روي سبزه ها غلتيدن دردانۀ باران
(آتش ني،ص13)
درغزلي ديگر،ابرباران دار را ازمنظرمي نگرد وبا اتصاف صلابت واشك فشاني مي كوشد،تصويرباران رابه گونه اي ترسيم كند كه سويۀ تداعي گراي آن راازتمايل به بهاران به سوگواري شهيدان مرگ لاله ها سوق دهد:
اي ابرپرصلابت آبي زديده بفشان بامرگ لاله طي شد افسانۀ بهاران
(آتش ني،ص13)
محمدطاهراحمدي،شاعرحوزوي،براي تجسم بخشيدن وتصويرگراي روشن بيني وحماسه آفريني ملت انقلابي،ازدونمادباران(نماد روشن انديشي ونبوغ)وگل(نمادحماسه آفريني)استفاده مي كند وملت انقلابي راميراث داران باران وگل،مي شمارد وبا تركيب هاي استعاري نبوغ باران ومشرب گل به اين دوپديده،شخصت انساني مي بخشد:
باران نبوغ مشرقيش رابه ما سپرد گل مشرب شقايقيش را به ما سپرد
زنده ياد حسن حسيني،درچشم اندازي ديگرازباران،تصويروالايي ترسيم مي كند ودريك رشته تشبيه مركب به مركب بين باران وحضرت مهدي(عج)وآسمان وتشنگان،اسلوب معادله(وامي ازدكترشفيعي كدكني)برقرارمي كند.تشنگان،باران رافرياد مي زنند وآسمان به سياق تشنگان حضرت مهدي(عج) را وبدين ترتيب حادثۀ بزرگ فرج با نمادهاي ساده تجسم مي يابد وبه ذهن نزديك مي شود:
آيد به گوش ازآسمان اين است مهدي (عج) خيزد خروش تشنگان اين است باران
پرويزبيگي حبيب آبادي،برش هاي ديگري از منظومۀ باران،يعني بي كرانگي ورازوارگي رابه نمايش درمي آورد وبين رازوارگي باران واسطورۀ عاشقان رابطۀ معناداربرقرارمي كند.
درچشم گلگون باران يك وسعت بيكرانه است رازي كه آنجا نهفته است افسانۀ عاشقانه است
(نقشبندان غزل،ص72)
غلامرضا رحمدل،درغزلي بارديف باران،ازصداي باران درنگرشي پديداري،آواز وخطابه كشف ميكند؛گل رامنبرباران وجويبارراسربازباران مي شمارد:
آتش سواران برفرازمنبرگل نك خطبه مي خواند سخن پردازباران
درمقطع غزل بين مفهوم"شكفتن"ورازوارگي متن باران رابطۀ علي معلولي برقرارمي كند وفهم رازوارگي باران راقائم به فهم گزاره هاي شكفتن مي داند:
آنكس كه مفهوم شكفتن رانداند كي مي تواند پي برد بررازباران
2-شط:باتركيباتي مانند زلال نور،شط ستاره ونوشيدن نوراز جويبارستاره ودركشيدن شراب عشق ازجام سپيده دم،شاعرمجموعۀ بهم پيوستۀ اين تركيبات وعبارات رادرمحورعمودي شعر،براي تبيين روشن انديشي وكنش هاي عاشقي وايثارملت به كارمي گيرد:
زلال نورزشط ستاره نوشيديم شراب عشق زجام سپيده دم زده ايم
3-چشمه: شاعربراي توصيف هنري چشم هاي پيشوا، آن رابه چشم بيدارسحر، روح حقيقت وچشمۀ هور(خورشيد) تعبيرمي كند:
چشمان خدابين تواي روح حقيقت بيداري چشم سحروچشمۀ هوراست
(نقشبندان غزل،احدده بزرگي،ص8)
شاعري ديگربراي ترسيم هدف عالي وتكاپوي يكريزوبي دريغ ملت ازنمادهاي دريا و طوفان ورود استفاده مي كند ومي گويد:
ازتباررود وطوفانم كه درآفاق خاك مي رود تا بي كران دريا به دريا موج موج
(ضريح آفتاب،ص16)
4-فواره:خاك گورشهيد،به عنوان نمادروشنگري وسربلندي يك ملت،به فواره سحرتعبيرشده:
زخاك گور تو فواره سحر روييد زسوگ سرخ توقلب شفق درافغان شد
كاركردهاي آب
الف- شتشو:خلوص وعصمت شهيد به شستشوي تن درنسيم تعبيرشده.يعني نسيم به قرينۀ شستن،تشبيه به آب شده،موج نيزدرصفات انساني آرميدن وخروشيدن استعلا يافته است.
درگفتن مهتاب تن درنسيم شستي باصد خروش چون موج درساحل آرميدي
ب-جريان:شاعربه عنوان داناي كل از زبان ملت،رگهاي تن ملت رابه بستررود وعشق رابه آب تشبيه مي كند.مقصد عالي وآفاقي ملت راباتركيب سحروصل عينيت مي بخشد يعني:
خون رگ هاي ما به عشق تو مي جوشد وبه عشق توره مي پويد.
(آتش ني،ص8)
ج-عطش:تركيب استعاري وسوسۀ آب با بن مايۀ تشخيص براي تبيين اين معنا به كاررفته است كه ملت همزاد كويراست،تشنگي راتجربه كرده،بنابراين براي پويش اهداف متعالي ازمخاطرات راه نمي هراسند وبه قول حافظ:روندگان طريقت ره بلا سيرند .

تداعي تضاد
درتداعي تضاد نش

بسیجی بازدید : 254 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

ادبيات، نمود انديشه ها واحساسات وعواطف شاعرازرويدادها وحوادثي است كه دردنياي پيرامون وي رخ مي دهد وخود آن را تجربه واحساس مي كند وبه مدد ذوق هنري درقالب الفاظ رنگين وكلمات آهنگين به تصويرمي كشد تا خوانندۀ شعرش را، درفضاي فكري وعاطفي خود قراردهد. بي گمان هرگاه ارزشهاي فرهنگي، اجتماعي وسياسي درجامعه اي تغييريابد ودگرگون گردد؛ درنوع نگرش وعواطف شاعرنيزتغييروتحولي پديد مي آيد. اين امرمسيرتخيل وزبان وعاطفۀ شاعروي را درعرصۀ شعروادب نيزدرگرگون مي سازد. زيرا، ديد وبينش شاعرازرويدادها وجريان حاكم برفضاي جامعه درمضامين ودرون مايه هاي شعري كه پيوندي ناگسستني با روحيات وخلقيات شاعردارد، بسيارتاثيرگذاراست.
تحولات سياسي، اجتماعي وفرهنگي كه ازاوان انقلاب اسلامي درايران روي داد؛ نه تنها سيماي سياسي وساختارهاي اجتماعي را به كلي دگرگون ساخت، بلكه درزمينه شعر، ادب وهنرنيزتغييراتي فراوان ايجاد نمود، به آييني كه هم شكل وقالب وهم ويژگيهايي زباني ومحتوا وپيام اشعاررا درگرگون ساخت. انديشه ها ومضامين وتصويرهاي تازه اي درادبيات اين دوره پديد آمد كه بيشترازتحولات سياسي واجتماعي الهام يافته بود.
كمترسروده اي را دردوران انقلاب اسلامي مي توان يافت كه به طورمستقيم ياغيرمستقيم، رگه ها ونشانه هايي ازرخ دادها و وقايع زمان وعواطف ناشي ازآن را دربرنداشته باشد. بويژه اشعارگويندگاني كه خود درحوادث اجتماعي وحركتهاي سياسي حضوري فعال داشتند. اين گويندگان ازآن دسته سرايندگاني نبودند كه تنها ازدريچۀ انديشه ونظرخود به حوادث بيروني و تغييرات اجتماعي بنگرند تا درتصويرآنها جهتي همسو با زمينه هاي غالب انديشه ها وحال وهواي دروني خود اتخاذ نمايند، بلكه اين عوامل بيروني بود كه احساسات وادراكات مناسب وهماهنگ با خود را درذهن وانديشۀ آنها برمي انگيخت.
افزون برمسايل وحوادث دوران انقلاب، موضوع ومقولۀ جنگي با ابعاد وگستردگي فراوانش چشم انداز جديدي درشعروادب بازنمود وتصويرهاي تازه اي را درشعرپديد آورد كه ازاحساسات وعواطف ديني ووطن پرستي ورويارويي عواطف شاعربا عوامل پيرامون و تجربۀ مستقيم شاعران ازمسايل و وقايع وجريانهاي ايام جنگ مايه مي گرفت.
مي توان اذعان داشت كه گويندگان ايران از 1357 به بعد دو دسته شدند:
1) برخي ازگويندگان با سابقه ازكارماندند وبه دورۀ فترت بازنشستند وبرخي همچنان چهرۀ فعال وكوشاي خود را نشان دادند. ازايشان گروهي چون احمدشاملو، مهدي اخوان ثالث، فريدون مشيري، فرخي تميمي، منصوراوجي، شفيعي كدكني، سادات اشكوري، محمدعلي سپانلو، احمدرضا احمدي هريك به شيوۀ خاص خود پاي فشردند. برخي همچون مفتون اميني، منوچهرآتشي، رضا براهني، محمدحقوقي، جواد مجابي، موسوي گرمارودي، علي باباچاهي، ضياء موحد ومحمد مختاري، هريك به نوعي موفق يا ناموفق ازنظرزبان وبيان وزن وآهنگ وساخت وپرداخت به تجربه هاي تازه دست زدند. (حقوقي، 1377،45) برخي ازايشان اگرچه ازنزديك با مبارزۀ عملي درگيرد نبودند، اما متناسب با روحيه وذوق آنها شوروهيجان انقلاب ورخدادهاي جنگ تحميلي دراشعارشان بازتابيده است. براي نمونه تاثيرات اخوان ثالث ازرويدادهاي ايران را مي توان درشعرسنتي "اي كهن بوم وبر" وي مشهده نمود.
2) شاعران جوان وجوانتركه بازازدوگروه بيرون نبودند. گروهي كه پيش ازانقلاب و گروهي ديگربيرون نبودند. گروهي كه پيش ازانقلاب و گروهي ديگركه پس از وقوع پيوستن انقلاب اسلامي به شعرآغازكردند. اينان نيزدردومسيرجداگانه حركت نمودند. دريك مسيرشاعراني قرارداشتند كه تنها به زندگي وبيان عواطف شخصي خود توجه داشتند."درسوي ديگرشاعراني را مي توان ديد كه پروردۀ انقلاب بودند وشعرآنها ازاحساسات وعواطف ديني و وطن پرستي آنان مايه مي گرفت كه از اين گروه، مي توان بهمن صالحي، يوسفعلي ميرشكاك، قيصرامين پور، نصرالله مرداني، سلمان هراتي وحسن حسيني را نا برد."(حقوقي، 1377:45) شعراين شاعران درقالب وشكلهاي مختلف رنگ وبوي حماسي داشت، براي نمونه شعري ازحسن حسيني ذكرمي شود:
دلا ديدي آن عاشقان را؟
جهاني رهايي درآوازشان بود
ودربند حتي
قفس شرمگين ازشكوفايي شوق پروازشان بود
پيام آوراني كه درقتلگاه ترنم
سرودن، علي رغم زنجير
اعجازشان بود
به سرسبزي نخل ايثار
به اين آيه هاي تناور
دل گرنه اي سنگ
ايمان بياور
(نقل از اكبري، 1377:51)
شعراين دوره بويژه، درسالهاي آغازين، شعرشعارگونه، پرتپش وعريان بود كه تنها مي خواست فريادهاي شورانگيزمردم را گزارش كند، اما هرچه زمان مي گذشت وهيجانهاي جامعه فرونشست؛ شعرنيزآرام ترمي شد، درخود بيشترفرو مي رفت وشكل هنري به خود مي گرفت.(حسن لي، 1383:64)
به طوركلي شعردوران انقلاب و روزگارجنگ تحميلي ازنظرنمودعرفاني وارزشهاي متعالي وعواطف انسان دوستانه، يكي ازدوره هاي پربارشعرپارسي است. بايد اذعان داشت كه درحوزۀ ادبيات عرفاني دراين دوره، واقع گرايي وآرمان گرايي با هم توام گشته است. به اين معني كه اقبال شاعردراين قلمروازبرون گرايي به درون گرايي است. اودربازشناسي نفس خود مرزهاي آفاقي را درمورد مي نوردد ودربحربي كران ومواج نفسي غوطه ور مي شود وآنگاه مي سرايد:
موجيم و وصل ما ازخود بريدن است ساحل بهانه اي، رفتن رسيدن است
تا شعله درسريم، پروانه اخـــگريم شمعيم واشك ما،درخون تپيدن است
پرمي كشيم وبال، برپردۀ خيـــال اعجازذوق ما، درپركشـــيدن است
ما هيچ نيستيم، جزسايه اي زخويش آيـــين آينـــه، خود را نديـــدن است
گفتي، مرا بخوان، خوانـــديم وخامشي پاسخ من تو را تنها، شنيدن است
بي درد وبي غم است، چيدن رسيده را خاميم ودر ما از كال چيدن است
(امين پور،1382:131)
نگاه شاعران اين دوره نسبت به زن، جاي تامل و تعمق است. سرايندگان پيشين جزشماري اندك، به رغم نظريۀ والا واحترام آميزي كه اسلام نسبت به زن داشته، به او به چشم خردي وخواري مي نگريستند. اين نكته اي است كه دليل آن را بايد درتاريخ مذكرايران مورد كندكاو قرارداد."فرهنگ وادب ايران، نه هميشه مذكر، لااقل دردوران هاي خاصي نيز، خنثي بوده است. چنان كه زنان درشاهنامه درمقايسه با مردان شاهنامه دردرجه ي سوم اهميت قراردارند. جزدردليلي ومجنون، خسروشيرين، هفت پيكرو ويس ورامين، تصويري از زن به معني عمومي كلمه درجاهاي ديگرنمي كنيم. اين چهاراثرتنها آثاري هستند كه زن بويژه دنياي فردي او را به شكل رمانتيكي البته سخت احساساتي- بويژه درآثارنظامي- نشان داده اند. درمثنوي مولوي هم تصويري جامع از زنان نمي بينيد. دراين اثرزندگي زنان نشان داده نشده، بلكه آنها وسيله اي شده اند، تا حالات فلسفي ورواني مشترك بين مرد و زن يا مسايل متافيزيكي مربوط به عواطف انسان به طوركلي تجسم پيدا كند. (براهني، رضا، 1341: 187.) براي نمونه به نظرتحقيرآميزدوتن ازشاعران برجسته ايران نسبت به زن اشاره مي شود: خاقاني مي گويد:
سنگ باران لعنت باد برزن نيك، تا به بد چه رسد
ازيكي زن رسدهزاربلا پس ببين تا زده وصد چه رسد
(خاقاني،1341:876)
همه عيبند زنان وآن همه را نيك مردان به هنر برگيرند
صيد مرد است زن،اما زنان مرد را صيد نگون سرگيرند
(خاقاني،1341:878)
فردوسي شاعرگرانمايه هم نظري مشابه نظرخاقاني، دارد:
زن واژدها هردو در خاك به جهان پاك ازاين هردو نا پاك به
كرا ازپـــس پرده دختـــر بود اگـــر تـــاج دارد بـــد اخـــتر بود
(شاهنامه 1348، 488)
نظري به مضامين ودرون مايه هاي غزليات پارسي ازآغازتا دوران معاصر، روشن مي سازد كه زن در ادوار شعر پارسي بيشتر درمقام معشوق و خنيانگروساقي شاعروممدوحانش ظاهرشده وازتوانمندي هاي مادي ومعنوي او سخن به ميان نيامده است. درشعردوران معاصر، زن با همۀ قابليتها وظرفيتهاي وجودي خود درقالب خواهر، مادر، همسر، يك انسان مبارز وانديشمند درصحنه هاي مختلف اجتماعي، سياسي وفرهنگي حضورمي يابد. اين زن همچنان كه درصحنۀ عشق ومهراساطيري است، درميدان رزم نيزاسطوره اي است. ازاين رو سلمان هراتي ازمادراني سخن مي گويد كه دريا مي زايند و كودكان طوفاني مي آفرينند.
خدايا اسم اين گلها چيست؟
اينجا مادران ازكويرمي آيند
اما دريا مي زايند
كودكاني طوفاني مي آفرينند
دختران بهارمي بافند
پسران براي توسعۀ صبح خورشيد مي افشانند
(هراتي، 1368:49)
غلامحسين عمراني نيزازصبروسكوت اهورايي زن چنين حكايت مي كند:
بانوي رود
بانوي باغ
بانوي برجهاي اساطيري
وقتي ازكرانۀ دريا
برمي آيي
خاموشي تورا
برساحل شكيب آواز مي دهم

بانوي چشمه ساردرخشان
(عمراني،1371:77)
يكي ازمشخصات شعرجديد پارسي، توجه به مسايل سياسي ودردهاي اجتماعي است، "درادبيا قديم ما هم توجه به اوضاع واحوال اجتماعي وسياسي ديده مي شود، اما هرگزصراحت وشمول وگستردگي ادبيات جديد را ندارد."(شميسا، 1374:169)
توجه شاعران به ملت هاي مبارز وانقلابي وابراز همدردي با آنها درشعراين دوران قابل تامل است. طاهرۀ صفارزاده گويد:
برادران ما درسينا مي ميرند
قبري براي آنان نيست
باغستانهاي دره نيل را اجاره داده اند
درلهستان حق وتو به اشراف تعلق دارد
درتايوان آدم رامثل سيب زميني كنارهر خوراك مي نشانند.
(صفارزاده،1365:27)
گفتني است كه شرايط ويژۀ انقلاب وجنگ، واژه ها وتغييرات تازه اي را وارد شعركرد. ازجمله عناصرطبيعي چون، لاله، گل، پرنده ونوركه همه مايه هاي لفظي جهت انگيزش عاطفي وتصويرسازي شاعرانه درعرفان هستند دردنياي احساسي شاعر، با آب وگل روحاني شست وشو داده مي شوند وبعد معنوي مي يابند. اضافه براين واژه هايي ازجنس آتش وخون وشهادت درشعرشاعران اين دوره كاربردي فراوان يافت مي شود:" آثارسيمين بهبهاني ازاين امرمستثنا نيست. براي نمونه درمجموعۀ"خطي ز سرعت وازآتش" 32 بار واژۀ خون و20 بار واژه آتش و ... به كاررفته است."(حسن لي 1382:43) اين واژه ها ومفاهيم دوران جنگ درزباني پرازاحساس وعاري ازتكلف محمد كاظم كاظمي، رنگ وبويي تازه مي يابد.
وآتش چنان سوخت بال وپرت را
كه حتي نديديم خاكسرت را
به دنبال دفترچۀ خاطراتت
دلم گشت هرگوشۀ سنگرت را
وپيدا نكردم درآن كنج غربت
بجزآخرين صفحۀ دفترت را
(كاظمي،1375:46)
شعرشاعران پارسي گوي ايران بعد ازسال1357 بمانند دوران مشروطيت دردو مسير جدا به راه افتاد: شعرسنت گرا وشعرنو گرا.
شعرسنت گرا با مضامين ودرون مايه هاي اجتماعي، ديني، مدح، نعت ائمه، شهادت و وطن پرستي درقالب قصيده، غزل، قطعه ومثنوي ورباعي مورد توجه شاعران مختلف قرارگرفت. نمونه اي ازآن اشعار، غزل زيراست كه توسط سيمين بهبهاني سروده شده است و درآن احساسات وانديشه هاي امروزي وتوصيفات وتعبيرات بكرتجلي يافته است:
دوباره مي سازمت وطن! اگرچه با خشت وجان خويش
ستون به سقف تو مي زنم، اگرچه با استخوان خويش
اگرصدساله مرده ام،به گورخود خواهم ايستاد
كه بردرم قلب اهرمن ز نعرۀ آن چنان خويش
كسي كه عظم رميم را دوباره انشا كند به لطف
چو كوه مي بخشدم شكوه شكوه به عرصۀ امتحان خويش
اگرچه پيرم، ولي هنوزمجال تعليم اگربود
جواني آغازمي كنم كنارنوباوگان خويش
حديث حب الوطن زشوق بدان روشن سازمي كنم
كه جان شود هركلام دل، چوبرگشايم دهان خويش
(نقل از:حقوقي،1377:526)
سرايندگاني چون قيصرامين پور، غلامرضا رحمدل، حسن حسيني، بهمن صادقي، ميرشكاك، سلمان هراتي، برخي ازمضامين عاطفي، سياسي واجتماعي خود را درچهارقالب مسمط، چارپاره، شعرنيمايي، شعربي وزن(= سپيد) سرودند. براي نمونه شعر"اتفاق" امين پورذكرمي شود:
اتفاق
افتاد
آن سان كه برگ
آن اتفاق زرد مي افتد
افتاد
آن سان كه مرگ
آن اتفاق سرد
مي افتد
اما
اوسبز بود وگرم كه
افتاد
(امين پور، 1363:22)
درخورتامل است كه دراين دوران درنثرخاصه درداستان نويسي نيزدگرگوني وتحولات بسياري پديد آمد. بيشترآثاراين دوره، متاثرازمسايل اجتماعي ،سياسي، به ويژه جنگ است. به طوري كه ميدان گسترده اي پيش روي داستان نويس قرار مي دهد كه مي تواند از رهگذر آن درثبت هنرمندانۀ وقايع، تصويرگر دلاوري ها، حماسه ها، پيكار، پيروزي ها، شكست هاي آن باشد. همان طور كه اشارات رفت درعرصۀ ادبياتي داستاني، بيشترازمتاثرازجنگ ورخ دادهاي آن هستند، اما دربين نويسندگان اين كتابها رمانهاي باغ بلور نوشتۀ محسن مخملباف وزمين سوخته نوشتۀ احمد محمود ازنمونه هاي شاخص رمانهاي بينابيني وبري ازهرجهت گيري ويژه اي وزمستان62 وثريا دراغما نوشتۀ اسماعيل فصيح وآداب زيارت نوشتۀ تقي مدرسي وبحث ملخ نوشتۀ جواد مجاب ازنمونه هاي شاخص رمان منفي گراست.(مرادي،1377:261)
سخن اخرآن كه مي توان آثارادبي مربوط به جنگ تحميلي را اين گونه تقسيم بندي كرد ادبيات مقاومت، ادبيات جبهه، ادبيات دوران اشارت وبازداشتگاه، ادبيات پشت جبهه.
نوعي ديگرازادبيات منثور، خاطره نگاري ازجنگ است به نحوي كه رويدادهاي مناطق جنگ وايام اسارت درقالب خاطره بازتاب يافته است.


كتابنامه
a. اكبري،منوچهر. نقد وتحليل شعردفاع مقدس، ناشروزارت فرهنگ وارشاد اسلامي،1377.
b. امين پور، قيصر.تنفس صبح، انتشارات حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، بهمن 1363.
c. براهني، رضا. تاريخ مذكر، تهران، انتشارات مرواريد، چاپ ششم1382.
d. حسن لي، كاووس. گونه هاي نوآوري درشعرمعاصرايران، نشرثالث، 1383.
e. حقوقي؛ محمد. ادبيات امروزي، ج2، تهران، قطره،1377.
f. خاقاني، افضل الدين بديل بن علي نجار. تصحيح ضياءالدين سجادي، تهران، زوار، 1348.
g. دبيرساقي،محمد. كشف الابيات شاهنامه، تهران: انتشارات انجمن آثارملي1348.
h. شميسا، سيروس. نگاهي به فروغ فرخزاد، مرواريد، 1374.
i. صفارزاده، طاهر. سد وبازوان، نويدشيراز، 1365.
j. عمراني، غلامحسين. دلتنگيهاي غروب، تهران، 1371.
k. فصلنامۀ فرهنگي، هنري، سياسي، اجتماعي حضور، پاييز1377، شمارۀ 25.
l. كاظمي، محمدكاظم. پياده آمده بودم، حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي، چاپ دوم، 1375.
m. كاكايي، عبدالجبار. سالهاي تا كنون، تهران، محراب انديشه، چاپ اول1372.
n. هراتي، سلمان. دري به خانۀ خورشيد، حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي، 1368.

منبع : كتاب نامه پايداري – مجموعه مقالات اولين كنگره ادبيات پايداري – كرمان - 1384

بسیجی بازدید : 235 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

رخداد انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 ، همان طور كه بسياري از صاحب نظران گفته ا ند در تاريخ معاصر جهان يك پديده منحصر به فرد و وقوع آن غيرمنتظره بود. از آن زمان نويسندگان بسياري در رابطه با زمينه ها، علل و عوامل وقوع آن به بحث و بررسي پرداختند. اينك مجموعه ا ي گسترده از نوشته ها درباره اين انقلاب وجود دارد. در عين حال، عدم تجانس و حتي وجود تعارض ميان خيلي از اين آثار، نياز به معرفي، نقد و ارزيابي دقيق آن ها در يك نوشته را به علاقمندان مطالعه نوشته هاي مربوط به انقلاب اسلامي گوشزد مي كند. هدف اين مقاله راهي براي شناخت دقيقتر و علمي كردن پديده انقلاب اسلامي است.
وقوع انقلاب اسلامي ايران در سال ( 1979 ) 1357 صاحب نظران پديدة انقلاب، دولت ها و سازمان هاي اطلاعاتي غرب كه چنين رخدادي را پيش بيني نمي كردند، غافلگير نمود.
سازمان جاسوسي آمريكا ( CIA ) در سال 1357 بر اين اعتقاد بود كه ايران نه تنها در موقعيت وقوع يك انقلاب قرار ندارد، بلكه محمد رضا شاه حداقل 10 سال ديگر با مشكل بي ثباتي مواجه نخواهد شد و پيش از آن كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا، در بازديد از تهران، ايران را يك جزيرة ثبات در درياي متلاطم جهاني خواند.
سوال اصلي اين است كه علت يا علل عمدة اين غافلگيري چه بود و چرا انقلاب شناسان و سازمان هاي اطلاعاتي نتوانسته بودند وقوع سريع و رخداد يك انقلاب را در ايران پيش بيني كنند؟
اين غافلگيري از وقوع انقلاب در كشورهاي ديگر نيز ديده شده بود.آلكسي دوتوكويل كه حدود 50 سال پس از وقوع انقلاب سال 1789 فرانسه كتابي تحت عنوان انقلاب فرانسه و رژيم پيش از آن نوشت، تصريح مي كند كه انقلاب فرانسه بسيار پيش بيني نشده رخ داد و اين امر بايد به دولت مردان بياموزد كه در تأملاتشان كاملاً محتاط باشند. او مي خواست فرضية جديدي را كه تا آن زمان كمتر بدان معتقد بودند را طرح نمايد. زيرا به نظر وي، انقلاب فرانسه نشان داد كه اين ديدگاه درست نيست كه بگوييم انقلاب هميشه در اثر تبديل وضع از بد به بدتر اتفاق مي ا فتد، بلكه انقلاب ها بيش تر زماني رخ مي دهند كه يك وضع بد طولاني مدت، به يكباره دچار بهبودي گردد. در اين زمان مردم دچار افزايش انتظارات شده وخواهان از بين رفتن باقي ماندة وضع سابق مي گردند.
اما با اين كه در زمان وقوع انقلاب اسلامي، نظريه هايي كه به نقش بهبودي و يا كاهش سختي هاي اقتصادي سياسي معتقد هستند وجود داشتند، در عين حال وقوع اين انقلاب توسط هيچ صاحب نظر معتبري پيش بيني نگرديده بود. علت اين امر را بايد در پارادايم موجود علمي كه در آن زمان بر ذهن نظريه پردازان پديدة انقلاب مسلط بود جست و جو كرد. در آن موقع، از يك سو در دورة نسل سوم نظريه هاي انقلاب كه به گفته جك گلدستون بر مبناي آن نظريه هاي انقلاب از ويژگي جبر ساختاري و عدم ايفاي نقش جدي در انقلاب از سويي رهبري و ايدئولوژي برخوردارندقرار داشتيم 3 و از ديگر سو، زمان، زمان انقلاب هاي دنيوي بود، يعني انقلاب هايي كه به گفتة هانا آرنت در كتاب انقلاب، يكي از ويژگي هاي بارز آن ها دنيوي بودن است. 4 ايدئولوژي اين انقلاب ها يا ماركسيسم بود يا ناسيوناليسم ليبرال غربگرا. اما انقلابي هاي ايراني به اين ايدئولوژي ها اعتنا نمي كردند. در ايران پيش از انقلاب، تصور غالب اين بود كه ماركسيسم و ليبراليسم هر دو به استثمار و بردگي انسان ميا نجامند. به علاوه، تاريخ معاصر كشور آزمايشگاه خوبي براي شكست سه ايدئولوژي تجدد طلبي، ناسيوناليسم ليبرال و ماركسيسم بوده است. چرا كه تجدد طلبي در مشروطه به صحنه آمد. اگر چه مشروطه با به قدرت رسيدن رضا خان به پايان خط خود رسيد، اما درسي فراموش نشدني به مردم داد كه نيروهاي مذهبي نبايد به نيروهاي ناشناس اعتماد و صحنه را براي آن ها خالي مي كردند
ناسيونالسيم ليبرال نيز با كودتاي 28 مرداد 1332 به پايان خط خود رسيد. ماركسيست هاي ايراني نيز از يك طرف به دليل وابستگي بيش تر گروه هاي ماركسيست به قدرت هاي بيگانه – از جمله وابستگي حزب توده به اتحاد شوروي– موفقيتي كسب نكردند.
با توجه اين نكته كه وقوع پديدة انقلاب در زمان مورد نظر در جهان سوم در انحصار گروه هاي خاصي مانند ماركسيست ها يا ناسيوناليست ها بود، در ايران«سازمان اطلاعات و امنيت كشور » (ساواك) قادر بود مخالفين اينچنيني را شناسايي و جارو كند. اين سازمان، در عمل توانايي خود در كشف و خنثي سازي حركت هاي ضد دولتي را ثابت كرده بود.
بنابراين علت غافلگيري نويسندگان و سازمان هاي اطلاعاتي در درك قريب الوقوع بودن انقلاب را بايد در رخ دادن نوع ويژه اي از انقلاب – يعني انقلاب اسلامي – جست و جو كرد. ماهيت مذهبي انقلاب ايران با توجه به وقوع يك عصر بازگشت به خويشتن در حداقل دو دهة پاياني حكومت پهلوي، باعث گسترش بسيار سريع انقلاب و ورود توده هاي معتقد و مسلمان به صحنه و در نتيجه در اختيار گرفتن ابتكار عمل از دست رژيم پهلوي و حاميان خارجي آن گرديد و با سرعتي شگفت آور به سوي پيروزي رهنمون گشت.
ماهيت ويژه انقلاب اسلامي نه تنها باعث پيشرفت و پيروزي سريع اين انقلاب شد، بلكه بر خلاف برخي انقلاب هاي دنيوي مانند انقلاب فرانسه كه پس از پيروزي، بي ثباتي ها و درگيري هاي طولاني مدتي از خود به نمايش گذاشت 6 يا انقلاب روسيه كه در دوره استالين به كشتارهاي وسيع انجاميد 7 ، انقلاب اسلامي ثبات قابل اعتمادي را تجربه كرد و در ساية اين ثبات، در مدت عمر 30 سالة خود به پيشرفت هاي علمي و تكنولوژيك خوبي نائل آمد.
علي رغم آشكار بودن نقش قاطع مذهب در وقوع انقلاب اسلامي، نويسندگان آسيب شناسي ديدگاه بي انقلالاب فصلنامه ف 24 غربي و ايرانيان غرب محور، چه به دليل چشم بستن از واقعيت به منظور كوچك شمردن اين رخداد و جلوگيري از تكرار يا تأثير انقلاب در سرزمين هاي ديگر و چه به دليل وجود پارادايم هاي مسلط موجود در ذهن خود كه پيش از اين بيان شد، در تحليل، بررسي و معرفي علل وقوع انقلاب اسلامي به خطار رفته اند. هرچند پيدايش نسل چهارم نظريه هاي انقلاب در پايان قرن 20 و آغاز 21 حاكي از مشخص شدن خطاهاي اين نويسندگان در اين زمينه و تلاش هايي هرچند نه كافي براي ترميم اين خطاها بوده است.
در اين نسل جديد، هرچند به نقش عناصري چون رهبري، ايدئولوژي و فرهنگ در ساختن پديدة انقلاب توجه مي شود، اما هم چنان اين نقش يك نقش مبنايي و اولي نيست و بيش تر در لابه لاي ديگر عوامل مطرح مي گردد. بدين ترتيب، بيشتر نويسندگان غربي يا نويسندگان غرب محور ايراني بر مبناي روش هايي كه براي شناخت انقلاب در غرب به كار ميب رند، در مورد انقلاب اسلامي ايران نيز مطلب مي نويسند.

فراواني نوشته ها دربارة انقلاب اسلامي و دلايل آن

كنون حجم بزرگي از نوشته ها در خصوص انقلاب اسلامي ايران وجود دارد، به گونه اي كه كمتر انقلابي در مدت نسبتاً محدود توانسته اين حجم گسترده از آثار و نوشته ها را در بارة جنبه هاي مختلف خود به ويژه دربارة چرايي و چگونگي وقوعش داشته باشد. اين امر دلايل مختلفي داشته است. از جمله اين دلايل، جايگاه محوري ايران پيش از انقلاب در راهبرد منطقه اي آمريكا است. يعني نقش ژاندارمي ايران در منطقه، به گونه اي كه وقوع انقلاب در ايران يعني انقلاب در ژاندارم آمريكا در منطقه آشكار است كه وقتي خود ژاندارم يعني، كشوري كه بايد مواظب باشد در ساير كشورهاي منطقه، منافع آمريكا با چالش جدي روبه رو نشود با انقلاب مواجه مي گردد، يك خلأ بزرگ قدرت پيش ميآ يد كه ميت واند طوفاني از حوادث را پديد آورد. كما اين كه تا كنون و شاهد اين امر هستيم و هرچه زمان گذشته، بر شدت و ابعاد آن افزوده شده است و آينده اي مبهم و حتي ترسناك را براي سرنوشت غرب و به ويژه آمريكا پديد آورده است.
وابستگي و نياز جهان به نفت خاورميانه و خليج فارس نيز بر اهميت جهاني ايران افزوده است. مي دانيم كه امروزه حتي بخش قابل توجهي از نفت مصرفي ماهيت انقلاب اسلامي ايران يعني ايدئولوژي و شعارهاي اسلامي و هدف اين انقلاب در مبارزه با غدة سرطاني اسرائيل، به دليل بازتاب آن بر جو سياسي منطقه از طريق تأثير گذاري روي ملت ها، دولت ها، نخبگان و احزاب سياسي در گسترش مطالعات در زمينة انقلالاب اسلالامي مؤثر بوده است. علالالاوه بر اين ها، نو بودن و بي سابقه بودن وقوع چنين انقلابي عليرغم تصور صاحب نظران پديدة انقلاب مبني بر اين كه وقوع انقلاب اسلامي در زماني كه اساساً ويژگي انقلاب ها تبعيت انقلاب اسلامي انقلاب انقلاب اسلامي از ماركسيسم يا ناسيوناليسم چپ، ليبرال يا آمرانه بود، از دلايل مهم و قابل توجه رويكرد نويسندگان به تحليل و بررسي انقلاب اسلامي ايران بوده است. 25 آمريكا از خليج فارس تأمين مي شود. طول عمر منابع نفتي اين منطقه حدود يكصد سال برآورد شده، در حالي كه نفت در ساير مناطق جهان طول عمر بسياري كمتري خواهد داشت. 9 بنابراين، حوادث و وقايعي كه در اين منطقه و كشور ما اتفاق ميا فتد، به سرعت زير ذره بين تحليل گران و نظريه پردازان قرار مي گيرد.
از سوي ديگر، ماهيت انقلاب اسلامي ايران يعني ايدئولوژي و شعارهاي اسلامي و هدف اين انقلاب در مبارزه با غدة سرطاني اسرائيل، به دليل بازتاب آن بر جو سياسي منطقه از طريق تأثير گذاري روي ملت ها، دولت ها، نخبگان و احزاب سياسي در گسترش مطالعات در زمينة انقلاب اسلامي مؤثر بوده است. علاوه بر اين ها، نو بودن و بي سابقه بودن وقوع چنين انقلابي عليرغم تصور صاحب نظران پديدة انقلاب مبني بر اين كه وقوع انقلاب اسلامي در زماني كه اساساً ويژگي انقلاب ها تبعيت از ماركسيسم يا ناسيوناليسم چپ، ليبرال يا آمرانه بود، از دلايل مهم و قابل توجه رويكرد نويسندگان به تحليل و بررسي انقلاب اسلامي ايران بوده است.
به گونها ي كه حجم وسيع نوشته ها نه تنها دربارة انقلاب اسلامي بلكه با موضوعات مرتبط با آن مانند انديشة اسلامي، حركت هاي اسلامي، آموزه هاي تشيع و شناخت ايران نيز تاكنون موضوع بررسي بسياري از نوشته ها، همايش ها و رساله هاي دانشگاهي بوده است.
آسيب شناسي نظريه هاي انقلاب

آسيب شناسي آثار و نوشته هاي غربي دربارة انقلاب اسلامي از آسيب شناسي نظريه هاي غربي پيرامون خود پديدة انقلاب جدا نيست.
واژة آسيب شناسي 10 از علم پزشكي به عاريت گرفته شده و به معني شناخت بيماري هايي است كه موجود زنده را از كاركرد مناسب و شرايط عادي خارج مي سازد. در اين جا فارغ از اعتبار نظريه ها آنهايي را كه بيش تر در نظريه هاي غربي پيرامون پديدة انقلاب مورد بي توجهي قرار گرفته است را بازگو مي كنيم:
- بيش تر نظريه هاي انقلاب مبتني بر بررسي يك تا سه و گاه پنج انقلاب معاصرند. واضح است كه به دليل تفاوت هاي ماهوي بين انقلاب ها، نمي توان از بررسي تعداد انگشت شماري انقلاب، نتيجة به دست آمده را به آساني به همة انقلاب ها تعميم داد. نظريه هاي برينتون، آلكسي دوتوكويل، منحني j (جيمز ديويس)، اسكاچپول و هانتينگتون از اين نوعند.
- برخي از نظريه هاي انقلاب مفاهيم اصلي موجود در مطالب خود را به طور روشن توضيح نداده اند. اين امر زمينة برداشت هاي مختلف از «نظريه » را فراهم نموده، از قدرت پيش بيني نظريه نيز مي كاهد. اين گونه از نظريه ها زماني كه انقلابي رخ داد، ادعا مي كنند كه وقوع آن انقلاب ميت واند بر مبناي اين نظريه آسيب شناسي ديدگاه انقلالاب توجيه و تفسير گردد. نمونة آشكار چنين نظريه هايي نظرية منحني (ديويس) از گروه نظريه هاي روان شناسي اجتماعي است
- برخي ديگر از نظريه هاي انقلاب تحليل خود را بر پاية يك سري عقايد نادرست يا غير معتبر دربارة انسان، جامعة انساني، دولت و تاريخ بشري بنا كردها ند. درصورتي كه ارتباط تنگاتنگي ميان مفاد نظريه و اين مباني وجود داشته باشد، آن نظريه نيز غير معتبر خواهد بود. نظرية ماركسي انقلاب مثال مناسبي براي چنين وضعي است. ماركس بر اساس نظرية خود پيش بيني كرده بود كه حتي در زمان زندگي اش شاهد وقوع انقلاب هاي سوسياليستي در كشورهاي پيشرفتة سرمايه داري خواهد بود. ماركسيسم به دليل عدم تحقق وعده ها وشعارهايش كه مستقيماً از نظرية ماركسي انقلاب بر مي خاست، دوبار، يك بار در آغاز قرن 20 و بار ديگر در پايان اين قرن، با بحران فكري و سياسي مواجه و عاقبت به فروپاشي جهاني ماركسيستي رضايت داد. 12 در حقيقت، نادرستي برداشت هاي ماركس و سپس پيروانش از عامل انسان كه ماركس او را تنها يك عامل مادي و ماديگرا ميپ نداشت و در نتيجه برداشت خاص آنها از جامعه، دولت و تاريخ، خود را در برداشت هاي نادرست آن ها از پديدة انقلاب نشان داد.

علاوه بر شرايط سه گانة بالا، تعدادي از شرايط ديگر اعتبار نظريه ها نيز وجود دارند كه گه گاه مورد بيت وجهي قرار مي گيرند؛ از قبيل اين كه شبكة مفهومي و صدر و ذيل يك نظريه بايد همگون و منسجم باشد؛ نظريه نبايد با اصول منطقي ناسازگار باشد؛ شواهد موجود بايد نظريه را تأييد كند و نهايتاً اگر نظريه موارد خاصي از پديدة مورد بررسي را از شمول خود خارج مي كند، بايد ويژگي هاي اين موارد را به خوبي بيان دارد.
از سوي ديگر بخشي از آثار و نوشته ها پيرامون رخداد انقلاب اسلامي دقيقاً بر مبناي آن چه كه يك نظريه انقلاب بيان كرده، وارد بررسي اين انقلاب شده است. بنابراين نقاط ضعف اين تئوري ها كه در كتاب هاي نويسندگان متعددي مورد تأكيد قرار گرفته 13 تحليل نويسندة مورد نظر دربارة انقلاب اسلامي ايران را نيز خدشه دار كرده است. مثلاً نوشته هايي كه برمبناي نظريه هاي ماركس، كاريسماي ماكس وبر، چالمرز جانسون، منحني J (جيمز ديويس)، محروميت نسبي تدرابرت گر، بسيج منابع چارلز تيبلي، توسعه نامتوازن ساموئل هانتينگتون و غيره در باره انقلاب اسلامي به بررسي پرداخته اند، از اين قبيل هستند.
حال نوشته هاي پيرامون رخداد انقلاب اسلامي ايران، چه نوشته هايي كه بر مبناي يك نظريه انقلاب نوشته شده و چه نوشته هايي كه نظر شخصي يك نويسنده است را ميت وان در گروه هاي جداگانة فرهنگي، جامعه شناختي، روان شناختي، اقتصادي يا سياسي و يا نوشته هاي تركيبي (دو علتي، سه علتي و چند علتي) و يا ساير نوشته ها (بيان حوادث تاريخي، آثار روزنامه نگارانه و خاطرات) قرار داد.
با توجه به اين كه در فصل هاي بعدي هريك از رويكردهاي بالا به طور مشروح مورد نقد قرار خواهد گرفت، در اين جا از ورود به بحث ارزيابي و نقد اين رويكردها خودداري مي شود
يك نارسايي عمده
يك نارسايي عمده در نظريه پردازي در خصوص انقلاب ها و به ويژه انقلاب اسلامي ايران، از اين واقعيت ناشي مي شود كه تعدادي از نظريه پردازان در ورود به بحث چرايي و چگونگي وقوع و پيروزي انقلاب، مراحل مختلف انقلاب را جدا از يكديگر مورد توجه قرار مي دهند. به عبارت ديگر، درست است كه ممكن است در يك دورة طولاني از زمان، زمينه ها و علل و عوامل وقوع يك انقلاب شكل بگيرند و انقلابي آغاز گردد و نيز چنين انقلابي داراي رهبري خاص، ايدئولوژي، شعارها و اهداف ويژه اي است كه كاركرد ويژه اي را از زماني كه انقلاب آغاز مي شود انجام مي دهند، اما جدا كردن اين دو مرحله اشتباه است. برخي از نظريه پردازان با عدم توجه به وجود ارتباط تنگاتنگ منطقي بين اين دو مرحله دچار خطا گرديده اند.
بايد بدانيم كه در فراهم كردن شرايط براي وقوع يك انقلاب، هم مجموعه اي از اقدامات فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي دولت مداخله دارند، و هم مجموعه اي از ويژگي ها و اقدامات نيروي اجتماعي از جمله نقش و ماهيت ايدئولوژي انقلابي و راهبرد و تاكتيك هاي رهبري و ويژگي هاي فرهنگي و تاريخ توده ها. حال، زماني كه يك انقلاب آغاز شد، پيشرفت انقلاب تا پيروزي نيز با ويژگي ها و اقدامات هر دو طرف يعني قدرت سياسي و نيروي اجتماعي مرتبط است
يك نكتة قابل توجه در وقوع انقلاب اين است كه انقلاب زماني اتفاق ميا فتد كه توده ها مسير جريان هاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي جامعه را برخلاف محتويات ذهني وارزش ها و باورهاي خود كه ممكن است در مسير تاريخ يك كشور شكل گرفته باشد، ميي ابند. يعني حكومت اقداماتي انجام مي دهد كه توده ها و نخبگان آن ها رابر نمي تابند و با ارزش هاي فرهنگي و خواسته هاي خود در تعارض ميب ينند. در اين صورت، براي مشخص كردن عامل اصلي وقوع آسيب شناسي ديدگاه اي غربي انقلالاب فصلنامه ف 28 انقلاب، بايد روي اقدامات حكومت انگشت گذارد يا نقش فرهنگ و ارزش هاي عمومي را به عنوان عامل اصلي معرفي كرد، به علاوه، نقش ويژگي هاي ساختارهاي موجود مانند ارتش يا روحية دولت مردان و غيره در كجا مطرح مي شود؟
در پاسخ ميت وان گفت؛ تاريخ، فرهنگ و آموزش، ذهنيتي همراه با باورها و اعتقاداتي خاص در افراد يك كشور شكل مي دهد كه نقش قاطع در وقوع و پيشبرد حركت انقلابي ايفا مي كنند.
اين گفته بيش از هر انقلاب ديگري با روند وقوع و پيروزي انقلاب اسلامي ايران سازگار است. يعني انقلابي كه بيشتر قريب به اتفاق توده ها و نخبگان كشور را همراه خود يافت. پرورش يافتگان مكتب اسلام به ويژه انديشة تشيع با تصوري از عدالت طلبي و حقيقت ناب كه در عملكرد و مبارزات پيامبر (ص) و امامان معصوم شيعه (ع) ظهور داشت، در طول زندگي خود آشنا شده بودند، اما سير جريانات سياسي، اقتصادي و فرهنگي جامعه آشكارا با اين برداشت ناسازگار مين مود. از نظر سياسي، حكومتي خودكامه و مستبد بر سر قدرت بود كه علاوه بر به كارگماردن عناصر فراماسون، با تبديل شدن به ژاندارم آمريكا در منطقه، تصويب لايحه كاپيتولاسيون، روابط صميمانه با اسرائيل و حكومت آپارتايد آفريقاي جنوبي، وابستگي خود را به بيگانگان مورد تأكيد قرار مي داد. از نظر اقتصادي، سياست هاي دولت باعث فاصلة طبقاتي زياد، عقب ماندگي تكنولوژيك و تبديل كشور به بازار مصرف كشورهاي غربي و سلطة سرمايه داران يهودي بر صنايع كشور گرديده بود.
از نظر فرهنگي نيز حكومت با مطرح ساختن ايدئولوژي شاهنشاهي و اقداماتي از قبيل كشف حجاب، به كار گماردن بهائيان در مناصب كليدي (مانند نخست وزير شدن امير عباس هويدا)، برگزاري جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي، تغيير تاريخ هجري شمسي به شاهنشاهي، نمايش فيلم هاي مبتذل در تلويزيون و سينما، آزادي فروش مشروبات الكلي، برگزاري نمايش هاي مبتذل در خيابان تحت عنوان جشن هنر شيراز و غيره به طورآشكار در مقابل اين حق طلبي نهادينه شدة فرهنگي قرار مي گرفت
زماني كه انقلاب به دليل اين تعارض آغاز شد، در پيشبرد حركت نيز نقش ايدئولوژي انقلابي و محتواي باطني آن – مانند مفاهيم از خود گذشتگي و ايثار و شهادت طلبي – رهبري انقلابي از نظر ويژگي هايي مانند اعتماد به نفس و قاطعيت امام خميني(ره) و راهبرد و تاكتيك هاي حركت انقلابي مانند راهبرد زماني كه انقلاب به دليل اين تعارض آغاز شد، در پيشبرد حركت نيز نقش ايدئولوژي انقلابي و محتواي باطني آن – مانند مفاهيم از خود گذشتگي و ايثار و شهادت طلبي – رهبري انقلابي از نظر ويژگي هايي مانند اعتماد به نفس و قاطعيت امام خميني و راهبرد و تاكتيك هاي حركت انقلابي مانند راهبرد مبارزة منفي و همايش هاي ميليوني وعدم درگيري با ارتش و شكستن حكومت نظامي با سر دادن الله الله اكبر در پشت بام ها – بسيار حائز اهميت بود. مبارزة منفي و همايش هاي ميليوني و عدم درگيري با ارتش و شكستن حكومت نظامي با سر دادن الله اكبر در پشت بام ها – بسيار حائز اهميت بود.
در اين مرحله نيز نمي توان نقش ويژگي ها واقدامات دولت مردان و ساختارهاي سياسي كشور را ناديده گرفت. در صورتي كه ارتش به طور كامل در اختيار دولت مردان باقي بماند و دولت مردان نيز از روحية قوي و اعتمادي به نفس كافي برخوردار باشند، ممكن است پيشرفت انقلابي ها با مشكل برخورد كند. هر چند كه ممكن است نوع ايدئولوژي انقلابي و روش هاي رهبري و همراهي بخش قابل توجه توده ها با انقلاب در اين دو يعني ارتش و دولت مردان تزلزل ايجاد نمايد؛ امري كه به خوبي در جريان وقوع انقلاب اسلامي هويدا بود. سرعت پيروزي انقلاب اسلامي و كم بودن نسبي ميزان تلفات در آن نيز بازگو كنند نقش ايدئولوژي و رهبري انقلابي امام خميني در مرحلة پيروزي انقلاب است.همان طور كه اشاره شد، نقش عوامل فرهنگي و تاريخي كه بدين گونه در مرحلة پيروزي انقلاب اسلامي مورد تأكيد قرار گرفت؛ در دورة زماني پيش از وقوع اين انقلاب نيز ديده مي شود. در اين دوره، علاوه بر وجود يك چهارچوب فكري، فرهنگي و تاريخي، بايد از اقدامات انقلابي ها از جمله رهبري انقلابي نيز نام ببريم. رهبري انقلابي با برانگيختن نارضايتي ها، بيان و گسترش ايدئولوژي جديد، جايگزين و تحريك روحية انقلابي در هدايت جامعه به سوي انقلاب ايفاي نقش مي كند. اين موارد در دو دهة پيش از وقوع انقلاب اسلامي كه عصر بازگشت به خويشتن ناميده شده است، توسط امام خميني(ره) و گروه هايي از روحانيت و روشنفكران مسلمان صورت مي گرفت.

روشي براي شناخت ماهيت انقلاب

به جز روش هاي مرسوم در شناخت ماهيت يك انقلاب، نوع حكومت پس از انقلاب و تحولاتي كه اتفاق ميا فتد نيز در اين رابطه گويا است. رأي 2/ 98 درصدي كليه كساني كه در سال 1358 حق رأي داشتند به تشكيل نظام جمهوري اسلامي، استقبال بي نظير مردم ايران از ورود امام خميني(ره) به ميهن و حتي شركت و حضور بسيار گسترده و بي سابقه مردم در مراسم به خاك سپاري ايشان در سال 1368 همگي گوياي نقش برتر عوامل فرهنگي در وقوع و پيروزي انقلاب اسلامي ايران است.

اين تحليل، نقش عوامل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و روان شناختي را ناديده نمي گيرد. اما معتقد است كه عوامل فرهنگي در معناي وسيع و گستردة خود (مجموعة جنبه هاي مفهومي و ساختاري فرهنگي) در آغاز و پيشبرد و پيروزي سريع انقلاب و تشكيل حكومت جديد و حتي تحولات پس از پيروزي انقلاب آسيب شناسي ديدگاه اي غربي انقلالاب اسلامي در سي سال گذشته نقشي قاطع ايفا كرده اند.
به گفتة ماكس وبر جامعه شناس مشهور براي اين كه بدانيم كه يك عامل در وقوع پديدة اجتماعي به چه ميزان نقش داشته است؟ بايد يك لحظه فكر كنيم كه اگر آن عامل نمي بود، وضع چگونه مي شد و آيا آن پديده رخ مي داد؟ در مورد وقوع انقلاب اسلامي نيز بايد گفت كه اگر نقش عوامل متعدد فرهنگي از جمله رهبري حضرت امام نبود، هيچ نيرويي قادر نبود با رژيم شاه، كه از حمايت خارجي، پول نفت نيروهاي نظامي قوي و قدرت بالاي سركوب مخالفين از طريق ساواك و گاردها برخوردار بود، در افتد.
اگر چنين است، بايد به تحليل هاي غربيان و غرب محوران در مورد انقلاب اسلامي كه اساساً به تحليل هاي اجتماعي، اقتصادي يا سياسي ميپ ردازند با ديدة ترديد نگريست.
يكي از نويسندگان به تعدادي نقطه اشتراك و افتراق ميان نظريه هاي غربي ها با ديدگاه هاي حضرت امام اشاره كرده است كه بيان آن ها در آسيب شناسي نوشته ها مفيد به نظر مي رسد، زيرا امام خميني (ره) رهبر و ايدئولوگ و معمار انقلاب اسلامي بوده است توجه به نقاط مورد تأكيد ايشان در شناخت اين انقلاب و نقاط قوت و ضعف نوشته ها پيرامون انقلاب اسلامي مفيد و راهگشا است.
ايدئولوژيك بودن و آرمان مذهبي و پيوند سياست با مذهب (كه در آثار حامد الگار، آصف حسين، اوليويه روآ، رابي و ورس كارلسن و در درجة دوم فرد هاليدي، تدا اسكاچپول و جان فوران)، عدم خشونت ( كه در نوشته ها و آثار جرالد گرين، 14 نيكي كدي و مارگ گازيوروسكي)، سرعت پيروزي (كه در اثر جرالد گرين)، سياست هاي ضد اسلامي شاه (كه در بنوشتل باري روبين) و استكبارستيزي ومخالفت با آمريكا (كه در نوشته هاي آصف حسين، گازيو روسكي، نيكي كدي و جاني فوران) مورد تأكيد قرار گرفته، پيش از آن در كلام امام خميني(ره) از ويژگي هاي انقلاب اسلامي شمرده شده بود.
هم چنين، امام خميني(ره) ماهيت معنوي انقلاب اسلامي (در مقابل كساني كه تنها اهداف مادي را براي انقلاب مطرح ساخته اند مانند هاليدي، اسكاچپول، آبراهاميان، فيشر و كدي)، متأثر بودن انقلاب اسلامي از شرايط داخلي و نقش روحانيت در آن و خاستگاه مردمي آن (در مقابل كساني كه وقوع انقلاب اسلامي را به شرايط بيروني نسبت مي دهند، مانند فوران، گازيو روسكي و هاليدي) و داشتن ارادة سركوب انقلابي ها توسط حكومت و فشل شدن حكومت در مقابل ارادة مردم (در مقابل كساني مانند ماروين زونيس كه نداشتناين اراده را عامل انقلاب دانسته اند) را مورد تأكيد قرار داده است.
همان گونه كه ملاحظه مي شود تعدادي از نظريه پردازان غربي بر ايدئولوژيك و مذهبي بودن انقلاب اسلامي در كنار عوامل ديگر يا به عنوان عامل درجه دوم توجه نموده اصالتي بدان نداده اند؛ به ويژه زماني كه مجموع نظرات اين نويسندگان را ميب ينيم به اين نكته پي ميب ريم. اين امر در مورد ديدگاه هاي كساني مانند فرد هاليدي، تدا اسكاچپول، جان فورابن و نيكي آر.كدي صادق است. در اينجا به عنوان نمونه به بررسي نارسايي دو ديدگاه تدا اسكاچپول و نيكي آر.كدي ميپ ردازيم و سپس نظرات فرهنگي را توضيح مي دهيم:
نظرية انقلاب و تدا اسكاچپول
نظرية انقلاب تدا اسكاچپول كه در كتاب دولت ها و انقلاب هاي اجتماعي آمده، با مقالة وي با عنوان«دولت تحصيل دار و اسلام شيعي در انقلاب ايران» تفاوتي اشكار دارد. در اين جا مطالب هر دو را ميآ وريم؛ بدين دليل كه از يك سو نظريه انقلاب اسكاچپول مشهورترين مثال نسل سوم نظريه هاي انقلاب است و كساني از آن براي تحليل انقلاب اسلامي بهره برده اند و از سوي ديگر مشكلات اين نظريه باعث ايجاد اختلال در ايدة انقلاب اسكاچپول گرديد و وي به ناچار در خصوص انقلاب ايران، مقاله اي در سال 1982 نگاشت كه بسيار با مطالب كتاب متفاوت بود.

كتاب اسكاچپول همزمان با وقوع انقلاب اسلامي ايران به طبع رسيد. وي در اين كتاب با تفاوت قائل شدن بين »انقلاب سياسي « و انقلاب اجتماعي « در پي آن است كه عل وقوع انقلاب هاي اجتماعي و نتايج و پي آمدهاي آن را بيان كند
از نظر وي، يك انقلاب سياسي با تغيير حكومت، بدون تغيير در ساختارهاي اجتماعي همراه است. در اين انقلاب، منازعات طبقاتي و دهقانان نقشي ندارند. اما يك انقلاب اجتماعي، عبارت از انتقال سريع و اساسي دولت و ساختارهاي طبقاتي يك جامعه است كه با اغتشاشات طبقاتي طبقة پايين (دهقانان) همراهي و در بخشي حمل مي شود. به علاوه، چنين انقلابي در مجموعه منحصر به فردي از شرايط اجتماعي – ساختاري و بين المللي صورت ميپ ذيرد.
روش اسكاچپول، به تبعيت از برينگتون مور در كتاب ريشه هاي اجتماعي ديكتاتوري و دمكراسي، تجزيه و تحليل تاريخي ومقايسه اي است و در اين رابطه، جامعه هاي فرانسه، روسيه و چين را به عنوان انقلاب هاي اجتماعي برگزيده است.

علل وقوع انقلاب هاي اجتماعي
اسكاچپول با رد ارادي بودن وقوع انقلاب، تفسير انقلاب اجتماعي را تنها آسيب شناسي ديدگاه انقلاب بر عوامل ساختاري و از پيش تعيين شده مبتني مي داند. وي در وقوع انقلاب، نقش انقلابيون در گسترش ايدئولوژي خود و موفقيت آن ها در اين زمينه را انكار مي كند. او در اين كتاب بر اين باور است كه «انقلاب ها ساخته نمي شوند، بلكه به وجود مي آ يند .

به نظر اسكاچپول، انقلاب زماني به وقوع ميپ يوندد كه بحران سياسي نظامي با شورش از سوي طبقات پايين و مشاركت نخبگان حاشيه اي در بسيج انقلابي همراه شود: وقتي يك جامعة كشاورزي در رقابت با كشورهاي قوي تر در عرصة بين المللي و نظام سرمايه داري جهاني قرار مي گيرد و با تهديد شكست نظامي مواجه مي شود، سعي در نوسازي خود مي كند. هزينه اين برنامه به دليل آن كه مازاد محصول كشاورزان براي اهداف ديگر دريافت شده است، بايد عمدتاً از سوي ملاكين تأمين شود. اكنون، اگر افراد و مقامات نظام از طبقة زمين دار نباشند، نوسازي بدون فروپاشي دولت صورت مي گيرد. در غير اين صورت، از آن جا كه نظاميان نيز در محو اين طبقه اكراه دارند – زيرا رهبران نظامي و دولتي از آن طبقه آمده اند – دولت دچار فروپاشي اداري – نظامي مي گردد. در چنين شرايطي، نخبگان شهري و حاشيه اي به بسيج توده ها ميپ ردازند و دهقانان ناراضي سر به طغيان بر مي دارند. نخبگان نه به دليل ايدئولوژيك، بلكه بدان خاطر كه در رژيم موجود نيل به مقامات و موقعيت بالاتر را به دليل عدم تعلق به طبقة اشراف يا نداشتن ثروت دور از دسترس ميب ينند، درصد سازماندهي و بسيج توده هاي بر ميآ يند.
ارزيابي
در ارزيابي مطالب كتاب دولت و انقلاب هاي اجتماعي با توجه به وقوع انقلاب اسلامي ايران، موارد زير قابل ذكرند:

- بر خلاف نظر اسكاچپول، كه علت انقلاب هاي اجتماعي را فروپاشي اداري– نظامي دولت در جوامع كشاورزي در اثر فشارهاي اقتصادي و نظامي خارجي و در نتيجه آغاز روند نوسازي به خروج طبقات بالاي زمين دار داراي نفوذ در دولت و نهايتاً شورش هاي دهقاني به دليل وجود پتانسيل انقلابي در آن ها مي داند؛ بايد گفت كه در زمان وقوع انقلاب اسلامي، فشارهاي اقتصادي و نظامي ياد شده و جود نداشت؛ حتي بر فرض اگر هم دولت ايران براي آغاز روند نوسازي تحت فشار بود؛ الزامي به تأمين هزينة آن از طرف طبقات زمين دار نداشت؛ زير در آمدهاي نفتي به حد كافي در اختيار بود. از سوي ديگر، دولت ايران درهيچ جنگ عمده اي كه فرسايش نيروهاي مسلح را در پي داشته باشد نيز شركت نكرده بود. 18 در واقع فروپاشي اداري – نظامي در ايران علت آغاز و تداوم شورش هاي گسترده نبود، بلكه بر عكس، معلول آن ها بود.
- اسكاچپول، با توجه به ديدگاه ساختاري خود و نيز اخذ عناصري از انديشة ماركس و چارلز تيلي، نقش انديشه، ايدئولوژي، اراده و رهبري را در انقلاب منكر مي شود. وي مانند ماركس معتقد است انقلاب ها را واقعيت مادي پديد ميآ ورند نه انديشه ها و انقلاب ها ساخته نمي شوند، بلكه به وجود ميآ يند. او به نوعي جبر تاريخي و دادن اصالت به رقابت هاي بين المللي معتقد اسبت. وي مفهوم كلي تقابل سياسي را نيز از چارلز تيلي گرفته است.
اسكاچپول، حتي در تشكيل حكومت هاي پس از انقلاب نيز نقش اراده، انديشه و غيره را رد كرده است. اما حقيقت اين كه حتي تاريخ كشورهاي مورد بررسي او نيز نشان مي دهد كه انديشه، اراده و ايدئولوژي نقشي عمده ايفا كرده اند. مگر اين كه چشمان خود را بر واقعيت ببنديم و به ويژه يك قرن تلاطم انديشه ها در فرانسه – كه قرن هيجدهم را قرن روشنگري ناميده اند – و تلاش هاي گروه هاي مختلف سياسي در پايان قرن نوزدهم و آغاز قرن بيستم در روسيه را ناديده بگيريم و نوع رژيم هاي پس از انقلاب در كشورهاي مورد بررسي او را با اين افكار وانديشه ها بي ارتباط بدانيم.
هم چنين مطلبي كه اسكاچپول درباره نقش نخبگان مي گويد و معتقد است كه آنان نه به خاطر ايدئولوژي خود، بلكه به دليل محروميت از قدرت در رژيم موجود (به خاطرنداشتن ثروت يا قرار نداشتن در طبقه حاكم) به سازماندهي شورش ها ميپ ردازند، با روند بعدي حوادث در انقلاب ها ناسازگار است. او افكار همة گروه هاي انقلابي را يكسان فرض كرده است.
در انقلاب اسلامي ايران نيز نقش اراده، آگاهي، رهبر و انديشة آشكار بود. اسكاچپول بعدآً در سال 1982 در مقاله اش تحت عنوان »دولت تحصيل دار و اسلام شيعي در انقلاب ايران «، نظرية خود را در تحليل اين انقلاب نارسا دانست و نوشت كه اگر در دنيا تنها يك انقلاب موجود باشد كه آگاهانه ساخته شده، آن انقلاب، انقلاب ايران است
البته به نظر وي موقعي كه در اثر نوسازي شديد (اصلاحات اراضي، روند صنعتي كردن، مهاجرت گسترده به شهرها، توسعه نظام آموزش و پرورش جديد، حملة شاه عليه ابعاد سنتي بازار مثل مداخله در تجارت و كنترل بر بازار، كنار نهادن روحانيون از فعاليت هاي مربوط به تعليم و تربيت و قضاوت و غيره) يأس و از خود بيگانگي اجتماعي پديد آمد و حكومت آسيب پذير شد. در آن موقع انقلاب ايران توسط مجموعه اي از شكل هاي فرهنگي و سازماني ريشه دار وتاريخي (اسلام شيعه و اسطورة بنيادين تشيبع – شهادت امام حسين (ع)- مراسم اسلامي،شبكة مساجد و روحانيت و غيره) به گونة هشيارانه ساخته شد
در پايان و در ارزيابي مقاله اسكاچپول ميت وان گفت كه هرچند او خود مطالب كتابش را براي تحليل انقلاب اسلامي نارسا مي داند، ولي در مقاله اش اصالت را به نتايج ناشي از نوسازي داده و به موضوعات مهمي هم چون اقدامات ضد فرهنگي و ضد مذهبي رژيم پهلوي و وابستگي اش به بلوك غرب به ويژه آمريكا و رابطة حسنة آن با اسرائيل – يعني موضوعاتي كه همواره مورد حملة گروه هاي مذهبي قرارد مي گرفت – و تلاش هاي روحانيت انقلابي به ويژه امام خميني و روشنفكران مسلمان در زمينة بازگشت به خويشتن اشاره نكرده است. اگر اين تلاش ها نبود و اصول بنيادين انديشة جايگزيبن در اذهان – به ويژه اذهان روحانيت و روشنفكران مسلمان (مانند دانشجويان و ديگر اقشار روشنفكر ) – تبلور نيافته بود، انقلاب اسلامي نيز به وقوع نمي پيوست
نيكي كدي و كتاب ريشه هاي انقلاب ايران
هرچند خانم نيكي كدي در ابتداي كتاب ريشه هاي انقلاب ايران با طرح اين پرسش كه آيا انقلاب ايران مذهبي، سياسي، اجتماعي و يا چيز ديگري بود؟ پاسخ مي دهد: به نظر مي رسد انقلاب ايران مجموعه اي از همة اين ها بود، زيرا نارضايتي هاي اجتماعي و سياسي در طول ده ها سال پا گرفته ودر سال هاي آخر به هم پيوسته و سپس با پيوند اسلامي اصيل توده ها همراه تفاسير جديدي از دين كه ايده هاي انقلابي را توجيه مي كرد، آميخته شد و در سطح وسيعي در جامعه گسترش يافت. 19 او تمايل دارد خود را در دسته طرفداران رهيافت چند علتي قرار دهد، اما با توجه به كل مسيري كه در كتاب پيموده و در اين مسير به صورت تاريخي مباحث اجتماعي – اقتصادي قرار دهيم.

در مجموع، كتاب ريشه هاي انقلاب ايران فاقد يك چهارچوب نظري منسجم بوده و بر بيان حوادث تاريخي مبتني است. كتاب در نه فصل تنظيم شده است. از جمله مباحث آن عبارتند از دين و جامعة ايراني تا آغاز قرن 19 ، اقتصاد كشاورزي، صنعتي و تجاري، نقش دولت هاي بيگانه در ايران در ابعاد اقتصادي، سياسي و فرهنگي، حركت هاي فرقه گرايانه كارنامه مصلحاني مانند قائم فراهاني، ميرزا تقي خان امير كبير و غيره، نقش علما و پايگاه اجتماعي و نفوذ آنان در دولت و بازار، كشاورزي و صنعت و تأثير مدرنيزاسيون بر آن، زنان و نقش آنان بر تحولات اجتماعي – سياسي در دوره هاي مختلف، قيام ها و حركت هاي انقلابي، وضعيت ايران در دوره رضاشاه و برنامه
هاي او، سياست ها و برنامه هاي محمد رضا شاه و نقش روشنفكران در تحولات سياسي – اجتماعي ايران و در نهايت بحث انقلاب و انقلاب در مصدر قدرت تا اوائل دهة 1360 . كدي در فصلي با عنوان تفكر سياسي جديد ايران به بحث گرايش هاي روشنفكري و ادبي در ايران تا سال 1960 وارد شده و آن گاه در بحثي به قلم يان ريشارد به معرفي تفكر معاصر شيعي پرداخته و انديشه هاي آل احمد، امام خميني (ره)، طالقاني، بازرگان، شريعتي و بني صدر را بيان كرده است.
در مجموع با توجه به مطالب كتاب، ميت وان كدي را فردي دانست كه انجام اصطلاحات و تأثير منفي آن بر طبقات اجتماعي، سركوبي سياسي و فقدان آزادي ها و تحول در انديشه شيعي و راديكال شدن آن را از علل وقوع انقلاب دانسته است؛ هرچند كتاب صبغة نظري خاصي ندارد
با توجه به اين نكته و ادعاي خود وي، برخي از نويسندگان وي را در دستة تركيبي چند علتي قرار داده اند كه قابل تأمل و صحت آن امري محتمل است، ولي با توجه به روش كتاب در تعقيب تحولات – اجتماعي اقتصادي تاريخ معاصر، ما آن را دسته دو علتي قرار مي دهيم.
نيكي كدي در كتابي جديد تحت عنوان نتايج انقلاب ايران در سه فصل يعني سياست اقتصاد در دورة آيت الله خميني، سياست و اقتصاد در ايران پس از آيت الله خميني و جامعه، جنسيت، فرهنگي و زندگي فكري تعدادي از تحولات پس از انقلاب را بر مبناي ديدگاه خود معرفي كرده است. 20 با توجه به اين كه موضوع اين كتاب دوران پس از انقلاب است از ورود به مباحث آن خودداري مي شود.
كتاب ريشه هاي انقلاب ايران از اين جهت كه مركز توجه خود را آن هم با يك رويكرد تارخي بر روي تحولات اجتماعي – اقتصادي قرار داده است، قابل نقد ميب اشد. به علاوه، در كتاب گاه سوء برداشت ها يا اشتباهات فاحشي نيز به چشم مي خورد. اين موارد بيش تر در فصل نخست كتاب و مطالبي كه در باره دين و جامعه ايراني تا آغاز قرن 19 گفته است، ديده مي شود. در عين حال، اين كتاب از نكات مستدل و مثبت خوبي نيز برخوردار است.
در اينجا براي تكميل شدن بحث آسيب شناسي نظريه هاي غرب محور و نشان دادن نارسايي آنها، عمدهت رين نارسايي يعني نبود ديدگاه فرهنگي را بررسي مي كنيم.

ديدگاه فرهنگي در نظريه هاي انقلاب اسلامي ايران
منظور از ديدگاه ها و نوشته هاي فرهنگي، آن دسته از ديدگاه ها درباره رخداد انقلاب اسلامي است كه نقش يك يا تعداي از عوامل زير را اصلي يا كليدي دانسته اند:
- ديدگاه هايي كه هدف اصلي انقلابي ها را تحكيم اسلام و تشكيل جمهوري آسيب شناسي ديدگاه اي غربي انقلالاب اسلامي و ورود معنويت به صحنه سياست دانسته اند.

- ديدگاه هايي كه علت وقوع طغيان انقلابي در ايران را مبارزة رژيم پهلوي با مظاهر اسلامي و فرهنگ اسلامي جامعة ايران برشمرده اند

- ديدگاه هايي كه به نقش ايدئولوژي تشيع – چه از نظر مفاد دروني آن يعني ماهيت ضد ظلم و عدالت خواهي اين ايدئولوژي و چه از نظر نقش مراسم آن مانند نقش روزهاي تاريخي تاسوعا وعاشورا و عيد فطر و نقش مراسم بزرگداشت شهدا و چه نقش نهضت ها و قيام هاي تاريخي شيعيان تأكيد كرده اند
- ديدگاه هايي كه به نقش رهبري مذهبي امام خميني (ره) و ساختارهاي مذهبي جامعه مانند نقش روحانيت و مساجد در تدوين راهبرد و تاكتيك هاي حركت انقلابي و بسيج و به صحنه آوردن توده ها اشاره كرده اند.
- آثار و نوشته هايي كه بر مبناي نظريه هاي گفتمان از جمله نظريه لاكلا و موف به تحليل علل وقوع انقلاب اسلامي پرداخته اند. هرچند اين نوشته ها به تبع ويژگي هاي نظريه هاي گفتمان كه نسبي گرايي بر آن ها مسلط است، تنها به هژموني گفتمان انقلابي توجه دارند نه به حقانيت آن.
در اين ميان تعداد زيادي از نوشته ها نيز وجود دارند كه به نقش عوامل و زمينه هاي فرهنگي معتقدند، اما نقش كليدي به آنها نداده و آن ها را در كنار ساير عوامل و يا در سطحي پايين تر از برخي عوامل ديگر طرح كرده اند در اين جا، مثال هاي بارز در ميان ديدگاه ها و نوشته هاي فرهنگي را بازشناسي و معرفي مي كنيم.
ديدگاه ها و نوشته هاي فرهنگي بخش قابل توجهي از آثار موجود در خصوص رخداد انقلاب اسلامي را تشكيل مي دهند كه از آن ميان ميت وان به نظرات افراد زير اشاره كرد
الف. امام خميني (ره) ب. مرتضي مطهري ج. حميد عنايت د. سيد حميد روحاني ه علي دواني و. عباسعلي عميد زنجاني ز. ميشل فوكو ح. منوچهر محمدي ط. حامد الگار ي. سعيد اميرارجمند ك. محمد شفيعي فر ل. حميد پارسانيام.
م. محمد باقر حشمت زاده ن. حميد رضا اخوان مفرد س. ليلي عشقي
ع. علاوه برافراد بالا، ميت وان تحليل هاي مبتني بر نظريه گفتمان را نيز در ديدگاه هاي فرهنگي قرارداد؛ زيرا آن ها به سيطره گفتمان و نقش آن در تحولات اجتماعي سياسي معتقدند. واضح است كه نظريه هاي گفتمان از مشكلاتي معرفت شناختي مانند نسبي گرايي خاص و غيره كه آشكارا برخلاف باورهاي فرهنگي ما و ديدگاه هاي فرهنگي است رنج ميب رند.
اينك به عنوان نمونه هاي راهگشا معرفي دو ديدگاه مهم امام خميني(ره) و استاد مطهري ميپردازيم.

الف. امام خميني (ره)
امام خميني رهبر انقلاب اسلامي و بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران كه همة نقش ها و كاركردهاي رهبري در انقلاب رابه خوبي تدوين و اجرا كرد مانند نقش هاي فرمانده، معمار و ايدئولوگ و كاركردهايي مانند تدوين راهبردها و تاكتيك هاي حركت انقلابي و غيره – در اعلاميه ها و سخنراني هاي پيش و پس از وقوع انقلاب در پاسخ به چيستي، چرايي و چگونگي وقوع انقلاب اسلامي به يك رهيافت تمام عيار فرهنگي معتقد است.

به نظر امام خميني (ره) رمز وقوع و پيروزي انقلاب اسلامي را بايد در تغيير انفس مردم يعني ايمان و اسلامي خواهي، درخواست تشكيل حكومت اسلامي، اتكا به خداوند، شهادت طلبي، 21 وحدت ملت بر مبناي اسلامي و اعتماد به نفس 22 جست و جو كرد:

رمز پيروزي شما اول ايمان ثابت و بعد وحدت كلمه 23 [بود]. اساس اين نهضت از دو جا سرچشمه گرفت: يكي از شدت فشار خارجي و داخلي و اختناق هاي فوق العاده ... و يكي ديگر آرزوي ما براي يك حكومت اسلامي و يك حكومت عدل 24 .
ما به قدرت طبيعي بر اين مشاكل و بر اين مصيبت هايي كه وارد شده است فائق نيامده ايم ... ما به اين ها كه غلبه كرديم، ملت ما كه در اين نهضت پيروز شد اين فقط براي اتكا به خدا بود.
ما مي دانيم كه اين انقلاب بزرگ كه دست جهان خواران و ستمگران را از ايران بزرگ كوتاه كرد با تأييدات غيبي الاهي پيروز گرديد.
به عبارت ديگر، به نظر امام خميني، پديد آمدن دركي نوين از دين، اتكا به خداوند، وحدت كلمه وآگاهي مردم از فشار اختناق و فسادهاي رژيم پهلوي مبارزه را به وجود آورد.
به نظر امام خميني، ويژگي هاي رژيم پهلوي و اوضاع ايران پيش از انقلاب مؤثر بود را ميت وان چنين بيان كرد:
- اختناق رژيم شاه آن چه كه به طور مختصر ميت وان گفت اين است كه فشار بيش از حد شاه، مردم را چنان در تنگنا قرارداد كه آنان دست به يك قيام همگاني زدند.
2 - حاكميت مستشاران آمريكايي
چهل و پنج هزار يا شصت هزار يا در يك نوشته اي هم بود كه هشتاد هزار آمريكايي كه مستشارهاي زياد در آن ها هستند اين ها دارند نظام ما را اداره مي كنند ... در ايران آن ها قدرت دارند نه شاه.
3 - حمايت شاه از رژيم اسرائيل
يكي از علل قيام مردم مسلمان ايران عليه شاه، حمايت بي دريغ او از اسرائيل غاصب است و شاه نفت اسرائيل را تأمين مي كند، ايران را بازار مصرف كالاهاي اسرائيل كرده است و حمايت معنوي ديگر.

4- ترويج فساد، كشف حجاب، تخريب قوه تفكر مردم، ترويج خود باختگي و انحراف اذهان از مسائل واقعي آن قدري كه مراكز فساد در تهران الان بيش تر از كتابخانه است، بيش تر از مراكزي است كه براي تعليم و تربيت است. براي اين است كه مي خواهند اين جوان ها به طرق مختلفه بيكاره و بيعار بار بيايند؛ ديگر در مقابل اين استفاده جوهاي خارجي نتوانند كاري [بكنند].


- جدا كردن ملت از روحانيت و جدايي بين
حوزه و دانشگاه
نقطه اساسي كه اين ها براي خودشان خطر مي ديدند اسلام بود. اگر اسلام را آن ها از بين ببرند، ديگر آسوده خاطر مي شوند و هر كاري بخواهند در اين جا مي كنند و سلطة خودشان را حفظ مي كنند... و راه اينكه اسلام را از بين ببرند اين بود كه روحانيت را از بين ببرند. اين ها مي دانستند كه تا روحانيون هستند... حفظ مي كنند اسلام را. نقشة بردن اسلام؛ و راهش بردن روحانيت و جدا كردن ملت از روحانيون. و لهذا با تبليغات دامنه داري مشغول شدند – و حالا هم مشغولند – كه روحانيون را از ملت جدا كنند. وقتي ملت از روحانيون جدا بشود و اين ها پشتوانه نداشته باشند ... آن ها با مقاصد خودشان مي رسند. خود ملت به تنهايي نمي تواند كاري بكند.
6 - خرابي اقتصاد(تخريب كشاورزي توسط اصلاحات ارضي، وابستگي به واردات مواد غذايي و غارت بيت المال)
اصلاً برنامه، برنامه اي بوده است كه خرابي بكنند، كشاورزي را به اسم اصلاحات ارضي به كلي از بين ببرند و بازار درست بكنند براي آمريكا كه گندم هايش زياد است.
امام خميني(ره) انقلاب معمول دنيا را انقلاب هاي دنيوي، ولي انقلاب ايران را انقلاب الاهي و نتيجه يك نهضت اسلامي مي داند
به نظر ايشان، آسيب هاي انقلاب و جمهوري اسلامي عمدتاً دروني است و مهم ترين آن ها ميت واند تفرقه – نخبگان، مسئولان و نهادهاي نظام – باشد.
از سوي ديگر، در ديدگاه حضرت امام، صدور انقلاب يك وظيفة حتمي است؛ زيرا اسلام ديني جهاني است. البته بايد ملت ها به صورت دواطلبانه اين پيام را پذيرا باشند نه با شيوه هاي نظامي و مداخله گرانه. هم چنين امام به صدور انقلاب به عنوان يك تاكتيك دفاعي كه تهاجم دشمنان عليه انقلاب اسلامي را به تأخير ميا ندازد مين گرد. ايشان شيوه هاي صدور انقلاب را در موارد مانند وحدت، عمل مطابق اسلام و تبليغات فراون به خصوص در خارج از كشور مي دانستند و بر اين باور بودند كه اگر قصد خالص باشد، انقلاب به همه جا مي رسد.
ب. استاد مرتضي مطهري (ره)
ديدگاه و نوشته هاي استاد مطهري درباره انقلاب اسلامي ايران را نيز ميت وان در گروه

بسیجی بازدید : 190 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

تبيين نظريه هاي امام خميني به عنوان مولف انقلاب اسلامي
تحولات مهم جامعه بشري پس از عهد رنسانس و انزواي بيش از پيش شعائر ديني و ايمان مذهبي در غرب و رشد سريع تفكرات الحادي ماترياليستي و گرايش برخي كشورهاي جهان به نظام فكري – سياسي ماركسيستي ، بسياري از صاحب نظران را به اين باور هدايت كرد كه انزوا و اضمحلال كامل ، سرنوشت محتوم اديان الهي است . اما قيام امام خميني (ره) و موفقيت انقلاب اسلامي شرايط جديدي را به وجود آورد كه حاكي از ورود جهان به دوره اي متفاوت از ادوار گذشته و عصري با ويژگي هاي ممتاز ديني و معنوي بود . آن چه اكنون به وضوح مشهود است ، با استمرار انقلاب اسلامي و گسترش حيرت آور دايره نفوذ پيام هاي معنوي آن ، دنياي ما شاهد تحولات عظيمي گشته است و دوراني جديد آغاز شده است. در گفت و گو با يدا... محمدي استاديار و عضو هيئت علمي دانشگاه امام حسين(ع) چالش ها و مسايل پيش روي انقلاب را مورد بررسي قرار داديم و ايشان از نقش مهم و حياتي رهبري امام خميني براي ما سخن گفت. يدالله محمديي دكتراي علوم سياسي دارد و با بيش از 20 سال سابقه در حوزه آموزش و پژوهش، مسئوليت هاي اجرايي مختلفي را نيز بر عهده داشته است.
گفت و گوي فصلنامه را با اين استاد دانشگاه مي خوانيد.
درباره انقلاب اسلامي ايران به عنوان يكي از آخرين انقلاب هاي بزرگ دنيا تعريف هاي زيادي وجود دارد. با توجه به اينكه تخصص شما حوزة انقلاب اسلامي است، مي خواهيم كمي از لحاظ تئوريك، انقلاب اسلامي ايران را بررسي كنيد و بگوييد چه مؤلفه هايي دارد، در واقع با توجه به تعريف انقلاب ها در دنيا، انقلاب اسلامي ايران چه جايگاه و چه تعريفي دارد؟
به صورت كلي و كلان تعاريف مختلفي در مورد انقلاب وجود دارد. يك تعريف اين است كه انقلاب يك حركت مردمي، سريع، بنيادين و همراه با خشونت است كه مي خواهد ساختار، باور و ارزش هاي مسلط در جهان را تغيير دهد و ساختار سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي جديدي را بنيان بگذارد. شهيد مطهري پيرامون انقلاب اسلامي تعريف عمدها ي دارد. او مي گويد انقلاب حركت و طغيان مردم يك ناحيه براي برهم زدن نظم موجود و ايجاد وضع مطلوب است. در واقع مردم به ستوه آمدها ند و مي خواهند وضع مطلوبي ايجاد كنند. اين امر در همه انقلاب ها مشترك است. منتهي خواستگاه و انگيزه شان با هم متفاوت است. بنابراين ميت وان گفت، نارضايتي از وضع موجود در همه انقلاب ها مطرح است؛ ولي نارضايتي در انقلاب ما وضعيت خاصي دارد.
انقلاب اسلامي تنها انقلاب مذهبي و ديني موجود در دنيا است؛ آن هم در شرايطي كه دين از عرصه حيات سياسي و اجتماعي بشر خارج شده است.
حداكثر، دين را به عنوان افيون توده ها معرفي مي كنند و اگر هم مي خواهند براي مردم سرخورده و ناراضي تسكين خاطري ايجاد كنند، مي گويند: در آن دنيا به حساب ها رسيدگي مي شود.
از سوي ديگر در انقلاب ما نقش رهبري بسيار تأثيرگذار و متفاوت است. در انقلاب ما رهبري، هم نقش فرماندهي، هم ايدئولوگ و هم زمامدار را داشت.
رهبر ايدئولوگ، كسي است كه روش هاي مبارزه را ترسيم مي كند و تأكيد مي كند چرا نظم موجود بايد خراب شود و نظم جديد چه اهدافي را دنبال مي كند. در واقع ايدئولوگ براي مبارزان مشخص مي كند دنبال چه بايد باشند. اينكه امام مي گويد شاهنشاهي نبايد باشد، براي مردم اين مسئله را تبيين مي كند، دليل مي آورد و حرف هاي قانع كنندها ي هم بيان مي كند.سلطنت را تبيين مي كند. امام عملكردهاي رژيم شاه را زير سؤال ميب رد، اصلاحات ارضي را زير سؤال ميب رد، كاپيتولاسيون را محكوم مي كرد و دايم سوال مي كرد: آمريكا در ايران چه مي خواهد؟ اسرائيلچه مي خواهد؟ چرا نفت را مي فروشيد و اموال ملت را آتش مي زنيد؟ مي گفت چرا قلم ها را مي شكنيد؟ چرا قانون اساسي را زير پا گذاشتيد؟
در واقع، از يك طرف زير سؤال بردن مشروعيت رژيم و اينكه چرا بايد اين نظم را خراب كرد مطرح بود و از طرف ديگر غيرديني بودن نظام شاهنشاهي خود دليلي بر انقلاب به شمار مي رفت.
امام دنبال ايده آلي به اسم حكومت اسلامي بود كه در واقع در آن، حق و عدالت اجرا شود، به ارزش هاي ديني اهميت داده شود، خواست خدا و حاكميت دين اجرا شود، به واجبات عمل شود و جلوي منكرات گرفته شود. پس رهبري بين ظير و ايدئولوگ انقلاب، نقش مهمي را در اين امر ايفا مي كرد و تنها به مردم تئوري نمي داد و البته خودش هم وارد عرصه مبارزه مي شد. امام 14 سال در تبعيد بود. استمپل، يكي از انديشمندان علوم سياسي در كتابي نوشته بود: آيتا لله خميني اگر براي رسيدن به هدفش احساس مي كرد لازم است جانش را هم بدهد يك لحظه هم ترديد نمي كرد. او فرد خودساختها ي بود.
علاوه بر اينكه امام ايدئولوگ بود، فرماندار انقلاب هم بود. فرماندها ي كه در فراز و فرودها شخصاً به ميدان مي آمد و آنچه در ذهنش بود به عين تبديل مي كرد. اگر در نجف اشرف كتاب حكومت اسلامي را نوشت، در 13 - 14 سال بعد عملاً اين حكومت اسلامي را عينيت داد. بنابراين مي شود گفت امام هر سه بحث رهبري انقلاب، رهبري ايدئولوژيك و رهبري زمامدارانه را در خود داشت و توانست به حكومت پهلوي پايان دهد.
با توجه به ويژگي هاي جامعه ايراني و تنوع فرهنگي آن، امام خميني(ره) چگونه رهبري را به دست گرفتند؟ بسياري از انديشمندان غربي ايران را كشور »فردگراها « نام گذاشتها ند كه مردم به فردگرايي ميل دارند، آن هم فردگرايي از نوع منفي آن. ضربا لمثلي هست كه آبراهام در كتابش آورده، با اين موضوع كه دو ايراني هرگز نميت وانند با هم سازگاري داشته باشند ولو براي گرفتن پول از نفر سوم. از اين بحث هم نتيجه گرفته است احزاب به دليل همين فردگرايي در ايران پيروز نمي شوند. خوب حالا چه شد كه امام، يك پيرمرد دست تنها، اين افراد متفرق و اين توده شن وار را منسجم و يكپارچه كرد و آنچنان انسجامي به آن داد كه باعث شگفتي بسياري از انديشمندان غربي شد. غربي ها مي گويند انقلاب اسلامي، انقلاب همه توده ها و اقشار است در حالي كه در ديگر انقلاب ها بدين شكل نيست. مثلاً در انقلاب شوروي انقلاب طبقه كارگر مطرح بود.

در انقلاب فرانسه طبقه بورژوا، عليه اشراف بودند يا در انقلاب چين، طبقه دهقان حضور داشت. اما در انقلاب ما، كل طبقات جامعه بسيج شد و يكي از شگفتي ها اين است كه چطور يك پيرمردي با دست خالي، آن هم در تبعيد، قدرت مندترين رژيم خاورميانه، با ارتش 500 هزار نفري، دستگاه مخوف ساواك حمايت امريكا، حمايت كشورهاي منطقه، غرب و اروپا شكست دهد؟ چطور اين پيرمرد توانست در ظرف مدت كوتاهي اين حكومت را به زمين بزند؟
كارتر به عنوان بلندپايهت رين مقام سياسي امريكا كه جديت رين تحليل ها را هم انجام داده، سال 56 در ايران گفت: ايران جزيره ثبات و آرامش است. تحليل، تحليل درستي بود اما اينكه امام، چه كرد كه اين توده شن وار تبديل به يك ملاتي از دين و اعتقادات شد بايد در بحث ديگري به آن پراخت كه جاي آن در اين گفت وگو نيست.
بحث ما اين است كه امام خميني چگونه توانست پارادايم انقلاب اسلامي ايران را شكل دهد؟
البته من از آن زاويها ي وارد مي شوم كه شما دنبالش هستيد و واقعيت هم همان چيزي است كه شما فكر مي كنيد. امام بدون توجه به حوادث و جريانات انقلاب هايي كه در دنيا اتفاق افتاده و بدون اينكه بخواهد از آنها خط بگيرد، يك سري عناصر اصلي و منظومه وار را فراهم مي كند كه انقلاب را به پيروزي برساند. اول از همه اينكه امام يك فرد خودساخته بود و مشمول اين حرف جمله زيبا بودند كه: تا انسان خود را نسازد، ديگري را نمي سازد و تا ديگري ساخته نشود، جامعه ساخته نمي شود.
ثانياً اينكه امام از زاويها ي وارد شد كه رمز پيروزي و بالندگي انقلاب ماست و آن بحث فرهنگي و بيداري بود. امام معتقد بود كه اگر ملت ها بيدار شوند خودشان حركت مي كنند و اگر حركت كنند، سرنوشت خود را خودشان تعيين مي كنند. امام در واقع تأكيدش اين بود كه برويد سراغ ملت ها، ملت ها را بيدار كنيد، سراغ دولت ها نرويد. امام سراغ توده ها مي رود و مي گويد اگر توده ها را بيدار كنيد اين توده ها حركت مي كنند و رژيم هاي نا اهل را از تخت به زير مي كشند. نكته ديگر اين است كه امام در واقع ملت را سر دوراهي قرار داد. بحث جهاد و شهادت را مطرح كرد، اسوه ها و اسطوره هاي تاريخي را مطرح كرد. به ملت مي گفت شما كه مي گوئيد كاش صدر اسلام بود، كاش زمان كربلا بود بدانيد: كل يوم عاشورا و كل ارض كربلاست. يعني صراحتاً به ملت مي گويد اين گوي و اين ميدان، بسم الله... مي گويد شما تصور نكنيد كه رژيم ملعون پهلوي از رژيم يزيد بهتر است. يعني اين رژيم را در حد رژيم يزيد قرار مي دهد و مي گويد: كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا. بحث جهاد و شهادت را براي مردم مطرح مي كند، اسطوره هاي تاريخي را مطرح مي كند. امام ساده زيستي حضرتعلي(ع) را در مقابل ريخت و پاش ها و حيف و ميل ها و ابتذال هايي كه در كشور ايجاد كرده بودند مطرح مي كند. بعد اسطوره دومي كه امام مطرح مي كند، اسطوره جهاد و شهادت است. براي مردم امام روشن مي كند كه سيدالشهداء(ع) چگونه در برابر ظلم قيام كردند و بعد تأكيد مي كند كه سيدالشهداء دنبال اين بود كه حكومت تشكيل دهد، حكومتي اسلامي با معيارهاي جدش پيامبر.
شما بحث را آورديد به همان سمتي كه موضوع ماست، يعني رابطه نظريه هاي فرهنگ ايثار و شهادت. شماانقلاب به ويژه نظريه انقلاب اسلامي ايران و تغيير ارزش ها و باورهاي مسلط يك جامعه را در كنار تغيير ساختارهاي سياسي و اجتماعي انقلاب تعريف كرديد و بحثي هم كه مطرح شد عملاً چهار حوزه را در برمي گيرد كه يكي بحث تئوريك است و چگونگي تغيير ارزش ها و باورهاي مسلط كه در آن سال ها در طي 50 سال حكومت پهلوي در راستاي حزب گرايي و تفكرات ناسيوناليستي و همچنين حزب توده و چپ مطرح شده بودند. حالا چگونه اين ارزش هاي ناسيوناليستي و غرب گرايانه و چپ گرايانه تغيير مي كند، يك بحث تاريخي است. شما خيلي تيتروار به اين موضوع پرداختيد و اصولا قابل بحث است كه ريشه هاي تاريخي اين انقلاب كجا بوده. بعضي منشأ آن را انقلاب مشروطه مي دانند، بعضي ها وقايع 28 مرداد و بعد 15 خرداد.
بحث بعدي بحث مذهبي و ايدئولوژيك است كه گفتيد امام به عنوان پيوند دهنده آن توده شن وار از 1400 سال تاريخ اسلام و تشيع، به خصوص نهضت عاشورا و اسلام و آموزه هاي نهجا لبلاغه استفاده مي كند و روح ايثار و شهادت طلبي را جلا مي دهد. مسأله ديگر نظريات شخصي امام است كه در واقع با تئوري سازي هايشان و بيان اين مسئله كه خون بر شمشير پيروز است انقلاب را جلو ميب رد. به نظر مي آيد اين مسئله يك تئوري برگرفته از پارادايم مذهبي و ملي كشور ماست و فكر مي كنم ويژگي مهم امام اين بود كه توانست يك پارادايم ملي مذهبي خيلي قوي را از اسلام انتخاب كند.
بحث ما اين است كه رابطة بين نظريه هاي انقلاب چه در بحث تئوري و چه در بحث تاريخي، چه در بحث مذهبي، چه در بحث نظريه هاي امام، با فرهنگ ايثار و شهادت كجا با هم چفت مي شود و از كجا اين آبشخورها به هم وصل مي شوند، اگر موافق باشيد پيوند اين چهار حوزه را با فرهنگ ايثار و شهادت مطرح كنيم.
انقلاب اسلامي ويژگي هايي دارد كه از هر زاويها ي نگاه كنيد به هم مرتبط است. بعضي ها از حوزه جامعه شناسي مطرح مي كنند كه توسعه نامتوازن موجب انقلاب شد، يعني چون رژيم پهلوي در حوزه اقتصاد، سياست و صنعت رشدكرده بود و توقع جامعه بيش از اين رشد بود در واقع زمينه ساز بروز انقلاب شد. بله، بعضي ها هم از زاويه روانشناسي مطرح مي كنند شاه به لحاظ رواني فردي ضعيفا لنفس بود و برخلاف پدرش كه فرد قلدري بود، صلاحيت اداره مملكت را نداشت. اين مسأله را هم مطرح مي كردند كه در آخر عمرش سرطان غدد داشت و دارو مصرف مي كرد كه اين هم چندان توجيه درستي نيست. در بعضي زوايا ممكن است اين باشد، اما همه ماجرا نيست. هر چند كه شاه آدم سست عنصري بود، اما امام در مقابل، بسيار با اراده، بسيار با پشتكار و برنامه ريز بود.
بعضي انقلاب ايران را از زواياي اقتصادي و تئوري هنري جي مطرح مي كنند كه افزايش انتظارات مردم و كاهش درآمدهاي نفتي موجب بروز انقلاب شد. يعني سال 50 به بعد با جنگ عراق و اسرائيل درآمدهاي نفتي ما 10 برابر مي شود. از 2/ 3 ميليارد دلار به 3 ميليارد مي رسد. اين درآمدهاي نفتي درهاي كشور را به واردات باز مي گذارد. در بحث پادگان سازي و پروژه هاي نظامي مجموعها ي از افراد وارد مي شوند. در سالهاي 53 به بعد، درآمد نفت پائين مي آيد و اين پروژه ها مي خوابد. عدة زيادي بيكار مي شوند و اين افراد بيكار به عنوان نيروهاي انقلاب مطرح مي شوند.
و آخرين رهيافت، رهيافت فرهنگي است كه بحث ايدئولوژي انقلاب و حركت توده ها را مطرح مي كند. اما نقش شيعه در بيداري ملت و نقش روحانيت از جهاتي بيشتر با انقلاب ما سنخيت دارد. مي خواهم بگويم كه اگر بخواهيم اين رهيافتها را بررسي كنيم، بخشي از آن درست است ولي انقلاب اسلامي را يك فرانظريه تبيين مي كند. انقلاب اسلامي در غالب نظريات كوچك نمي گنجد. انقلاب اسلامي ظرفيت بيشتري دارد و اگر ما بخواهيم انقلاب را به اين حوزه ها محدود كنيم، شايد انقلاب را كوچك كرده باشيم و اگر بخواهيم انقلاب اسلامي ايران را تعريف كنيم كه چيست؟ تنها كسي يا كساني ميت وانند در مورد انقلاب تعريف ارايه دهند كه در پيروزي انقلاب نقش داشتند و با مباحث متودولوژيك و هرمونوتيك در ارتباط بودند.
انقلاب يك متن اجتماعي بود كه امام خلق كرد و توده هاي كه همراهش بودند، اين انقلاب را خلق كردند. انقلاب متن اجتماعي است و امام مؤلف است. نكته جالب اين است كه در بعضي مواقع، مؤلف در حوزة مفسر وارد شده. مؤلفي كه امام بوده و انقلاب را خلق كرده، خودش هم تفسير كرده. اگر بخواهيم انقلاب را تعريف كنيم بهترين تعريف، تعريف امام است. لذا وقتيمي گويد: انقلاب اسلامي انفجار نور بود، هيچكس زيباتر از اين نميت واند تفسير كند. اينكه غربي ها درك نمي كنند و در مورد انقلاب ما دچار اشتباه مي شوند و سه دهه درگيرند و نتوانستها ند اين انقلاب را از بين ببرند، به لحاظ بحران منابع شناخت نسبت به انقلاب است. هر كس از زاويه ديد خود حرفي زده و چون ابعاد و عظمت اين انقلاب را نشناختها ند، مي آيند تحريم اقتصادي مي كنند و جنگ راه ميا ندازند. چه اتفاقي ميا فتد؟ ايراني كه در تمام جنگ هاي 100 سال گذشتها ش شكست خورده، از آن جنگ با عراق پيروز و سربلند بيرون آمد. در همين جنگ بود كل دنيا در برابر ما قرار گرفتند.
نظريه هاي امام خميني به عنوان مولف انقلالالالاب اسلالالالامي ريشه در كجا داشت؟ 1
مرد خودساخته حركت مي كند. 2 افراد را آگاهي ميب خشد. 3 در اين آگاهي بخشي از اسطوره هاي شهادت و ايثار كمك مي گيرد. 4 به تاريخ اشراف دارد و تاريخ سياسي ايران را كاملاً مي شناسد. وقتي كه به دو جناح چپ و راست نهيب مي زند و مي گويد: با هم نزاع نكنيد و اگر اينطور باشيد بر سر انقلاب شما همان خواهد آمد كه بر سر انقلاب مشروطه آمد، نشان مي دهد كه به تاريخ اشراف دارد. چند بار مطرح مي كند كه بر سر انقلاب مشروطيت چه آمد. از مرحوم مدرس استناد مي كند، از رضاخان، از قاجار و... اين نشان مي دهد به تاريخ اشراف دارد و به همين ترتيب زماني كه خودش پيشتاز است، مطرح مي كند: من سينه خود را براي زورگوئي ها، براي سرنيزه هاي شما آماده كردم، ليكن در مقابل زورگوئي هاي شما هرگز. فكر مي كنيد خواستگاه اين حرف ها كجاست؟
دقيقاً برمي گردد به جمله سيدالشهداء(ع): إن كان دين محمد لم يستقم إلا بقتلي... اگر دين محمد جز با كشتن من احيا نمي شود، اي شمشيرها بيائيد مرا دربر بگيريد. اگر در كنار هم بگذاريم معني صددرصد همان است كه من سينه خود را در مقابل سرنيزه هاي شما آماده كردم، ليكن در مقابل زورگوئي هاي شما هرگز.
يكي از ويژگي هاي امام شجاعتش در تاريخ مبارزاتي است كه به مجتهدي طراز اول مي گويد: والله قسم در تمام مدت عمرم يكبار هم از رژيم پهلوي نترسيدم. اين حرف را در در چه شرايطي مي زند؟ وقتي كه ساواك وجود دارد و اسمش هم مو بر تن هر كسي سيخ مي كند.
امام خميني مظهر سجاياي حضرت علي(ع) (شجاعت، تقوا، بينش سياسي)است. فردي خودساخته با نقش آگاهي دهنده است كه مي گويد كل يوم  عاشورا و كل ارض  كربلا. او با نقش هدايتگري و بهره گيري از اسطوره هاي جهاد و شهادت مردم را به ميدان مي كشاند و خب، در اينجا مشخص است كه جايگاه جهاد و شهادت كجاست؟ امام مي گويد براندازي رژيم چيز كوچكي است، اينها فرع يك انقلاب بالاتر است. آن انقلاب بالاتر چيست؟ مي گويد: انقلاب معنوي و دروني است. خب، وقتي آن انقلاب دروني در افراد ايجاد شد، انقلاب را به جايگاه بالايي رساند.
امام روح ايثار و شهادت را در روح انقلابيون مي دمد.. براي همين است كه ميشل فوكو، انديشمند پست مدرن فرانسوي كه دو بار هم به ايران مي آيد و از نزديك انقلاب را ميب يند، مات و متحير مي شوند و زيباترين تعابير را در مورد انقلاب ما به كار ميب رد. مي گويد: انقلاب تهيدستان، روح جهان بي روح، اميد جهان نااميد. اصطلاحي به اين زيبائي نديدم كسي مطرح كند.
همينطور در بحث دفاع مقدس چرا پيروز اول و آخر ميدان ماييم؟ چيزي كه باعث شد در جنگ تحميلي، ايران بتواند ماشين جنگي عراق را با همه حمايت هاي نظامي و اقتصادي شرق و غرب دنيا در هم بشكند، فقط و فقط دو عنصر جهاد و شهادت بود. از قول علي(ع) آوردها ند كه: »فان الجهاد باب من ابواب الجنه، فتح الله لخاصه اولياء و هو لباس تقوا « يعني جهاد دري از درهاي بهشت است كه خدا به روي بنده هاي خاص خودش باز مي كند. وقتي جهاد مطرح مي شود دنبالش شهادت هم مطرح مي شود. لذا معتقديم جهاد و شهادت در ديدگاه شيعه، رمز بالندگي و تداوم انقلاب اسلامي است.
ما الآن نان جهاد و شهادت را مي خوريم. به عبارت صحيحت ر زماني امريكايي ها به عراق و افغانستان حمله مي كنند، چيزي كه باعث شد سران امريكايي جرأت نكنند وارد فضاي خاك ما شوند فقط و فقط تجربيات جهاد و شهادت است كه در 8 سال دفاع مقدس از ما ديدند. بدون شك حتي زماني كه عراق را گرفتند، مي گفتند ما با عراق مي جنگيم ولي به ايران ميا نديشيم. يعني ايران تمام فكر ما را مشغول كرده. به جرأت ميت وان گفت عنصر جهاد و شهادتي كه امام در زمان انقلاب احياء كردند، باعث شد ما تا الآن سرپا باشيم و دشمن نتواند به كشور ما دست درازي كند. شما ببينيد، در شرق و غرب كشور ما جنگ بيداد مي كند، اما ايران در آرامش كامل به سر ميب رد.
جناب دكتر محمدي شما بحث را به نقطه عطف خود رسانديد، كه من با دو تا سؤال اين نقطه عطف را رد مي كنم. يكي اينكه در استراتژي امام كه شما گفتيد بحث فرهنگ ايثار وشهادت ريشه در دين ما و مليت ما تبيين كرديد و دارد. سؤالم اين است كه استراتژي امام در معرفي، تبيين و تبليغ اين فرهنگ ايثار و شهادت چه بود؟
از هر زاويها ي به ديدگاه امام نگاه كنيم، ميب ينيم كه ديدگاه هويتب خش و هويت ساز است. تا قبل از پيروزي انقلاب ركود و جمود كاملي در جهان اسلام حاكم بود. آندره مارلو، نويسنده معروف فرانسوي، جملها ي در كتاب ضدخاطرات دارد كه مي گويد: در جواني شرق را عرب پيري ديدم كه بر گرده خر خود به خواب بيپ ايان اسلام فرورفته بود. اين نشانگر ركود و جمود است. اين همه فريادي كه جلال آل احمد مي زد، فريادي كه شريعتي براي بازگشت به خويشتن خويش، ازخودبيگانگي مي زد يا مرحوم اقبال لاهوري بحث خود و غيرخودي را مطرح مي كرد؛ فكر مي كنيد براي چيست؟
امام تمام اين فريادها را پاسخ داد. به ملت هويت بخشيد. ملتي كه فردگرايي در آن حرف اول و آخر را مي زد، ملتي كه قبلها ش غرب بود را عوض كرد، مفاهيم را تغيير داد و از طريق بيداري و آگاهي، جهان اسلام را بيدار كرد. غير از بحث جهاد و شهادت امام حكومت اسلامي را مطرح كرد و گفت: ما مسلمان ها پرهيز نمي كنيم كه دنبال قدرت هستيم. در واقع قدرت طلبي ما براي دفاع از حق است، امام استراتژي فرهنگي را مطرح كرد. از طرف ديگر وقتي امام مي گويد ما غمخوار محرومان عالميم، اين استراتژي فرهنگش را مشخص كرده، يعني فراتر از مرزها ما حامي محرومان عالم هستيم. ما بر ظالم ميت ازيم و از مظلوم دفاع مي كنيم.
لذا امام ضمن اينكه توده هاي مستضعف را بيدار مي كند، بر مبناي فطرت انسان ها با آنها صحبت مي كند تا بتواند هويت ديني و اسلامي را به ملت ها برگرداند.
يك نكته خيلي جالب از يكي از نويسندگان معروف اسرائيلي خواندم. فردي به نام ديويد مناشلي، چند كتاب در حوزه انقلاب اسلامي دارد. ايشان يك كرسي به نام كرسي انقلاب اسلامي در موسسات تحقيقاتي (رژيم غاصب) اسراييل راها ندازي كردند كه انقلاب اسلامي را بشناسند. او در يكي از كتابهاي خود مطرح كرده كه انقلاب اسلامي به اين علت فراگير شد كه آيتا لله خميني نگفت انقلاب شيعي، نگفت انقلاب ايران، گفت انقلاب اسلامي و اين اسلاميت انقلاب بايد به گونها ي باشد كه كل مسلمان هاي جهان، شيفته آن شوند و سمپات انقلاب شوند. مخصوصاً زماني كه امام مطرح كرد آمريكا شيطان بزرگ است، به همين علت، مسلمانان جهان شيفته اين انقلاب شدند.
اين انقلاب يك انقلاب عظيم است كه از هر زاويها ي نگاه كنيم عظمت را ميت وانيم در آن ببينيم. اين انقلاب در نظام دو قطبي دنيا به وقوع پيوست و كسيتصور نمي كرد، پيروز شود.
جالب اينجاست كه دستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران مسايل فلسطين و لبنان و افغانستان و سوريه همه را تحت تأثير خود قرار داد.
يكي از پس لرزه ها اين بود كه طلسم شكستن اپذير اسرائيل را شكست. اسلام در جنگ 1367 سه كشور مصر و اردن و سوريه را در شش روز شكست داد. 452 فروند جنگنده اسرائيل روي باند رفت. لشگرهاي مصر را محاصره كرد. كناره باختري رود اردن، نوار غزه، بيتا لمقدس را گرفت و وحشت بزرگي براي اعراب به وجود آورد، اما وقتي انقلاب اسلامي در حزبا لله مي دمد، در سال 2000 ضربه شستي نشان مي دهد كه تا سال ها از ياد اسراييلي ها نخواهد رفت. جنگ سي وسه روزه لبنان و اسراييل متأثر از انقلاب ماست.
خانم پل يكي از نويسنده هاي جامعه شناس امريكايي است. ايشان كتابي با عنوان دولت ها و انقلابات اجتماعي دارد كه به فارسي هم ترجمه شده. در آنجا مطرح مين ويسد: من تصورم اين بود كه شكاف طبقاتي و مباحث اقتصادي زمينه ساز بروز يك انقلاب است، ولي انقلاب اسلامي ايران تمام باورهاي ذهني و چارچوب هاي نظري مرا برهم ريخت و مرا مجبور كرد كه به يك بازنگري اساسي بپردازم. او متصور بود چون بحث ساختار گرايي و جمعيت در يك انقلاب مطرح است، انقلاب ها قدم به قدم جلو مي آيند. ولي در ديدگاه او انقلاب ايران به نحو بارزي ساخته شد، يعني ارادها ي پشت سرش بود و برخلاف اغلب انقلابات دنيا جبر تاريخي آن را نساخت.
مثلاً ميشل فوكو كه زماني كه به ايران آمد، مطرح كرد: اين انقلابي بود كه فراتر از ابعاد اقتصادي بايد به آن نگاه كرد. از نظر او بعيد است كه مردم ايران به دلايل اقتصادي سينه شان را مقابل مسلسل قرار دهند. اين را صراحتاً بيان مي كند. وقتي مي گوييم، اين انقلاب تنها انقلاب ديني عصر حاضر است، يعني به دنبالش استكبارستيزي، ظلم ستيزي و عدالت مطرح مي شود. انقلابي است كه در كانون و مركز عدالت نهفته است. انقلابي است كه در مركز آن، ظلم ستيزي است، يعني وقتي رژيم پهلوي را برميا ندازد، ضد ظلم است. مظهر ظلم، رژيم پهلوي بود. مظهر ظلم و ستم، امريكا بود. امام ريشه هاي سلطه امريكا را در ايران خشكاند. امريكا درنفت و اقتصاد ايران حضور غارتگرانها ي دارد. صنعت نفتي ايران در دست امريكايي ها بود. بحث كنسرسيوم كه 40 درصد دست امريكا بود، 40 درصد دست انگليسي ها بود، 20 درصد هم دست شركت هاي هلندي و آلماني. بحث اين بود كه سياست هاي نفتي ما از استخراج، توليد، قيمت، فروش و... همه دست كنسرسيوم بود.
آقاي دكتر، همانطور كه فرموديد انقلاب اسلامي ايران ساخته شد و مسلماست كه اين تجربه قبلاً وجود نداشته. به نظر من اين انقلاب تحت پارادايم مقدمه سازي يك حكومت عدل جهاني توسط قائم آل محمد(ص) در حال شدن است و اتفاقاتي را در خود مي سازد كه يك باور محكم و زنجيرها ي در آن محوريت دارد؛ مثل فرهنگ ايثار و شهادت. مي خواهم بگويم الآن در پايان دهه سوم و آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامي ايران فرهنگ ايثار و شهادت چقدر براي ساخته شدن اين ضروريت دارد؛ حالا چه در حوزه قدرت، چه در حوزه سرمايه اجتماعي، چه در حوزة حفظ روحيه اخلاق عمومي جامعه، چه در حفظ مبادي ديني و اعتقادي؟ خدمت شما عرض كردم كه انقلاب ما با بحث ايثار و شهادت به پيروزي رسيد. رهنمودهاي بيداري ها و آگاهي ها بود كه جوان هاي ما را به سمت جهاد و شهادت فراخواند. يعني اگر جهاد و شهادت نبود، مردم از خانه ها بيرون نمي رفتند تا مقابل گلوله ها بايستند. اين جهاد و شهادتي را كه امام به جامعه تزريق كرده بود موجبات فعاليت مردم در انقلاب را فراهم كرد. برخلاف چيزي كه در نهضت ملي شدن صنعت نفت بود كه مصدق مطرح كرد. مصدق به مردم مي گفت از خانه ها بيرون نياييد تا نشان دهم كه من بر اوضاع مسلط هستم. يعني زمينه را براي كودتا فراهم كرد. امام برعكس در خيابان ها، تانك ها مستقر بود و مي گفت بريزيد بيرون و حكومت نظامي را بشكنيد، از آن طرف هم به ارتشي ها مي گويد: ما برادران ديني شما هستيم. به قول ژنرال هايزر كه مي گويد: آيتا لله خميني با استراتژي لبخند و مهرباني ارتش را از دست ما درآورد. هايزر آمده بود ايران تا با يك كودتا بر اوضاع مسلط شود. مي گويد: آيتا لله خميني به دنبال اين بود كه بدون شليك گلوله، ارتش را از دست ما دربياورد و درآورد. لذا مي شود گفت كه شروع انقلاب با جهاد و شهادت بود، ادامه حركت هم با جهاد و شهادت، ايثار، گذشت و فداكاري خواهد بود. اوج اين جريان هم در جنگ تحميلي خود را نشان داد كه ما ده ها هزار شهيد داديم، براي اينكه حاكميت نظام اسلامي را حفظ كنيم. براي اينكه ارزش ها را حفظ كنيم و اين بالندگي الآن و جود دارد و سنگ بناي تمدن را مي گذارد. لذا وقتي ما در مباحث هستها ي عنوان مي كنيم كه يك درصد هم كوتاه نمي آييم و تا الآن هم پيش رفتيم و آقاي احمدي نژاد آمد زد زير كاسه كوزه غربي ها كه جمع كنيد اين حرفها را، اصفهان را راها ندازي كنيد، نطنز را راها ندازي كنيد، آب سنگي را راها ندازي كنيد، بالاتر از سياهي كه رنگي نيست بحث ايثار و شهادت مطرح است. اينها همه بالندگي و پويندگي است. اينكه ما سازنده سدهاي بزرگ هستيم، اينكه ما در ذرات بنيادين حرفي براي گفتن داريم، اينكه ما در مسايل هستها ي بومي شدها يم، اينكه در مسايل پزشكي به چه جايي رسيديم و خيلي مسائل ديگر نشان از قدرت انقلاب ايران است. لذا وقتي از زواياي مختلف نگاه كنيم، مي بينيم كه اين زمينه ها و بسترها
ميت واند انقلاب را جهاني كند. اگر ما قدرشناس انقلاب و امام باشيم، ميت وانيم زمينه ساز ظهور حضرت حجت باشيم. در نهايت مي خواهم بگويم اگر آندره مارلو زماني مطرح مي كرد: در جواني شرق را عرب پيري ديدم كه بر گرده خر خود به خواب ابدي اسلام فرورفته است، همين فرد بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و تحولات و جنبش هاي منطقها ي مي آيد جملها ي مطرح مي كند كه واقعاً تعجب برانگيز است، مي گويد: قرن بيست و يكم قرن مذهب است. مذهبي كه منحصراً از غرب انتقام خواهد كشيد. سپاسگزارم

بسیجی بازدید : 188 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

اشاره در نظريه هاي انقلاب اسلامي ايران محورهايي مانند نقش رهبري، فرهنگ ايثار و شهادت، رسانه و ... از چنان پيچيدگي و گستردگي توأمان برخوردارند كه بررسي آنها به نگاهي چندوجهي از زواياي مختلف كارشناسي نياز دارد. از اين رو در سلسله گفت و گوهاي تخصصي درباره نظريه هاي پيروزي انقلاب اسلامي ايران با كارشناسان تلاش كرديم برخي از اين محورها را از ديدگاه هاي متفاوت ببينيم. چهار محور رهبري و ولايت فقيه، فرهنگ ايثار و شهادت در پارادايم مذهبي، رسانه و نقش زمان و دوره در فرهنگ ايثار و شهادت را از زبان كارشناسان به تفكيك آورده ا يم.
محور اول:
نقش ولايت فقيه و رهبري امام خميني
در پيروزي انقلاب اسلامي ايران
ويژگي هاي امام خميني(ره) به عنوان رهبر بزرگترين وبي نظيرترين انقلاب قرن بيستم را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
1)دكتر اصغر افتخاري(عضو هيأت علمي دانشگاه امام صادق(ع)):
شخصيت هاي برجسته ديني را ميتوان در قالب دو الگوي اصلي از حيث نوع ارتباطشان با نهضت هاي انقلابي دسته بندي كرد: اول، آن افرادي كه رويكرد محافظه كارانه داشته و در عين تقويت ابعاد ديني حيات اجتماعي، معتقد بودند نبايد با قدرت مواجهه انقلابي داشت؛ بلكه بايد عامل كرد و از اين حيث تأثيرگذار باشد. دوم، آن بزرگاني كه انقلاب را به عنوان يك راهكار در تعامل با رژيم- به هنگامي كه به اصلاح آن اميدي نيست- پذيرفته و به آن اعتقاد داشتند. حضرت امام(ره) از رهبران خاص گروه دوم بودند. يعني نه اينكه فقط از حيث نظري اين ايده را قبول داشتند، بلكه در عمل نيز از شجاعت لازم برخوردار بودند؛ افزون بر اين، درايت مديريت آن را نيز داشتند. به عبارت ديگر نظريه دوم در سه سطح قابل تحليل است: 1. اعتقاد به انقلاب داشتن. 2. انقلابي بودن. 3. مديريت انقلاب نمودن. در سطح اول، نظريه پرداز توليد مي شود كه حضرت امام(ره) با ارايه نظريه «ولايت فقيه » اين كار را انجام دادند. در سطح دوم؛«رهبري»توليد مي شود كه ايشان «رهبري » را با همه سختي ها و حساسيت هايش عهده دار شدند. در سطح سوم، سياست توليد مي شود كه امام(ره) با طرح »جمهوري اسلامي «، اين سطح را نيز فعال نمودند. لذا اينكه چرا عليرغم مساعد بودن شرايط، انقلاب در زمان برخي ديگر از مراجع معنا و فعال نشد، به گمان من، به نبود يكي از فاكتورهاي سه گانه بالا نزد آن بزرگان باز مي گردد.
2) دكتر يدالله محمدي(عضو هيأت علمي دانشگاه امام حسين(ع)): در انقلاب ما نقش رهبري بسيار تأثيرگذار و متفاوت است. در انقلاب ما رهبري، هم نقش فرماندهي، هم ايدئولوگ و هم زمامدار را داشت. رهبر ايدئولوگ، كسي است كه روش هاي مبارزه را ترسيم مي كند و تأكيد مي كند چرا نظم موجود بايد خراب شود و نظم جديد چه اهدافي را دنبال مي كند. در واقع ايدئولوگ براي مبارزان مشخص مي كند دنبال چه بايد باشند. اينكه امام مي گويد شاهنشاهي نبايد باشد، براي مردم اين مسئله را تبيين ميكند، دليل مي آورد و حرف هاي قانع كنندها ي هم بيان مي كند. سلطنت را تبيين مي كند.
امام عملكردهاي رژيم شاه را زير سؤال ميب رد، اصلاحات ارضي را زير سؤال ميبرد، كاپيتولاسيون را محكوم مي كرد و دايم سوال مي كرد: آمريكا در ايران چه مي خواهد؟ اسرائيل چه مي خواهد؟ چرا نفت را مي فروشيد و اموال ملت را در آتش مي زنيد؟ مي گفت چرا قلم ها را مي شكنيد؟ چرا قانون اساسي را زير پا گذاشتيد؟ در واقع، از يك طرف زير سؤال بردن مشروعيت رژيم و اينكه چرا بايد اين نظم را خراب كرد مطرح بود و از طرف ديگر غيرديني بودن نظام شاهنشاهي خود دليلي بر انقلاب به شمار مي رفت. امام دنبال ايده آلي به اسم حكومت اسلامي بود كه در واقع در آن، حق و عدالت اجرا شود، به ارزش هاي ديني اهميت داده شود، خواست خدا و حاكميت دين اجرا شود، به واجبات عمل شود و جلوي منكرات گرفته شود. پس رهبري بين ظير و ايدئولوگ انقلاب، نقش مهمي را در اين امر ايفا مي كرد و تنها به مردم تئوري نمي داد و البته خودش هم وارد عرصه مبارزه مي شد. امام 14 سال در تبعيد بود. استمپل، يكي از انديشمندان علوم سياسي در كتابي نوشته بود: آيت ا لله خميني اگر براي رسيدن به هدفش احساس مي كرد لازم است جانش را هم بدهد يك لحظه هم ترديد نمي كرد. او فرد خودساخته ا ي بود. علاوه بر اينكه امام ايدئولوگ بود، فرماندار انقلاب هم بود. فرماندها ي كه در فراز و فرودها شخصاً به ميدان مي آمد و آنچه در ذهنش بود به عين تبديل مي كرد. اگر در نجف اشرف كتاب حكومت اسلامي را نوشت، در 13 - 14 سال بعد عملاً اين حكومت اسلامي را عينيت داد. بنابراين مي شود گفت امام هر سه بحث رهبري انقلاب، رهبري ايدئولوژيك و رهبري زمامدارانه را در خود داشت و توانست به حكومت پهلوي پايان دهد. انقلاب يك متن اجتماعي بود كه امام خلق كرد و توده هايي كه همراهش بودند، اين انقلاب را خلق كردند. انقلاب متن اجتماعي است و امام مؤلف است. نكته جالب اين است كه در بعضي مواقع، مؤلف در حوزة مفسر وارد شده. مؤلفي كه امام بوده و انقلاب را خلق كرده، خودش هم تفسير كرده. اگر بخواهيم انقلاب را تعريف كنيم بهترين تعريف، تعريف امام است. لذا وقتي مي گويد: انقلاب اسلامي انفجار نور بود، هيچ كس زيباتر از اين نمي تواند تفسير كند. اينكه غربي ها درك نمي كنند و در مورد انقلاب ما دچار اشتباه مي شوند و سه دهه درگيرند و نتوانسته ا ند اين انقلاب را از بين ببرند، به لحاظ بحران منابع شناخت نسبت به انقلاب است. هر كس از زاويه ديد خود حرفي زده و چون ابعاد و عظمت اين انقلاب را نشناخته ا ند، مي آيند تحريم اقتصادي مي كنند و جنگ راه مي ا ندازند و... چه اتفاقي مي ا فتد؟ ايراني كه در تمام جنگ هاي 100 سال گذشتها ش شكست خورده، از جنگ با عراق پيروز و سربلند بيرون مي آيد.در همين جنگ بود كه كل دنيا در برابر ما قرار گرفت. با توجه به اين حرف ها ويژگي هاي امام كه چنين انقلاب با عظمتي را رهبري كردند و الگوي تازها ي از رهبري ارايه كردند اين چنين است:
1مرد خودساخته حركت مي كند.
2 افراد را آگاهي مي بخشد.
3 در اين آگاهي بخشي از اسطوره هاي شهادت و ايثار كمك مي گيرد.
4 به تاريخ اشراف دارد و تاريخ سياسي ايران را كاملاً مي شناسد. وقتي كه به دو جناح چپ و راست نهيب مي زند و مي گويد: با هم نزاع نكنيد و اگر اينطور باشيد بر سر انقلاب شما همان خواهد آمد كه بر سر انقلاب مشروطه آمد، نشان مي دهد كه به تاريخ اشراف دارد. چند بار مطرح مي كند كه بر سر انقلاب مشروطيت چه آمد. از مرحوم مدرس استناد مي كند، از رضاخان، از قاجار و... اين نشان مي دهد به تاريخ اشراف دارد و به همين ترتيب زماني كه خودش پيشتاز است، مطرح مي كند: من سينه خود را براي سرنيزه هاي شما آماده كردم، ليكن در مقابل زورگويي هاي شما هرگز...

محور دوم:
مفهوم و فرهنگ ايثار و شهادت
در پيروزي انقلاب
ايثار و شهادت به عنوان يكي از مهم ترين نمادهاي دين اسلام كه بر گرفته از قيام عاشوراست. اين نماد در انقلاب اسلامي ايران چه كاركردهايي داشت و مسئله ايثار به چه شكلي در باور مردم متبلور شد؟
1) دكتر محمدصادق كوشكي(عضو هيأت علمي دانشكده علوم سياسي دانشگاه خواجه نصير طوسي):
وقتي مي گوييم انقلاب اسلامي در ذهن و زبان مخاطب و زندگي مخاطب تغيير ايجاد مي كند يعني مفهومي مي سازد به اسم شهادت. مفهومي كه در زبان فارسي كلمه هست امّا خودش شناخته شده نيست. شهيد به آن معنايي كه حضرت امام خميني(ره) در بيانات متفاوتي توضيح دادند در زبان فارسي نيست؛ قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مطرح است كه امام حسين و يارانشان تنها شهدايي هستند كه ما مي شناسيم، اما اينها خيلي از ما دورند و انقلاب اسلامي فضايي را ايجاد مي كند كه مردم بتوانند شهادت را تجربه كنند. حال اين شهدا اعم است از كساني كه گلوله خوردند، كساني كه در جواني مورد اصابت تير دشمن قرار گرفتند؛ اعم است از كسي مثل شهيد اشرفي اصفهاني در سن 81 سالگي يا شهيد دستغيب كه در 80 سالگي با حركت هاي تروريستي منافقين به شهادت مي رسد، يا اعم است از فاطمه دختر 3 ساله ا ي كه با بمب ناپال به شهادت مي رسد.
ببينيد، اين دختربچه در كانتير تنهاست، كانتينر را به آتش مي كشند و سوختنش را تماشا مي كنند. كلكسيون كامل است. يعني مجموعه، مجموعه ا ي است كه در آن از كودك 3 ساله تا پير مرد 80 ساله حضور دارند. در اين مجموعه انسان است كه مديريت دارد. اين شكل از شهادت را امام به جامعه ما معرفي مي كند و اولين كسي كه براي اين شكل از شهادت آماده مي شود شخص امام است. امام خميني(ره) مي فرمايند: سينه خود را براي گلوله ها و تيرهاي دشمن سپر كرده ا م. اين يعني اينكه من نفر اوّل هستم و نشان داده كه نفر اول است. خيلي به امام گفتند شما تركيه را ترك نكن، اروپا حيات خلوت شاه است و شاه ميتواند با كمك سرويس هاي بيگانه شما را ترور كند. امام بدون هيچ هراسي به فرانسه سفر مي كند. آنجا ايام تبعيد را مي گذارند و در اوج تهديد مي گويند كه هواپيماي امام را خواهيم زد. در اوج تهديد به تهران مي آيد و در مدرسه رفاه و علوي ساكن مي شود. در اوج تهديدات با مردم ديدار مي كند و رسماً نشان مي دهد از چيزي كه نمي ترسد مرگ است. اين فضا است كه مفهوم شهادت را بيان مي كند و عملاً هدف از شهادت وگسترش فرهنگ شهادت اين است كه نخبگان جامعه تعداد و كيفيتّشان افزايش پيدا كند و هر روز به تعداد كساني كه تكليف شرعي خود را مي شناسد و حاضرند براي انجام تكليف شرعي هر علاقه ا ي را زيرا پا بگذارند افزوده شود.
2) علي دژاكام(مدير پژوهش هاي بنيادين نهاد رهبري در دانشگاه ها): اين سوال كه ايثار و شهادت به عنوان يك نظريه در پيروزي انقلاب مطرح بود يا پس از انقلاب به عنوان يك راهكار براي دفاع مقدس برگزيده شد هميشه در مورد ايثار و شهادت مطرح است؟ فكر مي كنم نگاه امام به ايثار و شهادت از همان ابتدا در نظريه انقلاب جاي داشت. مثلاً بيانات سال 42 را كه شما نگاه كنيد متوجه مي شويد انقلاب بدون ايثار و شهادت نميت واند شكل بگيرد. ما اگر قرار است به يك تحولي در جامعه برسيم، اگر قرار است كه ما اسلام را پياده كنيم و به يك انقلابي دست پيدا كنيم، به طور طبيعي بايد ايثار كنيم. در اين ايثار به طور طبيعي شهادت وجود دارد، شكنجه وجود دارد، زندان وجود دارد، تبعيد وجود دارد و خيلي چيزهاي ديگر. يعني حضرت امام كاملاً به اين قضيه واقف بودند و اصلاً نمي توانست غير از اين باشد كه انقلاب صورت بگيرد ولي بحث ايثار و شهادت در آن مطرح نباشد.
اگر بخواهيم به اين مسئله جواب قانع كننده ا ي بدهم بايد بگويم نگاه امام نسبت به مسئله ايثار و شهادت بعد از انقلاب عميقتر و دقيقتر شد و نبايد از فرهنگ جبهه هم در رشد چنين نگاهي غافل شد. امام با مقايسه ا ي كه در مورد شهداي كربلا مي كند، نشان مي دهد كه در فرهنگ ما شهادت يك ارزش است و چون خودش در همين فرهنگ رشد يافته، مروج همين فرهنگ است. لذا در نگام امام از همان ابتدا بحث ايثار و شهادت مطرح است. مبارزاني كه وارد زندان مي شوند، شكنجه ميبينند، امام اين شكنجه ديدن در راه خدا را عبادت مي داند، يا وقتي امام تبعيد مي شود مي گويد: مهم نيست تركيه باشم، عراق باشم يا جاي ديگر. چرا؟ به دليل اينكه همين مسئله را يك ايثار، ارزش و رشد مي داند.
3) دكتر اكبر اشرفي(معاون پژوهشي مركز اسناد انقلاب اسلامي)
: سمبل هاي مذهبي در انقلاب بسيار بروز داشت و پيوند انقلاب با عاشورا بسيار گسترده از چيزي است كه ما تصور مي كنيم. در تاسوعا و عاشورا هم جلوه هاي مذهبي با انقلاب پيوند مي خورد. سمبل پيوند انقلاب با مذهب هم خود رهبر است كه مرجع دين است. او درعين اينكه مرجع دين است، مرجع سياست هم مي شود. وقتي مثلاً امام مي گويد: اي مردم اين كار را بكنيد. مردم نگاه نمي كنند، آيا اين حكم سياسي است يا مذهبي، انجام مي دهند. چون در فرهنگ شيعي و انقلابي دين و سياست از هم جدا نيست. از همه مهمتر اينكه مردم ولايت پذيري خيلي عميقي پيدا كرده بودند و اگر اين حضور گسترده مردم نبود، واقعاً انقلاب پيروز نمي شد. بنابراين با اينكه گروه هاي مختلف در انقلاب مشاركت داشتند؛ اما اثرگذاري و نقش شان به اندازه ا ي نبود كه بتوان تأثيري براي آن قايل شد، زيرا هم اسناد نشان مي دهد و هم اثرگذاري ها نشان مي دهد و هم به راحتي سمبل هاي استفاده شده در انقلاب مشخص مي كند.

4) دكتر يدالله محمدي(عضو هيأت علمي دانشكده علوم سياسي دانشگاه امام حسين(ع):
امام از زاويه اي وارد شد كه رمز پيروزي و بالندگي انقلاب ماست و آن بحث فرهنگي و بيداري بود. امام معتقد بود كه اگر ملت ها بيدار شوند خودشان حركت مي كنند و اگر حركت كنند، سرنوشت خود را خودشان تعيين مي كنند. امام در واقع تأكيدش اين بود كه برويد سراغ ملت ها، ملت ها را بيدار كنيد، سراغ دولت ها نرويد. امام سراغ توده ها مي رود و مي گويد اگر توده ها را بيدار كنيد اين توده ها حركت مي كنند و رژيم هاي نا اهل را از تخت به زير مي كشند. نكته ديگر اين است كه امام در واقع ملت را سر دوراهي قرار داد. بحث جهاد و شهادت را مطرح كرد، اسوه ها و اسطوره هاي تاريخي را مطرح كرد. به ملت مي گفت شما كه مي گوييد كاش صدر اسلام بود، كاش زمان كربلا بود بدانيد: كل يوم عاشورا و كل ارض كربلاست. يعني صراحتاً به ملت مي گويد اين گوي و اين ميدان، بسم الله... مي گويد شما تصور نكنيد كه رژيم ملعون پهلوي از رژيم يزيد بهتر است. يعني اين رژيم را در حد رژيم يزيد قرار مي دهد و مي گويد: كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا. بحث جهاد و شهادت را براي مردم مطرح مي كند، اسطوره هاي تاريخي را مطرح مي كند. امام ساده زيستي حضرت علي(ع) را در مقابل ريخت و پاش ها و حيف و ميل ها و ابتذال هايي كه در كشور ايجاد كرده بودند مطرح مي كند. بعد اسطوره دومي كه امام مطرح مي كند، اسطوره جهاد و شهادت است. امام براي مردم روشن مي كند كه سيدالشهداء(ع) چگونه در برابر ظلم قيام كردند و بعد تأكيد مي كند كه سيدالشهداء دنبال اين بود كه حكومت تشكيل دهد، حكومتي اسلامي با معيارهاي جدش پيامبر.

محور سوم:
نقش رسانه در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
به عنوان يكي از عوامل پيروزي انقلاب
همراه كردن توده هاي مردم با جريانات تفكري امام خميني(ره) نياز به شبكه عظيم رسانها ي داشت كه در اختيار امام نبود. امام نه رسانة خاصي داشت نه تريبون عمومي كه بخواهد از مجراي آن پيام هايش را منتقل كند. گاه منبرهايي هم كه مي رفتند با تدابير امنيتي بالايي همراه بود، براي همين قبل از اينكه جريان انقلاب جدي شود، خيلي با احتياط و ملاحظه كاري همراه بود. شبكه اطلاع رساني امام براي اينكه توده مردم را همراه كند چه شبكه هايي بود و چطور توانستند اين شبكه ها را در ميان مردم گسترش دهند؟ به نظر شما ديدگاه هاي رسانها ي امام به خصوص در ترويج فرهنگ و روحيه ايثار و شهادت چگونه بر جريان انقلاب تأثير گذاشت؟
1) دكتر منوچهر اديبان (معاون پژوهشي مركز تحقيقات و پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي):
اجازه دهيد پيش از ورود به اين موضوع به عنوان مقدمه نگاهي به وضعيت رسانه ا ي جهان در دوره تاريخي انقلاب بيندازيم. دوره اي كه انقلاب اسلامي در آن شكل گرفت، دنيا شاهد تحولات بزرگي بود. در واقع انقلاب ايران همزمان بود با مجموعه ا ي از حوادث و اتفاقات كه بخشي از آن را در قدرت يافتن رسانه ها و نقش تعيين كننده آنها در معادلات جهاني بايد جستجو كرد. براي همين بهتر است نگاهي به جو رسانه اي آن دوران بيندازيم. در سال هاي دهه 70 ميلادي جرياني از طرف كشورهاي جهان سوم به وجود آمده بود كه به جريان آزاد اطلاعات و جريان حاكم رسانه اي غرب معترض بود. حجم قابل توجهي از ادبياتي كه به انتقاد از سلطه خبري و رسانها ي غرب پرداخته بود. از طرف ديگر جرياني كه منتقدان ارتباطي شروع كرده بودند مجموعا نشان مي دهد جريان رسانه اي غرب جرياني با سلطه همه جانبه و عميق بود. اين ها دلالت دارد بر اينكه دوره 1970 رسانه هايي كه در كشورهاي سلطه گر، جريان اخبار و اطلاعات را به سمت كشورهاي جهان سوم مثل ايران روانه كرده بودند، جريان ساده و سطحي نبود. بلكه جريان معرفتي عميقي در همان دوره شكل گرفت. اين كاربرد رسانه هم قبل از اين زمان يعني در دهه 60 - 1950 در عرصه هاي اقتصادي، سياسي و... رواج پيدا كرده بود كه در دهه 70 به اوج تكامل خودش رسيد. درنهايت در دهه 1980 با شكست اين جريان رسانها ي جريان خبري آزاد غرب عليرغم تلاش كشورهاي جهان سوم از طريق نهادهاي بين المللي از جمله سازمان ملل و... حاكم شد. اگر سرآغاز نهضت انقلابي امام خميني را سال 1341 و اعتراض ايشان به لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي بدانيم و بخواهيم تصويري از رسانه ها در اين دوره ارائه كنيم بايستي به وجه دولتي و بداخلاقي رسانه ها به عنوان مهمترين ويژگي رسانه ها و عليا لخصوص روزنامه ها در اين دوره اشاره كرد. در واقع در نشريات اين دوره مهمترين موضوع زندگي خصوصي هنرمندان، خوانندگان و اشرافيت مذموم طاغوتي بود. نشريات روزانه كيهان و اطلاعات در اين زمان هيچگاه مسائل اساسي و اجتماعي را مورد توجه قرار نمي دادند. اين فضا البته متاثر از كودتاي 1332 و خفقان پس از آن بود. سركوب و اختناق ساواك نيز اين وضعيت را تشديد مي كرد. دو عامل ديگر كه موجب انحطاط رسانه ها در اين دوره شده بود، يكي عدم روزنامه نگاران مسئول و متعهد بود و دوم انتقادناپذيري دولتمردان و حساسيت شديد آنها در قبال انتقادات مطبوعات و رسانه ها.
در نگاه كلان، اين رسانه ها تداوم جرياني بود تا سلطه رسانه اي غرب بتواند حوزه هاي خودش راگسترش بيشتري بدهد. انقلاب ايران در چنين جو رسانه ا ي به وقوع پيوست. البته برخي نظريه پردازان معتقدند در اين دوره انقلاب ايران نشان دهنده سلطه نوع خاصي از رسانه هاست. مي گويند: رسانه هاي سنتي بر رسانه هاي مدرن غلبه كردند. اما من فكر مي كنم ايران همچنان كه اساسا سرآغاز يك انقلاب داخلي و تلألو يك انقلاب بين المللي در حوزه معرفتي و فرهنگي و سياسي و اقتصادي و... بود، دستخوش يك انقلاب ارتباطي و رسانها ي به حساب مي آيد. و عميقا معتقدم انقلاب ايران در برابر تمامي نظريات و پارادايم هاي رايج موجود در جهان خودش فتح باب يك پارادايم نوين ايراني است. بنابراين انقلاب ايران را مي توانيم به عنوان يك انقلاب رسانها ي نه در ايران بلكه در سراسر جهان شناسايي كنيم. فضاي حاكم بر مطبوعات و در رسانه هاي آن دروان متاثر از سياست هاي غربگرا، و سركوب گرانه ساواك بود. به همين دليل همچنانكه بخشي از رسانه ها سرگرم ترويج مظاهر و مدهاي دنيايي مدرن بودند طيف ديگري از رسانه ها، به ويژه راديو و تلويزيون كه تازه پا به عرصه فعاليت گذارده بودند به جهت دهي افكار عمومي براي توجيه اهداف رژيم پهلوي و امپرياليسم آمريكايي ميپرداختند و البته در جهت تغيير باورها و اعتقادات اسلامي مردم و مرجعيت مذهبي تبليغات وسيعي را تدارك ديدند. تخطئه و تخريبي كه اين رسانه ها با عناويني همچون «ارتجاع سياه» مخالفين ترقي و پيشرفت و مانند آنها عليه مراجع شكل دادند از اين جمله است. حضرت امام نسبت به توليدات
محتوايي رسانه ها حساسيت داشتند و هم به عنوان انتخاب رسانه صحيح در نظام ايران دقت كافي مي كردند. به واسطه جريان حاكمي كه بر جو رسانه ا ي كشور وجود داشت، شرايط براي ورود امام نبود كه از طريق آن تبليغات خودشان را انجام دهند. شايد در آن زمان اگر امكان تأسيس راديو و تلويزيوني خصوصي براي امام وجود داشت در اين امكان درنگ نمي كردند. با توجه به جو رسانه اي آن زمان ايشان روي آوردند به بهره برداري كامل از مجموعه محتواي سنتي در ايران. اين شبكه ارتباطات سنتي قوي از طرف روحانيت سراسر كشور وجود داشت و امام به خوبي از آن بهره بردند. ايشان در گسترش ايدئولوژي اسلامي و تفكر انقلاب از طريق اين شبكه اقدام كردند. در كنار اين قضيه نظريه پردازان مي گويند: انقلاب ايران انقلاب شبنامه و كاست است، يعني انقلاب رسانه هاي سنتي بر رسانه هاي مدرن. اين جريان مربوط مي شود به سال هاي انتهايي انقلاب، اما زير سازي انقلاب مستلزم يك ارتباط رو در رو و گفتاري بود كه همان شبكه سنتي توانست كمك كند. در حقيقت همان روحانيوني كه با استفاده از منبر در هسته اين ارتباط سنتي توانستند شرايط را فراهم كنند تا بعد از آن وسايل ارتباطي نوين سبقه رهبري امام را محقق كند.
نكته جالب اينكه شخصيت رسانه ها تحت تأثير تعريف امام قرار گرفته بودند. از اين جهت ما نياز به مطالعه داريم تا نقش رسانه را در آن زمان بازتعريف كنيم. بايد گفت: ديدگاه اسلامي امام مبني بر آگاهي بخشي وسيع به عموم مردم و شكستن سلطه رسانه ا ي غرب از اولين دلايل عوض شدن اين تعريف است. اگر در 4- 5 سال اخير مي بينيم نقش استكبار ستيزي و مقابله با سلطه غرب در رسانه ها به وجود آمده يكي از دلايلش همين نظريه هاي رسانه اي امام است. ما در جنگ اخير غزه ميب ينيم رسانه هاي غربي سكوت برنامه ريزي شده اي را تدارك ديده بودند تا در غلفت دنيا به قتل عام مردم مظلوم بپردازند. واقعا چه اتفاقي افتاد كه رژيم صهيونيستي از مواضع خود عقب نشست؟ جز اين كه برخي رسانه ها مثل العالم در نقش رسانه هاي آلترناتيو ظاهر شدند. وقتي اخبار جنايات منتشر شد حتي بي بي سي نتوانست ساكت بماند. تيزهوشي امام براي به كارگيري رسانه ها خيلي بالا بود. جرياني با عنوان برائت از مشركين در موسم حج شكل مي گيرد كه بزرگترين رسانه در جهان است.
به نظر شما كجا امام مي توانست با عموم مردم ارتباط برقرار كند؟ آن هم در دوره اي كه از خاطرات مسئولان رده بالاي كشورهاي جهان سوم مي بينيم كه تصميمات روزشان را با اخبار خبرگزاري هاي غرب تنظيم مي كردند. شنيدم وقتي مسئولان به ايران مي آمدند با خودشان قوطي كنسرو مي آوردند كه مبادا غذا نداشته باشند. اين نشان مي دهد كه تحت تأثير بودند. بنابراين رسانه در نظر امام ابزاري است كه باتوجه به اهداف او مي تواند تغيير كند و بازتعريف شود.ما در فرهنگ عاشورا مي بينيم سيدالشهدا با شهادت خودشان و يارانشان به عنوان يك رسانه عمل كردند و اسلام را از معرض نابودي نجات دادند. عاشوا مجموعه ا ي از رسانه هاست. چرا ما در گسترش فرهنگ عاشورا بر بعد احساسي تأكيد مي كنيم؟ چرا سخنراني هايي را كه حضرت زينب انجام دادند تا اين حد مهم است؟ امام سجاد در صحيفه سجاديه مي گويد: من فرزند اهل بيتم. اين جمله معناي رسانه ا ي دارد.

2) دكتر علي مرشدي زاد( عضو هيأت علمي دانشكده علوم سياسي دانشگاه شاهد)
نيروهاي انقلابي معمولاً براي اينكه بتوانند مردم را بسيج كنند به ابزار نياز دارند، به شبكه نياز دارند و به سازمان نياز دارند. اين بسيج كردن نياز به ايدئولوژي و رهبري دارد كه همه اينها بعضاً سازمان بسيج را در انقلاب ها شكل مي دهد. در شوروي سوييت ها به وجود مي آيند. در برخي انقلاب ها از سازما ن هاي موجود استفاده مي كنند؛ سازمان هايي كه براي مقاصد ديگري شكل گرفتند. مثلاً در چين مائو از سازمان هاي روستايي استفاده كرد. مهمترين سازماني كه در انقلاب ايران در خدمت قرار گرفت مساجد بودند. همانطور كه گفتم از دوره قاجاريه به اين طرف شبكه روحانيت تقويت شد و تا دورترين روستاها امتداد پيدا كرد. اين پيوند شبكه ا ي خيلي راحت ميتوانست پيام ها را منتقل كند و پيام امام، چه در نجف، چه در پاريس از طريق اعلاميه به ايران آورده مي شد يا از طريق تلفن خوانده مي شد، ضبط مي شد، پياده مي شد و مي بينيد كه طولي نمي كشد پيام انقلاب در يك روز به دورترين روستاها ارسال مي شود. اين مهمترين ابزار يا سازماني است كه روحانيت از آن استفاده كرد.
3) دكتر محمدصادق كوشكي(عضو هيأت علمي دانشكده علوم سياسي دانشگاه خواجه نصير طوسي):
انقلاب اسلامي تنها انقلابي است كه ابزار انقلابيون سلاح، مهمات و... نيست؛ كتاب، اعلاميه و نوار است. بله، دقيقتر بگوييم، انقلابي كه نمادش در رسانه هاست، انقلابي كه وقوعش در ذهن، زبان و در زندگي مردم است. چرا در ذهن مردم است؟ زيرا تصّوراتي از اين دست كه ما محكوم به تقديريم، ما قادر به تغيير نيستيم، ما كوچكتر از آنيم كه تغيير ايجاد كنيم، ما نميتوانيم و نمي شود را مي شكند. اين را چنان متحول مي كند كه جامعه مخاطب ايراني مسلمان، احساس قدرت مندي مي كند و به هيچ عنوان احساس رعب و وحشت نمي كند و اين احساس قدرتمندي برخواسته از تعقل است؛ حس كورنيست. چون اگر حس كور بود نميت وانست از سال 41 تا 57 دوام بياورد و هر روز قدرتمندترشود. در زبان مردم تغيير ايجاد مي كند چون زبان مردم نه به معني كلمات و واژگان، بلكه به معني عرصه ا ي است كه آن تفكر مطرح مي شود. يعني فكر جايي عرضه مي شود كه آن عرصه زبان است. مفاهيم جديدي مانند مستضعفين، مستكبرين و حتي كلماتي مثل شهادت، جانبازي مفاهيمي ايجاد مي كنند كه به دليل انقلاب در زبان ما شكل گرفت. كلمات شهيد، جانباز، مستضعف و مستكبر، قبلاً بودند امّا خالي از بار مفهومي كه انقلاب به آن مي دهد. امام در مقطعي مي آيد كه همه از امپرياليسم صحبت مي كنند، از توده ها، پرولتاريا، از خلق و از كارگر. امام مي آيد و واژه مستضعف، مستكبر و استكبار جهاني را به كار ميبرد. امام به جاي واژه هايي مثل جهان سوم، جهان اوّل، توسعه يافته، عقب مانده و امپرياليسم، واژه هايي مانند ملت هاي مستضعف و محروم، ملت هاي ستم كشيده، پا برهنه هاي مغضوب ديكتاتورها را مطرح مي كنند. در واقع امام از ادبيات ديني استفاده مي كنند.
تحول در زبان يعني اينكه منبع معني جامعه متفاوت مي شود. جامعه منبع معاني جديدي پيدا مي كند و تحول در زندگي مردم به وجود مي آيد. اهداف مردم از زندگي و معناي مردم از زندگي متفاوت مي شود و در مسير انقلاب از 41 تا 57 و به دنبال آن در تداوم انقلاب در طول سال هاي جنگ و ادامه آن و حتي افق هاي بينا لمللي انقلاب بوسني، افغانستان، كشمير و... ادامه ميي ابد.

محور چهارم:
تأثير دوره و زمان در بروز و تجلي فرهنگ
ايثار و شهادت و رابطه آن با نقش رهبري در
انقلاب
قبل از اينكه انقلاب اسلامي پيش بيايد، بحث انقلاب مشروطه مطرح است. آيا انقلاب مشروطه پيش زمينه اي براي انقلاب بود يا خير؟ در مورد همين مسئله، تاريخ نشان داده كه در زمان قاجار به خصوص ناصرالدين شاه، ظلم و ستم رواج بيشتري از دوران پهلوي داشته، اما در آن دوره انقلابي رخ نداد ؟
1) دكتر محمدصادق كوشكي(عضو هيأت علمي دانشكده علوم سياسي دانشگاه خواجه نصير طوسي):
مشروطه در واقع حركتي بود از جانب مردمي كه جانشان از ظلم به لب رسيد. مردم عصيان زده و ستم كشيده كه نا رضايتيشان از وضع موجود را به نمايش گذاشتند، هيچكدام افق مطلوبي را نميت وانستند ترسيم كنند. يعني فقط مي دانستند چه چيزي نمي خواهند ولي نمي دانستند چه مي خواهند و طبيعتاً اين حركت كه اسمش را انقلاب هم نمي شود گذاشت به معناي واقعي كلمه چون دگرگوني در جامعه ما ايجاد نكرد يك خيزش عمومي، يك شورش يا عصيان عمومي بود، تنها تأثير اساسي ا ش اين شد كه يك مقدار زمينه را براي استبدادستيزي در جامعه ما هموار كرد و مردم احساس كردند مي شود عليه شاه حركتي كرد، مي شود براي تغيير سرنوشت تلاش كرد و ما محكوم به تقدير نيستيم. تنها تحول اين بود. بله، شكست مشروطه از اين نظر مطرح است كه جامعه مشروطه منجر به هيچ تحولي در جامعه نشد. صرفاً همان فضاي ذهني را ايجاد كرد كه آدم ها ميت وانند و حق دارند براي تغيير سرنوشتشان تلاش كنند؛ نه اينكه موفق باشند، همين.
تحولي بود در عرصه ذهني، ولي در عرصه واقعيت تحولي اتفاق نيفتاد. جنبش ملي شدن نفت صرفاً يك حركت بود، با پس زمينه هاي ظلم ستيزانه و استعمارستيز. به اين خاطر كه مي خواست دست بيگانه را از سرزمين مسلمانان كوتاه كند حركت ضداستعماري بود، چون يك نوع اعتراض بود عليه نيروهاي سنگين غربي و حضور 200 ساله دولت هاي غربي كه بعد از صفويه وارد ايران شدند و در دوره قاجار خودشان را به شكل جدي به ايران تحميل كردند. عذمي خواهم كه مجبورم اين واقعيت تلخ را يادآوري كنم ولي اعتراضي بود به حضور بيش از 150 ساله انگليسي ها و اينكه مناسبات ظالمانه ا ي در خصوص پديده نفت در ايران رقم زده بودند؛ امّا اين حركت هم به آن توفيقي كه بايد، نرسيد. البته نفت ملي شد، اما بعد از مدتي كوتاه خيلي سريع بحث ملي شدن صنعت نفت با قراردادهاي جديد منتفي شد. در واقع باز هم سود برنده اصلي، ملّت ايران نبود.
2) دكتر اصغر افتخاري(عضو هيأت علمي دانشگاه امام صادق(ع)):
در مورد ناصرالدين شاه به سادگي نميت وان چنين حكمي صادر كرد. به عبارت ديگر دوره حيات ناصري را بايد به دو مقطع اصلي تقسيم كنيم. در مقطع نخست شاهد اجراي يك الگوي اقتداري (هم در حوزه سخت افزاري و هم در حوزه نرم افزاري) هستيم كه در تحولات سياسي-اجتماعي ايران امثال «جان فوران »به آن اشاره دارند. همين رويكرد است كه جوانه هاي هر گونه حركت اصلاحي- انقلابي را مي خشكاند. اما در مقطع دوم، عملا شاه ناصري دچار افول شده و ميبينيم كه بيشتر بنيادهاي سخت ا فزارانه ا ش را مدنظر قرار مي دهد. در گذار به دوران بعدي نه تنها توان نرم ا فزاري بازتوليد نمي شود، بلكه همان توان سخت ا فزاري هم بنا به دلايل متعدد رو به زوال مي رود و زمينه مساعد براي يك حركت انقلابي فراهم مي شود. البته توجه داشته باشيد كه ما هنوز از نقش مهم و تأثيرگذار«رهبري در انقلاب » و «سازمان حامي آن »سخن نگفته ا يم كه در انقلاب اسلامي ايران نيز به نحو چشمگيري ايفاي نقش كرد و حتي در جريان مشروطه هم باز شاهد جايگاه حساس آن هستيم.


منبع: فصلنامه فرهنگي و پژو هشي شاهد انديشه/ شماره 7/ ويژه فرهنگ ايثار و شهادت در نظريه هاي انقلاب و امام

بسیجی بازدید : 208 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

شك نيست كه ايران در يكصد سال اخير شاهد تحديد آ زاديهاي مشروع مردم، ضعف حكومتها در هدايت صحيح جامعه، اتخاذ سياستهاي ضد ملي و وابستگي دولت به بيگانگان بوده است. اين رويكرد منجر به عقب ماندگي مفرط سياسي و اقتصادي شده است. در اين ميان مورخاني بوده اند كه خيانتها را افتخار، ضعفها را نقاط قوت، انحطاط فرهنگي را تعالي هنري و سير ورشكستگي كشور را حركت به سوي دروازه هاي تمدن بزرگ لقب داده اند.فريب اين گونه تبليغات دروغين را خوردن، به اندازه پذيرش آثار مورخاني كه گذشته را به طور مطلق نفي مي كنند و همه دستاوردهاي تاريخ كشور را به زير سؤال مي برند خطا و زيان بار است. چرا كه خدشه دار كردن دستاوردهاي مثبت تاريخي همواره موجب تهي كردن پشتوانه فرهنگي يك ملت شده و دانسته يا ندانسته راه را براي تهاجم فرهنگي بيگانگان باز مي گذارد. بزرگنمايي و افراطي نگري در تاريخ به اندازه اغماض هاي بيجا و برخوردهاي تفريطي و انفعالي، زيان آور است و هر دو، جامعه تشنه حقيقت را به گمراهي مي كشاند در حالي كه واقع گرائي، حقيقت بيني و دقت توأم با صداقت يك مورخ، سرمايه ارزشمندي است كه همه جا وي و آثارش را از گزند خطا و خيانت و انحراف مصون مي دارد. اين دقت و تأمل بويژه در بررسي رويدادهاي سه دهه اخير اهميت بيشتري دارد. پرونده تحولات 30 سال اخير، حركت به سوي استقلال، حاكميت ملي و ناوابستگي اما در بستري مملو از نشيب و فرار و افت و خيز بوده است. آن حركت پديده اي مثبت و اين دست اندازها عوامل منفي و بازدارنده بوده است. توجه به يكي از اين دو پديده بدون در نظر گرفتن ديگري، تصويري غير واقعي از انقلاب به دست مي دهد.
پس از پيروزي انقلاب، نويسندگان فراواني تلاش كردند در جايگاه مورخ، به ارزيابي تحولات ايران بپردازند. فراماسونها، ليبرالها، سلطنت طلبان، كمونيستها، ملي گرايان و صهيونيستها، از جمله كساني بودند كه درباره انقلاب اسلامي قلم زدند و آثار خود را انتشار دادند.در اين ميان، دسته جديدي از تاريخ نگاران، همزاد با نهضت امام خميني شكل گرفتند و پرونده رخدادهاي انقلاب را به دور از حب و بغض هاي سياسي، همانگونه كه به وقوع پيوستند به رشته تحرير درآوردند. فعاليت اين دسته از مورخان باب جديدي به روي نسل كنجكاو گشود تا با مطالعه آثار آنها تصوير واقع بين تري از تحولات انقلاب را روياروي خود ببينند.
ويژگي تاريخنگاري انقلاب اسلامي، آشنائي با آثار و دستاوردهاي اين سبك از واقعه نگاري، ميزان توفيق، موانع كار و جايگاه آن در عرصه تاريخ پژوهي داخل كشور، سئوالاتي است كه پاسخ آنها براي ارتقاء آگاهي نسل جوان ضرورت بنيادين دارد.
براي دريافت جواب اين سؤالات به سراغ تعدادي از مسئولان سازمانها و مؤسسات تاريخ پژوهي رفتيم و نظرات آنان را جويا شديم. عبدالمجيد معاديخواه رئيس بنياد انقلاب اسلامي. هدايت الله بهبودي رئيس دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، روح الله حسينيان رئيس مركز اسناد انقلاب اسلامي، دكتر عباس سليمي نمين رئيس دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران، محمد جواد مرادي نيا مدير گروه تاريخ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، سؤالات مذكور را پاسخ دادند. با هم جوابهاي آنان را مي خوانيم:

اظهارات دكتر عباس سليمي نمين رئيس دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران :
به عقيده من توانمندي خاصي كه بتواند عظمت تحول انقلاب را بيان كند، «تاريخ نگاري انقلاب اسلامي» ناميده مي شود. كساني كه اين عظمت را بشناسند و قادر باشند جريانهاي مخالف اين عظمت را در داخل و خارج كشور شناسائي كنند و در برابر آن موضع داشته باشند تاريخ نگار انقلاب اسلامي هستند.تاريخ نگار انقلاب اسلامي كسي است كه هم قادر به تبيين عظمت انقلاب باشد و هم بتواند فعالان نقطه مقابل اين عظمت را بخوبي شناسائي كند و عملكرد آنها را خنثي كند.من اميدواريم كه در آينده بتوانيم اين قابليت را در عرصه تاريخ نگاري انقلاب اسلامي ايجاد كنيم ولي تا رسيدن به آن ايده آل، فاصله زيادي داريم. ما هنوز آن توانائي ها و قابليتها را نتوانسته ايم ايجاد كنيم.
ما با ظهور تاريخ نگاري انقلاب اسلامي در عرصه تاريخ نويسي، ضرورت بازنويسي تحولات تاريخ معاصر ايران را شديداً احساس مي كنيم. زيرا مسئوليت تاريخ نويسي تاكنون بر عهده جريانهاي خاصي بوده است. كساني كه تا سالهاي قبل از انقلاب تاريخ معاصر ايران را مي نوشتند، غالباً وابسته به صهيونيسم بوده اند. ما پس از انقلاب تنها به اين منابع تاخته ايم ولي خود مبدأ تاريخ نويسي جديد براي استفاده پژوهشگران نشده ايم. ما توليد نكرديم و حتي در مقام نقد علمي قوي منابع قبل از انقلاب هم بر نيامديم و آنها را جريان شناسي نكرديم. ما بررسي نكرديم كه چرا منابع اكثر مورخين قبل از انقلاب يكسان است و چرا همه آنها با يك روايت واحد و بدون تشكيك مي نوشته اند. ما در سالهاي بعد از انقلاب مواردي را داريم كه براي مثال هنوز 5 سال از يك رويداد نگذشته ماهيت روايت ها را دچار تغيير مي بينيم چطور است كه تاريخ تحولات ايران باستان در همه متون تاريخي ما يكسان است و گوئي آبشخور همه آنها يك منبع است. ما منبع شناسي نكرديم. آقاي عبدالحسين زرين كوب در كتاب خود به نام «ايران بعد از اسلام» با صراحت اعتراف مي كند كه وي و تعداد ديگري از مورخان كه ايشان نام آنها را نيز مي برد مبناي تاريخ نگاري شان از اسلام، ضديت با اعراب است. سؤال اين است منشأ اين برداشت و منبع چنين نتيجه گيري چيست؟ ما در اين زمينه منبع شناسي نكرديم. البته جرأت تشكيك كردن و ترديد كردن در نسل جديد پيدا شده و اين مهم است ولي ابتداي كار است و واقعاً گام مؤثري در صحنه عمل هنوز برنداشته ايم.
در زمينه خاطرات رجال، توليد انبوه صورت گرفته ولي مهم جريان سازي است كه انجام نشده است. ما نتوانسته ايم آثاري را خلق كنيم كه «طول موج» ايجاد كند. سرمايه گذاري كرده ايم ولي اين سرمايه گذاريها متوجه توليد آثار بر جسته اي نشده كه بتواند نسل جوان را قانع كند و آثار تعيين كننده در برداشته باشد.عمده موانع تاريخ نگاري انقلاب اسلامي، متوجه مشكلاتي بوده كه در استفاده از اسناد وجود داشته است. ما بعد از پيروزي انقلاب بايد در اندك زماني مي توانستيم انبوه اسناد موجود در منابع اسنادي كشور را منتشر سازيم ولي نتوانستيم. دلائل عمده اين مشكل عبارتند از:
1ـ بسياري از سازمانها و منابع اسنادي كشور، خود را صاحب و مالك اسناد مي دانند و اجازه استفاده از آنها را به كسي نمي دهند. اين احساس تملك غير قانوني است. آنها مي توانند شيوه ها و راهكارهاي استفاده جامعه از اين اسناد را تعيين كنند ولي نبايد خود را صاحب آنها بشمارند.
2ـ بي توجهي بعضي سازمانهاي دارنده اسناد به ارزش و اعتبار آنها. چرا بايد اسناد مهم ما در گوني توي انبار اداره دخانيات باشد كه هم مورد تعرض موشهاي معمولي و هم موشهاي هوشمند! قرار گيرد.
3ـ سرقت اسناد . بسياري از اسناد مهم كشور زماني وجود داشته و الآن سر به نيست شده اند. اينها آفاتي هستند كه متوجه اسناد مهم كشور بوده و موانع عمده تاريخ نگاري كشور محسوب مي شوند.
4 ـ جعل سند. سندسازي و جعل سند توسط همانهائي كه دست به سرقت اسناد و از بين بردن آنها مي زنند ، از ديگر خطرها و موانعي است كه تاريخ نگاري انقلاب اسلامي مبتني بر اسناد را تهديد مي كند.

اظهارات حجت الاسلام والمسلمين عبدالمجيد معاديخواه رئيس بنياد تاريخ انقلاب اسلامي

«تاريخ نگاري انقلاب اسلامي»از نگاه صاحبنظران من آنچه را كه در كشور ما به عنوان «تاريخنگاري انقلاب اسلامي» شناخته شده، چيزي بيشتر از يك «منبع نگاري» نمي دانم. ما تنها منابعي را براي استفاده تاريخ نگاران جمع آوري كرده ايم. حتي تاريخ شفاهي هم كه ما در اين زمينه فعاليتهائي كرده ايم، باز رواياتي هستند براي كار تاريخ نگاري. كار عمده ما يا انتشار اسناد بوده يا خاطره.
مشكل عمده ما در زمينه تاريخ نگاري، بي توجهي به تخصص «روش شناسي» است. يك مورخ وقتي مي خواهد وارد حوزه كار تاريخ نگاري شود و گذشته را مكتوب كند، شرط توفيق وي در كار اين است كه بتواند چارچوب مورد نظر خود را در تاريخ ابتدا تنظيم و بازسازي كند اين تنظيم خود يكي از شاخه هاي روش شناسي است. شما به هنگام مطالعه يك رويداد، اگر سابقه آن را ندانيد ممكن است جور ديگري آن را بفهميد. براي مثال مقاله اي كه راجع به «اصلاحات» است ممكن است مطالعه آن خشم عده اي را برانگيزد و عده ديگري كه سابقه اين اصطلاح سياسي در كشور ما را نمي دانند با عنايت به مفهوم اصلاح طلبي آن را پديده مثبتي بدانند. پس تنظيم و بازسازي زمينه يك بحث تاريخي، به عنوان يكي از موضوعات محوري در دل بحثهاي روش شناسي، براي فهم آن بحث ضرورت اساسي دارد.
با اين همه در دو حوزه انتشار اسناد و تاريخ شفاهي كارهاي قابل توجهي انجام داده ايم. ولي قطعاً تاريخ نگاري انقلاب اسلامي در اين دو حوزه خلاصه نمي شود و كارهاي اساسي ديگري هم هست كه هنوز انجام نداده ايم. مثلاً روي موضوع جامعه شناسي تاريخي انقلاب هيچ كاري صورت نگرفته است. ريشه اين بي توجهي نيز به عقيده من جدي نگرفتن موضوع روش شناسي است كه حتي دانشگاههاي ما هم به اين مقوله نمي پردازند.
جالب است بدانيد در بزرگترين كتابخانه جهان كه كتابخانه كنگره آمريكا است، 700 نوع كتاب تنها در زمينه «روش شناسي تاريخي» به ثبت رسيده است.در مورد اطلاع رساني هم كارهاي خوب ولي ناتمام داشته ايم. ما در زمينه كتاب شناسي و منبع شناسي فعاليتهائي داشته ايم و در نظام تحقيق، تقريباً راه تحقيق را هموار كرده ايم. هر چند كه با مشكلات زيادي مواجه بوده ايم.يكي از مشكلاتي كه در مسير كار تاريخنگاري انقلاب اسلامي وجود دارد موضوع بيطرفي است. در حوزه تاريخ نويسي، بيطرفي تعريف نشده است. چگونه تاريخ را بنگاريم كه متهم به نقض بيطرفي نشويم. ما مي خواهيم درباره انقلاب اسلامي تاريخ نگاري كنيم. همه ما متعهد به انقلاب و طرفدار انقلاب و امانت دار آن هستيم. همين تعهد و طرفداري يا امانت داري، نقض بيطرفي است مرزهاي بيطرفي در تاريخ نويسي روشن نشده است.
در حوزه تاريخ نگاري انقلاب اسلامي اگر بخواهيم وقايع نگاري كنيم يك تعريف دارد، اگر بخواهيم كار تحليلي كنيم يك تعريف دارد. اگر جامعه شناسي تاريخي انقلاب را مد نظر قرار دهيم، يك تعريف دارد. بنابراين تعريف مطلقي را نمي توان درباره تاريخ نگاري انقلاب ارائه كرد.آيا مخاطب امروز ما مي پسندد كه مثلاً بگوئيم در فلال جا حق با بني صدر بود و يا در آن موضوع بخصوص نظر بختيار درست تر بود؟ اگر نگوئيم، آيا صداقت در بيان را نقض نكرده ايم. همه متوليان تاريخ اين مشكل را دارند تاريخ نويسان غربي هم به اقتضاي «منافع ملي» يا هر قالب ديگر، بخشي از حقائق را نمي گويند. تكليف اين مرزها بايد روشن شود.

اظهارات هدايت الله بهبودي رئيس دفتر ادبيات انقلاب اسلامي
هر دوره اي گذشته خود را دوباره نگاري مي كند تا بتواند به پرسش هاي تازه عصر خويش پاسخ دهد. اين طبع معمول به ما مي گويد كه تاريخ نويسي انتهاي مسدودي ندارد، چرا كه تاريخ نگاري محصول تاريخ نگري است و نگرش ها نمي توانند در دوره هاي گوناگون يكسان و يكسو باشند. هر نسلي با اتكا به ميراث گذشتگان و نويافته هاي زمانش به بازكاوي عالمانه گذشته مي پردازد. از اين رو تاريخ نگاري را مي توان جست و جوي مستمر و دنباله دار دانست؛ جست و جويي بدون «حرف آخر». هر چند تاريخ نگاران از موضع داناي كل بر تحقيقات خود نقطه پايان مي گذارند، اما خوب مي دانند كه وظيفه تحقيقي آنان محدود به دارايي هاي اسنادي شان بوده است و نه بيشتر. بنابراين تاريخ، براي دوباره نوشته شدن تعصبي از خودنشان نمي دهد. اگر مروري گذرا بر سير انتشار اسناد در ده سال گذشته كنيم، كمتر روزي را مي يابيم كه شاهد بيداري سندهاي خفته دربايگاني ها نباشيم. فارغ از نقد و نظرهايي كه نسبت به اين بيدارباش ابراز مي گردد، منابع نويافته، مساحت چشمگيري فراروي پژوهش هاي تاريخي گسترده است، به نحوي كه فرا رسيدن دوره ي تازه اي از تاريخ نگاري در آينده نزديك، حتمي به نظر مي رسد. ما اين اقبال را يافته ايم كه با چشماني غير مسلح واز فاصله اي نزديك پديده «كشف تاريخي» را رصد كنيم.
از سوي ديگر دگرگونيهاي بزرگ اجتماعي، همچون انقلاب، پيامدهاي گونه گوني دارند. از آن شمار است برانگيخته شدن ميل مورخان به نگارش رويدادهايي كه به انجام يك حكومت و آغاز حكومتي ديگر منجر گشته. انقلاب اسلامي نيز بنا به طبع دگرگون ساز خود چنين خواستي را در ضمير تاريخ نگاران ايران و جهان پديد آورد و به فراخور دانش، علاقه و تخصصشان، آنان را وادار به اين واكنش طبيعي كرد. از آن جا كه نوشتن از رخدادهاي تاريخي توقف ناپذير است، سير تاريخ نگاري درباره انقلاب اسلامي از ابتدا تاكنون و از حال به آينده در جريان است.
پس از فرونشستن غباري كه از جدال بين مردم و حكومت پهلوي برخاسته بود، آن چه به چشم مي خورد روايت ناظران خارجي براساس مشاهدات يا تحليلهاي سياسي ـ اجتماعي بود. منابعي چون «غرور و سقوط: آنتوني پارسونز»، «مأمورت در ايران: ويليام سوليوان» و «درون انقلاب ايران: جان.دي. استمپل»، با تكيه بر حضور نويسنده در ايران و ارتباط با مقامات بلند پايه كشور و كتابهايي چون «اسرار سقوط شاه: زبيگنيو برژينسكي» يا «همه سقوط مي كنند: گري سيك» با آگاهي از مناسبات سياسي در هيئت حاكمه دولت امريكا، بر پايه مشاهدات منتشر شدند. منابع ديگري چون «ايران عصيانگر: پل بالتا وكلورين رولو»، «ايران، انقلاب به نام خدا: كلربريز و پيربلانشه» نيز از چنين ماهيتي برخوردار بودند، اما اين ناظران پيش از آن كه كارگزاران سياسي كشور متبوع خود باشند، نماينده رسانه ها و نويسندگان وسايط (وسايل) ارتباط جمعي بودند. در همين دوره منابع ديگري نيز پديد آمدند كه مبناي نگارش آنها تحليل گزارشهاي تاريخي با عطف به گذشته نه چندان دور ايران بود: «ديكتاتوري و توسعه سرمايه داري در ايران: فرد هاليدي» يا «ريشه هاي انقلاب: نيكي . آر. كدي».
برخي از مقامات ايراني حكومت شاه، ضلع ديگري از تاريخ نگاري اين دوره را ترسيم كردند كه بيشتر آنها بر بنياد مشاهده يا آگاهي مستقيم استوار بود: «سقوط شاه: فريدون هويدا»، «خدمتگزار تخت طاووس: پرويز راجي» و «اعترافات ژنرال: عباس قره باغي». بر همين مبنا، تعدادي كتاب از راويان ايراني نيز منتشر شد كه يا روايتگر رويدادهاي منطقه اي بودند: «انقلاب اسلامي مردم مشهد: رمضانعلي شاكري»، «يادواره نهضت اسلامي يا چهره انقلاب در اصفهان: سيد حسن نوربخش» يا حكايتگر رخدادهاي كل كشور: «حماسه هاي ملت به رهبري امام خميني« ولي الله نوري تويسركاني» و يا خود نگاشته هايي كه براي نخستين بار رخ مي نمودند:«خاطرات سياسي: محمد محمدي ري شهري». در اين بين مجموعه سه جلدي «بررسي و تحليل از نهضت امام خميني: سيد حميد روحاني» را به نسبت زمان خود بايد مهمترين منبع تحقيقي داخلي كشور برشمرد. تاريخ نگاري انقلاب اسلامي بيشتر دهه 60 شمسي را در چنين فضايي گذراند. و اگر نبود سلسله كتابهاي «اسناد لانه جاسوسي» يا جلد دوم «ظهور و سقوط سلطنت پهلوي»، اين دوره را بايد دوره خاموشي سندها بناميم. در دهه هفتاد رويكرد تازه اي از تاريخ نگاري آغاز شد كه نشأت گرفته از قالبي نو يا بهتر بگوييم، قالبي باز يافته بود: تاريخ شفاهي. البته در دوره نخست استثنائاتي چون «ناگفته ها: مهدي عراقي» وجود داشت، اما در برهه اخير، نهادهايي كه سازمان يافته به اين شيوه پرداختند قابل توجه است:«بنياد تاريخ انقلاب اسلامي»، «دفتر ادبيات انقلاب اسلامي حوزه هنري» و «مركز اسناد انقلاب اسلامي». در خارج كشور نيز چنين مراكزي با كمك شركتهاي بزرگ اقتصادي و حمايت برخي دانشگاهها، با موضوع عام تاريخ معاصر ايران شكل گرفت كه مهمترين آنها «تاريخ شفاهي دانشگاه هاروارد» است. انگيزه هاي داخلي براي توسعه چنين امري را بايد در چهار عامل جست و جو كرد: 1ـ تجربه توليد كتابهاي مرتبط با دفاع هشت ساله كه برپايه خاطرات فراهم آمده بودند؛ 2ـ شكستن جو امساك و خودداري از بيان خاطرات نزد مبارزان سياسي دهه هاي چهل و پنجاه؛ 3ـ ايجاد رقابت كاري بين سازمانها؛ 4ـ استقبال مخاطبان از اين نوع روايت تاريخي.
اگردهه شصت با ثقل منابع ترجمه اي درباره انقلاب اسلامي سپري شد، دهه هفتاد با ورود كتابهايي كه براساس تاريخ شفاهي تدوين شده بودند، با تعادل در توليد منابع خارجي و داخلي به انتها رسيد. مضاف بر اينكه خاطرات خود نگاشت همچون «زواياي تاريك: جلال الدين فارسي»، «خاطرات آيت الله خلخالي»، «دوران مبارزه: علي اكبر هاشمي رفسنجاني» حضور ملموسي در اين دوره پيدا كردند؛ و بر شمار منابع تحقيقي اعم از گزارشي ـ تحليلي چون «مقدمه اي بر انقلاب اسلامي: صادق زيبا كلام»، «تاريخ سياسي معاصر ايران: سيد جلال الدين مدني»، «تاريخ سياسي بيست و پنج سا له ايران: غلامرضا نجاتي» و پژوهشهايي در قالب روزشمار، مانند «تقويم تاريخ انقلاب اسلامي»، «روزشمار انقلاب اسلامي» و «انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك» افزوده شد و بُعد تازه اي به تاريخ نگاري انقلاب اسلامي بخشيد.
دهه هشتاد را بايد دهه زبان گشايي اسناد و دوره سوم تاريخ نگاري انقلاب اسلامي دانست. با اين كه سير توليد منابع براساس تاريخ شفاهي از اوايل دهه هشتاد اوج گرفت، و بنياد انتشار اسناد در نيمه دوم دهه هفتاد گذاشته شد، اما حضور كتابهاي اسنادي در چند سال اخير بهت انگيز بوده است. شايد مورخان در هيچ برهه اي با اين حجم از مواد خام رو به رو نبودند. در اين بين نقش «مركز بررسي اسناد تاريخي» با انتشار حدود 160 جلد كتاب و «اداره كل آرشيو، اسناد و موزه دفتر رئيس جمهور» با حدود 30 كتاب سندي يا د كردني است. اگر فراهم شدن ساز و كارهاي ارائه اسناد در سازمانهايي چون «مركز اسناد انقلاب اسلامي»، «سازمان اسناد ملي ايران»، «وزارت امور خارجه»، «مجلس شوراي اسلامي»، «مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي» و «مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران» را نيز مد نظر قرار هيم، پژوهشگران تاريخ انقلاب اسلامي و جستجوگران زمينه هاي آن در دوره معاصر، برهه مناسبي را از جهت سهولت دستيابي به منابع دست اول پشت سر مي گذراند.
نسل امروز در حال نگارش پيشينه خود است؛ هم به دليل وجود پرسش هاي نو و هم به جهت دست يابي به مدارك جديد. اين نسل هر چند مانند نياكان تاريخ نگار خود نخواهد توانست نقطه پايان بر تحقيقات خود بگذارد، اما اين توفيق را يافته است كه در «كشف تاريخي» دوران معاصر شركت كند و پژوهشهاي خود را با براهين تازه و از منظري به پهناي همه منابع به نسل آتي بسپارد.

اظهارات محمد جواد مرادي نيا گروه تاريخ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)
مروري كوتاه بر كارنامه تاريخ نويسان ايراني تا مقطع انقلاب مشروطه، بيش از هر چيز گوياي يك واقعيت در عرصه تاريخ نگاري است و آن در انحصار بودن كتابت وقايع براي يك يا چند كاتب رسمي و نوعاً مورد حمايت ارباب قدرت است. از اين رو تعجب نداردكه ادوار مختلف تاريخ ايران عمدتاً از يك روايت رسمي بيش تر برخوردارنيست و حتي اگردويا چند نفر نيز همزمان دست به قلم برده اند محصول كارشان سخت مشابه و نزديك به يكديگر است. اين تازه در حالي است كه اصولاً تاريخ نگاري ايران بعد از اسلام پيشرفت قابل ملاحظه اي نسبت به قبل كرده و متون متعددي پديد آمدند.
مردان قلم ايران از ابن مقفع گرفته تا بيهقي و ابن بلخي و عطا ملك جويني و رشيد الدين فضل الله و اسكندر بيك منشي و... همه نامداراني بودند كه خدمت سلطان يا حاكم وقت را به جا مي آوردند كه البته با حسن استفاده از موقعيت خويش كار بزرگ ثبت وقايع و حوادث دوران خود را نيز سامان مي دادند. نتيجه آن كه ابن مقفع در قرون دوم هجري به توفيق نگارش «سير ملوك عجم در تاريخ و آداب ملوك عجم» نايل آمد، ابوالفضل محمد ابن حسين بيهقي مشهور به دبير در قرن پنجم كتاب سترگ و ارجمند «تاريخ مسعودي» را پديد آورد، ابن بلخي در قرن ششم فارسنامه را نوشت، علاءالدين عطا ملك جويني «جهانگشا» را تحرير كرد، رشيد الدين فضل الله موفق به نوشتن جامع التواريخ شد، عبدالله ابن فضل الله شيرازي، تاريخ وصاف، اسكندر بيك تركمان، عالم آراي عباسي و ... را پديد آوردند؛ تاريخ نگاراني كه يا دبير بودند يا وزير، يا منشي و يا مستوفي. و تاريخ هايي كه نوشتند يا به فرمان پادشاهي و اميري بود و يا تقديم به سلطاني مي شد.
پس به طور طبيعي رواياتي شكل مي گرفت كه اولاً تنها روايت از تاريخ آن دوره محسوب مي شد و ثانياً با نظرگاه قدرت غالب معمولاً تعارض نداشت. هر چند در اين ميان استثناء هايي نيز قابل رؤيتند مانند ابن عربشاه كه «عجايب ا لمقدور في نوائب تيمور» را در نيمه اول قرن نهم نگاشت و در آن سياست داخلي و خارجي تيمور را برخلاف مورخان متمل و چاپلوسي چون شرف الدين علي يزدي به باد انتقاد گرفت و يا فضل الله ابن روزبهان خنجي، صاحب «عالم آراي اميني» كه كتابش سراسر انتقاد و اشكال است از حكومت صفوي و پادشاهي شاه اسماعيل صفوي. اما بايد دانست كه اينها صرفاً استثنائاتي در كتابت تاريخ ايرانند و بايد حساب آنها را از نظام كلي تاريخ نگاري كشورمان جدا كرد.
در اين تواريخ رد پاي گروههاي مختلف مردم، نقش آنان در گردش چرخهاي جامعه، جلوه هاي اجتماعي زندگي عامه، وضعيت و ديدگاههاي ناراضيان.... كمتر ديده مي شود و آنچه پررنگ است و به وفور يافت مي گردد دستورات و اعمال و فتوحات شاهان و شاهزادگان و ديگر ارباب قدرت است و بس.
چهارچوب اين نظام تاريخ نگاري در عرصه مشروطه ترك هايي برداشت و افرادي خارج از دسته تاريخ نگاران رسمي و حرفه اي نيز قدرم به عرصه ثبت وقايع گذاشتند تا متون تاريخي ما از يكدستي و يك نواختي كمي فاصله بگيرند و باب تازه اي در اين حرفه گشوده شودو نتيجه آن كه افرادي از سطوح مياني جامعه همچون ناظم الاسلام كرماني، يحيي دولت آبادي، شريف كاشاني ، احمد كسروي، محمد تقي بهار و ... دست به كار واقعه نگاري شده و كتابهايي نظير تاريخ بيداري ايرانيان، حيات يحيي، واقعات اتفاقيه در روزگار، تاريخ مشروطه، تاريخ احزاب سياسي و ... شكل گرفته و به جمع آثار مكتوب تاريخ ايران پيوستند.
اما تاريخ نگاري انقلاب اسلامي چيز ديگري است و ويژگي هاي منحصر به فردي دارد كه در تمام طول تاريخ نگاري ايران مشابه و بديلي براي آن نمي توان يافت كه به نظر نگارنده مهمترين آنها انبوه نويسي و متعدد نگاري است.
انبوه نويسي بدين معنا كه حجم «كمي» مطالبي كه در سي سال اخير پيرامون انقلاب اسلامي نوشته شده در تمام طول تاريخ ايران سابقه نداشته و كاملاً بي نظير است، هر چند نگارنده آمار دقيقي از ميزان كتاب ها و مقالات تاريخي كه درباره اين موضوع نوشته شده در دست ندارد.
و متعدد نگاري به اين معنا كه هر چند از انقلاب اسلامي نيز روايتي تقريباً رسمي شكل گرفته است اما جاي روايت هاي غير رسمي نيز هرگز تنگ نشده و انبوهي از روايت هاي مختلف و بعضاً متعارف نيز بر صفحه تاريخ ثبت شده است. در تاريخ نگاري انقلاب اسلامي، قلم هاي فراواني بي آن كه دستور و فرماني از جايي صادر شود به حركت درآمده بر صفحه كاغذ لغزيده و زاويه اي از اين پديده سترگ تاريخ ايران را واكاويده اند.
صاحبان اين قلم ها نيز الزاماً تاريخ نگاران حرفه اي نبوده و براي چنين امري تربيت نشده اند بلكه عمدتاً خود در گوشه اي و صحنه اي از اين قيام همه گير حضور داشته و يا بر حادثه اي شاهد و ناظر بوده اند، لذا هر يك، تكه و قطعه اي از اين آينه را بازسازي كرده تا به يمن قرار گرفتن در كنار ساير قطعات، تصوير كامل «واقعه بزرگ» بازتاب يابد.
آناني كه در ثبت و ضبط تاريخ انقلاب حركتي كرده اند، الزاماً گامهايي همسو نيز برنداشته اند و تفاوت نگاهها وآراء لابلاي سطور كتب آنان به روشني هويداست، دامنه اين تنوع حتي به جايي مي رسد كه آثار مقامات و مسئولين رژيم پهلوي (به عنوان يكي از دو طرف درگير در ماجراي انقلاب) را نيز در بر مي گيرد: اين بدان معني است كه مخاطبان تواريخ انقلاب صرفاً با نوشته هاي اصحاب انقلاب روبرو نيستند بلكه اين امكان نيز برايشان فراهم است كه حرف و سخن سران و ابستگان رژيم پيشين از شخص شاه گرفته تا برخي نخست وزيران، وزيران و مديران عالي، مياني و سطوح پايين را نيز بشنوند. از اين گذشته روايات متعددي نيز وجود دارد كه ارباب آنها نه در صف انقلابيون بوده و نه در شمار پهلويان و آن خاطرات و نوشته هاي اعضا و هواداران گروههايي است كه بعضاً و در مقاطعي سنگي به رژيم پيشين نيز پرانده اند اما پس از پيروزي انقلاب مسير خود را جدا كرده اند.
برفهرست بلند بالاي تواريخ انقلاب اسلامي بايد مكتوبات و منشورات محققين و پژوهشگران غير ايراني را هم كه تعدادشان كم نيست افزود. هر چند حاصل كار اين تاريخ پژوهان را نمي توان «كتاب تاريخ» خواند، اما به دليل برخورداري برخي از آنان از اسناد و اطلاعات تازه، آنان را نيز مي توان با تسامح در شمار متون تاريخي انقلاب محسوب داشت.
انتشار «اسناد انقلاب» نيز كه مرحله مقدماتي تاريخ نگاري به حساب مي آيد و در سال هاي پس از انقلاب آغاز و به شكل چشمگيري وسعت يافته است هم به كمك تاريخ نگاري انقلاب شتافته و موجبات تابش نور و روشنايي به زواياي تاريك «واقعه عظيم» را فراهم ساخته است.
بدين سان در آستانه سي امين سال پيروزي انقلاب اسلامي مشاهده مي شود چند نگاري و انبوه نويسي به غناي نسبي تاريخ انقلاب اسلامي و برجسته شدن آن در قياس با قرن ها تاريخ نگاري ايرانيان انجاميده است. هر چند انتشار خاطرات، اطلاعات و اسناد جديدتر در آينده دور از انتظار نيست.
اظهارات حجت الاسلام والمسلمين روح الله حسينيان رئيس مركز اسناد انقلاب اسلامي
شايد بهترين تعريف را امام خميني از تاريخ نگاري انقلاب اسلامي بيان داشته اند. ايشان در پيامي كه به مناسبت شهادت عده اي از مردم مشهد، رفسنجان و جهرم در پنجم مرداد 1357 قبل از پيروزي انقلاب ارسال كردند فرمودند: لازم است براي بيداري نسل هاي آينده و جلوگيري از غلط نويسي مغرضان، نويسندگان متعهد با دقت تمام به بررسي دقيق تاريخ اين نهضت اسلامي بپردازند و قيام ها و تظاهرات مسلمين ايران را در شهرستان هاي مختلف با تاريخ و انگيزه آن ثبت نمايند تا مطالب اسلامي نهضت روحانيت سرمشق جوامع و نسل هاي آينده شود.
در اين پيام امام خميني چند نكته را متذكر مي شوند كه جنس و فصل تاريخ نگاري انقلاب اسلامي ايران را بيان مي كنند.
اول اينكه تاريخ نگاري بايد هدف دار باشد و آن بيداري نسل هاي آينده، و اينكه انقلاب اسلامي سرمشق جوامع باشد.
دوم بايد تاريخ نگاري انقلاب در اولويت قرار گيرد تا ديگران غلط نويسي نكنند.
سوم نويسنده بايد متعهد باشد اهل دقت باشد و تنها حوادث پايتخت را در نظر نگيرد و اينكه ديدي فرا شمول و ايران نگر داشته باشد تا به حوادث شهرستان ها نيز نظر داشته باشد.
چهارمين موضوع مهم اين است كه روح انقلاب اسلامي را درك كند و به اصطلاح امام «انگيزه آن را ثبت نمايد» اين انقلاب يك تجسم و كالبد داشت و آن حوادث بود و مهم تر روح آن بود كه همان اسلام و نقش معنوي بود و نويسنده بايد هم كالبد شناس باشد هم روح شناس.
بنابراين تاريخ نگاري انقلاب اسلامي را مي توانيم به تاريخ نگاري هنرمند، متعهد، ايران شمول و روح نگر يا انگيزه شناس تعريف كنيم .
ويژگي تاريخ نگاري انقلاب اسلامي درك عميق از جريانات، حوادث، رهبري، اسلام، مرجعيت، ولايت مردم، ايثار، شهادت و بهشت و خداست. تا كسي دركي عميق از اين مفاهيم نداشته باشد اصولاً حوادث براي او قابل تحليل نيست؛ لذا به بي راهه مي رود، كسي كه نقش خداوند را درتاريخ نمي فهمد وقتي به مردم با دستان خالي در مقابل رژيمي قدرتمند و حمايت هاي قدرت هاي بزرگ مي رسد نمي تواند پيروزي را درست تحليل كند. به همين جهت مذبوحانه تلاش مي كند تا پيروزي را به خواست ابرقدرت ها نسبت بدهد. آن كسي كه معناي تقليد و تبعيت شيعيان از مرجع و ولي را درك نمي كند ناچار است به دنبال عوامل اقتصادي و سياسي و امثال اينها بگردد و سرانجام مردم را به مسحور شدن در مقابل كاريزماي امام خميني متهم كند.
نهضت امام خميني موجب شد تا حاشيه نويسي به متن تاريخ نگاري تبديل شود. لااقل چند تحول عظيم در دوران معاصر يعني نهضت تنباكو، نهضت مشروطه و نهضت ملي شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامي توسط نيروهاي مذهبي شكل گرفته و اين تنها نيروهاي مذهبي بوده اند كه نقش داشته اند هر چند ديگران هم حضور داشته اند، ولي نقش اصلي كه با حركت و اعتراضش يا با مهارتش در جامعه تحول مي آفريد نيروهاي مذهبي و در رأس آن رهبران مذهبي بودند. تنها آنها مي توانستد جامعه را بسيج كنند، خواست ها را تبديل به خواست ملي كنند؛ با اين همه تاريخ نگاري توسط نيروهاي چپ يا راست شكل گرفته است و آنها عملاً سعي كرده اند نقش نيروهاي مذهبي و مذهب را در حاشيه يا به فراموشي بسپارند؛ ولي بعد از انقلاب اسلامي يك بار ديگر به تاريخ تحولات نگريسته شد و مشخص شده نيروهاي مذهبي در متن بوده اند و بايد نقش آنها در متن تاريخ قرار گيرد. بنابراين تاريخ نگاري انقلاب اسلامي از حاشيه نويسي به متن نويسي تبديل شده است.
همه ي نهضت ها بار ديگر مورد بازخواني قرار گرفتند و مشخص شد كه نيروهاي مذهبي نقش اول داشته اند و ديگران از حركت آن ها فرصت طلبي كرده اند. خصوصاً پيش از بازخواني نهضت ملي شدن صنعت نفت مشخص شد اصولاً نيروهاي مذهبي بودند كه ملي شدن نفت را تا مرحله قانوني رهبري كردند و تسريع نمودند و ديگران تا اواخر نهضت يا مخالف بودند يا موافق نبودند، بلكه بعد خود را با امواج مردمي همنوا كردند.
مهم ترين مانع تاريخ نگاري انقلاب اسلامي لايحه هاي فكري است كه بين اقشار مختلف شكل گرفته است. لااقل دو قرن تحولات يا توسط درباريان وابسته به پهلوي نوشته شده و يا ملي گراياني كه چندان با نيروهاي مذهبي موافقت نداشتند يا چپگراياني كه با نيروهاي مذهبي در رقابت و تضاد بوده اند. مجموعه ي نگارش اينها تأثير خود را در دانشگاه ها، مدارس و رسانه ها داشته است. تغيير اين نگرش سخت است؛ ولي با پي گيري و منطق اميد فراواني به پيروزي داريم.

بسیجی بازدید : 156 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

جمهوري اسلامي ايران در طي سال هاي استقرار خود با دشمنان داخلي نيز پنجه در پنجه بود كه واقعه كردستان خوزستان تركمن صحرا و بلوچستان از جمله آنهاست. دشمنان از هيچ تلاشي براي مقابله با ملت ايران چه در بعد داخلي و چه در بعد خارجي فروگذار نشدند.انقلاب اسلامي ايران به لحاظ ماهيت اسلامي استكبارستيزي و مردمي خود همواره پس از پيروزي در معرض تهديدات و فتنه هايي قرارا داشته اما با اتكاي به خدواند متعال و نيروي عظيم مردمي اين گردنه ها را يك به يك به سلامت طي كرده و توانسته در دهه چهارم خود صادر كننده اين تفكر باشد. آنچه كه امروز در لبنان مصر تونس يمن عراق و افغانستان در مورد مبارزه با غرب و گسترش موج اسلام خواهي در منطقه مواجه ايم در واقع اثرات غيرقابل انكار انقلاب اسلامي است كه در دل و جان ملت هاي منطقه نفوذ كرده و راه خود را براي فتح قله ها تا زمان ظهور منجي طي خواهد كرد.

پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357/1979 عملا نقش و توسعه نفوذ غرب در منطقه و استيلاي آنها بر منابع گسترده خاورميانه را با تهديداتي مواجه كرد. تاكيد انقلابيون بر اين نكته كه قدرت هاي شرقي و غربي ديگر نمي توانند در امورات ايران دخالت كنند و در كنار آن بحث صدور انقلاب اسلامي اين زمينه را براي غرب فراهم كرد كه براي مقابله با انقلاب اسلامي ايران درست به ترفندهايي بزند. اين امر از آغاز در دخالت ها و شيطنت هاي سفارت خانه هاي خارجي و به ويژه سفارت ايالات متحده آمريكا به وضوح ديده شد. از طرف ديگر تاكيد جمهوري اسلامي ايران بر غير مشروع بودن رژيم جعلي اسراييل غرب را با اين معضل تامين امنيت اين رژيم مواجه كرد. حمايت هاي معنوي جمهوري اسلامي ايران از ملتهاي بي دفاع فلسطين و لبنان آنها را براي مقابله همه جانبه با اين رژيم آماده كرد كه نتايج آن را در سال هاي اخير به وضوح مشاهده كرديم.
بسط نفوذ ايران در منطقه و از طرف ديگر مشكلات داخلي و عدم دولت سازي اين زمينه را براي دشمنان فراهم آورد تا از هر دستاويزي براي مقابله با انقلاب ملت ايران فروگذار نباشند. كودتاي هوايي نوژه از جمله اين اقدامات بود كه با كشف و خنثي سازي راه به جايي نبرد. واقعه طبس ترورهاي منافقين و ماجراي رييس جمهور عزل شده زا جمله ديگر فتنه هايي بوده كه انقلاب جوان ايران با آنها مواجه بود. اما تدبير امام خميني و حمايت هاي مردم اجازه نداد كه دشمنان از اين طريق طرفي بندند. اصلي ترين حربه دشمنان انقلاب جنگ تحميلي 8 ساله بود كه با تجهيز ماشين جنگي صدام روي داد. 8 سال بر سر اين ملت بمب و موشك باريد و بسياري از سرمايه هاي ملت ايران و عراق به علت جهل حاكم وقت عراق از بين رفت و امروز نيز شاهديم كه عاقبت اين دشمنان چه شد.
جمهوري اسلامي ايران در طي سال هاي استقرار خود با دشمنان داخلي نيز پنجه در پنجه بود كه واقعه كردستان خوزستان تركمن صحرا و بلوچستان از جمله آنهاست. دشمنان از هيچ تلاشي براي مقابله با ملت ايران چه در بعد داخلي و چه در بعد خارجي فروگذار نشدند. اما چون اراده ملت ايران را هدف قرار داده بودند ره به جايي نبردند. تفكر بالاي ملت ايران و توان آنان در شناسايي مشكلات و نقاط ضعف به همراه تدبير رهبري ( چه در زمان امام و چه در زمان آيت الله خامنه اي) اين زمينه را فراهم آورد كه كشور از هر گزندي در امان باشد. مشكلات دوران اصلاحات و همزمان با آن بحث هاي مربوط به پرونده هسته يي كشورمان فشار ةاي مصاعفي بر ملت از طرف غرب را باعث شد. آخرين تلاش غرب براي به اصطلاح سرنگوني جمهوري اسلامي ايران را نيز در جريان انتخابات رياست جمهوري سال گذشته شاهد بوديم. باز هم همگان ديدند كه ملت چگونه دوشادوش رهبري خود توانست با اين مشكل نيز درافتد و آن را به خاك بمالد.

اين مسايل تنها گوشه اي از مشكلات ايران در طي سال هاي پس از پيروزي انقلاب است كه اگر بخواهيم ماجراي ساختگي ميكونوس ماجراي آميا (كه هيچگاه اثبات نشد) هواپيماي لاكربي و... را به آنها بي افزاييم كتابي بس مطول از فجايع غرب در ايران خواهد شد. امروز نيز اين فتنه ها در قالب پرونده هسته ايي و ماجراي دادگاه رفيق حريري به نوعي ديگر دنبال مي شود اما بايد اين بار نيز منظر بود و عظمت انقلاب و ملت ايران را مشاهده كرد.

بسیجی بازدید : 178 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

عده اي از صاحب نظران غربي معتقدند ، حساسيت آموزه هاي ايدئولوژيكي شيعه زماني بيشتر خواهد شد كه موقعيت هاي ژئوپلتيكي شيعه هم در نظر گرفته شود . ژئوپلتيك شيعه به مفهوم امتداد جغرافياي سياسي شيعه در كشورهاي مختلف خاورميانه بزرگ با هارتلند ايران است . (14) در واقع ، كمربندي از تشيع ، حيات اقتصادي ، استراتژيكي و تاريخي اسلام را در بر مي گيرد و بخش هايي از لبنان ، سوريه ، عراق ، عربستان ، كويت ، بحرين ، ايران ، افغانستان ، پاكستان و هندوستان را مي پوشاند . اين كمربند كه در كشورهاي مختلف به اكثريت و اقليت شيعه تقسيم مي شود ، خود دنيايي است كه تأثيرات گوناگون در آن به سرعت انتقال مي يابد . (15)

از طرفي با توجه به خصوصيات ژئوپلتيكي كشورهاي واقع در حوزه ژئوپلتيك شيعه ، ساختار طبيعي و انساني ژئوپلتيك شيعه ، صفاتي را به آن بخشيده كه به منزله يك واحد كاركردي فعال و مؤثر در نظام جهاني عمل مي كند . صفاتي نظير منابع ، جمعيت ، طرز قرارگيري ، موقعيت جغرافيايي و نظاير آن ، منطقه را در مسائل مهم جهاني نظير انرژي ، عمليات و راهبرد نظامي ، انديشه ديني ، امنيت بين المللي ، تجارت جهاني و ... درگير نموده است .

براي مثال شيعيان خليج فارس در منطقه بسيار حساسي از نظر جغرافياي سياسي قرار دارند . خليج فارس به منزله مهم ترين و بزرگ ترين مخزن نفتي جهان نقش تعيين كننده اي در سرنوشت اقتصادي جهان دارد . با اين حال اهميت اين منطقه صرفا در وجود منابع گسترده نفتي و معدني آن خلاصه نمي شود و نقش سياسي منطقه خليج فارس با توجه به اهميت ايدئولوژيكي ، ارتباطي ، ژئواكونوميك و ژئواستراتژيك آن متبلور و آشكار است .

نگاهي به شرايط اقتصادي سياسي جمعيتي شيعيان منطقه روشن مي سازد كه به غير از ايران در هيچ كشوري قدرت مطلق در دست شيعيان نيست و اكثر آنها در وضعيت نابسامان اجتماعي زندگي مي كنند ، به نحوي كه حتي از داشتن يك زندگي معمولي محروم گشته اند و در بيشتر اين مناطق با شيعيان همانند شهروند درجه دوم رفتار مي شود و در اكثر كشورهاي منطقه ، اقليت غيرشيعي همواره شيعيان را در معرض انزوا قرار داده اند . همين محروميت هاي همه جانبه اي كه بر شيعيان منطقه اعمال مي شود ، به اعتراض اين اقليت مذهبي انجاميده است . اين اعتراض ها كه به دنبال بالا رفتن سطح آگاهي اجتماعي متبلور شده اند ، روز به روز ابعاد گسترده تري به خود مي گيرند . تاريخ اين منطقه هم بازتاب مبارزات مردمي به ويژه شيعيان در راه رسيدن به آزادي ، استقلال ، حاكميت اسلامي و مشاركت سياسي و اقتصادي است . در اين راستا تحولات منطقه اي و بين المللي ، تأثير فراواني در استمرار اين حركت ها داشته اند ، به ويژه وقوع انقلاب اسلامي ايران ، افق هاي تازه اي به روي شيعيان منطقه گشود و آنان را براي مبارزه براي تغيير وضع موجود رهنمون ساخت و اين در حالي است كه دولت هاي منطقه بي توجه به فاكتورهاي جغرافيايي سياسي شيعيان و مؤلفه هاي مثبت جغرافيايي آنها ، به گرايش ها و تعصبات قومي – مذهبي متكي هستند . جداسازي شيعيان از ديگر گروه ها و جمعيت ها و در انزوا قرار دادن ، و هم چنين عدم مشاركت آنان در قدرت و حاكميت كشور ، نمود بارز بي توجهي به جنبه هاي مختلف جغرافيايي سياسي از سوي دولت هاي منطقه به شمار مي آيد . (16)

در چنين فضايي با توجه به اين كه مؤلفه هاي مثبت جغرافيايي شيعيان منطقه ، ظرفيت هاي بالقوه فراواني براي ايفاي نقش آنان فراهم آورده است ، تأثير بينش انقلابي ايران بر كشورهاي منطقه مي تواند ظرفيت هاي بالقوه را بالفعل سازد و منافع كشورهاي منطقه و به تبع آن منافع قدرت هاي غربي را به مخاطره اندازد.

با توجه به مطالب فوق به نظر مي رسد صرف نظر از تعارض آموزه هاي شيعه با مدرنيته غرب ، موقعيت جغرافيايي آنان نيز در تضاد با منافع جهان صنعتي بوده و بنابراين بيش از پيش ، حساسيت اين كشورها را برانگيخته است . در اين راستا منافع آنها در منطقه به مهار نيروي ژئوپلتيك شيعه بستگي دارد . البته براي غرب ، موقعيت شيعيان ايران با ساير شيعيان در ساير قسمت هاي ژئوپلتيك شيعه فرق دارد . ايران تنها كشوري است كه شيعيان ، اكثريت غالب آن را تشكيل مي دهند . در دو يا سه كشور ديگر نيز تعداد شيعيان زياد است و در ساير نقاط جهان اسلام شيعيان در اقليت هستند . (17)



اما با اين حال غرب به اين نكته هم توجه دارد كه به جز ايران ، در ساير نقاط ، شيعيان توسط دولت هاي منطقه در فقر و محروميت نگه داشته شده اند ، از اين رو به وضعيت خود معترض هستند و هر گونه تغيير در شرايط سياسي كشورهاي اين حوزه ، زمينه حاكميت كامل و يا نسبي شيعيان را فراهم خواهد كرد .

از طرفي جمعيت شيعه عرب به لحاظ استراتژيكي در قلب بزرگ ترين منطقه نفت خيز خاورميانه و در عرض شاهراه هاي نفتي خليج فارس قرار دارند . با توجه به اين موضوع ، فولر در كتاب شيعيان عرب ، مسلمانان فراموش شده بيان مي كند كه از بعد نظري ، شيعيان عرب به همراه ايران مي توانند بيشتر منابع نفتي خليج فارس را تحت كنترل خود در آورند . (18)

شايد آگاهي از اين مسئله باعث شده كه آمريكا در عراق تدابير خاصي اتخاذ كند ، چرا كه در عراق شيعيان از برتري نسبي در دولت جديد برخوردار شده اند و اين حضور در چهارچوب حساسيت غرب نسبت به ژئوپلتيك شيعه قابل تحليل است .


استراتژي غرب در قبال انقلاب اسلامي

در طول سده بيستم ، مركزيت جغرافياي فرهنگي – عقيدتي ( ژئوايدئولوژي ) ، جغرافياي سياسي( ژئوپلتيك ) ، جغرافياي راهبردي – امنيتي ( ژئواستراتژيك ) در قاره اروپا و جغرافياي اقتصادي ( ژئواكونوميك ) ، در منطقه خاورميانه قرار داشت . اما حوادثي از جمله پيروزي انقلاب اسلامي و تبعات آن ، فروپاشي شوروي و آثار آن و مسئله نفت و تأثيرات جهاني آن باعث شده تا قبله عالم فرهنگي ( عقيدتي ) ، سياسي ، اقتصادي نظام بين الملل دچار تغيير و تحول بنيادين شود و قبله عالم نوين در سده 21 منطقه خاورميانه و جهان اسلام قرار گيرد ، به طوري كه بازيگران خرد و كلان تلاش مي نمايند تا جايگاه و رويكرد خويش را در قبال اين مركزيت عقيدتي سياسي امنيتي اقتصادي جهان تبيين و مشخص نمايند .(19)

در اين راستا ، در حال حاضر نخبگان و سياست گذاران غربي ، علاوه بر سه عامل امنيت ، سياست و اقتصاد ، موضوع اسلام و يا قرائت خاصي از آن را به عنوان پايه چهارم برخورد غرب با اين منطقه در نظر دارند . (20)

در چنين فضايي ايران به منزله قبله عالم سياسي امنيتي اقتصادي در منطقه مورد توجه بوده ، و پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، بعد عقيدتي نيز بدان اضافه شده است ، به طوري كه نو محافظه كاران آمريكا نيز به اين امر تصريح نموده اند كه ايران مهم ترين و اصلي ترين عنصر در خاورميانه و جهان اسلام است ؛ چرا كه نحوه استقرار و حاكميت فرايند تعامل خدا و انسان در نظام ، حكومت ، سياست و اجتماع كه در جمهوري اسلامي ايران مورد آزمايش است ، در آينده تعيين كننده خواهد بود . (21)

به اين ترتيب تلاش براي ايجاد تغييري اساسي در انقلابي كه به صورت يك قدرت ژئوپلتيكي يكپارچه عمل مي كند ، براي غرب امري حياتي به نظر مي رسيد ، در اين راستا اهميت ايران در تجميع و متمركز كردن ايدئولوژي اسلامي و قرار دادن آن در مخالفت مستقيم با غرب سكولار و دولت هاي خاورميانه وابسته به آمريكا نهفته است . لذا غرب براي مقابله با انقلاب اسلامي ، كه هم از زوايه منافع ملي و اهداف سرزميني و هم از بعد اهداف جهان شمول اسلام و باورهاي ارزشي فراگير ، با ادعاي قيادت جوامع بشري از سوي غرب به معارضه و ستيز بر مي خيزد نياز به بازنگري سياست هاي تهاجمي خود داشت . در اين بازنگري غرب به سه استراتژي باري تغيير ج . ا . ا و زوال انقلاب اسلامي دست يافت : (22)

1. استراتژي سياسي – نظامي ؛

2. استراتژي سياسي – اقتصادي ؛

3. استراتژي سياسي – فرهنگي .

از ديدگاه نظريه پردازان غرب ، استراتژي سياسي فرهنگي از اهميت ويژه اي برخوردار است و در حقيقت عصاره همه سياست ها به شمار مي رود . محور استراتژي مذكور ، ايجاد تغييرات از طريق فروپاشي ارزش هاي انقلاب اسلامي و تعديل ايدئولوژيك اسلام است ، يعني همان شيوه اي كه نظام ج . ا . ا نيز در معارضه با رژيم سلطنتي و سلطه سياسي – فرهنگي غرب از طريق به كارگيري آن به پيروزي رسيد . (23)

با توجه به مطالب فوق ، امنيت ملي ايران در برابر استراتژي غرب در قالب دو بعد امنيتي قابل تحليل و بررسي است :

بعد نخست ، نظم و ثبات حاكم بر حوزه ژئوپليتك شيعه است . به اين معنا كه هر گونه بي نظمي و بي ثباتي سياسي در حوزه ژئوپلتيك شيعه به بي ثباتي و تهديد امنيت ملي منجر خواهد شد . از طرفي مجاورت جغرافيايي سياسي مي تواند بر روابط كشورها تأثير گذار باشد. به عبارتي يكي از مشخصات كمي و كيفي كشورهاي حياتي ، سطوح اصطكاك اين كشورها و نگراني شديد از وجود همسايگان پر دردسر است . اين همسايگان پر دردسر با رفتارهاي خشونت آميز ، بحران عميق امنيتي ايجاد مي كنند . مجاورت ايران و آمريكا از طريق مرزهاي شرقي ( افغانستان ) و غربي ( عراق ) از اين قاعده مستثني نيست .

بعد دوم در ارتباط با امنيت ايران در حوزه ژئوپلتيك شيعه مربوط به نقش و اهميت عوامل مختلف داخلي در تضمين و تأمين امنيت و ثبات سياسي است . ايران از يك هسته ايراني تشكيل شده كه اطرافش را اقليت هايي ، بعضا با گرايش هاي جدايي طلبانه كم و بيش اظهار شده احاطه كرده اند . اين اقليت ها ، خطوط شكننده و مناطق نفوذ احتمالي براي دشمنان بالقوه را تشكيل مي دهند ، لذا هر گونه بي توجهي نسبت به اقليت هاي غير شيعي در روند سياست گذاري ها موجب تهديد وحدت و يكپارچگي كشور مي شود . هم چنين آگاهي از موقعيت ژئوپلتيكي و آموزه هاي انقلابي شيعه در ايران باعث شده كه آمريكا تمام توان خود را به كار گيرد تا مانع از موفقيت حكومت ايران به منزله الگوي يك حكومت شيعي موفق در منطقه شود و از هر نوع كارشكني براي عدم موفقيت ايران در منطقه استفاده مي كند . اين اقدامات و كارشكني ها در مقاطع مختلف ، اشكال گوناگوني داشته است . انواع تحريم هاي اقتصادي و سياسي ، دامن زدن به اختلافات داخلي ، بي اعتنا كردن مردم براي حمايت از حكومت ، افزايش اختلافات قومي و نژادي چه در داخل و چه در سطح منطقه از جمله ترفندهايي است كه آمريكا براي تحت فشار قرار دادن حكومت در ايران و ايجاد جو ناامني و تشنج در منطقه به كار گرفته است .

هم چنين جنگ رواني و تبليغاتي عليه ايران و ايدئولوژي انقلاب اسلامي در طول دو دهه گذشته همواره در دستور كار سياست مداران غربي قرار گرفته است . به نظر مي رسد اين اقدامات به منظور عقب نشيني ايران از موضع گيري هاي ارزشي در سطح بين الملل ، كاهش نقش منطقه اي و بين المللي ايران ، ممانعت از الگوگيري ديگر ملت ها از ايران و فشار مضاعف بر جريان هاي ناب شيعي و اسلامي طرف دار جمهوري اسلامي و تضعيف كيان اسلام و تشيع صورت مي گيرد .
جمع بندي

وقوع انقلاب اسلامي در ايران پي آمدهايي را در منطقه به دنبال داشت ، از جمله اين كه عوامل مؤثر بر ژئوپليتك منطقه را متحول ساخت و باعث شد غرب از زاويه ديگري به منطقه و عناصر ژئوپلتيك آن توجه كند . در اين راستا ايدئولوژي اسلام ناب و مفاهيم و آموزه هاي انقلابي آن علاوه بر اين كه به منزله رقيب جدي براي ليبراليسم غرب مطرح شد ، به عنوان عاملي ژئوپلتيك نيز نظر بسياري از صاحب نظران غربي را به خود جلب كرد ، به طوري كه شايد بتوان گفت عنصر تشيع در انقلاب اسلامي و ساير حركت ها و جنبش هاي شيعي در منطقه ، ساير عوامل ثابت و متغير ژئوپلتيك منطقه را به لحاظ اهميت ، حساس تر و مهم تر ساخته است .

هر چند محدوديت ها و فشارهاي اقتصادي ، سياسي كه حكومت هاي منطقه بر شيعيان اعمال كرده اند ، موجب شده تا تأثيرات ژئوپلتيكي آنها كاهش يابد ، اما با اين حال با توجه به اين كه والاترين دست آورد انقلاب اسلامي ايران ، تربيت انسان جديدي بود كه قادر به ايستادگي و مقاومت در مقابل ظلم بود ، مي توان گفت اين مسئله با ايجاد يك مبارزه جويي جديد ، بزرگ ترين تهديد براي موضع موجود و ثبات تحميلي غرب بر منطقه بود و نيز براي قدرت هاي غربي كه بر مواضع استراتژيك و منابع زيرزميني كشورهاي منطقه تكيه دارند ، محسوب مي شود . اين مبارزه جويي جديد ، در اشكال مختلف در همه جا گسترده شده است ، به طوري كه مي توان اذعان كرد كه هيچ حادثه اي ، اين چنين منافع دولت هاي غرب ، اسرائيل و بسياري از كشورهاي محافظه كار منطقه را در معرض خطر قرار نداده است .

در چنين فضايي ، تبليغات جهاني براي خطرناك جلوه دادن اسلام كه البته با جنبه هايي از افراطي گري نيز همراه بوده ، در دستور كار غرب ( آمريكا ) قرار گرفته است . اسلام رسانه ها محصول چنين رويكردي است . در واقع اسلام رسانه ها ، اسلامي است كه وجود خارجي ندارد و محصول رسانه هاي تبليغاتي غربي براي ترساندن انسان غربي از جهان اسلام و مسلمانان است تا افكار عمومي غربي ها به سلطه غرب بر شرق و قتل و غارت شرق و كشتار مردم مسلمان توسط آمريكا و صهيونيسم رضايت دهد و دم بر نياورد . (24)

منبع:فصلنامه علوم سياسي،شماره 36

بسیجی بازدید : 254 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

انقلاب بزرگ ايران اسلامي ملهم از شريعت ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ به رهبري امام خميني ـ رحمه الله ـ نور اميدي و شعله هدايتي بر جهان پا برهنگان بود ـ مستضعفان كه در حيات حكومتي طاغوت اهداف و آرمان هاي خويش را بر باد رفته ديدند، اهداف انقلاب اسلامي را اهداف خويش يافته و براي تحقق آن تلاش نمودند.از اين رو انقلاب اسلامي به انقلاب محرومين و مستضعفان نام گرفت و با پيشرفت طبقه سفلي دوام و بقاء يافت. جنگ تحميلي هشت ساله با همه مرارت ها و تلخي هايش از آن جهت كه در راه تحقق شعار«استقلال ـ آزادي ـ جمهوري اسلامي» بود حلاوت ها و شيريني ها يافت...

اينك با توجه به ضرورت آفت زدايي چه تمهيداتي را بايد به كار بست تا ضمن يافتن آفات اساسي كه پيكره انقلاب را تهديد مي كند به رفع و دفع آن همت گمارد. از اولين مسايل لازم در اين راه تعيين مصاديق است كه چه آفاتي را آفات اساسي جامعه اسلامي تلقي مي كنيم.

بررسي ديدگاه هاي مختلف و رسيدن به جمع بندي مطمئن در آن از ضروريات اوليه برنامه ريزي آينده است تا پس از عبور از مراحل ارزيابي، تعيين شود، چه آفاتي گريبانگير انقلاب بوده تا در طبقه بندي خاص به حسب اولويت قرار گيرند و بديهي است كه شاخص سنجش و اولويت بندي ما، منبعث از ويژگي ها و اهداف حكومت اسلامي است.

به بيان ديگر انقلاب اسلامي با تكيه بر ويژگي ها و اهداف خاصش آفات ويژه اي را نيز خواهد داشت. نكته ديگر اين كه در تبيين و زدودن آفات، داشتن ديدگاه سيستمي و توجه به پيوستگي و ارتباط كليه ساختار هاي اجتماعي ضروري است. يعني آن كه شناسايي و رفع هيچ آفتي را به تنهايي و مجرد از آثار و روابط آن با ساير اجزاء و اركان جامعه به حساب نياوريم.

استاد شهيد مطهري (رض) در كتاب ارزشمند «نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير» ضمن اشاره به حساسيت آفت زدايي چنين بيان مي دارد كه :

«نهضت ها مانند همه پديده هاي ديگر ممكن است دچار آفت زدگي شوند. وظيفه رهبري نهضت است كه پيشگيري كند... اگر رهبري يك نهضت به آفت ها توجه نداشته باشد يا در آفت زدايي سهل انگاري نمايد قطعا آن نهضت، عقيم يا تبديل به ضد خود خواهد شد و اثر معكوس خواهد بخشيد.»

مي توان با الهام از فرمايشات استاد شهيد اين آفات را چنين بر شمرد:

1. فقدان طرح و برنامه

ميزان موفقيت هر انقلابي و نهضتي، توانايي آن در خلق و آفرينش ارزش هاي انساني و تلاش در حفظ و حراست از آن مي باشد. مكتب اسلام، شريعتي است جامع كه در آن تمام زوايا و ابعاد زندگي انسان از تولد تا به گور مورد توجه قرار گرفته است. شريعت اسلام مجموعه اي واحد و تجزيه ناپذيري است كه مسايل مادي و معنوي فردي و اجتماعي را در كنار يكديگر در تكامل انسان سهيم دانسته است. حضرت امام ـ رحمه الله ـ در اين خصوص مي فرمايند:

«اسلام و حكومت اسلامي پديده الهي است كه با به كار بستن آن سعادت خود و فرزندان خود را در دنيا و آخرت به بالاترين وجه تامين مي كند... اسلام مكتبي است كه بر خلاف مكاتب غير توحيدي، در تمام شؤون فردي و اجتماعي، مادي و معنوي،فرهنگي و سياسي و نظامي و اقتصادي دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته ولو بسيار ناچيز كه درتربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادي و معنوي آن نقش دارد فرو گذار ننموده است.» (وصيت نامه حضرت امام راحل)

اين بيان حضرت امام ـ رحمه الله ـ نه بدان معنا است كه اسلام به عنوان يك سيستم روشن و به دور از ابهام حاكميت يافته است بلكه بياني است در حقيقت و قابليت شريعت اسلام و اشارتي بر ضرورت فعليت آن توسط علماي دين باور و فقهاء متعهد.

ايشان در فراز ديگري از فرمايشات خود مي فرمايند:

«هان اي روحانيون اسلامي! اي علماي رباني! اي دانشمندان ديندار... موعظت خداي جهان را بخوانيد و يگانه راه اسلامي را كه پيشنهاد فرموده بپذيرند... امروز چه عذري در محكمه خدا داريد، اين چه ضعف و بيچارگي است كه شما ها را فرا گرفته است.»[1]

استاد شهيد مطهري ـ رحمه الله ـ در اين خصوص مي گويد:

«قطعا نهضت بايد طرح هاي روشن و خالي از ابهام و مورد قبول و تاييد رهبران ارايه دهد تا جلوي ضايعات گرفته شود. ما خوشوقتيم و خدا را سپاسگزار كه از نظر مواد خام فرهنگي فوق العاده غني هستيم... تنها كاري كه بايد بكنيم استخراج و تصفيه و تبديل مواد خام به مواد قابل استفاده است كه مستلزم بيدار دلي، كار و صرف وقت است.» (نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير ص 101)

اين طرح و برنامه روشن، صريح و سازمان يافته در زبان جامعه شناسي تحت عنوان ايدئولوژي ياد شده كه به يك گروه و جامعه امكان توجيه، تشريح، تفسير و تبيين موقعيت خويش را مي دهد. ايدئولوژي در حقيقت نسخه اي است كه جامعه بيمار را از شرايط موجود به شرايط مطلوب متحول مي سازد و در ديدگاه حضرت امام نيل بدان در سايه تحقق دو مساله مي باشد:

نكته اول ـ پويايي اجتهاد

با تكيه بر دو عنصر اساسي زمان و مكان در تعيين موضوع و ارايه حكم آن زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مساله اي كه در قديم داراي حكمي بوده است به ظاهر همان مساله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است حكم جديدي پيدا كند.

نكته دوم ـ استفاده از كارشناسان متعهد

به كارگيري كارشناسان متعهد و مشورت با آنان در فهم موضوعات عرفيه، حجت شرعي است. اين بيان حضرت امام ـ رحمه الله ـ است كه در اين خصوص مي فرمايند:

«خوب است در موارد لزوم... از كارشناسان متعهد و متدين در تشخيص موضوعات، براي احكام ثانويه اسلام نظرخواهي شود.» (صحيفه نور ـ ج 17 ـ ص 202).
اما اينك سخن از آن است كه در صورت فقدان ايدئولوژي انقلاب يا طرح و برنامه روشن براي آينده چه مسايل و آفاتي ديگر گريبانگير جامعه خواهد بود كه با استناد به فرمايشات امام ـ رحمه الله ـ و استاد شهيد به دومين آفت اشاره مي كنيم.

2. تجدد گرايي افراطي:

فقدان برنامه روشن و به دور از ابهام به منظور جهت بخشي به حيات انساني جامعه از يك سو و وجود مسايل و معضلات ملموس جامعه از سوي ديگر باعث مي گردد كه كارگزاران و دوستان انقلاب مجذوب يك سلسله نظريات بيگانه با مكتب انقلاب شده و آگاهانه يا ناآگاهانه آن نظرات را در قالب مكتب عرضه كنند. استاد شهيد مطهري ـ رحمه الله ـ در اين باب مي فرمايد:

«به هر حال تجدد گرايي افراطي، در حقيقت عبارت است از آراستن اسلام به آن چه از اسلام نيست و پيراستن آن از آن چه اسلام هست به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان كردن، آفت بزرگي براي نهضت است و وظيفه رهبري نهضت است كه جلو آن را بگيرد.» (نهضت هاي اسلامي ـ ص 92)

3. نفوذ انديشه هاي بيگانه

اقدام دوستان ناآگاه در تكدي از افكار و نظرات بيگانه به انضمام تلاش دشمنان كينه توز در جهت استقرار سيطره خويش بر مسلمانان، تحريف احكام و انديشه هاي اسلامي را به دنبال دارد. طرح نيازهاي جديد اجتماعي، عدم تفسير و پاسخ درست و عكس العمل به موقع از ناحيه مسلمين موجب شد كه دشمنان اسلام، اين مساله را دستاويز قرار داده و دين را شريعت ناقصي معرفي كنند تا از اين رهگذر، انديشه هاي پليد خويش را بر سراسر جامعه حاكميت بخشند. امام راحل در اين باره مي فرمايد:

«همه توطئه هاي جهانخواران عليه ما از جنگ تحميلي گرفته تا حصر اقتصادي و غيره براي اين بود كه ما نگوييم: اسلام، جوابگوي جامعه است و حتما در مسايل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم، ما نبايد غفلت بكنيم. واقعا بايد به سمتي حركت نماييم كه انشاء الله تمام رگه هاي وابستگي كشورمان از چنين دنياي متوحشي قطع شود... ما كينه دنياي غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همين نكته ها به دست مي آوريم... و نتيجه، نفوذ بيگانگان در فرهنگ و مكتب اسلام است كه اگر غفلت كنيم اين اول ماجراست و استعمار از اين مارهاي خطرناك و قلم به دستان اجير شده در آستين فراوان دارد. (پيام امام ـ 3/12/57)

استاد شهيد مطهري ـ رحمه الله ـ ضمن اشاره بر اين آفت و اثرات سوء آن بر پيكره نظام اسلامي در خصوص مبارزه با آن چنين مي گويد كه:

«راه مبارزه اين خطر تحريم و منع نيست، مگر مي شود تشنگاني را كه براي جرعه اي آب له له مي زنند از نوشيدن آب موجود به عذر اين كه آلوده است منع كرد... اگر ما به قدر كافي آب زلال و گوارا عرضه كرده بوديم به سراغ آبهاي آلوده نمي رفتند... .راه مبارزه عرضه داشتن صحيح اين مكتب در همه زمينه ها با زبان روز است.» (نهضت هاي اسلامي ـ ص 92)

4. عدم حساسيت و مشاركت عامه:

كاهش حساسيت و مشاركت عمومي در مسايل سياسي، اجتماعي و در كليه صحنه هاي تصميم گيري باعث آن مي گردد كه حكومت از صلابت و اتقان گذشته بي بهره گشته و زمينه سست شدن اركان انقلاب فراهم آيد. از اين رو تاكيد و توجه به حضور دايمي و آگاهانه نيروي هاي انقلابي در كليه مراحل شكل گيري، تثبيت و تداوم انقلاب ضروري است كه در غيراين صورت مسير نهضت و انقلاب در جهت نيل به اهداف از پيش تعيين شده نخواهد بود.

5. نفوذ و رخنه فرصت طلبان

اين آفت كه منبعث از دو آفت قبل(نفوذ انديشه بيگانه و عدم مشاركت عامه) است، از اساسي ترين خطرات انقلاب مي باشد، فرصت طلبان درچهره هاي مختلف بزرگ ترين ضربات را به انقلاب مي زنند كه به لحاظ اهميت خطرشان به بيان چهره هاي گوناگون آن مي پردازيم:

الف) متحجرين و مقدس نماها كه به واقع مشعل داران حماقت هستند.

ب) روحاني نماها كه مصداق بارز علماي متهتك هستند و درطول تاريخ به مزدوران استكبار تبديل شده اند.

ج) روشنفكران و تحصيل كردگان وابسته

در خاتمه اين نوشتار اشاره اي گذرا بر اين نكته داريم كه شناخت و مقابله دقيق، همه جانبه و همه گير با آفات جز با هوشياري و حضور مردم انقلابي ومسلمان در صحنه ممكن نميباشد و اين مهم وابستگي كامل به ميزان حساسيت سياسي ـ اجتماعي مردم دارد. لذا فراهم نمودن كليه عوامل و مكانيسم هاي حضور مردم در صحنه هاي مختلف سياسي ـ فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي فريضه اي است بس مهم كه بر دوش مسوولين نظام نهاده شده است.

پي نوشت:

[1]. (نامه تاريخي امام ـ يازده جمادي الاولي 1363 ق رك به ريشه هاي انقلاب اسلامي، فراقي، نشر معارف، ص 27)

ويژه نامه رسالت - 20/11/ 1382، ص 3 و

بسیجی بازدید : 217 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

با نگاهي به اثرات علايق ژئوپلتيك در رفتار ابرقدرتها نسبت به ايران تا قبل از انقلاب اسلامي در مي يابيم كه موقعيت ژئوپلتيك ايران تا اين مقطع بيشتر با تأكيد بر متغيرهاي مطرح در نظريات سنتي ژئوپلتيك ، ارزيابي مي شد . در اين راستا سياست هاي آمريكا در منطقه بر مسائل امنيتي تأكيد داشتند و ژئوپلتيك منطقه از اين جهت كه منابع انرژي را براي كشورهاي غربي تأمين مي كرد ، حائز اهميت بود .

در نظريات كلاسيك ژئوپلتيك ، ژئوپلتيسن ها تأكيد بسياري بر فاصله ، فضا و مرزها داشتند ، يعني ارزش هايي كه در پديده تكنولوژي نظامي آن دوره حائز اهميت بودند ، ولي در سده حاضر ، ديگر قدرت نظامي ، شاخص قدرت رهبري براي كشورها در صحنه بين المللي نيست ، زيرا در حال ورود به عصري هستيم كه نزاع مستقيم ، فرصت بروز نمي يابد و فاكتورها و متغيرهاي جديد ، روش ما را در ارزيابي موقعيت هاي ژئوپلتيكي تعيين مي كنند .(1)



در حال حاضر ، توجه به عوامل فرهنگي و اعتقادي در امر ژئوپلتيك ، حيطه هاي ديگري از هم نشيني جغرافيايي را مطرح كرده است . تا پيش از انقلاب اسلامي ، دين اسلام تنها يك دين فاقد كاركردهاي سياسي محسوب مي شد ، اما انقلاب ايران جنبه هاي بالقوه سياسي آن را بالفعل ساخت و تفكر شيعي با انسجام ساختاري در ايران نشان دارد كه توانايي به ظهور رساندن يكي از بزرگ ترين انقلاب هاي تاريخ را دارد . اين توانايي باعث شد كه بسياري از نهضت هاي رهايي بخش و جنبش ها توجه خود را به ايران و اسلام معطوف كنند .به اين ترتيب نقش حساس اسلام در صحنه سياست بين المللي باعث شد كه ژئوپلتيك كشورهايي كه تمام يا اكثريت جمعيت آنها مسلمان بودند ، در نگرشي مجدد ارزيابي شود. اين امر در جايي اهميت خاص مي يافت كه پيوستگي جغرافيايي و جايگاه خاص و ويژه اين حيطه از جهان به لحاظ دسترسي به عظيم ترين منابع نفتي خودنمايي مي كرد و پديده اي به نام جهان اسلام را مطرح مي ساخت . (2)



در اين چهارچوب ، موقعيت حساس ژئوپلتيك جهان اسلام و جمعيت بيش از يك ميليارد نفري مسلمانان در جهان، صاحب نظران و سياست مداران غرب را وادار ساخته تا در حوزه ژئوپلتيك به اسلام، خصوصا عنصر تشيع بپردازند .

از منظر جغرافياي سياسي، پيدايش نهضت هاي اسلامي به منزله يكي از عوامل متغير ژئوپلتيك موجب افزايش حساسيت ها در مورد ديگر عوامل ثابت آن شده است. از اين منظر با توجه به مرام و ايدئولوژي خاص جنبش هاي اسلامي ، دست يابي آنها به منابع نفتي، قدرت سياسي مناطق حساس و ترانزيت جغرافيايي ، اهميت ژئوپلتيك آنها را چند برابر مي كند و به همين دليل غرب تلاش مي كند تا مانع چنين رويدادي شود كه از نظر آنها تهديد جدي به شمار مي آيد . (3)



با توجه به مطالب فوق مي توان علل نگراني از انقلاب اسلامي در منطقه را بر اساس رابطه متقابل ساختار ( موقعيت ژئوپلتيكي شيعيان ) و كارگزار ( ايدئولوژي انقلابي تشيع ) و تأثير آن بر منافع غرب در منطقه تحليل و بررسي كرد .


انقلاب اسلامي و تأثير آن بر كارگزار

براي بررسي جايگاه و اهداف هر تحول و انقلاب ايدئولوژيك ، اولا بايد مكتب حاكم بر انقلاب را با توجه به روح و عمق و كليت آن بازشناخت و ثانيا به تلقي افرادي كه با تكيه بر آن قيام كرده اند ، توجه داشت. (4)

از طرفي، ايدئولوژي به منزله نوعي نقشه و راهنما براي كارگزاران محسوب مي شود و كنش و رفتار دولت ها را هدايت مي كند و نيروي محركه كنش سياسي توده ها و كارگزاران سياسي به شمار مي رود.(5)

با توجه به مطالب فوق به نظر مي رسد، فهم انقلاب اسلامي ايران نيز كه اساسا هويتي ديني دارد، بدون شناخت ايدئولوژي تشيع كه نقش ايدئولوژي انقلاب را ايفا كرد ، و هم چنين درك نقش امام خميني (ره ) به عنوان ايدئولوگ و كارگزار اصلي انقلاب اسلامي و تفسير وي از آموزه هاي تشيع، ميسر نيست. با توجه به نقش و اهميت ايدئولوژي در رفتار و كنش كارگزاران مي توان گفت تشيع ويژگي هاي ايدئولوژي انقلابي را داشت و توسط ايدئولوگ انقلاب اسلامي توانست هم نظم موجود را زير سؤال ببرد و هم نظام مطلوب جايگزين را نه تنها براي ايران بلكه براي ساير كشورها پي ريزي كند. (6)



پتانسيل دروني اسلام شيعي و وجود عواملي در داخل اين مذهب ، امكان ارائه تفسير مكتبي از آن را ممكن ساخت و از طرفي وجود عناصري ، زمينه هاي هژمونيك شدن آن را آسان كرد؛ از جمله اين موارد عدالت اجتماعي و امامت انسان صالح و توانايي بالقوه باز تفسير يا تفسير ايدئولوژيك در تشيع بود . به دليل وجود مفاهيمي مانند تقيه، شهادت ، غيبت ، انتظار ، منجي گرايي و ... ، امكان انتقال تفسير مكتبي به پيروان و تسهيل روند پذيرش آن با شكل گيري عامل اجتهاد، نقش قابل توجه امام در مقام ايدئولوگ و معمار انقلاب اسلامي تشيع توانست در روند بسيج منجر به انقلاب، كاركردهاي معمول يك ايدئولوژي را به نحو مطلوب انجام دهد، يعني در انتقال آگاهي سياسي براي صف آرايي ، نقد ترتيبات اجتماعي موجود براي زير سؤال بردن وضع موجود ، ارائه مجموعه جديد ارزش ها و طرح كلي جامعه مطلوب و ... و بالاخره موفقيت در توجيه پيروان ، مبني بر اين كه بر حقانيت و عقلانيت مبتني است، موفق شد و اين موفقيت در انجام كاركردهاي معمول ايدئولوژي در روند انقلاب به شكلي مطلوب به هژمونيك شدن آن انجاميد. (7)


نقش امام خميني در روند ايدئولوژيك شدن تشيع

در فرايند انقلاب اسلامي ، اسلام شيعي به مثابه ايدئولوژي راهنماي عمل و رهايي ساز جلوه گر شد . در اين راستا نقش امام خميني به عنوان ايدئولوگ انقلاب اسلامي برجسته است.

مهم ترين اقدام امام در اين زمينه، ايجاد تغييرات اساسي در تفكر اجتهادي شيعه نسبت به سياست بود. مبناي اين تغييرات تفسير جديدي بود كه امام از مفاهيم ، آموزه ها و نمادهاي اسلام شيعي انجام داد . بر مبناي اين مكتب، اهداف اصلي جنبش هاي اسلامي و انقلاب اسلامي ايران عبارتند از : (8)

1. استقرار حاكميت اسلام و حفظ وحدت جهان اسلام .

2. مبارزه با دشمنان اسلامي ، استعمارگران و استثمارگران سرزمين هاي اسلامي ؛

3. مبارزه با ظلم ، سلطه و استعمار در سطح جهاني ؛

4. كمك به نهضت هاي اسلامي ، انساني و رهايي بخشي در سطح جهان ؛

5. استقرار صلح و آرامش در جهان از راه براندازي ظلم ، سلطه و استعمار و ...

به اين ترتيب، انقلاب اسلامي به عنوان يك انقلاب ايدئولوژيك و با جهان بيني نشأت گرفته از مكتب اسلام ، نه تنها در بعد ملي احياگر برنامه ها و نظريات خاص اسلام براي حكومت و دولت مداري است، بلكه در بعد جهاني نيز با توجه به جهان شمولي مكتب اسلام افكار و نظريات خاصي دارد.

امام خميني، خواهان عدالتي جهاني بود و اعتقاد داشت كه فقط نظم جهاني اسلامي مي تواند چنين عدالتي را فراهم آورد . امام خميني كاملا تأكيد مي كرد كه مقصد اسلام ، عرضه عدالت براي همه عالم و نه صرفا براي ايران يا براي جهان اسلام است .

اسلام خاص يك مملكت ، چند مملكت ، يك گروه يا حتي مسلمين نيست . اسلام براي بشر آمده است ، اسلام به بشر خطاب مي كند و تنها بر حسب مورد مؤمنين را خطاب مي سازد . اسلام مي خواهد همه بشر را زير چتر عدالت خود بياورد . (9)

از اين رو انقلاب اسلامي با توجه به ايدئولوژي جهان شمول خود ، احياي هويت واحد اسلامي و مبارزه با ناسيوناليسم و برقراري اتحاد جهان اسلام در برابر غرب را هدف خود قرار داد . بر همين اساس از نظر كارگزاران انقلاب اسلامي ، وطن اسلامي توسعه مي يابد و در نهايت كل جهان را در بر مي گيرد و از آن جا كه برنامه اسلام نجات انسان هاست ، لذا در اين راستا اولين قدم ، بحث صدور انقلاب است و به اين ترتيب صدور انقلاب به مفهوم صدور ارزش ها ، آرمان ها و تجربيات انقلاب اسلامي هم چون استقلال ، نيل به خصلت هاي انساني ، خودكفايي و حمايت از مستضعفان ، ايجاد عدالت اجتماعي و ... در دستور كار انقلابيون قرار گرفت .

از ديدگاه امام ، اعتقاد به اسلام و ارزش هاي متعالي آن مترادف با احساس مسئوليت دائمي نسبت به سرنوشت كليه انسانهاست ... امام ، انقلاب اسلامي را الگوي ارزش هاي مطلوب مردم ستم ديده مي دانستند و معتقد بودند انقلاب اسلامي از آن جهت كه معرف آرمان هاي مردم محروم و مسلمانان مظلوم است ، مورد پذيرش آنها قرار خواهد گرفت و مشي خود را بر نفي ظلم پذيري ، نفي سلطه ، سلطه گري و نفي سكوت و برخورد انفعالي قرار دادند . (10) ايشان انقلاب اسلامي را به منزله امري عملي و تحقق پذير به دنيا صادر كردند. با اين اوصاف به نظر مي رسد هيچ جنبه ديگري از انقلاب اسلامي به اندازه مسئله صدور انقلاب و تهديد ثبات منطقه و امنيت منافع غرب ، ترس دولت هاي غربي و دولت هاي دست نشانده آنها را در منطقه بر نيانگيخته است . به عبارت ديگر ، رويكرد انقلابي نظام اسلامي ايران به مثابه الگويي براي ديگر جنبش هاي اسلامي در سراسر جهان اسلام بوده است . در اين ميان انقلاب اسلامي بيش از هر كشور ديگري در كشورهاي حوزه خليج فارس و خاورميانه ، سرمنشأ تحولات دامنه دار از درون و بيرون گرديد . ايده هاي انقلاب اسلامي به تدريج در منطقه خاورميانه گسترش يافت و موجب بي ثباتي هاي داخلي در بسياري از كشورها گرديد.

انقلاب اسلامي در عرصه داخلي با تلاش براي تغيير بافت فرهنگي و اعتقادي جامعه ، رو در روي نظام هاي ارزشي وارداتي قرار گرفت و با دعوت براي بازگشت به اسلام راستين ، موفق به تجديد رفتار دولت مردان و تغيير در سياست ها و اقدامات حكومت و ايجاد تحول در نظام ارزشي و مقابله با جريان هاي فكري – عقيدتي ضد ديني در جامعه اسلامي ايران شد .

انقلاب اسلامي در مورد اصلاح سياسي – اجتماعي نيز چالشي همه جانبه را براي رفع توهم جدايي دين از سياست در عرصه هاي نظري و عملي آغاز كرد و آن را منوط به تأسيس حكومت اسلامي دانست . كارگزاران انقلاب اسلامي ، ادبيات سياسي و ساختار سياسي اي را پيشنهاد كردند كه قرائتي دموكراتيك و مردمي از حكومت اسلامي را در قالب جمهوري اسلامي عرضه مي كرد . (11)

به اين ترتيب اندكي پس از پيروزي انقلاب اسلامي يك روند فراگير ، سراسر جهان اسلام را فرا گرفت و نه فقط مسلمانان را بلكه تمام مستضعفان جهان را به حركت در آورد . از اين رو غرب ، وقوع انقلاب ايران در منطقه را تهديدي براي نظام جهاني و منافع ابرقدرتها تلقي مي كند . از طرفي با توجه به اين كه اصولا تهديد نظامي از سوي جهان اسلام هيچ گاه مد نظر سياست مداران غرب نبوده است ، به نظر مي رسد يكي از علل نگراني غرب از انقلاب اسلامي در منطقه به آموزه هاي ايدئولوژيكي – فرهنگي اسلام برمي گردد كه در انقلاب اسلامي نمود عيني يافت . فوازي جرجيس به اين موضوع چنين اشاره كرده است :

اگرچه تهديد نظامي از سوي جهان اسلام از پايان قرن هفدهم متوقف شده بود ، چالش فكري و مذهبي اسلام ،

همچنان بر تصور بسياري از مردم غرب سايه افكنده است .


ادامه دارد....

بسیجی بازدید : 176 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

چكيده
آيا فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامي يك واقعيت است يا نه؟ نسل سوم چه نسبتي با انقلاب اسلامي دارد و در رابطه با آن چه صورت بندي پيدا كرده است؟ علت اين وضعيت چيست؟ چگونه مي توان حركت انقلاب اسلامي را با نسل سوم ادامه داد؟ در اين نوشتار، قشربندي چهارگانه اي درباره فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامي ارائه و كندي دگرگوني هنجارهاي نهادمند به عنوان علت آن معرفي مي گردد و در نهايت، تربيت معنوي و توليد دانش به عنوان دو راهكار اساسي و پيوسته و البته ضروري براي مشاركت نسل سوم در تداوم انقلاب تشريح مي شود.

مقدّمه
در تاريخ هموار نسل ها پي درپي آمده اند و تحولات اجتماعي و تاريخي را رقم زده اند. اين دگرگوني ها گاه رو به سوي رشد و تعالي داشته و گاه رو به افول و تباهي. بنابراين، انسان همواره در حال حركت بوده و ميان پدران و مادران از يك سو و فرزندان و جوانان از سوي ديگر فاصله و تفاوت هايي پديد آمده است.
اگر فاصله ميان نسل هاي جديد از نسل هاي پيشين در نقاط ضعف و كاستي ها باشد، بسيار پسنديده و حتي براي اعتلاي جامعه ضروري است، اما اگر اين فاصله ها از ويژگي هاي مثبت و ارزنده صورت گيرد، بي ترديد سبب زوال و افول جوامع مي گردد.
امروز نسل جواني كه در دوران حكومت اسلامي زاده شده و زيسته است، به بلوغ فكري و اجتماعي رسيده و در آستانه حضور در عرصه هاي گوناگون اجتماعي است و مي توان گفت: تا حدي حضور خود را تحقق بخشيده است، بدون شك در تفكّر و نگرش تفاوت ها و فاصله هايي با نسل گذشته ـ كه در پيروزي انقلاب نقش ايفا كرد ـ دارد. در حقيقت، پرسش اصلي مسئله اي فراتر از فاصله نسل هاست.
در اين تحقيق مي كوشيم تا دريابيم فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامي چيست؟ به ديگر سخن، آيا نسل سوم در موضوع انقلاب اسلامي فاصله اي با نسل گذشته پيدا كرده است يا نه؟ و اگر فاصله اي هست به چه علت روي داده و چگونه مي تواند در راستاي رشد و اعتلاي جامعه و انقلاب اسلامي مفيد واقع شود؟

فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامي
نسل اول انقلاب كه از سال هاي آغازين (1341ـ1342 ش) به رهبري امام خميني نهضت را آغاز كرد و نسل دوم كه در پيروزي انقلاب اسلامي مشاركت داشت و در دفاع مقدس حضور خود را نماياند مشكل چنداني با انقلاب و روند شكل گيري و پيروزي آن ندارد. اما نسل سوم كه پس از انقلاب اسلامي متولد شده و اكنون با پشت سر گذاشتن دوران كودكي و نوجواني از هويت خود پرسش مي كند، در شناخت انقلاب اسلامي با دو مشكل جدي مواجه است:
1. توان مقايسه پيش و پس از انقلاب را جز با استفاده از منابع تاريخ معاصر ندارد;
2. بار مشكلات و دشواري هاي سال هاي پس از انقلاب را از دوران كودكي تاكنون متحمل شده است. بنابراين، حق دارد كه در آرمان هاي انقلاب ترديد كند و به اين سو و آن سو نظر اندازد و اين پرسش را پيش بكشد كه آيا سبك بهتري براي زندگي و الگوي كارآمدتري براي حكومت وجود ندارد؟
اين ترديد، و پرسش ها نمود فاصله اي است كه نسل سوم از انقلاب اسلامي يافته; فاصله اي كه اساس آن تاريخي است ولي به علت مشكلات جدي در نهاد تعليم و تربيت و ناتواني جمهوري اسلامي ايران در جامعه پذير كردن نسل سوم با آن مواجه هستيم.
در اينجا پرسش ما از فاصله نسل ها نيست، بلكه مسئله اصلي فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامي است. فاصله نسل ها هميشه و در همه جوامع بوده است، هرچند در بعضي از خانواده هاي جامعه امروز ما نيز ممكن است فاصله نسل سوم از انقلاب فاصله نسلي هم باشد; مانند خانواده اي مذهبي كه فرزندشان متعهد نيست. در مواردي هم ممكن است فاصله نسلي باشد ولي فاصله از انقلاب نباشد; مثلا خانواده اي مذهبي با تحصيلات معمولي كه فرزندانشان آن عقايد را پذيرفته اند ولي تحصيلات عالي دارند. بنابراين، مي توان گفت: شاخص هاي فاصله نسل ها با شاخص هاي فاصله از انقلاب متفاوت است. يكي از تفاوت هاي اين دو مسئله آن است كه مي توان فاصله از انقلاب را نه تنها به نسل سوم، بلكه به كل جامعه تعميم داد. جوانان به عكس بزرگسالان كه هويت اجتماعي تثبيت شده دارند و در شرايط زندگي جا افتاده اند، در جستوجوي هويت اند و از خويش و از جامعه پرسش مي كنند تا از خود و جامعه خود تصور درستي پيدا كنند. از اين رو، اگر پاسخ درست و كافي به آنان داده نشود از ارزش ها و آرمان ها و حتي تاريخ خود فاصله پيدا مي كنند. امروزه در جامعه ما كه عوامل وابستگي به ويژه در حوزه فرهنگ به صورت همجمه فرهنگي عمل مي كند، اين مسئله بسيار اهميت پيدا كرده و پرداختن به آن ضروري است تا با يافتن علت اين فاصله و راه هاي نزديك سازي نسل سوم به انقلاب، هويت اجتماعي و منافع و مصالح ملي و ديني را حفظ و تأمين كنيم.

قشربندي هنجاري نسل سوم
پژوهش هاي مفصل ميداني و مصاحبه با گروه هاي مختلف جوانان نشان مي دهند كه مي توان آن ها را در يك قشربندي چهارگانه از لحاظ فاصله با انقلاب اسلامي گنجاند:1
1. نزديك ترين قشر از نسل سوم به انقلاب اسلامي كساني هستند كه هنجارهاي عالي انقلاب را كه مبتني بر انديشه ها و ارزش هاي بنيادين انقلاب اسلامي است پذيرفته اند و خواهان دگرگوني هنجارهاي نهادمند جامعه و هماهنگ سازي آن ها با هنجارهاي عالي انقلاب مي باشند. گروه مرجع اين قشر معمولا شهدا و مردان بزرگ تاريخ ايران اند كه تقوا و معرفت و مبارزه با ظلم و استكبار را باهم جمع كرده و نام نيك از خود بر جاي گذاشته اند. اين قشر كه مثل ساير قشرها متأثر از خانواده هاي خود هستند، معمولا از جوانان بسيجي يا جواناني كه با گونه هاي مختلف در فعاليت هاي اجتماعيوفرهنگي مشاركت مي كنند، تشكيل شده و به طوركلي به تحصيلوورزش و حضور در مراسم مذهبي علاقه مندند. توجه به آينده جامعه يكي از ويژگي هاي عمومي آن هاست.
2. قشر ديگر هنجارپذيران دوگانه اند; يعني كساني كه هم هنجارهاي عالي را پذيرفته اند و هم هنجارهاي نهادمند را، اما براي تحول آن ها احساس ضرورت نمي كنند و هرجا كه تضادي در ميان آن ها باشد با ملاحظه منافع شخصي از آن مي گذرند. اين گروه بيشتر به فكر آينده خود هستند و به حسب شرايط اموري را دنبال مي كنند كه فكر مي كنند به نفع شان است; درس يا كار تفاوتي نمي كند، ممكن است ترك تحصيل كرده و دنبال يك كار خوب اقتصادي بروند و يا همزمان با كار به تحصيل ادامه دهند. گروه مرجع اينان معمولا مسئولان هستند. وقتي تضادهاي زندگي شان را گوشزد مي كنيد، به تضادهايي كه در جامعه وجود دارند اشاره مي كنند كه در عين حال مسئولان و مديران جامعه كه خود را مقيّد به هنجارهاي عالي مي دانند از آن ها مي گذرند. هنجارپذيران دوگانه به هنجارهاي نهادمند ملتزم هستند و معيار سنجش رفتار خود را در مسئولان يافته اند.
3. گروه سوم هنجارپذيران غربگرا هستند كه اساساً هنجارهاي عالي انقلاب را نپذيرفته و هنجارهاي نهادمند را به گونه اي غربي تفسير مي كنند و مايل به هماهنگي هرچه بيشتر با غرب هستند. گروه مرجع اين ها روشن فكران غربگرا هستند. آنان معمولا در خانواده هاي مرفّه و فرنگ ديده زندگي مي كنند. اين گروه با اينكه اذعان مي كنند آينده جامعه برايشان اهميت دارد، اما چندان احساس همبستگي با جامعه نمي كنند و بيشتر به فكر پيشرفت انسان در فنّاوري و فضاي تمدّن غربي هستند و اگر جامعه ايران خود را با آن منطبق نسازد خود را بيشتر عضوي از جامعه غربي مي دانند تا جامعه ايران.
4. چهارمين گروه، هنجارگريزان هستند كه نه هنجارهاي عالي را مي پذيرند و نه هنجارهاي نهادمند را و به نوعي بي قيدي و بي دولتي اقبال ميورزند. گروه مرجع آن ها گروه هاي مبتذل جوانان غربي است و بيشتر به حال مي انديشند تا به آينده. به درس و كار رغبتي ندارند و از زندگي چيزي نمي خواهند به شرط اينكه خوشي از ساعتشان فراهم باشد. در غير اين صورت، با زمينوزمان دشمن اند. در اين گروه انحرافات اجتماعي و اخلاقي زياد به چشم مي خورد.

مقايسه قشرهاي نسل سوم
فاصله اين چهار قشر از انقلاب اسلامي به همان ترتيبي است كه ذكر شد; زيرا هنجارپذيران انقلابي كه مي توان آن ها را گروه ايده آليست ناميد، انديشه ها و ارزش هاي اساسي انقلاب را پذيرفته اند و اگر مشكلي دارند با عوارضي است كه گريبانگير جامعه اسلامي شده است; براي مثال، اگر انتخاباتي باشد آن ها بي ترديد شركت در آن را مهم و بلكه تكليف تلقّي مي كنند، هرچند كه ممكن است به بعضي از ناهماهنگي هاي آن با هنجارهاي عالي انتقاد داشته باشند; مثلا، نحوه تبليغات برخي كانديداها را نپسندند.
اما هنجارپذيران دوگانه كه گروه رئاليست هستند، تا حدي به هنجارهاي عالي انقلاب آشنايي دارند، ولي چون شناخت شان كافي نيست نسبت به آن التزام كامل ندارند. براي نمونه، به نظر اين قشر، انتخابات چيز خوبي است و سعي مي كنند در آن شركت كنند، ولي اسراف اقتصادي و بي اخلاقي سياسي را هم از لوازم طبيعي آن به حساب مي آورند.
هنجارپذيران غربگرا يا گروه مدرنيست اساساً شناختي از هنجارهاي عالي انقلاب ندارند. مطالعات ميداني نشان مي دهند همه آن ها حقيقت انقلاب را درست درك نكرده و حتي تصوري از هنجارهاي عالي انقلاب اسلامي ندارند. براي نمونه، تلقّي آن ها از انتخابات يا فريبي براي ظاهرسازي حكومت اسلامي است و يا مبنايي براي مشروعيت مردمي است كه البته بايد با مباني دموكراتيك منطبق شود و در غير اين صورت، آنچه در جامعه ماست يك انتخابات واقعاً دموكراتيك نيست. به نظر مي رسد كه بسياري از افراد اين قشر با مباحث فكري مناسب و آشنا شدن با حقيقت و هنجارهاي انقلاب به گروه اول نزديك شوند.
در نهايت، هنجارگريزانند كه به نوعي آنارشيست هستند و نياز به تربيت و حتي تنبيه جدّي دارند. اين ها اگر بخواهند به موضوعي مثل انتخابات توجه كنند، در نهايت، آن را نوعي بازي مي دانند كه ديگران برندگان آن خواهند بود.

حقيقت انقلاب اسلامي
براي پاسخ به چرايي اين وضعيت قشربندي نسل سوم لازم است تأمّلي در حقيقت انقلاب اسلامي داشته باشيم. انقلاب اسلامي ايران قيامي بود براي گذر از حيات طبيعي به حيات طيبه و اين حركت تنها با بازخواني كتاب وجود آدمي و بازيابي منزلت او در عالم آفرينش امكان پذير است.2
حيات طيبه كه بر بنياد فطرت توحيدي و گرايش ذاتي انسان به كمال مطلق استوار است دو ركن عمده دارد: ايمان و عمل صالح.3 اين زندگي پاك و نوراني ساحت مادي زندگي را با عدالت آراسته و موانع رسيدن انسان به معرفت را كه غايت آفرينش او بوده است، برطرف مي سازد در مقابل، هنگامي كه گرايش فطري آدمي به حق تعالي در حجاب اوهام و اهوا مكسوف شود، تمايلات نامحدودي در بشر پديد مي آيد كه معطوف به عالم محدود مادي است و به همين علت، حيات طبيعي به دو صورت مكملي سلطه گرانه و سلطه پذيرانه روي مي دهد و دو طبقه مستكبر و مستضعف پديد مي آيد.4
متأسفانه تاريخ حيات بشر بجز برهه هاي كوتاهي، در واقع تاريخ حيات طبيعي است. جامعه ايران نيز در طول قرن ها دو صورت از حيات طبيعي را مشاهده كرده بود: چهره سنّتي حيات طبيعي و چهره مدرن آن. شاخص هاي اساسي تمايز اين دو نمود از حيات طبيعي در منشأ اقتدار و منبع مشروعيت نيروي استكباري آن هاست.
حيات طبيعي سنتي با منشأ اقتدار ايلي و مشروعيت ديني به سلطه گري و استضعاف مردم دست مي يازد. هنگامي كه ايل اقتدار سياسي خود را بسط مي دهد انسجام دروني خود را در پرتو پيوند حسي و عاطفي و پيمان هاي ايلي و عشيره اي كه بين شركاي قدرت برقرار مي شود حفظ مي كند و نظام اجتماعي را آن چنان كه مقتضاي مدينه تغليب است، بر اساس غلبه و زور تحكيم مي بخشد.
«از آنجا كه سلطه زور در اصطكاك قدرت هاي ديگر اجتماعي شكننده و ناپايدار است، مستبد در جامعه اي كه در آن ايمان به غيب و باور ديني وجود دارد يا از ابزار ديگري جز زور نيز استفاده مي كند، اين ابزار كه در دوام و بقاي استبداد نقش تعيين كننده دارد، تحريف است.»5
چهره سنّتي ساختار استكبار در حيات طبيعي كه قرن ها در ايران سايه گسترده بود هرچند از مشروعيت ديني به واسطه تحريف بهره مي برد، اما كشمكش هاي جدي و پايان ناپذيري ميان نيروي استكبار و روحانيت در ايران را پديد مي آورد; زيرا دوگانگي منشأ اقتدار و منبع مشروعيت تضادي عميق در ساختار قدرت به وجود آورده بود و با رو شدن هرچه بيشتر اين تضاد و پديدار شدن عمق اين شكاف، هم اقتدار و هم مشروعيت سلسله هاي سلطاني رو به افول مي رفت و دوران هاي گوناگون تاريخ ايران يكي پس از ديگري برمي آمد.
در نهايت، اين ساخت سست استكبار سنتي، ماده صورت مدرن استكبار با ساختار اقتدار متفاوتي شد. در اين وضعيت، منشأ اقتدار وابستگي به ابرقدرت هاي خارجي و منبع مشروعيت دانش مدرن بود. نيروي استكبار در حيات طبيعي مدرن به صورت استبداد مدرن با شاخص هاي دين زدايي، نوسازي و توسعه، شبه صنعتي شدن و اصلاحات ارضي به منظور تك محصولي كردن اقتصاد و تحكيموابستگي به ابرقدرت هاودر نتيجه، افزايش اقتدار پديد آمد.
نيروي روشن فكري به صورتي مقلّدانه به توجيه حيات طبيعي مدرن و كمك به گسترش آن پرداخت، ولي حتي در فراگيري عميق آن انديشه ها و دانش ها نيز كمتر توفيق يافت; به گفته خودشان حتي هنوز به مرحله ترجمه و تفكر در آثار بنيادين دانش غربي هم نرسيده اند.
يكي از روشن فكران در آسيب شناسي اين مسئله مي گويد: «بياييم آثار فيلسوفان مدرن را به فارسي ترجمه كنيم و درباره آن ها بنويسيم. اين كمبودي است كه در كار روشن فكر مآبان در پنجاه سال اخير مي بينيم. كار روشن فكر ما راجع به غرب، بيشتر كار ترجمه بوده تا تأليف. شايد شهامت اين را نداشتيم يا شايد پتانسيل فكري اين را نداشتيم كه مستقلا درباره فلسفه غرب بينديشيم.»6
امروزه نيز در برابر انقلاب اسلامي صورت پست مدرن حيات طبيعي باز توليد مي شود. اين بار منشأ اقتدار، نظامي گري و نفوذ بين المللي است و منبع مشروعيت آن رسانه هاي صوتي و تصويري و تكنولوژي اطلاعات (IT). صورت پست مدرن حيات طبيعي با شاخص هاي: جهاني سازي توليدات فرهنگي براي ايجاد ابرفرهنگ سلطه پذيرانه جهاني، تهديد و نظامي گري (ميليتاريسم)، استفاده گسترده از رسانه ها و تكنولوژي اطلاعات و مجازپردازي ساخت يافته است. در وضعيت پست مدرن حيات طبيعي تحول ساختاري بنياديني پديد نيامده و نيروي استكبار همان نيروي سلطه گر دوران مدرن است كه براي تداوم استيلاي خود صورت بندي تازه اي را فعالانه پذيرفته است.
اما انقلاب اسلامي نه يك انقلاب سنّت گرا در برابر مدرنيسم پهلوي بود، نه انقلابي مدرن در برابر ناتواني حكومت مطلق مدرن پهلوي در گذر از ميراث مشئوم سنت گذشته ايران و نه به زعم برخي انقلابي پست مدرن، بلكه قيامي بود كه دامن مردم را از حيات طبيعي بركشيد تا فراتر از همه اين اوهام به حيات طيبه برساند و از زمزم ولايت كامياب و سيراب سازد.
«استقلال و آزادي» نفي استكبار از همه ساحت هاي حيات است و «جمهوري اسلامي» طرحي براي ساختن حيات طيبه پيش مي نهد. اينكه بعضي مي پندارند جمهوريت و اسلاميت با هم جمع نمي شوند7 براي اين است كه هنوز در نظام هاي فكري حيات طبيعي از نوع مدرن مي انديشند و با اين تفكر نوين و طرح تازه آشنا نشده اند.
امام خميني(قدس سره) با ايجاد تحول در نهاد دين از موضع يك مجتهد جامع الشرايط و عالم ديني ذوالفنون كاركردهاي تازه اي را براي دين ايجاد كرد و در حقيقت، ظرفيت هاي پنهان دين را آشكار نمود و غبار اوهام و خرافات را از آن زدود و عزم آن داشت تا ساير نهادهاي جامعه را بر اساس تحول نهاد دين، دگرگون سازد و شرايط تحقق حيات طيبه را فراهم سازد.

هنجارهاي عالي و هنجارهاي نهادمند
به «نظامي از الگوهاي رفتاري مكتسب كه همه افراد متعلق به يك فرهنگ در آن سهيمند»8 هنجار گفته مي شود و مهم ترين كاركرد آن، ايجاد «همكاري و وابستگي متقابل بشري» در نظام اجتماعي است.9
هنجارها به دو صورت ممكن است در جامعه اي حضور داشته باشند: نخست به صورت نهادمند و ساخت يافته در كل ساختار نظام اجتماعي. «نهادمندي به فراگردي اطلاق مي شود كه از طريق آن، نظام با قاعده اي از هنجارها، منزلت ها و نقش هاي به هم پيوسته و مورد پذيرش يك جامعه، شكل مي گيرد. از طريق اين فراگرد رفتار خودجوش و پيش بيني ناپذير جايش را به رفتار منظم و پيش بيني پذير مي دهد.»10
پس اگر يك هنجار در نظام با قاعده اي از منزلت ها و نقش هاي اجتماعي و در رابطه با نهادهاي اساسي حكومت، اقتصاد، خانواده، دين و آموزش مشخص و معنادار باشد، هنجاري نهادمند تلقّي مي شود.
صورت ديگر حضور هنجارها در جامعه، صورت آرماني و عالي است كه معمولا پس از تحولات بزرگ اجتماعي نظير انقلاب ها در جامعه پديدار مي گردند.
هنجارهاي عالي هنجارهايي هستند كه مردم آن ها را مي پسندند و رفتار خلاف آن ها ناهنجاري و خطا تلقّي مي شود. اما هنوز در نظام منزلت ها و نقش هاي اجتماعي و در رابطه با نهادهاي اساسي جامعه جايگاه مشخصي ندارند و در صورتي كه تحولات مناسب در نهادهاي اساسي جامعه صورت نگيرد اين هنجارهاي عالي در نسبت با هنجارهاي نهادمند تضاد خواهند يافت.

كندي دگرگوني هنجارهاي نهادمند
حضرت امام(قدس سره) و شاگردانشان به عنوان رهبران انقلاب اسلامي با طرح چيستي حيات طيبه و نقد حيات طبيعي در دوران حكومت پهلوي، هنجارهاي عالي حيات را به مردم معرفي كردند و مردم با پذيرش آن ها براي گذر از حيات طبيعي به حيات طيبه قيام كردند.
نخبگان پيشرو در انقلاب اسلامي از جمله شهيد مطهري، شهيد بهشتي، شهيد باهنر و ساير بزرگاني كه در قيد حياتند يا از دنيا رفته اند، با معرفي الگوي حسيني در برابر افساد طاغوت و توصيف حيات معنوي و پاك انساني به مدد توفيقات و عنايات الهي مردم را جذب كرده و اراده هايشان را برانگيختند تا اينكه انقلاب اسلامي تحقق يافت.
اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي مسئله ديگري طرح شد كه تا آن زمان پاسخي به آن داده نشده بود و آن پرسش از چگونگي تحقق حيات طيبه بود. اين پرسش به مراتب دشوارتر و انديشه عالمان ديني در اين زمينه كم كارتر و فقيرتر بود; زيرا تا آن زمان بسياري از امامان و علما فرصت اجرا و عمل به دين در جامعه را نيافته بودند. هرچند چيستي آرمان اسلام در جامعه سازي به خوبي تصوير شده بود، اما هيچ كدام از بزرگان به چگونگي آن نمي انديشيدند و اگر هم كاري در اين موضوع انجام شده بود در بوته آزمون و اصلاح درنيامده بود.
در اين شرايط، هنجارهاي عالي انقلاب معلوم بودند. مردم و علما و كساني كه در رأس حكومت قرار داشتند، همه در پي يك هدف بودند، اما راه رسيدن به آن را نمي دانستند.
هنجارهاي نهادمند اقتصادي، سياسي و فرهنگي با همه شاخه ها و شعبه هايش بر شالوده حيات طبيعي به صورت سنتي و مدرن ساخت يافته بود.
بقايايي از سنت و آثاري از تجدّد، در مجموع نظام هاي هنجاري نهادمند (ولي ناهماهنگ با هنجارهاي عالي انقلاب) را تشكيل مي دادند. هنجارهاي نهادمند موجود در جامعه در حوزه هاي گوناگون اجتماعي، سياسي و اقتصادي متناسب با اهداف و هنجارهاي حيات طبيعي نهادينه شده بودند و كسي نمي دانست كه چه چيز را و چگونه بايد به جاي آن ها قرار داد.
اگر مي خواستيم نهادهاي سياسي را تغيير دهيم نيازمند دانش سياسي بوديم كه اين دانش ميراث عصر تجدّد مغرب زمين است و در سايه انديشه كساني همچون ماكياولي، هابز، لاك و ديگران صورت بندي شده است.
اگر مي خواستيم نظام هاي اقتصادي را در جامعه متحول كنيم نيازمند دانش اقتصاد بوديم كه از انديشه افرادي نظير ماركس، اسميت و كينز برآمده بود; كساني كه با ارزش ها و اهداف نظام سرمايه داري انديشيده و در آن فضا نظرات اثباتي يا انتقادي داده بودند.
از سوي ديگر، نمي شد جامعه را به حال خود رها كرد. پس بايد از همين دانش ها استفاده مي شد تا به تدريج جايگزين مناسبي براي آن پيدا مي كرديم. اين دانش ها نيز، روش ها و نهادها، سياست ها و برنامه ها و در يك كلام، هنجارهاي مناسب با تجدّد و ارزش ها و فرهنگ و زندگي غربي را در جامعه نهادينه مي كرد.
كندي دگرگوني هنجارهاي نهادمند، تضاد هنجاري را در جامعه پديد آورد. نسل سوم كه از ماقبل انقلاب و اصل آن تجربه اي نداشت در اين تضاد متولد شد، رشد كرد، بازي كرد، درس خواند، انديشيد و تجربه كرد. و از همين جا فاصله اي ميان او با حقيقت انقلاب پديدار گشت.

از تعديل اقتصادي تا توسعه سياسي
دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي با عنوان «دوران سازندگي» و با اجراي «سياست تعديل» براي همه شناخته شده است. سياست تعديل كه در دهه هشتاد از سوي صندوق بين المللي پول به كشورهاي متقاضي وام تحميل مي شد در پي بحران بازپرداخت بدهي ها از سوي كشورهاي بدهكار (عمدتاً كشورهاي توسعه نيافته) و با هدف تضمين بازپرداخت بدهي ها همراه با سود آن ها تدوين و تحميل مي شد.11 اين خاستگاه تاريخي برنامه تعديل كه در حقيقت تأمين منافع سرمايه داران بين المللي غربي است، با خاستگاه نظري غربي، يعني اقتصاد نئوكلاسيك مبتني بر فلسفه اصالت فرد و حداكثرسازي سود فردي12 جمع شد و بر جوامع توسعه نيافته تحميل گرديد. بر اين مبنا، فرد بر اساس سود شخصي خود چنان رفتار مي كند كه جامعه نفع مي برد و نقش دولت تنها تسهيل روابط اقتصادي و تضمين مالكيت هاست و نظارت و دخالت دولت بايد به حداقل برسد. در اين شرايط، فرد (سرمايه دار) با انباشت سرمايه چرخ هاي توسعه را به گردش درآورده و براي رسيدن به سود هرچه بيشتر كشور را به پيش مي برد. البته از لوازم اين روند افزايش نابرابري و فقر است; به عبارت ديگر، هرچه ثروتمندتر شدن سرمايه داران و فقيرتر شدن طبقات ضعيف.13
دو سياست اجرايي تعديل كه در نهاد دين در جامعه ما بسيار تأثيرگذار بود، يكي آزادسازي تجارت بود كه به منظور تشويق سرمايه داران به توليد كالاهاي صادراتي انجام شد و دوم كاهش ارزش پول ملي كه به منظور افزايش روند صادرات و كاهش تقاضاي واردات صورت گرفت. اما نتيجه حقيقي اين دو سياست از يك سو، افزايش واردات و نيز انفجار تبليغات اقتصادي براي فروش كالاهاي وارداتي و توليدات داخلي بود و از سوي ديگر، افزايش كمرشكن تورم كه در كنار حذف يارانه ها و ساير اصلاحات و سياست هاي اقتصادي به تشديد فقر و نابرابري در دوران سازندگي انجاميد.
اين سياست تحولات نهاد دين در انقلاب اسلامي را دچار فرسايش كرد و اقتصاد استكباري از نوع سرمايه داري آن را، كه در رژيم گذشته در ايران نهادينه شده بود، تداوم بخشيد و گسترش داد. آفت بزرگ تعديل اقتصادي كه در نهايت به يكي از مهم ترين عوامل ناكامي آن تبديل شد، افزايش مصرف در بخش عمومي و خصوصي بود.14 در اين شرايط، عموم مردم به ويژه نسل جوان كه بار مسائل اقتصادي چشم انداز روشني از آينده به آن ها نمي نمود، در تضاد ميان هنجارهاي نهادمند با هنجارهاي عالي انقلاب متحيّر شده، در جستوجوي اميدي تازه برآمدند.
قشر علمي و دانشگاهي نيز انتقادهايي به شرايط موجود داشتند كه آن ها را آماده پذيرش طرحي تازه در سياست ها و مديريت كلان جامعه مي نمود.
نخبگان سياسي كه در دوران اجراي سياست تعديل با آن مخالفت مي كردند و به اتهامات مختلفي از صحنه سياست رانده شده بودند شرايط را براي حضور مجدد آماده مي ديدند. سرانجام، كساني كه در اين دوران به سرمايه داران درشتي تبديل شده بودند خواستار نفوذ بيشتر در سياست بودند.
آنچه مي توانست گروه هاي چهارگانه مزبور را گرد آورد، شعار يا برنامه «توسعه سياسي و آزادي» بود كه از سوي آقاي خاتمي طرح گرديد و مفيد هم واقع شد; زيرا هم به جوانان متحيّر اميد مي داد، هم با نظريات علمي سازگار بود كه توسعه سياسي را ضرورتي براي توسعه اقتصادي مي دانست، هم مجالي براي بازگشت نخبگان سياسي گذشته فراهم مي كرد و هم شرايط نفوذ سياسي سرمايه داران جديد را مهيا مي ساخت. اما آنچه در نهايت رخ داد اين بود كه در همگرايي اين چهار گروه، ائتلافي ميان نخبگان سياسي و سرمايه داران صورت گرفت و جوانان و دانشگاهيان ابزاري براي رسيدن آن ها به قدرت و نفوذ شدند.
نظريه توسعه سياسي كه مفهوم كليدي آن جامعه مدني است برآمده از انديشه هاي سياسي ليبرالي بود و متمم يا ملازمي براي اقتصاد سرمايه داري.
جامعه مدني با اينكه از ويژگي هاي مثبتي برخوردار است،15 اما چون ربط آن با نهاد دين به خوبي تبيين نشده بود و در رابطه با هنجارهاي نهادمند دگرگوني نيافته در انقلاب توصيف مي گرديد، به ويژه اينكه به عنوان ضرورتي براي توسعه اقتصادي مدّنظر قرار مي گرفت، بيش از هر چيز يك طرح ليبراليستي براي تكميل نظام سرمايه داري به شمار مي آمد. چنان كه بعضي خرداد 1376 را حركت طبقه متوسط براي رسيدن به جامعه دموكراتيك دانسته اند.16 مفهوم جامعه مدني از زمان ارسطو وارد ادبيات سياسي شد و در طول تاريخ برداشت هاي گوناگوني را برتافت،17 ولي قرائت نوين آن براي مقابله با جوامع سوسياليستي در اروپاي شرقي شكل گرفت و سپس به اروپاي غربي و آمريكا راه يافت. اما امروزه «به تصديق خود روشن فكران اروپاي شرقي، مفهوم جامعه مدني دليل و وسيله توجيه پذيري براي انحصارات اقتصادي و سياسي جديد به دست عده ديگر و رأي تبرئه براي نظام سرمايه داري در اين كشورها شده است.»18
مديون نظم خودجوش بازار را در كنار نظم خودجوش سياست و نظم خودجوش فرهنگ به عنوان وجوه اساسي جامعه مدني طرح مي كند.19 او براي توضيح اين مفاهيم از استعاره سرمايه داري دموكراتيك و دموكراسي فكري استفاده مي كند كه در واقع با رويكردي پست مدرنيستي حقيقت را به صورت فرايندي كه هيچ گاه به فرجام نمي رسد، معرفي مي كند.20 در پس زمينه فرهنگي تعديل اقتصادي و توسعه سياسي، نظريه پلوراليسم فرهنگي و ديني شكل گرفت. سياست تعديل، اقتصاد و معيشت مردم را از دين دور ساخت و با تشديد نابرابري و فقر و انفجار تبليغات و مصرف زدگي و تجمل گرايي روح دين و معنويت را از معيشت بيرون كرد. در ادامه اين روند كه بر اساس نظريات وارداتي انجام مي شد توسعه سياسي در عمل و عينيت دين را از سياست جدا نمود و چنان كه از مفهوم جامعه مدني برمي آيد با پلوراليسم سياسي گامي بلند به سوي تكثرگرايي ديني برداشته شد. نتيجه اين روند اين شد كه امروز مردم ما با اينكه متدين هستند و طبق آمار و تحقيقات بسيار اهل نماز، روزه، حج و زيارت، تولي و تبرّا مي باشند، اما در عرصه فرهنگ عمومي شاخص هاي ديگري مشهود است. براي مثال، بي حجابي، استفاده از لباس هايي كه ضابطه هاي اسلامي در آن ها رعايت نشده، تجمّل گرايي، رواج موسيقي و مواردي از اين قبيل شايع شده است. اين ها نشان مي دهند كه فرهنگ عمومي در مواردي از دين فاصله گرفته و با معيارهاي نهادهاي اقتصادي و سياسي منطبق شده است. هرچند كه مردم در درون طالب اين امور نيستند، ولي تضاد هنجاري ميان هنجارهاي عالي انقلاب و هنجارهاي نهادمند را رقم مي زند.
اگر روند انطباق با هنجارها و ارزش هاي غربي در جامعه ادامه پيدا كند چه بسا پذيرش كنوانسيون رفع هرگونه تبعيض عليه زنان21 كه امروز از آن سرباز مي زنيم، در سال هاي آينده عملا امكان پذير گردد، نهاد خانواده نيز در اثر هماهنگي با نهادهاي اقتصاد سرمايه داري و سياست ليبراليستي به صورت خانواده هاي زوج آزاد و تك والد درآيد، و به پذيرش نقش اجتماعي مادري به منظور سلطه تربيتي ابرقدرت ها بر نسل هاي آينده و استثمار اقتصادي و اخلاقي زنان تن بدهيم!22

دامنه حيرت زايي تضاد هنجارها
اين تضاد نه تنها جوانان و نوجوانان نسل سوم را متحيّر كرده است، بلكه نخبگان سياسي نسل هاي معاصر انقلاب نيز از چنگ حيرت افكني اين تضاد نجسته و نرسته اند. يكي از نمايندگان مجلس ششم كه سوابق سياسي او به دوران انقلاب مي رسد، مي گويد: «پيش از انقلاب، همه چيز براي ما روشن بود و مشكل نداشتيم. بعضي مواقع كه به آن دوران فكر مي كنم مي بينم در دوره پيش از انقلاب، واقعاً فكر مي كرديم براي عالم و آدم و همه چيز جواب داريم، اسلام را كامل مي شناسيم و هرچه از ما بپرسند، مي گوييم. جوان 15، 17 يا 18 ساله بوديم، اما به جزم و يقين رسيده بوديم. متفكراني مانند شريعتي و شهيد مطهري بودند كه در مورد اساسي ترين مسائل فكري سياسي و اجتماعي صحبت مي كردند و ما واقعاً احساس مي كرديم همه چيز را مي دانيم. الان پس از 20 سال احساس مي كنيم واقعاً چيزي نمي دانيم. درباره همه چيز دچار ترديديم...»23
اين شك و آن يقين به يك مسئله برنمي گردد، بلكه مسئله ترديدآور و تفرقه انداز امروز چگونگي تحقق آرمان هايي است كه همه درباره آن باورمند و هم انديشند. دشواري حل اين مسئله كه از آغاز پيروزي انقلاب پديدار شد، بخصوص از سال هاي آخر دفاع مقدس به بعد خود را نماياند و به صورت انشعاب مجمع روحانيون از جامعه روحانيت در فروردين 1367 ظاهر شد. سپس در بهمن 1374 در آستانه انتخابات پنجم گروه كارگزاران سازندگي نيز كه مي كوشيد با جامعه روحانيت همراهي كند ولي نتوانست، از درون دولت هاشمي رفسنجاني برخاست و اعلام موجوديت كرد. همچنين حزب جبهه مشاركت ايران اسلامي در دي ماه 1377 به نوعي از مجمع روحانيون انشعاب پيدا كرد.
همان گونه كه ملاحظه گرديد، تشكيل احزاب در ايران در چارچوب قدرت و نيروهاي حكومت است، در حالي كه روال معمول اين است كه احزاب پس از شكل گيري و كادرسازي، براي كسب قدرت وارد رقابت مي شوند. اين نمونه ها نشان مي دهند كه تضاد هنجاري و كندي دگرگوني هنجارهاي نهادمند در ايران پس از انقلاب باعث مي شود كه وقتي يك حزب به قدرت مي رسد ميان نيروهاي آن اختلاف پديد آيد و هر دسته نظر خاصي پيدا كرده و براي اجراي آن از حزب مادر منشعب گردد. در حقيقت، احزاب پيش از رسيدن به قدرت دقيقاً نمي دانند كه چه بايد بكنند، ولي پس از آن به نوعي طرح و برنامه مي رسند كه معمولا به خاطر اضطرار، از علوم رايج و غيربومي اقتباس شده است و براي اجراي آن و يافتن قدرت كافي به انشعاب و استقلال از حزب مادر رو مي آورند.
البته دامنه تفرقه افكني اين تضاد در اين حد باقي نمي ماند و شدت بيشتر مي يابد; زيرا حكومت ما ديني است و كساني كه طرح يا برنامه اي ارائه مي كنند و آن را ناجي جامعه مي پندارند حتي اگر كاملا هم تقليدي و وارداتي باشد، كساني را كه رأي مخالف دارند، دشمن صلاح دين و اصلاح جامعه دانسته و تا مرز تكفير يكديگر پيش مي روند و در اين وادي گاه چنان به افراط مي گرايند كه تقواي سياسي را از دست داده و چهره اخلاقي و اسلامي سياست را مخدوش مي كنند و نمايي از سياست ماكياولي و جنگ گرگ هاي هابز به نمايش درمي آورد.
در اين ميان، آنچه به طور آزاردهنده اي عجيب به نظر مي رسد اين است كه مجريان اين نظريات وارداتي «آن ها را از دين، و عمل به آن ها را وظيفه خطير خود مي دانند. رئيس جمهور هاشمي اقتصاد اسلامي را مختلط از كمونيستي و سرمايه داري مي داند و در عمل اجراي سياست تعديل را همان اقتصاد اسلامي مي پندارد.»24 و نقد و ردّ اين سياست و عملكردهاي بر اساس آن را بارها به عنوان تضعيف اسلام مطرح مي نمايد.
رئيس جمهور خاتمي نيز توسعه سياسي را نظر اسلام دانسته و مي گويد: «من بالاخره وظيفه شرعي خودم را انجام مي دهم; زيرا توسعه سياسي را به عنوان اصلي كه بايد پياده شود، پذيرفته ام.»25
اگر اين بزرگان مي فرمودند ما نظر اسلام را به دست نياورده ايم و ناگزير به بهترين نظريات موجود عمل مي كنيم تكليف روشن بود; زيرا مي دانستيم كه اولا بايد بكوشيم و با تقويت پژوهشگاه ها و مراكز علمي نظريات اسلامي و الگوهاي مشروع توليد كنيم. ثانياً آنچه اجرا مي شود نظر اسلام نيست و آفات پيامدهاي نامطلوب آن مربوط به دين خاتم نمي باشد، اما ساده انگاري در علم و سهل انگاري در فهم دين ناگوارترين اثرش ايجاد شواهد عيني براي پلوراليسم ديني بود.

تأثير و تأثّر نهاد دين در رابطه با نهادهاي ديگر
«هر نهاد بر محور يك رشته هنجارها، ارزش ها و الگوهاي رفتاري مورد انتظار به شدت ساختمند سازمان يافته»26 ولي با اين حال، نهادهاي يك جامعه و هنجارهاي نهادمند با هم ارتباط محكمي دارند، به گونه اي كه دگرگوني در هر نهاد تأثيراتي را بر ساير نهادها در پي دارد. ولي از آن رو كه «نهادها به نسبت پايدارند، چندان كه الگوهاي رفتاري جاافتاده در نهادها به صورت بخشي از سنّت فرهنگي يك جامعه درمي آيند»27 اگر تحول در يك نهاد نتواند دگرگوني هاي مناسبي را در ساير نهادها ايجاد كند، تحول پيش آمده در آن نهاد فرسوده شده و به وضعيت پيشين باز مي گردد.
در حيات طبيعي سنتي ايران دين از طريق تحريف و به خاطر ضعف نهاد تعليم و تربيت به صورت توجيه گر و منبع مشروعيت سلسله هاي سلاطين درآمده بود و در حقيقت، نهاد دين تحت تأثير نهاد حكومت قرار داشت و نهاد تعليم و تربيت كه بايد در پرتو دين رشد مي كرد بسيار محدود و عاجز بود.
در دوران حيات طبيعي مدرن نهاد دين عقيم شد، به گونه اي كه چند مرجع تقليد آشكارا به شهادت رسيده و يا ترور شدند28 و در عوض، نهاد تعليم و تربيت متناسب با تحولات نهاد حكومت كه از وابستگي ايلي به وابستگي غربي ميل كرده بود دگرگوني يافت و دانش و پرورش در راستاي تحكيم وابستگي سياسي بر شالوده وابستگي فكري و فرهنگي بنياد نهاد.
حركت انقلاب اسلامي با ايجاد تحول در نهاد دين عزم آن داشت تا نهاد حكومت و اقتصاد و تعليم و تربيت را بر شالوده ديني و معنوي دگرگون ساخته و بر اساس معيارهاي حيات طيبه برنهد. حضرت امام(قدس سره)فضاي سنتي حاكم بر متديّنان و فهم سنتي از دين، به ويژه در قلمرو اجتماعيات را دگرگون نمود و به اين وسيله هنجارهاي عالي انقلاب را رقم زد. ايشان مي فرمودند: «حوزه هاي علميه هم يك بعدي بود. هي زحمت مي كشيدند، تحصيل مي كردند و چه، اما وضعش همين بود كه تحصيل علوم اسلامي آن هم در فقه بيشتر ابوابش تقريباً منسي بود. چند بابش بود كه همه فكرها متمركز شده بود در همان چند بابي كه آن وقت متعارف بود.»29 پرورش يافتگان مكتب امام خميني كاركردهاي نهاد دين را تغيير دادند و آن را از وضعيت استضعافي در حيات طبيعي به وضعيت جهادي براي گذر به حيات طيبه درآوردند. اين دگرگوني كه انقلاب اسلامي را به بار نشاند لوازمي داشت كه به آن ها عمل نشد و در نتيجه، وضعيت جديد اين نهاد به بي كاركردي ميل كرد. لوازم عمل نشده در حقيقت ايجاد دگرگوني در ساير نهادها و ايجاد هنجارهاي نهادمند هماهنگ با هنجارهاي عالي بود. كندي دگرگوني هنجارهاي نهادمند سبب فرسايش نهاد دين در وضعيت جديد گرديد; زيرا دين در كنار نهادهاي اقتصاد، حكومت و آموزش قرار گرفت و اين نهادها كاملا به صورت استضعافي و استكباري صورت بندي شده بودند. كسي كه بر اساس هنجارهاي عالي انقلاب عمل نمايد، به نوعي مبادله اجتماعي بيهوده دچار شده و احساس بي ارزشي مي كند; زيرا هنجارهاي نهادمند با ارزش ها و نهادهايغربي از سوي حكومت ترويج مي شود و تحولات نهاد دين بي كاركرد شده است. «براي آنكه جامعه اي كاركرد مؤثري داشته باشد، نهادهاي بنيادين آن بايد به گونه كارآمد و سازنده با هم ارتباط داشته باشند.»30 اگر هماهنگي ميان نهادها وجود نداشته باشد در نظم اجتماعي گسست پديد مي آيد و موجب تضاد هنجاري مي گردد. البته دين به علت ارزش محوري مستقيماً در انسجام اجتماعي اثر دارد ولي از جهت عمومي در كليت نظام اجتماعي چنين انسجامي وجود ندارد و به همين علت مردم احساس مي كنند هيچ چيز در جاي خودش نيست.

انتخاب احمدي نژاد; ژرفاي دين باوري مردم
با اينكه در جامعه ما سياست هاي رنگارنگ و رويه هاي اقتصادي گوناگون به نام اسلامي اجرا مي شدند، اما مردم آگاه و دين باور با ديدن آثار نامطلوب اين برنامه ها متوجه مي گرديدند كه به نسبت همين آثار مطلوب برنامه هاي اجرا شده از اسلام فاصله داشته و تحت تأثير انديشه ها و ارزش ها و آرمان هاي تمدّن غرب پديد آمده است. از اين رو، در تيرماه سال 1384 كانديدايي را برگزيدند كه «آرمان دولت اسلامي» را در صدر برنامه ها و شعارهاي خود نشانده بود.
رئيس جمهور احمدي نژاد با حداقل هزينه هاي تبليغات و بدون وابستگي به جناح هاي سياسي فقط براي تشخيص نياز اساسي مردم به تحكيم و تداوم تحولات انقلابي نهاد دين، مقبوليت پيدا كرد و مأمور شد تا عدالت و معنويت را گسترش دهد و هرچه بيشتر در جامعه تحقق بخشد. اما هنوز دانش كافي براي چگونگي تحقق حيات طيبه و آرمان هاي انقلاب اسلامي توليد نشده است. هرچند كه اكنون در وضعيت بهتري نسبت به هشت سال يا شانزده سال پيش هستيم و نظريات و انديشه هاي اسلامي براي مديريت تحول در نهادهاي اقتصاد و حكومت داريم، ولي بدون ترديد اين ها كافي نيستند و هنوز نمي توانيم خود را از به كارگيري علوم غربي و نظريات رايج جدا كنيم.
بنابراين، آقاي احمدي نژاد بايد توجه كند كه در كجا نظريات مبتني بر ارزش هاي غايي غرب استفاده مي شود و در چه مواردي هنجارهاي غيراسلامي رواج دارد و مبادا آن ها را اسلامي به شمار آورده و قدم به كوره راه طي شده اي گذارد كه نتيجه آن بي اعتمادي مردم است. هرچند كه مردم همانند موارد گذشته تمام فرصت ممكن را به ايشان بدهند و براي بار دوم هم جناب احمدي نژاد رئيس جمهور شود، اما پس از آن ديگر مجالي براي بازگشت به عرصه خدمت نخواهد بود.
چنانچه آقاي رئيس جمهور اصل اول تمام برنامه هاي خود را حمايت از جنبش توليد دانش بر اساس ارزش هاي غايي اسلام قرار دهد مي تواند گام هاي محكمي در تحقق شعارهايش بردارد.

شرط تداوم انقلاب
بي ترديد مشكل بزرگ كندي دگرگوني نهادهاي جامعه ما كه پيش روي انقلاب قرار گرفته، به معناي شكست، افول و يا توقف انقلاب اسلامي نيست، بلكه فقط يك مانع بزرگ است كه بايد از آن گذشت.
آنچه با وجود اين مانع به خطر افتاده كاهش معنويت ديني است. معنويت صورت هاي گوناگوني دارد و حتي پرداختن به رقص و موسيقي نيز در نظر بعضي معنويت است! اما معنويت ديني برقراري رابطه آگاهانه و فعالانه با خود و خداوند است. از نظرگاه ديني كسي كه در خودشناسي و خودسازي مي كوشد تا هرچه بيشتر به عبوديت پروردگار يكتا روي آورد، سلطه هيچ مستكبري را برنتافته و بر آستانه هيچ قدرتي غيرحق سر فرو نمي آورد.31
بنابراين، معنويت شكوفايي فطرت و اوج خودآگاهي انسان تا معراج خداآگاهي است كه در افكار و رفتار انسان جلوه مي كند و ما به اين هر دو نيازمنديم; رفتار معنوي كه هنجارهاي ديني را در جامعه نهادمند مي سازد و افكار معنوي كه دانش لازم براي نهادمندي هنجارهاي عالي انقلاب را به دست مي دهد.

معنويت
تربيت معنوي عبارت است از شكوفاسازي فطرت توحيدي و سير دادن مردم به ويژه نوجوانان و جوانان از خودشناسي به خداشناسي. وقتي كه انسان خود را در ربط با منبع قدس و طهارت و نور و عزت بشناسد، مي تواند در حيات طيبه زندگي كند32 و رنج و ستم حيات طبيعي را برنمي تابد و در برابر آن قيام نموده و راه مجاهدت در پيش مي گيرد و هيچ گاه توقف نمي كند، مگر اينكه اساس استكبار درهم پيچيده شود.
ما براي تداوم انقلاب ناگزير به تربيت معنوي نسل سوم مي باشيم و اين ضرورت تحولات اساسي در ساختار و محتواي نهاد تعليم و تربيت در جامعه را مي طلبد. نظام آموزشي و پرورشي امروز ما فرزندانمان را براي حيات طيبه آماده نمي كند، بلكه به عكس تربيتي را ارائه مي دهد و ارزش ها و هنجارهايي را براي آن ها دروني مي كند كه آماده ورود به حيات طبيعي شوند و براي رفاه و مقام و مدرك و ساير اعتبارات و اوهام دنيايي تلاش كنند.
در نظام آموزش و پرورش بايد فطرت كودكان و نوجوانان چنان شكوفا شود و عزم و اشتياق به آرمان حيات طيبه در جانشان نفوذ كند كه با تمام قوا راه مجاهدت را پيش گيرند و براي تهذيب نفس و عبوديت پروردگار تلاش و تكاپو كنند و آماده شوند تا عرصه جامعه را نيز همانند عرصه جان از سياهي و تباهي پاك سازند.

ضرورت برنامه ريزي براي توليد دانش
چنانچه معنويت ديني در جامعه گسترش يابد دو اثر در پي خواهد داشت: نخست نياز به دانشي كه اين معنويت را از حوزه شخصي به حوزه عمومي و برنامه هاي دولت و اجتماع منقل كند و نهادهاي جامعه را متحول سازد; دوم دانشي كه اين نياز را برطرف نمايد.
امروز در دانشگاه نظريات برآمده از حيات طبيعي مدرن و پست مدرن غربي رواج دارد و اساساً غير از آن چيزي يافت نمي شود. كاركرد اين علوم هم توجيه نظام استكباري غرب است.
حال چه كساني اين علوم را فرا مي گيرند؟ جواناني كه حقيقت انقلاب را درك نكرده اند و در طول بيش از ده سال براي زندگي در حيات طبيعي آموزش ديده اند. بي ترديد گذراندن چند واحد در تاريخ اسلام و معارف و قرآن نمي تواند استعدادهاي فطري را شكوفا سازد.
در پايان، نتيجه محصولات نهاد تعليم و تربيت كه در دو نظام آموزش و پرورش عالي ساخت يافته، جوانان متحيّري است كه به گونه منفعلانه اي در تضاد هنجاري مانده اند. بدون تحول در نظام آموزش و پرورش هيچ تغييري در نظام آموزش عالي به ثمر نخواهد نشست. ما امروز به نيروي روشن فكري متديني33 نياز داريم كه بتواند بر اساس انديشه هاي ديني و مباني معنوي دانش جديد را فراگرفته و دانشي پاك براي تحقق حيات طيبه توليد كند و اين امر زماني عملي خواهد شد كه دولتمردان از آغاز به تربيت معنوي جوانان همت گمارند و آن ها نسبت به ارزش هاي غايي انقلاب و آرمان حيات طيبه كاملا دروني شده باشند. اگر نهاد تعليم و تربيت هوشمندانه بر اساس دگرگوني هاي انقلابي در نهاد دين تغيير داده شود، خروجي نظام آموزش كشور نيروي روشن فكري متديني خواهد بود كه مي تواند نهاد سياست و اقتصاد را نيز به طور مناسب دگرگون ساخته و به تضاد هنجاري موجود خاتمه دهد و نويدبخش حيات طيبه باشد.
به منظور تحقق اين هدف لازم است كه دولت از استادان و محققان متعهد استمداد طلبد و امكانات لازم را در اختيارشان گذارد تا بتوانند با توليد نظريات مفيد نرم افزار لازم براي تحول نهادهاي اساسي جامعه را ايجاد كنند و در اين فضاي فكري جنبش دانشجويي را به منظور نهادينه كردن ارزش هاي غايي انقلاب اسلامي در جامعه رهبري كنند و به اين ترتيب خروجي مناسب از نظام آموزشي برآيد. همين گروه نخبگان متعهد از محققان و استادان مي توانند ساختار آموزش و پرورش را نيز تغيير داده و هرچه اسلامي تر بازسازي كنند. در اين ميان آنچه مهم تر از هر چيز به نظر مي رسد اهميت دولت در عمل به نظريات توليد شده است. معمولا در دولت هاي گذشته چنين بود كه مديران عالي رتبه خود را صاحب نظريه دانسته و انديشه هاي نخبگان منفصل از قدرت را «ناكارا»، «بيرون از گود» و «ايده آليستي» مي انگاشتند. در حالي كه ضرورت توليد دانش اعتماد به نخبگان منفصل از قدرت را كه با فراغت به پژوهش همت گماشته اند، مي طلبد. افزون بر اينكه رابطه با مسئوليت و اطلاع از اوضاع جاري در بخش هاي مختلف به منظور هرچه واقع بينانه تر بودن مراحل پژوهش از مسئله يابي تا فرضيه سازي و نوع استدلال ها و ارائه الگوهاي عملي بسيار مهم و لازم است. بي ترديد از اين طريق مي توان الگويي هرچند كوچك از حكومت و جامعه اسلامي را ساخته و به جهانيان پيشنهاد نمود و آرمان بزرگ صدور انقلاب را به منظور آماده سازي جهان براي حكومت عدل اسلامي تحقق بخشيد.

گسيختگي از نظام جهاني
ممكن است اين گمان پيش آيد كه اگر ما موفق شويم نظام اجتماعي را به طور كلي بر اساس دگرگوني هاي انقلابي در نهاد دين، متحول سازيم بسياري از مناسبات ما با كشورهاي جهان بر هم خورده و به انزواي سياسي و اقتصادي دچار مي شويم و بقاي جامعه و حكومت اسلامي در اين شرايط محال يا بسيار دشوار خواهد بود.
پاسخ اينكه اگر انقلاب مشروطه به چنين توفيقي دست مي يافت اين مسئله به راستي مشكل آفرين مي شد، ولي امروزه در آغاز هزاره سوم پايه هاي تمدن غرب در اقتصاد و سياست به شدت سست شده و عصر امام خميني(قدس سره) با دگرگوني بسياري از شاخص هاي كاميابي تمدن غرب همراه است.34امروزه متفكّران بزرگ جهان تشنه طرحي تازه و در جستوجوي الگويي ديگر براي زندگي هستند. اگر ايران با اتّكال به خداوند براي تحقق آرمان هاي خود بكوشد تنها نخواهد ماند و با گسستن چندي از اعضاي پيكره فرسوده و فرتوت نظام جهاني حيات طبيعي معاصر ديگر اين وهم عالم گير نيز برجا نخواهد بود. و صد البته اين مجاهدت دشوار، سهل نيست، اما فرجام آن بسيار نيك و خوشايند است; زيرا در نهايت به آنجا خواهد رسيد كه جهان پر از عدل و داد مي شود چنان كه از ظلم و جور پر شده است.

پي نوشت :

1ـ نك: نظرسنجي هاي سازمان ملّي جوانان از سال هاي 80 به بعد.
2ـ نگارنده، از عرفان تا سياس

بسیجی بازدید : 306 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

شما غافلید كه الان با امریكا كه مجهز به همه جهاز های درجه اول دنیاست یعنی یك قوه ای است كه در دنیا مقابل ندارد روبرو هستید، اما ما مجهزیم به یك قدرت بالاتر از او و آن توجه به خدا و به اسلام است ولی نباید فراموش كنیم ما مواجهیم با یك چنین قدرت بزرگ كه علاوه بر قدرت تسلیحاتی، قدرت های بزرگ شیطانی هم دارد كه الان در همه دنیا فعالیت و تبلیغات می كند و وادار می كند ممالك دیگر را كه آنقدر كه بتوانند تجهیز كنند از این جهت من آن چیزی را كه به صلاح ملت و به صلاح اسلام است و به صلاح شماست باید عرض كنم و آن اینكه تشنج صحیح نیست قوای شما باید الان همه مجتمع در یك راه باشد.
گفتید و مقابله با یك چنین قدرتی می كردید شما الان می دانید كه مقابله ما با یك قدرتی است كه قدرتش صدها برابر و بلكه زیادتر از آن قدرت قبلی است شما امروز یك چنین حالی دارید و مملكت تان یك چنین حالی دارد مملكت شما الان یك حالی دارد كه اگر دیر بجنبیم، برای همیشه تا آخر از بین رفتیم همه باید یكصدا باشند سروصدای امروز، فقط مقابله با امریكاست امروز هر سر و صدائی بلند بكنید كه غیر از این مسیر باشد، بدانید كه بردش را آنها دارند شما این را بدانید كه من به شماها علاقه دارم، به پاسدارها علاقه دارم، پاسدارها بودند كه مملكت ما را در چنین زمانی كه هیچ كس نمی توانست حفظ بكند، حفظ كردند الان هم حفظ می كنند، این یك علاقه الهی است كه ما به شما داریم و این را بدانید كه یك مطلبی كه برخلاف شما باشد، برخلاف صلاح اسلام است و ما نخواهیم زد، لكن اگر یك مطلبی را من الان گفتم به شما كه باید را ه را چطوری رفت، بدانید كه این هم صلاح شماست و هم صلاح مملكت تان. باید ما همه قوای مان را مجتمع كنیم برای نجات دادن یك كشور، باید اگر مسائلی برای ما پیش بیاید هرچه هم سخت باشد تحمل كنیم باز من تكرار می كنم كه بدانید شما با یك قدرتی مواجه هستید كه اگر غفلت بشود،‌مملكت تان از بین می رود، غفلت نباید بكنید غفلت نكردن به این است كه همه قوا را و هرچه فریاد دارید سر امریكا بكشید، هرچه تظاهرات دارید بر ضد امریكا بكنید قوای خودتان را مجهز بكنید و تعلیمات نظامی پیدا كنید و به دوستانتان تعلیم دهید، به همه اشخاصی كه همین راه می روند تعلیمات نظامی بدهید مملكت اسلامی باید همه اش نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشدیكی از ابواب فقه باب رمی است، باب تیر اندازی است، آن وقت تیر اندازی بوده، حالا هم تیر اندازی هست به یك طور دیگری در اسلام با اینكه رهان یعنی یك چیزی را بگذارند برای چیزی كه نظیر قمار بازی می شود حرام است، برای تیر اندازی حرام نیست، برا ی اسب دوانی حرام نیست سبق و رمایه یكی از مسائل فقه است برای اینكه برای همه افراد مستحب است كه سواری را یاد بگیرند، حالا اتومبیل سواری و رانندگی را یاد بگیرند و برای همه است كه تیر اندازی را یاد بگیرند، فنون جنگی را یاد بگیرند باید ملت ما جوان های شان مجهز باشند به همین جهاز و علاوه برجهاز دینی و ایمانی كه دارند مجهز به جهازهای مادی و سلاحی هم باشند و یاد گرفته باشند اینطور نباشند كه كسی تفنگی كه دستشان آمد ندانند كه با آن چه كنند باید یادبگیرند ویاد بدهند جوان ها را یادشان بدهید، همه جا باید اینطور بشود كه یك مملكتی بعد از چندسالی كه بیست میلیون جوان دارد، بیست میلیون تنفگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یك چنین مملكتی آسیب پذیر نیست و الان هم الحمد الله آسیب پذیر نیست الان هم ما پشتیبانمان خداست و ما برای او نهضت كردیم، برای پیاده كردن دین او نهضت كردیم، و خدا با ماست و من امیدوارم كه شكست برای شما نباشد خداوند همه تان را حفظ كند و این معنائی را كه عرض كردم توجه به آن داشته باشید به رفقائی كه دارید، به دستجاتی كه هستند و هرجا كه هستند توجه بدهید كه امروز یك روزی است كه همه با هم یك مطلب بگوئیم، همان كه الان شعار مردم شده الان محرم است و همه دستجات بیرون می آیند و دستجات باید عزاداری بكنند عزاداری مهم است، در ضمن عزاداری همان شعارهائی هم كه می دهند،‌بدهند ولی عزاداریشان هم باید باشد خداوند همه شما را انشاءالله حفظ كند من دعا گوی همه شما هستم.
و السلام علیكم ورحمه الله و بركاته.

آخرین پیام امام خمینی در آستانه سالگرد بسیج مستضعفین

تاریخ:2/9/67
بسم الله الرحمن الرحیم
تشكیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقینا از بركات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود كه بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد.

در حوادث گوناگون پس از پیروزی انقلاب خصوصا جنگ‚ بودند نهادها و گروه های فراوانی كه با ایثار و خلوص و فداكاری و شهادت طلبی‚ كشور و انقلاب را بیمه كردند. ولی حقیقتا اگر بخواهیم مصداق كاملی از ایثار و خلوص و فداكاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهیم‚ چه كسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهند بود! بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است كه شكوفه های آن بوی بهار وصل و طراوات یقین حدیث عشق می دهد. بسیج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهیدان گمنامی است كه پیروانش بر گلدسته های رفیع آن‚ اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاك اسلامی است كه تربیت یافتگان آن‚ نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند. بسیج لشكر مخلص خداست كه دفتر تشكل آن را كه همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نموده اند.

من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدا می خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند‚ چرا كه در این دنیا افتخارم این است كه خود بسیجی ام. من مجددا به همه ملت بزرگوار ایران و مسئولین عرض می كنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشی این است كه تصور كنیم جهانخواران خصوصا آمریكا و شوروی از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند لحظه ای نباید از كید دشمنان غافل بمانیم‚ در نهاد و سرشت آمریكا و شوروی كینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - موج می زند باید برای شكستن‚ امواج طوفان ها و فتنه ها و جلوگیری از سیل آفت ها به سلاح پولادین صبر و ایمان مسلح شویم. ملتی كه در خط اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - و مخالف با استكبار و پول پرستی و تحجرگرایی و مقدس نمایی است‚ باید همه افرادش بسیجی باشند و فنون نظامی و دفاعی لازم را بدانند‚ چرا كه در هنگامه خطر ملتی سربلند و جاوید است كه اكثریت آن آمادگی لازم رزمی را داشته باشد.

خلاصه كلام‚ اگر بر كشوری ندای دلنشین تفكر بسیجی طنین اندازد‚ چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید و الا هر لحظه باید منتظر حادثه باشیم. بسیج باید مثل گذشته و باقدرت و اطمینان خاطر به كار خود ادامه دهد. امروز یكی از ضروری ترین تشكل ها‚ بسیج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاه ها باید با تمام توان خود در مراكزشان از انقلاب و اسلام دفاع كنند‚ فرزندان بسیجی ام در این مراكز‚ پاسدار اصول تغییر ناپذیر ((نه شرقی و نه غربی)) باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادی آمریكا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ كنند. تنها با بسیج است كه این مهم انجام می پذیرد. و مسائل اعتقادی بسیجیان به عهده این دو پایگاه علمی است. حوزه علمیه و دانشگاه باید چارچوب های اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند. باید بسیجیان جهان اسلام در فكر ایجاد حكومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است‚ چرا كه بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست‚ باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد. شما در جنگ تحمیلی نشان دادید كه با مدیریت صحیح و خوب می توان اسلام را فاتح جهان نمود. شما باید بدانید كه كارتان به پایان نرسیده است‚ انقلاب اسلامی در جهان نیازمند فداكاری های شماست مسئولین تنها با پشتوانه شماست كه می توانند به تمامی تشنگان حقیقت و صداقت اثبات كنند كه بدون آمریكا و شوروی می شود به زندگی مسالمت آمیز توام با صلح و آزادی رسید. حضور شما در صحنه ها موجب می شود كه ریشه ضدانقلاب در تمامی ابعاد از بیخ و بن قطع گردد.

من دست یكایك شما پیشگامان رهایی را می بوسم و می دانم كه اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند‚ به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت. بار دیگر تاكید می كنم كه غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونی‚ سقوط در دام دو ابرقدرت جهانی را به دنبال خواهد داشت. من از تمامی بسیجیان خصوصا از فرماندهان عزیز آن تشكر می كنم و از دعای خیر برای این فرزندان با وفای اسلام غفلت نخواهم نمود. خداوند شهدای عزیز و گمنام بسیج را كه به نعمت همجواری اهل بیت - علیهم السلام - متنعم و جانبازان عزیز را شفا و اسرا و مفقودین عزیز را سالما به اوطانشان بازگرداند و هر روز بر عظمت و شوكت این نهاد مقدس و مردمی كه پیروان اسلام عزیز و حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا لمقدمه الفدا هستند بیفزاید.

والسلام علیكم و رحمه الله
روح الله الموسوی الخمینی

بسیجی بازدید : 250 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

مقدمه:

بسیج یك نهاد انقلاب است كه از توده مردم و آحاد جامعه تشكیل شده است. برخی از جامعه شناسان و صاحبان علم سیاست معتقدند. بسیج برای انقلاب بوجودمی آید، یعنی توده مردم بسیج می شوند تا انقلابی را به نتیجه برسانند. از همین روی به حركت توده های مردم برای برپایی نظام حكومتی جدید، بسیج گفته می شود. اصولاً بر اساس چنین تفكری ، پس از تغییر نظام حكومتی و سیاسی، بسیج فلسفه وجودی خود را از دست می دهد و حركت توده ها، جای خود را به نهادهای قانونی و اقدامات نهادینه می دهند. یعنی با ایجاد نظام حكومتی و تشكیل نهادهای قانونی، حركت بسیجی متوقف می شود.
البته حكومتها به ویژه حكومتهای دموكراتیك، مشاركت مردم و مشاركت بسیجی را برای اداره امور می پذیرند. زیرا باعث استحكام و پایداری نظام حكومتی می شود و تلاش می نمایند تا مردم را در سرنوشت خود و اداره امور مملكتی به بازی بگیرند. این نوع اقدام را مشاركت مدرن می نامند كه در سایه حضور مردم در انتخابات، شوراها و خدمات اجتماعی تعریف می شود. بنابراین چنین دیدگاهی بین حضور مردم در صحنه انقلاب ( مشاركت بسیجی) و حضور مردم در اداره مملكت (مشاركت مدرن) تفاوت قائل است.
در جمهوری اسلامی ایران، حركت توده ها و حضور نیروهای مردمی قبل از پیروزی انقلاب ایجاد شد و در حین انقلاب، نقش مردم بسیار چشمگیر بود كه انقلاب اسلامی، همان انقلاب مردم و ملت مسلمان بشمار می رود. این حركت، پس از تشكیل نهادهای قانونی، دچار ركود نمی شود و فلسفه و منشاء چنین حركتی عوض نمی شود، بلكه همین حضور و مشاركت و همین حركت جمعی و مردمی ، تغییر كاربری می دهد و به جای انقلاب كردن، در جهت اصلاحات و سازندگی جامعه قدم برمی دارد. از دیدگاه اسلامی، حركت مردمی انقلابی تحت رهبری و هدایت ولی امر انجام می گیرد و پس از آن نیز تحت ولایت فقیه عمل می كند.
ضرورت استمرار حركت مردمی است كه دستور تشكیل بسیج ، پس از پیروزی انقلاب و تشكیل شورای انقلاب صادر می شود. یعنی زمانی كه كشور در حال نهادینه شدن و شكل یافتگی است، ضرورت حضور مردم احساس می شود. از این جهت حضور مردم، ضروری می شود كه حركت و جنبش اجتماعی مردم ، ایستا نشود و همان مردمی كه برای اهداف بلند و آرمانی انقلاب كردند، همان مردم باید آن را حفظ نمایند و چنین تفكری را توسعه دهند. یعنی در جمهوری اسلامی ایران، سازمان بسیج برای حفاظت و حراست از دستاوردی است كه خود مردم قیام نمودند و حكومت دلخواه خود را به وجود آوردند. چنین تفكری است كه تهدیدات خارجی به كشور را تعرض به خود می داند و آن را وظیفه دولت نمی داند، بلكه وظیفه خویش می داند تا از آسیب وارده جلوگیری نماید و حمله را دفع می نماید.
هنگامی كه دشمن سرسخت این مردم، وارد آبهای خلیج فارس می شود و خطر حمله به ایران نزدیكتر می گردد، فرمان بسیج عمومی در پنجم آذر ماه سال 1358 صادر می شود. روشن است در چنین وضعیتی بسیج عمومی باید كاركرد دفاعی و نظامی داشته باشد. زیرا كشور در وضعیتی است كه ارتش آن آمادگی دفع چنین حمله ای را ندارد. اصولاً در چنین شرایطی ارتش دستخوش تحول می شود و توان رزمی آن بسیار پایین خواهد بود. دیگر نیروهای نظامی (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ) و انتظامی (كمیته انقلاب اسلامی سابق، شهربانی سابق و ژاندارمری سابق) برای امنیت داخلی و جریانات سیاسی به وجود آمده اند و توان دفاعی اندك ندارد.
آنچه كه در این هنگام، می تواند داروی شفابخش باشد، حضور گسترده مردم و آمادگی روحی و جسمی آنان برای دفاع از سرزمین و حكومت می باشد كه در واقع بسیج عمومی نظامی است. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران حركت نظامی بسیج شتاب بیشتری به خود گرفت. زیرا در هنگام تشكیل بسیج، صرفاً تهدید آمریكا علیه ایران، درخلیج فارس وجود داشت یعنی خطر در حد تهدید بود و هنوز به مرحله حمله و تجاوز نرسید، ولی در 31 شهریور 1359 تجاوز از جنوب و غرب كشور، از سوی عراق و كشورهای هم پیمان به صورت سراسری و گسترده انجام گرفت، از این نظر تشكیل هسته های مقاومت، جدی تر شد و كاركرد بسیج به عنوان، كاربردی نظامی و دفاعی مفهوم پیدا كرد.

كاركرد بسیج در نظام اسلامی

تبیین كاركرد بسیج در جمهوری اسلامی ایران از این حیث دارای ارزش و اهمیت است كه دارای رویكردی نوین و اختصاصی است. یعنی برخلاف نظریه جامعه شناختی كه حركت مردمی را برای انقلاب ضروری می داند و پس از تشكیل نهادهای قانونی، بسیج عمومی را لازم نمی دانند و جلوی هر حركت اجتماعی و مردمی را خواهند گرفت. رویكرد نوین جمهوی اسلامی به بسیج، موجب گردید نخبگان و توده های انقلابی، پس از انقلاب، منفعل نشده بلكه همان نخبگان و همان توده ‌مردم، در جهت حفاظت و حراست از انقلاب، به راه خود ادامه دهند.

اگر بخواهیم كاركرد بسیج را در طی دو دهه پس از تشكیل بسیج مورد مطالعه قرار دهیم، باید از نظر زمانی آن را به 4 دوره تقسیم كنیم:
دوره اول: 1358 تا 1360
دوره دوم: 1361 تا نیمه اول 1367
دوره سوم: نیمه دوم 1367 تا 1370
دوره چهارم: 1371 تا 1380

دوره اول: 1358 تا 1360

این مقطع از عمر بسیج ، دوران طفولیت و ولادت است. ولادت بسیج را می توان مصادف با صدور فرمان بسیج عمومی در آذرماه 1358 دانست. از صدور فرمان تا جنگ تحمیلی، بسیج عمومی به معنی لغوی واژه بسیج، رایج بود یعنی در طول مدت چند ماه (حدود 9 ماه) در مردم آمادگی بوجود آمد تا در برابر خطرات احتمالی مقاومت كنند. هنوز حمله ای صورت نگرفته تا بسیج به معنی واقعی و حقیقی آن ایجاد شود، عضویابی، آموزش و سازماندهی نیروهای بسیجی انجام گرفت ولی مرحله بكارگیری و انجام مأموریت ، جنبه عملی به خود نگرفت.
هدف از تشكیل بسیج و آموزش مردم، فراهم كردن زمینه و بستر دفاع در برابر تجاوز بود. هنوز از نوع، میزان و چگونگی تجاوز اطلاعات كافی در دست نبود. بنابراین هدف گذاری و برنامه ریزی بسیج، یك پیش بینی منطقی به حساب می آمد.
قسمت اول عمر بسیج ، بیشتر از نظر رویكرد دارای اهمیت بود. یعنی در این دوره، شرایطی فراهم آمد كه بر اساس دیدگاه امام راحل (ره) پیرامون ضرورت تشكیل بسیج، اهداف بسیج و برنامه های آن زمینه كاركرد نظامی و دفاعی را بوجود آورد. ولی دستاورد مهم این مقطع، رویكرد مشترك به بسیج بود كه دولت و ملت به ایجاد سازمان بسیج برای دفاع از انقلاب اسلامی پی برده بودند و از این جهت دیدگاههای دوگانه یا چندگانه مشاهده نمی شود. وحدت نظر و نگاه واحد، مشخصه مقطع اول عمر بسیج به حساب می آید.
پاره دوم این مقطع ، با شروع جنگ تحمیلی آغاز می شود كه نیروهای آموزش دیده به صورت داوطلب به سوی جبهه ها حركت می كنند و در جنگهای نامنظم و عملیاتهای كوچك علیه رژیم بعث عراق شركت می كنند. چندان مهم نبود كه نیروهای بسیجی و مردمی تحت چه سازمان و تشكیلاتی بسیج می شوند، نحوه‌ اعزام آنان چگونه است، برنامه ریزی بسیج چگونه صورت می پذیرد و در عرصه نبرد، در چه قالب های نظامی سازماندهی می شوند، چگونه می جنگند و با چه ابزاری نبرد می كنند. آنچه مهم بود اینكه انگیزه دفاع مردمی و بسیج نظامی بسیار بالا بود و برای دفع متجاوز باید اقدام كنند و با سلاح یا بدون سلاح، جنگ را در زندگی خود وارد كردند.
اندكی از آغاز جنگ نگذشته بود كه بسیج نیروها به عهده سپاه پاسداران گذاشته شد.
بر اساس مصوبه مجلس شورای اسلامی، در تاریخ دی ماه 1359، تشكیلات بسیج مستضعفین به سپاه پاسداران و انقلاب اسلامی محول گردید و سازمان بسیج ملی منحل شد.
به استناد ماده 9 اساسنامه‌سپاه، مصوب 1361 برنامه ریزی، سازماندهی ، اداری، فرماندهی و اجرای آموزشهای عقیدتی – سیاسی و نظامی اعضای بسیج مستضعفین به عهده سپاه پاسداران گذاشته شد و هدف از تشكیل واحد بسیج مستضعفین ایجاد تواناییهای لازم در كلیه‌ افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی، به منظور دفاع از كشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین كمك به مردم هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه داشته شد. سپاه پاسداران كه مسؤولیت امنیت داخل كشور را بر عهده داشت، با شروع جنگ به كمك ارتش جمهوری اسلامی ایران شتافت و از اولین روز جنگ ، عرصه نبرد را حوزه مأموریت خود در نظر گرفت و با پیوست واحد بسیج مستضعفین ، اعزام نیروهای بسیجی به جبهه ها از طریق سپاه پاسداران انجام می گرفت. در نتیجه برنامه ریزی برای آموزش، اعزام، بكارگیری و تجهیز، نسبت به اوایل جنگ، حالت بهتری به خود گرفت. از این زمان كاركرد دفاعی و نظامی نیروهای بسیجی تعریف دقیق تری به خود گرفت و رویكرد بسیج تا سال 1360، جنبه عملی، عینی و واقعی به خود گرفت و نیروهای بسیجی جزء نیروهای اصلی عمل كننده در مناطق جنگی به حساب می آمدند. اقدامات بسیجیان همرزم پاسداران، كاركردی مثبت و سازنده از خود به جای گذاشت زیرا عمده نیروهای اعزامی به جبهه، از میان افراد ذخیره و ویژه بسیج بوده كه از نظر رفتار و عملكرد، شباهت زیادی با پاسداران انقلاب اسلامی داشته اند.

دوره دوم: 1361 تا نیمه اول 1367

در مقطع دوم عمر بسیج ، كاركرد مثبت و فرهنگ ساز آن ادامه پیدا كرد. انجام عملیاتهای بزرگ در جبهه های جنوب و غرب كه از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام می گرفت و یا به صورت مشترك با ارتش اجراء می شد، حضور انبوه عظیم مردم را طلب می كرد. از همین روی در طی سالها سازمان بسیج گسترش بیشتری پیدا كرد و پایگاههای مقاومت بسیج علاوه بر مساجد و محلات كه پایگاه مردمی را تشكیل می دادند، دامنه آن به دیگر اقشار جامعه و طبقات اجتماعی توسعه پیدا نمود.
واحد بسیج برای عضویابی و ترغیب افراد داوطلب به شركت در جنگ، برنامه ریزی اساسی انجام داد. در مقطع اول عمدتاً نیروهای از قبل آموزش دیده برای حضور در عملیاتها به جبهه اعزام می شدند ولی از آنجا كه در این دوره احتیاج به بسیج عمومی شده و در نیتجه افراد جدید باید وارد حركت منطقی و پایدار بسیجی شدند. فرآیند جذب و شیوه های صحیح عضویابی به دقت مورد بررسی قرار گرفت. در آغاز این مقطع تحولی عظیم در امر جذب بوجود‌ آمد و آن تشكیل بسیج دانش آموزی در مدارس بود. التهاب و هیجان نوجوانان و جوانان دانش آموز برای دفاع از نظام اسلامی با تشكیل واحدهای مقاومت در سطح مدارس بیشتر شد. بنابراین در میان رزمندگان، نوجوانانی مشاهده می كنیم كه توان حمل سلاح، تجهیزات انفرادی و امكانات را ندارند ولی نشاط و شادابی حضورشان در جنگ. حماسه ای دیگر آفرید و شهید محمدحسین فهمیده ، حماسه ساز حماسه سازان عرصه خون و آتش شده كه درباره اش بنیانگذار جمهوری اسلامی تعبیر به رهبر نموده اند.
در طول مدت جنگ، بیش از 550 هزار دانش آموز بسیجی به جبهه عزیمت نمودند كه از میان آنان بیشتر از 36000 دانش آموز شهید شده و 2853 نفر جانباز و مجروح و 2433 نفر آزاده تقدیم انقلاب نموده اند.
در این دوره، آموزشهای قبلی بسیجیان كافی نبوده و سازمان بسیج با ایجاد مراكز آموزشی، تقویت و توسعه كمی و كیفی آموزشهای اعزام به جبهه را به عنوان برنامه اصلی خود قرار داد. آموزش های كوتاه مدت یك هفته ای و 15 روزه به آموزش چهل و پنج روزه اعزام به جبهه تبدیل گشت. علاوه بر آموزشهای عمومی بسیج، آموزش های تخصصی نیز رواج یافت و با توسعه یگانهای رزمی سپاه گردانهای ضد زره و ضد تانك تشكیل شد. در نتیجه تربیت بسیجیانی كه بتوانند با موشك آرپی جی 7 كار كنند بسیار ضروری بود. از دیگر مشخصه این مقطع كه به واسطه گستردگی جنگ و عملیات از یك سوی و حضور گسترده مردم و جوانان از طرف دیگر لازم به نظر رسید پشتیبانی از رزمندگان بود كه تجهیز انفرادی و لوازم جنگی رزمندگان در این دوره افق روشن و تازه ای به خود گرفت و علاوه بر بسیج نیروی انسانی ، بسیج امكانات و لوازم مورد نیاز جنگ، بر عهده بسیج گذاشته شد. ستاد جذب و هدایت كمكهای مردمی تشكیل شد، وزارتخانه های مختلف در این زمینه فعال شدند، بسیجیان ادارات و كارخانجات، علاوه بر حضور در جبهه ، امكانات ملی وزارتخانه ای را برای گسیل به جبهه آماده می نمودند. معاونت جنگ در اكثر وزارتخانه ها تشكیل شد. كارشناسان و متخصصین وزارتخانه ها به همراه لوازم و امكانات، اندیشه و فكر خود را صرف پیشبرد جنگ نمودند. جهاد سازندگی برای جذب كمكهای مردمی بیشتر از دیگران در صحنه حضور پیدا كرد.
ویژگی این دوره از جنگ و عمر بسیج این است كه بسیج عمومی به معنای واقعی تشكیل شد .اگر درمقطع اول ، افراد ذخیره و ویژه بسیج و سپاه به جبهه های جنگ اعزام می شدند ، و از قشر اجتماعی مشخصی به حساب می آمدند ، در این دوره ، همه اقشار ، برای ورود به بسیج آمادگی پیدا كردند .دامنه سنی رزمندگان از طیف محدود به طیف گسترده 13 الی 80 سال و حتی كمتر و بیشتر تبدیل شد . اعزام تحصیل كرده ها ، كارشناسان ، متخصصین در درشته های مختلف به جبهه ، وضعیت و حالت عادی پیدا كرد .
جلوه حضور اقشار در جنگ را می توانیم در این دوره به خوبی مشاهده كنیم .گاه كارگران یك كارخانه ، دسته جمعی به سوی جبهه حركت می كردند ، یعنی اعزام نیروها و تركیب افراد ، یك شكل ، هم رسته ، هم سال و دارای همنوایی اجتماعی مناسبی بوده اند . گاه دانش آموزان مدرسه به همراه معلم ، رئیس مدرسه و دیگران به جبهه می رفتند .
طرح های ویژه تبصره 2آموزش و پرورش ، طرح اعزام 6 ماهه دانشجویان ، طرح 20درصد وزارتخانه ها و ادارات نشانه های قشربندی اجتماعی رزمندگان و جلوه های حضور اقشار مختلف در بسیج است .
حضور زنان كه از ابتدای جنگ ، حالت نمادین داشت و عده ای از زنان فداكار ( بومی و غیر بومی ) در خطوط مقدم جبهه یعنی در شهرهای سونسگرد ، بستان ، آبادان ، خرمشهر و غیره پا به پای رزمندگان می جنگیدند و عده ای نیز به اسارت رفتند و تعدادی نیز شهید و مجروح گشتند ، در این دوره فعالیت چشمگیر ، منسجم و قانونمند را از سر گرفتند . بخش اعظم فعالیت های جذب امكانات و كمك های مردمی را زنان به عهده گرفتند . با حضور در مساجد و حسینیه لوازم انفرادی ، تجهیزات ، آذوقه و البسه رزمندگان را تهیه می كردند و گروهی از آنان ، خود مسوولیت انتقال ، انبارداری و توزیع آن را در بین رزمندگان را بر عهده می گرفتند .
ترغیب و تشویق همسران ، فرزندان ، برادران دیگر افراد را برای اعزام به جبهه بر عهده داشتند . بدرقه و اسقبال رزمندگان را چنان باسیته انجام می دادند كه در هنگام بدرقه ، عزیمت كنندگان ، روی بازگشتن را نداشته و در هنگام استقبال ، اندك مدتی در پشت جبهه در مرخصی بسر برده و مجددا برای حضور در جنگ ثبت نام می كردند .
در این زمان كاركرد بسیج به گونه ای مثبت و اثرگذاز بوده كه حاصل آن روییدن و سبز شدن فرهنگ و تفكر بسیجی است . فرهنگی كه نیروهای مردمی آرزوی برخورداری ان را داشتند . نمادهای فرهنگی چنین تفكری ، بسیار مقدس بود . چفیه ، سجاده ، مهر جبهه ، یادداشت ها و دیگر وسایل رزمندگان بسیجی ، شعاع تاثیرش به پشت جبهه انتقال پیدا كرد . مردم كوچه و خیابان و حتی زنان با تاسی از چنین نمادی ، فرهنگ بسیجی را ابراز و اظهار می كردند . فرهنگ بسیجی ، فراتر از مرزهای ایران اسلامی است و تفكر ناب آن كه برگرفته از اسلام ناب محمدی (ص) بود ، به ممالك اسلامی و ملل محروم و تحت ستم ، كشیده شد . پیشانی بند ها و سربندهای سرخ ، سبز و سفید با شعارهای الهی ، از پیشانی رزمندگان به پرواز در امده و بر فراز آسمان های قلب و روح جوانان لبنانی ، فلسطینی ، بوسنیایی و دیگر رزمندگان مسلمان به گردش در امد . این كاركرد بسیج را در این دوره می توان كاركرد؟ بسیج نامید .
در پایان این بخش ، بیان این مطلب دارای اهمیت است كه رویكرد نوین بسیج كه اختصاص به جمهوری اسلامی ایران دارد ، در طی همین چند سال ، سازماندهی گردید و از حالت ذهنی ، و نظری به حالتی پایدار ، استمرار و واقعی در آمد و همگان بر اقدامات و فعالیت های بسیجیان مهر صحت و اعتبار زدند . شایستگی عملكرد بسیجیان به اندازه ای است كه نه تنها انقلابیون ، طرفداران انقلاب ، بلكه بی تفاوت ها و گاه معترضین و مخالفین انقلاب ، بر وجود چنین فرهنگ و تفكری ارزش قائل می شوند.

دوره سوم : نیمه دوم 1367 الی 1370

در حقیقت با پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل ، مبنی بر آتش بس بین ایران و عراق ، مقطع دوم به پایان رسید یعنی پایان جنگ تحمیلی ، پایان مقطع دوم عملكرد بسیج به حساب می آید و مرحله جدیدی از عمر بسیج آغاز می شود . از جهتی مقطع سوم ، با مقطع اول شباهت دارد ، زیرا بستر حركت منطقی بسیج و زمینه های عملكرد آن فرو ریخت و مولفه های كاركردگرایی پنهان گردید . بنابراین كاركردهای مختلف و سازنده بسیج كه در حال توسعه بوده ، به یكباره افول كرد .
نتیجه این روند ، فرجامی چون مرحله اول عمر بسیج را تداعی می كند و دوباره این سوال در ذهن متبلور می شود كه در شرایط كنونی ( پس از جنگ ) بسیج چه ضرورتی دارد ؟
تحول اجتماعی و تغییر در تاریخ انقلاب اسلامی ، زمینه را برای تغییر نگرش ها فراهم ساخت ، زیرا ، پس از جنگ ، مردمی كه هشت سال جنگ را اداره كردند و هشت سال سختی زندگی را تحمل كردند و در طول این مدت ، پشتیبانی مالی ، امكانی و معنوی از جنگ و نظام اسلامی كردند ، انتظار دارند در مقطع سوم ، طعم پیرین زندگی و آسایش را بچشند ، دوران صلح ، دوران سازندگی و آبادانی ، جایگزین دوران ویرانی و آوارگی شود .
برای بررسی بیشتر این مقطع ، می توان از دو زاویه به موضوع نگاه كرد .
الف - نگاه اول بر پایه بینش استوار است .
ب- نگاه دوم بر پایه عمل استوار است .
از نظر بینش ها و نگرش ها ، مساله این است كه نظام اسلامی تثبیت شد و نهادهای قانونی ، استحكام و پایداری لازم را به دست آوردند .در نتیجه احتیاجی به حضور و مشاركت بسیجیاندر صحنه سازندگی و عمران نیست . زیرا از نظر جامعه شناسان و سیاستمداران ، بسیج برای حركت توده ای انقلاب است . یعنی در واقع بسیج سیاسی باید صورت گیرد تا نظام حكومتی سنتی به نظامی جدید و دمكراتیك تبدیل شود . و در رویكرد نوین بسیج ، توجه به بسیج نیروها و منابع و امكانات برای پیشبرد جنگ در دستور كار قرار گرفت . زیرا همزمان با تاسیس بسیج ، كاركرد آن نیز بر محور دفاعی و نظامی استوار گردید . در نتیجه بسیج جمهوری اسلامی شباهت زیادی به شبه نظامیان ، پارتیزان اه و ارتش های مردمی پیدا كرد كه بسیاری از ارتش های جهان ، دارای پشتوانهارتش مردمی هستند و در هنگام جنگ از ظرفیت و استعداد منابع انسانی و امكانات كشور برای پیروزی در جنگ استفاده می كنند و بسیج ملی را بوجود می آوردند .
در نگاه اول ، نگرش ها یا برمبنای بسیج سیاسی استوار است كه برای ایجاد انقلاب لازم می آید و یا برمبنای بسیج ملی ( نظامی ) استوار است كه بعنوان پشتوانه ارتش كلاسیك و نیروهای مسلح به كار بر می آید .
در مقطع سوم از عمر بسیج ، نه احتیاج به بسیج سیاسی بود كه انقلاب را بوجود آورد نه احتیاج به بسیج ملی و همگانی كه به كمك ارتش خطر تجاوز را برطرف سازد و دشمن را از خاك خود بیرون نماید ، زیرا با آتش بس ، دشمن از خاك جمهوری اسلامی عقب نشینی كرد و به مرزهای بین المللی بازگشت . از این نظر فلسفه وجودی بسیج ، اهمیت خود را از دست داده و شرایط مقطع اول عمر بسیج فراهم آمد .
تفاوت این مقطع با مقطع اول در این است كه در مقطع اول شرایط اجتماعی برای تاسیس بسیج بوجود آمد و با حضور ناوگان های امریكایی در خلیج فارس و پس از آن با شروع جنگ ، بستر تشكیل بسیج فراهم گردید و نگرش ها و كنش ها توام گردید . بنابراین در ك این معنی كه بسیج باید بوجود آید ، بسیار آسان می نمود . دلیل آن حضور دشمن در منطقه ئ تجاوز سربازان آن به خاك جمهوری اسلامی بود . اما در مقطع سوم كه شرایط انقلاب را ندارد و موقعیت جنگ نیز از بین رفته است ، تداعی بسیجی به جز بسیج سیاسی و بسیج نظامی بسیار سخت بود .
در نگاه دوم كه بر پایه عملكرد استوار است ، به یكباره حضور و مشاركت بسیج را از حد اعلای آن به حداقل رساند . زیرا دیگر جنگی در كار نبود تا جذب ، آموزش ، اعزام ، پشتیبانی و حمایت معنوی از رزمندگان به عمل آید . دیگر شرایط برای اشاعه و ترویج فرهنگ بسیجی فراهم نبود . در چنین زمانی بسیج ، مظهر انسجام و وحدت اقشار مختلف جامعه به حساب نمی آمدند حركت شتابدار بسیج به یكباره باز ایستاد و مردمی كه در جلوی خود ، بسیجیان را الگوی زندگی می دانستند ، فعالیت آنان در تجمع پایگاه مقاومت خلاصه گردید . یعنی بسیج تا حدی هویت خود را از دست داد . مردمی كه به تازگی می خواستند ، بسیج را الگوی خود قرار دهند و فرهنگ بسیجی را در زندگی و مرام خود پیاده نمایند ، دیگر آثاری از اقدامات و فعالیت های شایسته بسیجیان به چشم نمی خورد . یعنی كنش ها به كمترین میزان خود رسید . عمل بسیج كاهش یافت و برای آشنا شدن با بسیج ، باید به سراغ عمل گذشته ( زمان جنگ ) رفت . یعنی عمل بسیجی ، مد روز نیست ، بسیجی الگوی نوجوان امروزی نیست . وجه اشتراك مقطع سوم با آغاز بسیج در این است كه خلاء بینشی و كنشی حاكم در مقطع اول ، در این زمان بوجود آمد ، البته از نظر شدت وحدت آن ، پایین تر از مقطع اول بوده است ولی از نظر ماهیت و نوع بسیج ، سخت تر از مرحله اول .زیرا از نظر رویكرد ، به جز بسیج سیاسی و بسیج نظامی تصویر دیگری از بسیج در منابع علمی و به صورت واقعی و عینی در كشورهای جهان قابل رویت نبود . بنابراین صرف نظر از اشتراك و افتراق این مقطع با یكدیگر ، وضعیت و شرایطی كه در مقطع اول حاكم بود ، در سال 1367 الی 1370 بوجود آمد .
ابتكار استراتژیك رهبر فرزانه انقلاب اسلامی برای گذر از این بحران ، ایجاد تحول در ساختار و سازمان بسیج بود یعنی تبدیل واحد بسیج مستضعفین به نیروی مقاومت بسیج ، كه در آن ماموریت های اساسی نیروی مقاومت ، بدقت تبیین شد . این ابتكار كه به ارتقاء و تقویت سازمان بسیج انجامیده است نگرش منفی حاكم بر جامعه را كه در پی تضعیف و یا انحلال بسیج بود ، به یكباره متحول مرد و چالش های ذهنی بوجود آمده ، موجب گردید ، اندیشه انحلال مغلوب گردد .
ابتكار فرمانده معظم كل قوا ، علاوه بر ره آورد نگرشی كه احیا دوباره بسیج را وجب گردید ، جهت عملی و كنشی آن نیز معلوم گردید . در تبیین ماموریت و وظایف نیروی مقاومت ، هدف از تشكیل نیثرو را جذب ، آموزش ، سازماندهی ، بكارگیری ، تجهیز و حفظ و انسجام بسیجیان دانسته اند . یعنی هدف از تشكیل بسیج ، ایجاد آمادگی لازم برای دفاع است . اصل بسیج ، آمادگی است ، هرچند در صحنه عمل و واقع ، از خود فعالیتی نشان ندهد . با این بیان ، فلسفه وجودی بسیج را تثبیت نموده و ضرورت آن را محرز دانسته اند و در تشریح ماموریتی دیگر ، همكاری با دولت و وزارتخانه ها را از وظایف بسیجیان بر شمردند كه در واقع نواندیشی در رویكرد بسیج حاصل شده است . نواندیشی در رویكرد به بسیج تا سال 1370 ادامه یافت تا جهت ها و حدود اندیشه نوین مشخص گردد كه در فرآیند سازندگی كشور ، نقش و جایگاه خود را تحت عنوان بسیج سازندگی به دست آورد .

دوره چهارم : 1371 الی 1380

در انتهای مقطع سوم ، شرایط اجتماعی برای كاركرد جدید بسیج آماده شد ، همگن پذیرفتند كه در دوران سازندگی ، سازندگان سنگر ، خط ، پل و اسكله ، می توانند روستاها و شهرهای ویران شده را بازسازی كنند و یا دوباره بسازند . شاید بیش از دیگران ، رئیس دولت كه رئیس جنگ بود ، دریافت كه بسیجیان می توانند در عرصه سازندگی ، حماسه ای دیگر بیافرینند و به پیشنهاد دولت ، سپاه كه متولی امر بسیج بود ، بسیج سازندگی را كاركرد غالب بسیج ترسیم نمود و اقدامات امنیتی ، اجتماعی و فرهنگی را در اولویت بعدی قرار داد .
كاركرد بسیج سازندگی را می توان در دو سه محور مطالعه نمود . محور اول ایجاد سازمان ها و قرارگاه های سازندگی در سپاه و بسیج است كه قرارگاه قرب نجف اشرف ، در نیروی مقاومت بسیج تشكیل شد . مسوولیت اجرای پروژه های عمرانی ، كشاورزی ، صنعتی و فنی را بر عهده گرفت .پروژه های ملی و كلان كشور توسط قرارگاه به اجرا در آمد . محور دوم تاسیس بنیاد تعاون بسیج با موسسات تابعه ، قدم دیگری برای توسعه عمران و سازندگی بشمار می رود كه شامل سرمایه گذاری ها ، ساخت مسكن ، پرداخت وام ، تولیدات ، خدمات رفاهی و خدمات علمی می شود .
محور سوم اشتغال زایی است كه در مرحله سازندگی و نیز هدف از تاسیس بنیاد تعاون ، بكارگیری بسیجیان واجد شرایط در امر تولیدو تجارت به حساب می آمد . البته توفیق نیروی مقاومت بسیج در این زمینه نسبی بود و كاركرد اقتصادی بسیج برای عمران و اشتغال همانند كاركردهای نظام ، امنیتی و اجتماعی اثر بخش نبود .
در سال های آغازین این مقطع ، تهدید و تهاجم اساسی دشمن علیه جمهوری اسلامی ایران ، قتل های فرهنگی بود . این هجوم كه بخش عمده ای از كشورهای جهان سوم فراگرفته بود وقتی برخی از كشورهای توسعه یافته را ردپایی نیز از این هجوم در امان نبودند ، بطور مشخص برای انحراف جوانان ایرانی برنامه ریزی شد تا ایران اسلامی به سرنوشت اندلس ( اسپانیا ) دچار شود . بنابراین دستگاه های فرهنگی كشور همانند دوران دفاع مقدس ، برای مقابله با تهاجم فرهنگی ، نیروها را بسیج ساختند . هرچند در این زمینه ، نظیر دفاع نظامی موفقیت نداشتیم و زیرا ابزار و شرایط لازم برای فعالیت های فرهنگی در اختیار نبود .نیروی مقاومت بسیج شاید بیش از هر ارگان فرهنگی دیگر توانسته است دفاع نماید . انجام پروژه های تحقیقاتی فرهنگی ، آگاهی سازی جوانان ، ترتیب دادن نمایشگاه های تهاجم فرهنگی و یافتن مظاهر و مصادیق تهجم از جمله كاركردهای مثبت بسیج در این مقطع می باشد .
از نیمه این مقطع یعنی سال های 74 ، 75 به بعد كاركرد فرهنگی ، بسیج ، جای خود را به كاركردهای اجتماعی داد كه در قالب همكاری با دولت و وزارتخانه ها اقدامات موثری به انجام رسید . درحقیقت اگر حركت توده ای میلیونی رادر دوران انقلاب بسیج سیاسی بنامیم و حضور بسیجیان در جنگ و دفاع مقدس را بسیج نضامی قلمداد نمائیم ، این مقطع عمر بسیج را می توان بسیج اجتماعی فرض كرد زیرا فعالیت های اجتماعی بسیج هم از نظر تنوع ، هم از نظر كمیت و هم از جهت كارآمدی و بهره وری ، به نحو مطلوب و شایسته عمل نمود . طرح های ملی و دراز مدت ریشه كنی فج اطفال ، آموزش بهداشت زنان جوان . سرشماری اماكن مذهبی ، توزیع دفترچه درمانی روستائیان و غیره نمونه هایی از كاركرد اجتماعی بسیجیان می باشد .
آخرین كاركرد بسیج در دهه دوم متناسب با شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه مورد مطالعه قرار دارد كه بسیج در زمینه امنیت و آرام سازی شهرها و مناطق كشور ایفای نقش نمود . آرام سازی شهرستان اسلامشهر، كنترل آشوب كوی دانشگاه تهران ، برقراری امنیت مردمی در شهرهای استان خراسان جلوه های حركت آرام ساز بسیج طی سالهای اخیر می باشد .

بسیجی بازدید : 216 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

اهداف ارتش بیست میلیونی

اهداف كلی در طرح تحقق ارتش بیست میلیونی این چنین ذكر شده است:

ایجاد آمادگی دفاعی در مردم و تقویت بازدارنده

حفظ و گسترش مشاركت مردمی در امنیت و دفاع

تقویت وحدت و همبستگی ملی و تحكیم پیوند ناگسستنی بین سرنوشت مردم با انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران

گسترش و تعمیق فرهنگ بسیجی در راستای اسلام ناب محمدی (ص) در ارتش 20 میلیونی

حمایت و پشتیبانی نیروهای پنجگانه سپاه و نیروی انتظامی در جهت نجام مأموریتهای محوله.

كمك به دفاع غیرنظامی و كمك به مقابله با حوادث و بلایای طبیعی و غیرطبیعی

آماده سازی آحاد مردم بر ای مشاركت و كمك به بخشهای مختلف اجرایی كشور


اصول حاكم بر ارتش بیست میلیونی

ستاد تحقق ارتش 20 میلیونی، نیروی مقاومت بسیج می باشد كه در تشكیل، تقویت و توسعه رده های مقاومت و پشتیبانی از بیسجیان مسؤولیت خواهند داشت.

ارتش بیست میلیونی، فراگیرترین تشكل حزب اللهی است

ارتش بیست میلیونی مظهر عزم ملی، مشاركت مردمی و اقتدار جمهوری اسلامی ایران است

اطاعت از رهبری، شهادت طلبی، ایثار و فداكاری از اصول خدشه ناپذیر ارتش بیست میلیونی است

در برخورد با توطئه های داخلی و خارجی دشمن، ارتش بیست میلیونی با تأكید بر حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی محوریت دارد

اصل عضویت در بسیج، حضور داوطلبانه و با انگیزه های دینی و ملی ا ستوار است

شرط عضویت در ارتش بیست میلیونی ، اعتقاد به قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی است

سمبل و نماد بسیج، برخورداری از فرهنگ و تفكر بسیجی است

همه اعضای ارتش بیست میلیونی لزوماً بر اساس نیاز و مأموریت سازماندهی می شوند

رده های مقاومت بسیج محور ارتش بیست میلیونی خواهد بود و حتی المقدور سازماندهی بسیجیان با محوریت رده های مقاومت انجام گیرد

اعضای ارتش بیست میلیونی بر آموزشهای نظامی ، فرهنگی ، سیاسی، غیرنظامی و تخصصی استوار بوده و مشاركت دستگاههای اجرایی و دولتی در انجام آن مورد توجه قرار خواهد گرفت

تركیب، توزیع و تناسب جمعیتی ارتش ارتش بیست میلیونی بر مبنای جغرافیا، فرهنگ، تحصیلات، سن و غیره صورت می گیرد.

بسیجی بازدید : 393 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

مكتبی بودن
مهمترین ویژگی بسیج ایمان به خدا و اعتقاد قلبی و باور درونی به خالق یكتا است. ایمان به خدا رابطه مستحكم نیروهای بسیجی با حق تعالی است زیرا بسیج رضایت حق تعالی را مبنای حركت و فعالیت خود می داند. بنابراین مهمترین مشخصه بسیجی مكتبی بودن آن است. جهاد همه جانبه در راه خدا، نگهبانی از انقلاب ، دستاوردهای نظام مقدس اسلامی از دیگر جنبه های مكتبی بودن نیروهای بسیجی است.

اطاعت از ولایت فقیه
اطاعت از ولایت فقیه و تبعیت پذیری از رهبری نظام یكی از شاخص ترین ویژگی های بسیج است. بسیج تابع محض ولایت فقیه است و سعادت خود و جامعه را در پیروی از ولایت فقیه می داند، زیرا از معمار انقلاب و موسس بسیج آموخته است كه ««من به همه ملت، به همه قوای انتظامی اطمینان می دهم كه امر دولت اسلامی اگر بانظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملكت وارد نخواهد شد.»

اخلاص
بسیج عاشق خدا است و اخلاص به خدا مهمترین خصوصیات و ویژگی بسیجیان است. زیباترین حركت بسیجیان خمینی و فعالیت بسیجیان ، داشتن رنگ خدائی در كارها است. برای همین است كه امام بسیجیان ، خمینی كبیر (ره) فرموده اند:
” بسیج لشكر مخلص خدا است كه دفتر تشكیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند.“
مساله اخلاص بسیار دقیق و ظریف است كه قبولی اعمال بستگی به مقدار خلوص انسان دارد و هر چه اخلاص بیشتر و كاملتری داشته باشد، عمل او ارزشمندتر است . امام صادق علیه السلام در ضرورت توجه به موضوع اخلاص می فرمایند:
” هیچ نعمتی بالاتر از این نیست كه در دل بنده چیزی جز خدا نباشد.“

تواضع و فروتنی
فروتنی و شكستن نفس از مهمترین فضایل انسانی است كه نیروهای بسیجی موصوف به چنین اخلاقی می باشند. بسیج علاوه بر اینكه در مقابل خدا خاشع و فروتن است در برابر مردم متواضع می باشد. قرآن كریم ویژگی مؤمنان و مردان خدا را چنین بیان می كند: 
” بندگان شایسته خدا كسانی هستند كه با آرامش راه می روند و آنگاه كه از نادانان حرف نامربوط می شنوند، نادیده می گیرند و اظهار محبت می كنند.“

غیرت دینی
غیرت و جوانمردی از ویژگیهای هر بسیجی است . بطور كلی منظور غیرت دینی این است كه نیروهای بسیجی نسبت به مسائل اخلاقی و دینی جامعه و ترویج احكام و معارف الهی حساسیت داشته باشند. اگر موضوعاتی در جامعه رخ داد كه با احكام اسلامی و الهی مطابق نبود، در برابر آن عكس العمل نشان داده شود. موضوع غیرت ، در سیره معصومین (ع) و بزرگان دین به وضوح مطرح است . اگر بخواهیم نماد كلی و عینی غیرت دینی را در عصر حاضر از بزرگان دین مطرح كنیم ، موضعگیری شجاعانه حضرت امام (ره) در تألیف كتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی است كه فتوای تاریخی قتل سلمان رشدی را صادر فرموده اند. بنایراین بسیجی هرگز در مقابل ناهنجاریهای جامعه بی تفاوت نخواهد بود. در مقابل زشتی ها و ناپاكی های اخلاقی و اجتماعی اهل تسامح و تساهل نخواهد بود.

حسن خلق
اخلاق نیكو یكی از صفات پسندیده در اسلام و از شیوه های مطلوب جاذبه دینی و فضایل انسانی است. در میان آداب اخلاقی و سنتهای اجتماعی، حسن برخورد با مردم در اخلاق اسلامی جایگاه ویژه ای دارد و برای نیروهای بسیجی كه با مردم ارتباط دارند این موضوع حائز توجه است. مهمترین مؤلفه جاذبه مردم به تشكیلات بسیج برخورداری نیروهای بسیجی به این صفت پسندیده است كه به عنوان یك رفتار مطلوب در میان نیروهای بسیجی رایج است. در اهمیت حسن اخلاق همین بس كه پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده است: ” برترین شما نیكوكارترین شما از نظر اخلاق است. آنان كه خود را آماده خدمت كرده و با دیگران با الفت و مهربانی زندگی می كنند.“ 

شجاعت
گرچه شجاعت یك صفت اخلاقی است ولی مهمترین نماد اخلاقی و رفتاری یك فرد در زندگی اجتماعی است. فرد شجاع كسی است كه دارای هویت دفاعی است و در راه حفظ ارزشها جرأت برخورد با عوامل دشمن را دارد. اگر شجاعت به عنوان یك فرهنگ عمومی در جامعه ما وجود داشته باشد و همه آحاد مردم صلابت و شهامت در راه دفاع از اسلام و ارزشهای دینی را داشته باشند، بدون شك كیان اسلامی از هر خطری مصون خواهد بود. حضور مقتدرانه در دفاع مقدس و خلق حماسه های پرشور بسیجیان در صحنه های نبرد نشانه های عینی از شجاعت بسیجیان در صحنه های دفاع می باشد كه از مهمترین شاخصه های نیروهای بسیجی نیز می باشد.

مردمی بودن
منظور از مردمی بودن بسیج این است كه آنان از متن ملت برخاسته و به صورت خودجوش و حركت مردمی به عضویت این تشكیلات پیوستند و در جهت مصالح و آرمانهای نظام به پیروی از ولایت فقیه به انجام وظیفه پرداختند. حضور رده های مقاومت بسیج در كلیه اقشار و اصناف و اقصی نقاط كشور و پذیرش و جذب آحاد مردم در سنین مختلف نماد واقعی مردمی بودن این تشكیلات است.

شهادت طلبی
شهادت طلبی با وجود بسیجیان عجین شده است و بسیجی شهادت را می شناسد و به آن عشق می ورزد. حب به شهادت را بسیج از مولای خود علی علیه السلام آموخته است كه فرموده است : “ انی للشهاده لمحب. من دوستدار شهادت هستم.“ نام بسیج در فرهنگ انقلاب اسلامی با ایثار و شهادت نقش بسته است زیرا ارزشهایی كه فرهنگ اسلام و مبنای دینی برای شهادت قائل است بسیجی را شیفته شهادت كرده است. رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: ” بالای هر نیكی، كار نیك دیگری است تا اینكه مرد در راه خدا كشته شود. وقتی در راه خدای عزوجل كشته شد بالای آن كار نیكی وجود ندارد.“

بسیجی بازدید : 525 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

معنای بسیج

بسیج یعنی حضور

بسیج یعنی حضور بهترین‌و بانشاطترین و با ایمان‌ترین نیروهای عظیم ملت درمیدان‌هایی که‌برای منافع ملی،برای اهداف بالا، کشورشان به‌آنها نیاز دارد، همیشه بهترین‌وخالص‌ترین و شرافتمندترین وپرافتخارترین انسانها این خصوصیات را دارند.

بسیج در یک کشور، معنایش آن زمره‌ای است که حاضرند این پرچم افتخار را بر دوش بکشند و برایش سرمایه‌گذاری کنند.

بسیج یعنی ایمان عاشقانه

علت اینکه در کشور ما بسیج این طور درخشان شد و شگفت چه بود؟ ایمان عاشقانه، ایمان عمیق، ایمان توام با عواطف که از خصوصیات ملت ایران است، مثل بعضی از ملتهای دیگر، عواطف در این ملت جوشان و کلید بسیاری از مشکلات است.

این ایمان با آن عواطف همراه شد و این رودخانه عظیم خروشان را به این دریای پهناور تبدیل کرد و مشکلات را در هر جایی که لازم بود از بین برد.

بسیج یعنی پاک‌ترین انسانها

بسیج عبارت است از مجموعه‌ای که در آنها پاک‌ترین انسانها، فداکارترین و آماده به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای کمال رساندن و به خوشبختی رساندن این کشور جمع شده‌اند.

... مجموعه‌ای که دشمن را بیمناک و دوستان را امیدوار و خاطرجمع می‌کند ...بسیج در حقیقت مظهر یک وحدت مقدس میان افراد ملت است

...بسیج در واقع مظهر عشق وایمان وآگاهی ومجاهدت و آمادگی کامل، برای سربلند کردن کشور و ملت است.

بسیج یعنی حرکت

بسیج یک حرکت بی‌ریشه و سطحی و صرفا ازروی احساسات نیست، بسیج یک حرکت منطقی و عمیق و اسلامی و منطبق بر نیازهای دنیای اسلام - و به طریق اولی - جامعه اسلامی است.

قرآن کریم می‌فرماید: "هو الذی ایدک بنصره و بالمومنین"ای پیامبر ، خدای متعال تو را، هم به وسیله نصرت خودش و هم از طریق مومنین موید قرار داد و کمک کرد.

این خیل عظیم مومنینی که دراینجا مورد اشاره آیه قرآن قرار گرفته‌اند، عبارت دیگری است از آنچه که امروز به نام بسیج در جامعه ما قرار دارد.

بسیج یعنی قدرت

این کار خدا بود که بسیج ملت ایران بتواند درسخت‌ترین میدانها که همان میدان جنگ است چنان قدرتی از خود نشان بدهد که دیرباورترین افراد هم قبول کنند که ملت ایران دارای توانایی است.

...بسیج یعنی کل نیروهای مومن و حزب‌اللهی کشور ما، این که امام گفتند "بسیج بیست میلیونی" یعنی این.

بسیج یعنی تلاش و جهاد مخلصانه

اگر نبود آن همه تلاش و جهاد مخلصانه که شما رزمندگان نیروهای مسلح و بسیج مردمی دردوران جنگ هشت ساله نشان دادیدوحقیقتا اسلام را روسفید و امت رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) را سربلند ساختید و اگر نبود خونهای مطهر و معطری که در راه خدا بر زمین ریخته شد، یقینا امروز از نظام اسلامی اثری نبود و پرچم قرآن چنین سربلند نمی‌شد.

بسیجی یعنی مغز متفکر

بسیجی یعنی دل باایمان، مغز متفکر و دارای آمادگی برای همه میدانهایی که وظیفه این انسان را به آن میدانها فرا می‌خواند، این معنای بسیجی است.

بسیج یعنی آبادانی

امروز هم، بسیجی برای کشور دل می‌سوزاند برای آبادانی کشور تلاش می‌کند، برای حفظ استقلال ملی، هر چه بتواند کار می‌کند و از جان خود هم می‌گذرد، امروز هم اگر احساس کند دشمن می‌خواهد از روزنه ای، چه اقتصادی و سیاسی و چه فرهنگی - به‌داخل کشور نفوذ کند در مقابل او می‌ایستد و با مشت به صورتش می کوبد...

امام فرمودند"بسیج باید سازماندهی بشود، باید یکدیگررا بشناسند، باید آمادگی به وجود بیاورند و آن را حفظ کنند" امروز هم تکلیف بزرگ شما همین کارست. خیال نکنند که بسیج یک امر احساسی است. بسیج یک امر منطقی و فکری و ریشه دار و عمیق است و کسانی که در کار این حقیقت بزرگ شرکت دارند، همه آحاد ملتند، هرکسی که بسیجی است باید به‌بسیجی بودن خود افتخار کند. بسیجی بودن، مایه سرافرازی وسربلندی پیش پروردگار است. .... فرهنگ بسیجی، فرهنگ معنویت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر خواستهای حقیر، نشدن است.

بسیج یعنی ارزش

هفته بسیج در حقیقت فرصت و بهانه‌ای برای زنده نگه داشتن ارزشها و روح بسیجی در آحاد ملت، مخصوصا جوانان پرشور و مدافعان عاشق صادق است.

... همان طورکه امام‌و پیشوای راحل عظیم الشان ما فرمودند، من هم آرزو می کنم و از خدا می‌خواهم که با بسیجیان محشور باشم. بسیج یک افتخار و یک ارزش است. سعی کنید این روحیه بسیجی را برای کشوروانقلاب و اسلام حفظ کنید.

بسیج یعنی الگو

شما بسیجی‌ها باید به گونه‌ای رفتار کنید که احترام و محبت مردم جلب شود. شما باید نمونه اخلاق‌و تواضع و مهربانی و رعایت مقررات باشید. آن کسی بسیجی‌تر است که مقررات را بیشتر رعایت می‌کند، به خاطر آنکه این فرد بیشتر از همه برای نظام دل می‌سوزاندو مقررات، لوازم قطعی اداره درست نظام است.

بسیج یعنی سعادت ابدی

روحیه بسیجی و معرفت بسیجی باید فراگیر شود تا این کشور بتواند بار سنگینی را که بر دوش دارد که همان بار هدایت الهی و سعادت انسانها ست به سرمنزل برساند، لذا بسیج تمام شدنی نیست.

بسیج یعنی یک فرهنگ

بعضی درمیدان بسیج، خلوص‌وصفایشان مثل خورشید می‌تابد و انسان را مجذوب می‌کند. به‌هرحال، بسیج یک فرهنگ است.بسیج، یک ذهنیت برجسته‌و والا در جامعه‌ی ما ست... شما آن نسلی هستید که اگر خوب عمل کردید، آینده ی این کشور را - صد سال، دویست سال یا بیشتر - تضمین خواهید کرد.

همین بیدار شدن، همین حساس بودن، همین انگیزه‌داشتن، همین ایمان، همین امید، همین تکیه به هدایت الهی و اعتماد به کمک الهی، قواره اصلی بسیج است، این یک فرهنگ است. اگر اینطور حرکت کنیم، خدای متعال کمک خواهد کرد.

کمک الهی متعلق به همه‌ی خلایق است، به شرطی که خودشان را آماده دریافت این کمک کنند. دستشان را دراز کنند و این میوه را بچینند. از جا بلند شوند، همت کنند و از این میوه استفاده کنند. این، در اختیار همه است. بسیج یعنی مظهر تجدد و نوگرایی

و سرانجام بسیجی یعنی چه ؟

بسیج یعنی به صحنه آمدن و به میدان آمدن. چه میدانی؟ میدان چالش‌های حیاتی و اساسی. میدانها و چالشهای اساسی زندگی چیست؟ فقط آن وقتی است که به کشوری حمله شودومردم آن کشور به صحنه بیایند تا از مرزهای خودشان دفاع کنند؟ البته که نه؟ این فقط یکی از موارد به میدان آمدن است.

آن وقتی هم که هویت ملی و سیاسی یک ملت مورد مناقشه قرار میگیرد، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که به فرهنگ و اعتقادات و باورهای ریشه‌دار یک ملت اهانت می‌شود وآن را تحقیر می‌کنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که نسل برگزیده یک ملت احساس می‌کنند از غافله‌ی دانش عقب مانده‌اند و باید علاجی بکنند، جای به میدان آمدن است.آن وقتی‌هم که احساس بشود پایه‌های یک زندگی مطلوب وعادلانه در کشور احتیاج به تلاش دارد تا ترمیم و یا استوار شود، جای به‌میدان آمدن است. آن وقتی هم‌که جبهه‌های فکری‌و فرهنگی دنیا برای تسخیر ملتها با ابزارهای فوق مدرن می‌آیند تا ملتی را از سابقه و فرهنگ و ریشه‌ی خود جدا کنندوبه راحتی آن را زیر دامن خودشان بگیرند، جای به میدان آمدن است. همه‌ی اینها انسانهایی را می‌طلبد که نیاز را احساس کنند... تجدد و نوگرایی حقیقی و باز کردن میدانهای تازه‌ی زندگی، مطلوب اسلام است. اصلا اسلام این را از انسان خواسته است .

این‌به برکت تامل، تعمق، کاردرست، کارفکری، تلاش عملی، مجاهدت، استقبال از کار و از خطر در همه‌ی میدانها و همت‌ها را بلند کردن به دست می‌آید.

این کارها مربوط به کیست؟ مربوط به بسیج است. اگر بسیج را درست معنا کنیم ، همین است. بسیج همچنین یعنی انسان باهمتی که غیرت دینی و دانایی فکری و نیازشناسی و ابتکار و جوشش ذهنی و خلاقیت دارد و وارد میدان می‌شود.

نقش بسیج

حافظ استقلال و افتخارات ملی

چرا در تبلیغات جهانی و رادیوها به بسیج اهانت می‌شود؟ بسیج را که در خور تشویق و تعظیم و تحسین است مورد اهانت و بی‌مهری قرار می‌دهند، چون نقش بسیج را در حفظ استقلال ملی، در حفظ غرور ملی در حفظ افتخارات ملی، در تامین منافع ملی و بالاخره از همه در اعلاء پرچم اسلام و نظام جمهوری اسلامی می‌دانند به جد با بسیج دشمنند، اما دشمنی آنها فایده‌ای ندارد.

تضمین آینده کشور

شماآن نسلی هستید که‌اگر خوب عمل کردید، آینده‌ی این کشور را - صد سال، دویست سال یا بیشتر - تضمین خواهید کرد. همین بیدار شدن، همین حساس بودن، همین انگیزه داشتن، همین‌ایمان، همین امید، همین تکیه به‌هدایت‌الهی‌و اعتماد به کمک الهی، قواره اصلی بسیج است.

حافظ امنیت کشور

انکار بسیج و بی‌احترامی به آن، یا نابخردانه است، یا خائنانه است. تا وقتی برای این کشور امنیت لازم است تا وقتی که این کشورو این ملت به امنیت احتیاج دارد. یعنی همیشه، چون همیشه احتیاج به امنیت هست، به نیروی بسیج به انگیزه بسیجی، به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است.

شاخص‌های بسیج:

استقلال و هویت ملی و دینی

هر کس که در دل برای سرنوشت خود، سرنوشت این ملت و آینده ایران اسلامی ارزش قائل است آن کسی که برای استقلال و هویت ملت خود ارزشی قائل است، آن کسی که ازتسلط قدرتهای بیگانه بیزار است، آن کسی که برایش آینده این کشور واین ملت‌وآینده دنیای اسلام یک هدف بزرگ محسوب می‌شود، آن کسی که از رنج‌های ملت فلسطین دلش خون است ... آن کسی که مایل است بیش از یک میلیارد مسلمان دنیا قدرت عجیبی‌را تشکیل بدهند که‌بشریت را به‌سمت کمال هدایت کنندو خودشان درقله کمال قرار بگیرند، آن کسی که‌این احساسات‌و این درکها را دارد و حاضر است در این راه قدمی بردارد او بسیجی است.

جهاد عمومی

مجموعه انسانهایی که‌نیروی خودشان را به‌میدان می‌آورند تا درجهاد عمومی کشور و ملتشان، در جهت رسیدن به قله‌ها، فعال باشند و با آنها همکاری کنند و در کارشان سهیم باشند؟ این، معنای بسیج است.آن مادری که باعشق به فرزند خود که عشق مادران به فرزندانشان، چیزی شبیه افسانه‌هاست؟

افسانه‌ای که هر روز در زندگی ما، هزاران و هزاران بار واقعیت و تجسم پیدا می‌کند با طوع و رغبت ، او را راهی جبهه‌ی دفاع می‌کند و بعد که جنازه فرزند شهیدش را تحویل می‌گیرد، به جای اظهار پشیمانی، به جای اظهار گله، اظهار سرافرازی و افتخار می‌کند، مظهر یک بسیجی کامل است. آن خانواده‌هایی که در دوران سخت این کشور، درهمه‌ی مشکلاتی که برسر راه این ملت وجود داشت، خود را سهیم دانستند؟ بازبانشان، با پولشان، با کار دستیشان، با حضورشان، همان کاری را که می‌توانستند انجام بدهند، آن را به میدان آوردند ، اینها بسیجیاند.

یک سیاستمدار بسیجی ، یک نظامی بسیجی، یک دانشجوی بسیجی ، یک روحانی بسیجی ، یک کشاورز بسیجی ، یک کارگر بسیجی ، یک محقق و دانشمند بسیجی، یک استاد بسیجی، از همه‌ی قشرها یک بسیجی، آن کسی است که مقدورات و امکان خود را در راه هدف‌های عظیم این ملت به میدان می‌آورد، خود را سهیم می‌کند، خود را مسوول می‌داند

سیمای بسیج

شیران روز و زاهدان شب

سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان، یادآور خاطره پرشکوه مجاهداتی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری همراه با نجابت و فروتنی و توام با شجاعت و رشادت را ترسیم کرده است.

خاطره جوانمردان پاکدامن‌وغیوری که شیران روز وزاهدان شب بودند و صحنه نبرد با شیطان زر و زور را با عرصه جهاد بانفس اماره به‌هم آمیختند و جبهه جنگ را محراب عبادت ساختند.

جوانانی که از لذات و هوسهای جوانی برای خدا گذشتند و پیرانی که محنت میدان جنگ را بر راحت پیرانه سر ترجیح دادند و مردانی که محبت زن و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه عشق الهی فدا کردند. خاطره انسانهای بزرگ و کم‌ادعایی که کمر به دفاع از ارزشهای الهی بستندو از هیبت دروغین قدرتهایی که برای حفظ فرهنگ و ارزشهای جاهلی غرب به مصاف ارزشهای الهی آمده بودند، نهراسیدند.

الگوی بسیج

من‌به‌بسیجیان عزیزفعال این کشورعلوی و فاطمی، عرض می‌کنم، امیرالمومنین علیه الصلاه والسلام را الگوی خودتان قرار دهید که بهترین و بزرگترین الگو برای بسیجیان مسلمان در همه عالم، "علی ابن ابیطالب" علیه السلام است.

بسیجی بازدید : 354 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

 

برادران بسیجی و انجمن اسلامی، سعی کنید خدا را همیشه و همه جا ناظر و حاضر به اعمالتان بدانید تا سعادتمند شوید. سعی کنید با مد نظر قرار دادن قوانین و اسلام و شرع و با اطاعت از اوامر امام عزیزمان، این قلب تپنده

امتحزب الله بتوانید مروج و مبلغ خوبی براي اسلام عزیز در منطقه باشید. انشاءالله

پاسدار شهید غلامحسین طالبی رحمت آبادي از : شهرري

 


 

برادران بسیجی که به حق پشتوانه انقلاب و وارثان حقیقی خون شهدا میباشید، باید همگی و در همه حال به فکر تزکیه نفس خود باشیم و خودمان را بسازیم و این نکته را باید توجه داشته باشید که این لباس جانبازي که

پوشیدهاند، لباس سربازان امام زمان(عج) است و متوجه اهمیت و مسؤولیتخطیري که بر دوش شما استباشید. قدر خودتان و قدر یکدیگر را بدانید.

پاسدار شهید محمد رضا رمضانی از: تهران


 

جبهه صحنه عاشق را و کربلا است، بسیجیان میآیند و در خون خود میغلتند و صحنه جنگ را رنگین میکنند ولی

راضیند به رضاي او، چرا که حسین(ع) آن طور به اینان آموخت. در این جهان هر چیزي بهترین دارد و مرگ نیز

بهترین دارد. بهترین نوع مرگ شهادت در راه خداست.

دانش آموز شهید حسین ابراهیم از: تهران

 


 

و اما برادران بسیجی که بدون هیچ چشم داشتی شبانه روز در تلاشید، مبادا لحظهاي ناامیدي و یاس شما را در

برگیرد چرا که:

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

دانشجوي شهید جمشید میرزایی از: میانه


 

اي بسیجیان، شما محبوب ولی الله هستید، شما یاران روح الله هستید. شما کوبنده عدوالله هستید، شما حقیقت جندالله هستید، شما تجلی حزب الله هستید، شما خاصه اولیاء الله هستید، و شما ایستادگان در راه خدایید. برپادارندگان عدالتید و همانهایی که خداوند اراده کرده انتقامش را از ستمکاران با دستانتان بگیرد.

پاسدار شهید روح الله شاپور صفري از: تهران

 


 

غیور مردان بسیج و شیعیان ایران، یک لحظه به جز اسلام و قرآن فکر نکیند و امام را تنها نگذارید بدانید اگر امام

تنها بماند و قلبش بشکند تمام شما جوانان مسؤولید. عزیزان، پاسدار ولایت فقیه باشید تا اسلام احیاء شود تا بهتر ابرقدرتها را سرکوب کنید.

دانش آموز شهید ذبیح الله مرادي از: همدان


 

خطاب به برادران بسیجی، برادران عزیز شما در حال حاضر دشمنان زیادي دارید و همه دشمنان سعی در کوبیدن

شما دارند. شما را به خدا کاري نکنید که بسیجبدنام شود. اخلاق اسلامی را رعایت کنید و براي رضاي خدا اسلحه به دست گیرید و مخاصمات را کنار بگذارید و دست در دست هم کاري کنید که این گروه به نهایت رشد خود برسد و انشاءالله بتوانید رضاي خداوند را تحصیل کنید.

دانش آموز شهید مهدي محقق امین از : قم

 


 

اي برادران بسیج، که در راه تداوم انقلاب اسلامی از جان و مال گذشتهاید، استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین

درمانها براي تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه خدا قدم بردارید و مواظب باشید هرگز دشمنان دین بین شما تفرقه نیندازند.

پاسدار شهید ناصر تاجیکفر از: مشهد

بسیجی بازدید : 344 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

بسیج عظیم مردمی و جایگاه والای آن از منظر مقام معظم رهبری:

 

سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان، یادآور خاطره پرشکوه مجاهداتی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری همراه با نجابت و فروتنی و توأم با شجاعت و رشادت را ترسیم کرده است. خاطره جوانمردان پاکدامن و غیوری که شیران روز و زاهدان شب بودند و صحنه نبرد با شیطان زر و زور را با عرصه جهاد با نفس اماره به هم آمیختند و جبهه جنگ را محراب عبادت ساختند. جوانانی که از لذات و هوس های جوانی برای خدا گذشتند و پیرانی که محنت میدان جنگ را بر راحت پیرانه سر ترجیح دادند و مردانی که محبت زن و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه عشق الهی فدا کردند؛ خاطره انسانهای بزرگ و کم ادعایی که کمر به دفاع از ارزشهای الهی بستند و از هیبت دروغین قدرتهایی که برای حفظ فرهنگ و ارزشهای جاهلی غرب به مصاف ارزشهای الهی آمده بودند، نهراسیدند.

بیانات مقام معظم رهبری درگرامیداشت هفته بسیج ۶۸/۹/۲۶

بسیج عظیم مردمی، یکی از نعمتهای بزرگ الهی است.

مقام معظم رهبری، خطبه نماز جمعه ۸۱/۹/۲۱

هر کس که در دل برای سرنوشت خود، سرنوشت این ملت و آینده ایران اسلامی ارزش قائل است آن کسی که برای استقلال و هویت ملت خود ارزشی قائل است، آن کسی که از تسلط قدرتهای بیگانه بیزار است، آن کسی که برایش آینده این کشور و این ملت و آینده دنیای اسلام یک هدف بزرگ محسوب می شود، آن کسی که از رنج های ملت فلسطین دلش خون است … آن کسی که مایل است بیش از یک میلیارد مسلمان دنیا قدرت عجیبی را تشکیل بدهند که بشریت را به سمت کمال هدایت کنند و خودشان در قله کمال قرار بگیرند، آن کسی که این احساسات و این درکها را دارد و حاضر است در این راه قدمی بردارد او بسیجی است.

از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع خانواده های مکرم شهدای اراک۲۴/۸/۷۹

وجود بسیج باید ما را وادار کند به شکر الهی، نشاط جوانان بسیجی باید ما را وادار کند به شکر الهی…

از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع بسیجیان ۲۹/۷/۷۹

بسیج یعنی حضور بهترین و بانشاط ترین و باایمان ترین نیروهای عظیم ملت در میدان هایی که برای منافع ملی، برای اهداف بالا، کشورشان به آنها نیاز دارد، همیشه بهترین و خالص ترین و شرافتمندترین و پرافتخارترین انسانها این خصوصیات را دارند. بسیج در یک کشور، معنایش آن زمره‌ای است که حاضرند این پرچم افتخار را بر دوش بکشند و برایش سرمایه گذاری کنند.

از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان۲۹/۷/۷۹

چرا در تبلیغات جهانی و رادیوها به بسیج اهانت می شود؟ بسیج را که در خور تشویق و تعظیم و تحسین است مورد اهانت و بی مهری قرار می‌دهند؟ چون نقش بسیج را در حفظ استقلال ملی، در حفظ غرور ملی در حفظ افتخارات ملی، در تأمین منافع ملی، و بالاخره از همه در اعلاء پرچم اسلام و نظام جمهوری اسلامی می‌دانند به جد با بسیج دشمنند، امّا دشمنی آنها فایده‌ای ندارد.

از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع بزرگ بسیجیان ۲۹/۷/۷۹

انکار بسیج و بی احترامی به آن، یا نابخردانه است، یا خائنانه است. تا وقتی برای این کشور امنیت لازم است تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد. یعنی همیشه، چون همیشه احتیاج به امنیت هست، به نیروی بسیج به انگیزه بسیجی، به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با گروه کثیری از سپاهیان و بسیجیان در مشهد۱۰/۶/۷۸

بسیج یعنی نیروی کارآمد کشور برای همه میدانها.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با سپاهیان و بسیجیان ۲/۹/۷۷

ملتهایی که مردم در آن از نظر مسئولان آن کشور نقشی دارند، همه جا چیزی شبیه بسیج هست منتهی به این درخشندگی، به این فراگیری، به این زیبایی، به این فداکاری، من در جایی سراغ ندارم…

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با سپاهیان و بسیجیان۲/۹/۷۷

علت اینکه در کشور ما بسیج این طور درخشان شد و شکفت چه بود؟ ایمان عاشقانه، ایمان عمیق، ایمان توام با عواطف که از خصوصیات ملت ایران است، مثل بعضی از ملتهای دیگر، عواطف در این ملت جوشان است کلید بسیاری از مشکلات است. این ایمان با آن عواطف همراه شد و این رودخانه عظیم خودشان را به این دریای پهناور تبدیل کرد و مشکلات را در هر جایی که لازم بود از بین برد.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با سپاهیان و بسیجیان ۲/۹/۷۷

بسیج عبارت است از مجموعه‌ای که در آنها پاک ترین انسانها، فداکارترین و آماده به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای کمال رساندن و به خوشبختی رساندن این کشور جمع شده اند. … مجموعه‌ای که دشمن را بیمناک و دوستان را امیدوار و خاطرجمع می کند.

از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان به مناسبت هفته بسیج۵/۹/۷۶

بسیج یکی از برکات انقلاب و از پدیده های بسیار شگفت آور و مخصوص این انقلاب است. این هم یکی از آن چیزهایی است که امام بزرگوار ما با دید الهی خود، با حکمتی که خدای متعال به او ارزانی کرده بود، برای کشور و ملت و انقلاب ما به یادگار گذاشت.

از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان۵/۹/۷۶

بسیج در حقیقت مظهر یک وحدت مقدس میان افراد ملت است.

از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان۵/۹/۷۶

بسیج در واقع مظهر عشق و ایمان و آگاهی و مجاهدت و آمادگی کامل، برای سربلند کردن کشور و ملت است.

از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان۵/۹/۷۶

بسیج یک حرکت بی ریشه و سطحی و صرفاً ازروی احساسات نیست، بسیج یک حرکت منطقی و عمیق و اسلامی و منطبق بر نیازهای دنیای اسلام – و به طریق اولی – جامعه اسلامی است. قرآن کریم می فرماید:
[ هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین] ای پیامبر، خدای متعال تو را، هم به وسیله نصرت خودش و هم از طریق مؤمنین مؤید قرار داد و کمک کرد. این خیل عظیم مؤمنینی که در اینجا مورد اشاره آیه قران قرار گرفته اند، عبارت دیگری است از آنچه که امروز به نام بسیج در جامعه ما قرار دارد.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان نواحی و پایگاهها و گردانهای بسیج سراسر کشور۸/۹/۷۴

عظیم ترین و ماندگارترین یادگار [ امام عزیز و عظیم القدر ما] همین بسیج مردمی است که در همه جا حضور دارد.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان و بسیجیان ۲۷/۸/۷۱

این کار خدا بود که بسیج ملت ایران بتواند در سخت ترین میدانها که همان میدان جنگ است چنان قدرتی از خود نشان بدهد که دیرباورترین افراد هم قبول کنند که ملت ایران دارای توانایی است. بسیج یعنی کل نیروهای مؤمن و حزب اللهی کشور ما این که امام گفتند «بسیج بیست میلیونی» یعنی این.

از بیانات مقام معظم رهبری در پادگان امام حسن مجتبی (ع)۵/۹/۶۹

اگر نبود آن همه تلاش و جهاد مخلصانه که شما رزمندگان نیروهای مسلح و بسیج مردمی در دوران جنگ هشت ساله نشان دادید و حقیقتاً اسلام را روسفید و امت رسول الله (صلی الله علیه و آله) را سربلند ساختید و اگر نبود خونهای مطهر و معطری که در راه خدا بر زمین ریخته شد؛ یقیناً امروز از نظام اسلامی اثری نبود و پرچم قرآن چنین سربلند نمی شد

پیام به خانواده های شهدا، مفقودان در آستانه هفته دفاع مقدس ۲۳/۶/۶۸

محور دفاع از انقلاب، همین آحاد عظیم میلیونی بسیج هستند.

از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت جمع کثیری از بسیجیان نمونه۶/۴/۶۴

بسیجی یعنی دل باایمان، مغز متفکّر – دارای آمادگی برای همه میدانهایی که وظیفه این انسان را به آن میدانها فرا می خواند، این معنای بسیجی است.

از بیانات مقام معظم رهبری در جشن بزرگ منتظران ظهور۳/۹/۷۸

هرجا وظیفه‌ای باشد، انسان بسیجی در میدان آن وظیفه، حاضر است.

از بیانات مقام معظم رهبری در جشن بزرگ منتظران ظهور ۳/۹/۷۸

بسیج به معنی حضور آمادگی در همان نقطه‌ای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحنا فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است. لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مهدی موعود عزیز، یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.

از بیانات مقام معظم رهبری در جشن بزرگ منتظران ظهور ۳/۹/۷۸

امروز هم، بسیجی برای کشور دل می سوزاند برای آبادانی کشور تلاش می کند، برای حفظ استقلال ملی، هرچه بتواند کار می کند و از جان خود هم می گذرد، امروز هم اگر احساس کند دشمن می خواهد از روزنه‌ای، چه اقتصادی و سیاسی و چه فرهنگی – به داخل کشور نفوذ کند در مقابل او می ایستد و با مشت به صورتش می کوبد.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان نواحی …۸/۹/۷۴

امام راحل فرمودند «بسیج باید سازماندهی بشود، باید یکدیگر را بشناسند، باید آمادگی به وجود بیاورند و آن را حفظ کنند» امروز هم تکلیف بزرگ شما همین کارست. خیال نکنند که بسیج یک امر احساسی است. بسیج یک امر منطقی و فکری و ریشه دار و عمیق است و کسانی که در کار این حقیقت بزرگ شرکت دارند؛ همه آحاد ملتند، هر کسی که بسیجی است باید به بسیجی بودن خود افتخار کند. بسیجی بودن، مایه سرافرازی و سربلندی پیش پروردگار است.

از بیانات مقام معظم رهبری ۹/۷/۷۴

فرهنگ بسیجی، فرهنگ معنویت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر خواستهای حقیر، نشدن است.

از بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ ۹/۸/۷۴

هفته بسیج در حقیقت فرصت و بهانه‌ای برای زنده نگه داشتن ارزشها و روح بسیجی در آحاد ملت، مخصوصاً جوانان پرشور و مدافعان عاشق صادق است. … همان طور که امام و پیشوای راحل عظیم الشأن ما فرمودند، من هم آرزو می کنم و از خدا می‌خواهم که با بسیجیان محشور باشم. بسیج یک افتخار و یک ارزش است. سعی کنید این روحیه بسیجی را برای کشور و انقلاب و اسلام حفظ کنید.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با نیروهای مقاومت بسیج ۷/۹/۶۹

شما بسیجی ها باید به گونه ای رفتار کنید که احترام و محبت مردم جلب شود. شما باید نمونه اخلاق و تواضع و مهربانی و رعایت مقررات باشید. آن کسی بسیجی تر است که مقررات را بیشتر رعایت می کند، به خاطر آنکه این فرد بیشتر از همه برای نظام دل می سوزاند و مقررات، لوازم قطعی اداره درست نظام است.

از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت جمع کثیری از بسیجیان نمونه ۶/۴/۶۸

سپاس و ستایش و تمجید و تحسین فراوان خود را بر جوانان بسیجی مؤمن در سرتاسر کشور، این دلهای پاک، این دلهای تپنده با عشق به خدا، با ایمان به حقیقت، با اخلاق و با صفا، نثار می کنم.

از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع نیروهای شرکت کننده در مانور عظیم طریق القدس ۳/۲/۷۶

من به بسیجیان عزیز فعّال این کشور علوی و فاطمی، عرض می کنم؛ امیرالمؤمنین علیه الصّلاه والسلام را الگوی خودتان قرار دهید که بهترین و بزرگترین الگو برای بسیجیان مسلمان در همه عالم، علی ابن ابیطالب علیه السلام است.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مدّاحان به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) ۳/۹/۷۳

روحیه بسیجی و معرفت بسیجی باید فراگیر شود تا این کشور بتواند بار سنگینی را که بر دوش دارد که همان بار هدایت الهی و سعادت انسانهاست – به سرمنزل برساند، لذا بسیج تمام شدنی نیست.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان بسیج۷۱/۸/۲۷

ما تا ظهور ایستاده ایم

اللهم عجل لولیک الفرج

بسیجی بازدید : 266 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

پنجم آذر مصادف بود با بیست و نهمین سالگرد صدور فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی که این رویداد در تقویم به نام روز بسیج نامگذاری شده است. بسیج که یکی از نیروهای پنجگانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شمار می‌رود به تازگی در پی اجرای طرح تعالی در سپاه از نظر تشکیلاتی دستخوش تغییر و تحول شده است. فرماندهان نیروی مقاومت بسیج از توان بازدارندگی این نیرو در برابر تهدیدات همچنین گستردگی تشکیلاتی آن در میان دانش‌آموزان، فرهنگیان، دانشجویان، استادان دانشگاه، مهندسان، اصناف، جامعه پزشکی و... به‌عنوان قابلیت‌هایی منحصر به‌فرد یاد می‌کنند. بسیج در سال‌های اخیر با تشکیل دو سازمان در عرصه‌های سازندگی و علمی نیز فعال شده است. در ادامه این مطلب به‌طور مختصر با ماموریت‌ها، وظایف و محورهای فعالیت آشنا می‌شوید:

 

● ماموریت‌ها:
۱) جذب، آموزش و سازماندهی اعضای بسیج
۲) حفظ و انسجام و ارتقای روحیه بسیجیان
۳ ) دفاع محلی و مقاومت مردمی
۴) همکاری با سازمان‌های آموزشی، سازندگی و بهداشتی کشور
۵) مقابله با تهدیدات نرم
۶) توسعه بسیج به همه مردم و تمام جغرافیا و سرزمین کشور
۷) عمق بخشی فرهنگی‌ـ اعتقادی

 

● وظایف کلی:
۱)جذب آحاد مردم از تمامی اقشار و اصناف از قبیل کارگران، کشاورزان، دانش‌آموزان، دانشجویان، طلاب، زنان، عشایر، کارمندان و... به‌منظور تشکیل ارتش بیست میلیونی از طریق ایجاد رده‌های مقاومت بسیج در مساجد، ادارات، مدارس، دانشگاه‌ها و... با بهره‌گیری از همکاری دولت و نهادهای انقلاب اسلامی و سایر موسسه‌ها و اصناف
۲) آموزش نظامی اعضای بسیج
۳) آموزش عقیدتی‌ـ سیاسی اعضای بسیج
۴) سازماندهی اعضای بسیج و ایجاد آمادگی در آنان برای مقاومت مردمی و دفاع از کوی و برزن
۵) تامین و پشتیبانی نیروی زمینی و سایر نیروها و سازمان‌های تابعه سپاه از نظر نیروی بسیجی برابر طرح مصوب ستاد مشترک سپاه
۶) کمک و همکاری با نیروی زمینی در مناطق بحرانی داخلی از طریق تحت کنترل عملیاتی یا تحت امر قرار دادن تشکیلات و واحدهای نیروهای مقاومت در مناطق یاد شده بنا به دستور.
۷ )عضویت در شورای امنیت کشور و شورای تامین استان‌ها و شهرستان‌ها و همکاری با نیروی انتظامی در برقراری نظم و امنیت و حاکمیت قانون در کشور
۸) همکاری با دولت با بهره‌گیری از به‌کارگیری نیروهای بسیجی سازمان یافته در فعالیت‌های امدادی، اجتماعی، عمرانی و خدماتی به نحوی که به آمادگی رزمی آنان لطمه‌ای وارد نشود.
۹) کمک به آموزش و سازماندهی مردم برای انجام خدمات امداد و نجات به هنگام حملات موشکی، شیمیایی و سوانح طبیعی مانند سیل و زلزله بنا به درخواست دولت (به مقداری که به آمادگی رزمی بسیج لطمه نخورد.)
۱۰) شرکت در فعالیت‌های پشتیبانی جنگ شامل جذب و هدایت کمک‌های مردمی به منظور پشتیبانی از جبهه‌های جنگ
۱۱) انجام امور کارکنان بسیجی، برنامه‌های انصار‌المجاهدین و تلاش و پیگیری برای کسب و ایجاد تسهیلات برای ارائه خدمات به بسیجیان

 

● محورهای فعالیت بسیج:
۱) دفاع در برابر تهاجم بیگانگان
۲) حفظ امنیت داخلی
۳) سازندگی
۴) فرهنگی‌ـ اجتماعی
۵) علمی
۶) امداد و نجات
● دفاع در برابر تهاجم بیگانگان:
شاید بتوان مهم‌ترین عرصه فعالیت بسیج را عرصه دفاع نظامی در مقابل متجاوزان به کشور اسلامی تلقی کرد. دشمنان به بهانه‌های مختلف همیشه درصدد بوده و هستند تا تمامیت ارضی کشور را خدشه‌دار سازند به همین دلیل برای مقابله با تهدیدهای دشمنان کلیه انسان‌های متدین و وطن‌دوست در قالب بسیج سازماندهی شده و در مواقع لزوم با حضور در جبهه‌های جنگ و در کنار نیروهای مسلح، از کشور دفاع می‌کنند. به‌عنوان مثال می‌توان به حضور حماسی و تعیین‌کننده بسیجیان در طول هشت سال دفاع مقدس علیه رژیم متجاوز عراق اشاره کرد.

 

● حفظ امنیت داخلی:
زمانی که دشمنان خارجی در مرزهای کشور نتوانستند کشور را تهدید کنند، برای تحقق هدف‌های خود، عواملی را در داخل سازماندهی و به مقابله با نظام اسلامی وادار می‌کنند تا با اقدامات آشوب‌طلبانه و تروریستی در داخل شهرها و روستاها امنیت و اقتدار کشور را به‌خطر اندازند. در چنین شرایطی نیروهای بسیجی براساس ضوابط مشخصی به کمک نیروهای انتظامی و نظامی شتافته و آشوب و بحران‌های داخلی را مهار می‌کنند.

 

● عرصه سازندگی:
بسیج با ثبت‌نام از افراد داوطلب، آنها را برای شرکت در فعالیت‌های سازندگی سازماندهی و توان آنان را در راستای سازندگی کشور هدایت می‌کند. آشنا ساختن نوجوانان و جوانان با زمینه‌های اشتغال، غنی‌سازی اوقات فراغت نوجوانان و جوانان و کمک به افراد و اقشار نیازمند به‌خصوص ساکنان مناطق محروم و روستاها از اهداف بسیج سازندگی است.

 

● عرصه فرهنگی‌ـ اجتماعی:
بسیجیان باید به‌طور همزمان به اشکال مختلف در عرصه فرهنگی با دشمنان مقابله کنند که از جمله می‌توان به تلاش برای افزایش آگاهی‌های دینی، تقویت ایمان و افزایش بصیرت و تیزبینی در مسائل سیاسی و اجتماعی، خنثی کردن شایعات و ترفندهای تبلیغاتی دشمن، امر به معروف و نهی از منکر، تلاش برای تولید آثار فرهنگی و مطبوعاتی در راستای دفاع از دستاوردهای انقلاب و ارزش‌های اسلامی و مقابله با توطئه‌های دشمنان اشاره کرد.

 

● عرصه علمی:
یکی از مهم‌ترین نیازهای کشور در دوران سازندگی، توسعه علمی و دسترسی به آخرین یافته‌های علمی و پژوهشی جهان و همچنین تولید علم است. از آنجا که رشد علوم و فنون در کشورها مانع مهمی برای ادامه سلطه کشورهای دیگر به شمار می‌رود. یکی از مهم‌ترین وظایف بسیجیان تلاش برای حضور موثر در عرصه ملی کشور است. علاوه بر تلاش آحاد بسیجیان در این عرصه تشکیلات بسیج نیز با تشکیل انجمن‌های علمی برای دانشجویان و دانش‌آموزان و تشویق و حمایت از آنان، زمینه تلاش موثر بسیجیان در عرصه علمی را فراهم می‌کند.

 

● عرصه امدادرسانی و بهداشت:
یکی از وظایف بسیج کمک به امداد و نجات مصدومان در سوانح طبیعی و شرایط جنگی است. نیروی مقاومت بسیج با برنامه‌ریزی و ارائه آموزش‌های مورد نیاز عموم مردم در این خصوص، آمادگی‌های لازم برای مواجهه مطلوب با این حوادث را در آنان ایجاد می‌کند. در مواقع بروز حوادث غیرمترقبه نظیر سیل و زلزله، نیروهای سازماندهی شده بسیجی در قالب گردان‌های امداد و نجات و دسته‌های امدادی بسیج دانش‌آموزی در دسترس‌ترین و مطمئن‌ترین امدادرسانانی هستند که بلافاصله در محل حادثه به کمک مصدومان می‌شتابند. یکی دیگر از قابلیت‌های تشکیلات بسیج کمک به توسعه بهداشت در جامعه است که در همین راستا اجرای موفقیت‌آمیز واکسیناسیون فلج اطفال در سال ۱۳۷۱ از سوی بسیج، نمونه‌ای از حضور موفق بسیج در این عرصه محسوب می‌شود.

بسیجی بازدید : 286 پنجشنبه 01 دی 1390 نظرات (0)

تاریخچه تشكیل بسیج

بسیج یك حركت اجتماعی است كه در هر جامعه ای با توجه به فرهنگ آن جامعه و به اشكال مختلفی در اثر شرایط خاص بوجود می آید . حتی در دوران صدر اسلام نیز به هنگام حمله كفار و منافقین علیه مسلمانان زمانی كه فرمان تشكیل نیروی مبارز علیه آنها داده می شود مسلمانان داوطلبانه در مساجد گردهم می آمدند تا توان خود را از نظر نیروی انسانی و تجهیزات نظامی برای مقابله با دشمنان اسلام بسیج كنند .
امام خمینی (ره) در این رابطه چنین می فرمایند :
« قضیه بسیج ، همان مساله ای است كه در صدر اسلام بوده است این مساله جدید نیست ، در اسلام سابقه داشته است و چون مقصد ما اسلام است ، باید هر جوانی یك نیرو باشد برای دفاع از اسلام و همه مردم و هر كسی در هر شغلی كه هست مهیا باشد برای جلوگیری از كفر و هجوم بیگانگان » .
( پرتو خورشید ، مركز مطالعات )
در طول تاریخ اسلام و ایران همواره دشمنان سعی كرده اند به اشكال مختلف از پیشرفت و ترقی مسلمانان جلوگیری كنند .
انقلاب اسلامی ایران كه الهام گرفته از اسلام ناب محمدی (ص) بوده از نخستین روزهای پیروزی با توطئه های گسترده و سازمان یافته دشمنان اسلام روبرو گردید . عظمت اهداف انقلاب و گستردگی توطئه های دشمنان ، ایجاب می كرد كه برای حفظ و سیانت از انقلاب اسلامی و ارزشها و اهداف آن در برابر شبیخون ابرقدرتها دفاع كند بنابراین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را درون اقشار میلیونی به طور خودجوش ، حركتی در جهت حفظ و حراست دست آوردهای انقلاب و پیروزی بزرگی كه نصیب امت اسلامی شده بود ، بوجود آمد . و بنابراین بسیج در دو مرحله شكل گرفت .

تشكیل بسیج پس از پیروزی انقلاب اسلامی

در این رابطه پیدایش بسیج در دو مرحله قابل توجه است :
1- بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد حركتی فرهنگی بودیم كه به واقع درجهت حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی مان به شمار می آید و در این مسیر شاهد تشكیل ارگانها و هسته های انقلابی نظیر سپاه ، كمیته های انقلاب و غیره بودیم كه نقش مردم در این حركت و تلاش چشمگیر و موثر بود به نظر می رسد بعد از رشد این نهادها مردم به این فكر می افتند
كه بایستی جهت كسب آمادگی در مقابله با دشمنان انقلاب آموزشهای رزم نظامی را ببینند و طبیعتا حركتی به نام بسیج در پایگاه ها و مساجد بوجود می آید كه آموزشهایی هم داده می شود..
2- مرحله دوم مصادف است با تصرف جاسوسخانه آمریكا كه با اشغال این لانه فساد توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام شیطان بزرگ برای نجات خود از وضعیت موجود به توطئه هایی علیه جمهوری اسلامی دست زد‌ ، از جمله حمله نظامی به طبس ، غافل از اینكه شن ها مامور الهی شده و این توطئه را خنثی كردند یا مثلا حصر اقتصادی كه این توطئه هم خود عاملی شد برای حركت هرچه بیشتر مردم در جهت خودكفایی جمهوری اسلامی ایران ، ترور شخصیت های اسلامی ، كودتا و حركتهای مذبوحانه گروهكهای چپ و راست ، « الحمد الله الذی حعل اعداءنا من الحمقا » ؛ خدا را شكر كه دشمنان ما را از احمق ها قرار داد و از حماقت آنها همین بس كه سنت « لا یتغیر الهی اینست كه صالحان و شایستگان وارثین اصلی زمین هستند ولی آنها غافلانه هر لحظه در پی تدارك حیله جدیدی بوده و هستند و امام همیشه در جهادمان با دید وسیع و پیامبرگونه شان بخوبی دریافته بودند كه شیطان بزرگ بیكار نمی نشیند لذا در 5 آذرماه 1358 تشكیل ارتش 20 میلیونی را صادر فرمودند . در این فرمان حركتهایی را كه به نام بسیج در جامعه مطرح بود تسریع نموده و انسجام بخشیدند و از آن تاریخ بود كه مسوولین به این فكر افتادند كه سازمانی به نیروهای موجود در جامعه بدهند و در پی فرمان امام امت ، زن و مرد ، پیر و جوان از نوجوان 12 ساله تا پیر 70 ساله عاشقانه فرمان رهبرشان را لبیك گفتند

تعریف بسیج

بسیج به لحاظ لغوی به معنای سامان و اسباب ساز و سازمان جنگ : عزم و اراده ، آماده سفر شدن و آماده ساختن نیروهای نظامی یك كشور برای جنگ می باشد . ( دهخدا ، 1372 )
به نظر ما بسیج یك حركت منظم و سارمان یافته اجتماعی است كه با توجه به فرهنگ هر جامعه و به اشكال مختلفی در اثر شرایط خاصی مانند جنگ ، حوادث غیر مترقبه و حتی در زمان صلح و آرامش به صورت آماده باش بوجود می آید .
در جامعه ما نیز بسیج یك نهاد اجتماعی است . همانند خانواده كه به صورت عضوی از ساخت و نظام اجتماعی جامعه است به شمار می آید ، نهادی كه با هدف پاسداری از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی بوجود آمده است و انحلال آن جز در صورت انحلال جامعه اسلامی قابل تصور نیست .
در اساسنامه بسیج مستضعفین ، بسیج را به این صورت تعریف كرده اند :
« بسیج نهادی است تحت فرماندهی مقام معظم رهبری كه هدف آن نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن و جهاد در راه خدا و گسترش حاكمیت قانون خدا در جهان طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران و تقویت كامل بنیه دفاعی از طریق همكاری با سایر نیروهای مسلح و همچنین كمك به مردم هنگام بروز بلا و حوادث غیر مترقبه می باشد . » ( سپاه از دید قانون 1362 )

هدف از تشكیل بسیج

آرمان والا و ایده بلند و هدف عالی انقلاب اسلامی ما را چنین می سزد كه از چار چوب مرزهای ایران بگذرد و دروازه های ملل محروم و توده های مظلوم و مستضعف جهان را بگشاید و پیام آرامش بخش و رسالت انسانی و رهائی بخش خویش را بگوش جان آنها برساند و زمینه های حكومت عدل الهی و جهانی امام عصر (عجل الله فرجه) را آماده سازد . و از این روی ، بسیج تمامی نیروهای فعال و آمادگی جهت تحقق این آرمان ارزنده انسانی ، امری ضروری و طبیعی به نظر می آید .
و از اینجا بود كه امام خمینی (ره) این قلب تپنده انقلاب و پیام آور آزادی و كرامت و هویت اسلامی و انسانی این قرن جهت مبارزه همه جانبه با آمریكای جهانخوار كه هر روز برای گسترش تجاوزات و سبعیت خویش ، چنگ و دندان نشان می دهد و در رویارویی با همه ابرقدرتهای تجاوزگر و تیز ، رشد انقلابی نهضت اسلامیمان روز 5/8/58 را بسیج عمومی اعلام فرمودند و هدف از تشكیل بسیج را گفتند كه « مملكت اسلامی باید همه اش نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشد » و در حالت كلی می توان گفت كه هدف از تشكیل بسیج را قرآن بیان نموده و در سوره توبه آیه 40
می فرماید: « ‌انفروا خفاقا و ثقالا و جاهدوا باموالكم و انفسكم فی سبیل الله ذلكم خیر لكم ان كنتم تعلمون » ؛ با كیفیت مختلف حركت كنید و كوچ كنید در حالیكه با بار سبك هستید . مجهز باشید و جهاد كنید با مال و جانتان در راه خدا ، و یكی دیگر از هدف تشكیل بسیج را بازوی ولایت فقیه دانسته و تك تك اعضای بسیج را سلول های بافت ولایت فقیه می دانیم . بهر حال هدف از تشكیل بسیج را جذب آموزش ، سازماندهی نیروهای مردمی دانسته و اصلی ترین مساله بسیج ، بكارگیری نیروهای مردمی در ماموریتهای محوله با توجه شرایط سنی بسیجیان اعم از دانش آموزی ، دانشجویی ، كارگری ، كارمندی ، عشایر و غیره می باشد تشكیلات بسیج به علت ساخت مردمی از یك طرف و گستردگی آن از طرف دیگر باید طوری تنظیم شود كه هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ بتواند كارآیی لازم را داشته باشد .

اهمیت و ضرورت تشكیل بسیج

دفاع از مقدسات و ایدئولوژی اسلام ایجاب می كند كه در مقابل خطراتی كه آن را تهدید می كند به گونه ای منطقی و شیوه ای صحیح با آن خطر برخورد كرد . امام خمینی (ره) در مورد اهمیت و ضرورت تشكیل بسیج فرمودند : « دفاع از اسلام و كشورهای اسلامی امری است كه در مواقع خطر ، تكلیف شرعی و الهی و ملی است و برتمام قشرها و گروهها واجب است » .
همچنین اصل پیشگیری ایجاب می كند كه امت اسلامی برای مقابله با هر گونه خطر احتمالی از سوی دشمنان اسلام در آماده باش كامل بسر برده و آمادگی دفاعی برای هرگونه خطری كه اسلام را به مخاطره افكند را داشته باشند . فرمان صریح قرآن كریم در آیه شریفه « واعدوا لهم ما استطعتم من قوه » كه برای ترسانیدن دشمنان خدا و اسلام و امت اسلامی آمده است دال بر صحت این ادعا می باشد . از اینروست كه می بینیم در سفارشات اولیای اسلام نیز بر آماده بودن برای خطرات احتمالی بسیار تاكید شده است و از مسلمانان خواسته اند كه درهنگام خواب وصیت نامه و شمشیر را در زیر سر قرار بدهند و این نیست جز فرمان آماده باش برای لقاء الله و همچنین برای دفاع از دین خدا ، لذا سلاله نبوت ، رهبر راحل انقلاب اسلامی در این مورد خطاب به امت اسلامی فرموده اند : « مملكت اسلامی باید همه اش نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشد یكی از ابواب فقه باب رمی است . باب تیراندازی است ، آنوقت تیراندازی بوده حالا هم تیراندازی هست به یك طور دیگری » در اسلام با اینكه رهان ، یعنی یك چیزی را بگذارند برای چیزی كه نظیر قمار بازی می شود حرام است برای تیراندازی حرام نیست ، برای اسب دوانی حرام نیست .
سبق و رمایه یكی از مسائل فقه است برای اینكه همه افراد مستحب است كه سواری یاد بگیرند . حالا اتومبیل سواری و رانندگی را یاد بگیرند . و برای همه است كه تیراندازی را یاد بگیرند ، فنون جنگی را یاد بگیرند . باید ملت ما جوانهایشان مجهز باشند به همین جهاز و علاوه بر جهاز دینی و ایمانی كه دارند مجهز به جهازهای مادی و اسلامی هم باشند و یاد گرفته باشند . اینطور نباشد كه یك تفنگی كه دستشان آمد ندانند كه با آن چه كنند . باید یاد بگیرند و یاد بدهند . جوانها را یادشان بدهید همه جا . حضرت امام اضافه می كنند كه باید اینطور شود كه یك مملكتی بعد از چند سالی كه 20 میلیون جوان دارد 20میلیون تفنگدار داشته باشد و 20میلیون ارتشی داشته باشد » .( پیام انقلاب شماره 72 )

اهمیت و ضرورت تشكیل بسیج در جمهوری اسلامی ایران

بعد از تسخیر انقلابی لانه جاسوسی آمریكا انتظار آن می رفت كه از سوی دشمن شماره یك یعنی آمریكای جهانخوار توطئه ها و تحریكها بر ضد این كشور انقلابی شدت یافته و با گسترش آنها زمینه را برای دخالت نظامی آماده نماید ، تا با حمله مسلحانه به ایران و انقلاب اسلامی ، رژیم مردمی جمهوری اسلامی را از پای در آورد ، و حاكمیت طاغوت را دوباره برقرار سازد . بنابراین مشخص بود كه در این جنگ جدید امت اسلام نمی تواند فقط و فقط از مشت خویش استفاده كرده و به دفاع برخیزد بلكه ضرورت مسلح شدن و آموزش نظامی دیدن برای همه مشخص بود و احساس می شد كه اگر همه مردم وارد صحنه نشوند و با كیفیت و طرز كار سلاحها آشنایی نداشته باشند نمی توانند این سلاح ها را علیه شیطان بزرگ بكار گیرند . از اینرو تشكیل بسیج در تمام قشرها ( دانش اموزی ، دانشجویی ، كامند، كارگری ، عشایری و ... ) به شكل وسیعی صورت گرفت و امام امت فرمان تاریخی تشكیل بسیج عمومی را صادر و در رابطه با ضرورت آن چنین فرمودند : « الان در راس همه مسائل اسلامی ما قضیه مواجهه با آمریكاست . باید تمام تجهیزات ما بطرف این دشمن باشد. مبادا یك وقتی یك تبلیغات سویی بشود و نظرهای ما تشتت پیدا بكند و افكارمان افكار مختلف بشود ... باید الان همه افكار ها یك چیز باشد . چطور در ان وقتی كه ما مواجه با این قدرت شیطانی داخلی بودیم هیچ دیگر تشتتی در كار نبود . همه با هم یك فكر داشتید و الله اكبر می گفتید و مقابله با یك چنین قدرتی می كردید شما الان می دانید كه مقابله ما با یك قدرتی است كه قدرتش صدها برابر زیادتر از آن قدرت قبلی است . شما امروز یك چنین حالی دارید و مملكتمان یك چنین حالی دارد . مملكت شما الان یك حالی دارد كه اگر دیر بجنبیم برای همیشه تا آخر از بین رفته ایم . همه باید یكصدا باشند .سرو صدای امروز حفظ مقابله با آمریكاست ... باید همه قوایمان را مجتمع كنیم برای نجات دادن این كشور باید اگر مسائلی برایمان پیش بیاید هرچه هم سخت باشد تحمل كنیم . باز هم من تكرار می كنم كه بدانید شما با یك قدرتی مواجه هستید كه اگر غفلت بشود مملكتتان از بین می رود ، غفلت نباید بكیند غفلت نكردن به این است كه همه قوا را و هرچه فریاد دارید بر سر آمریكا بكشید ، هرچه تظاهرات بر ضد آمریكا بكنید قوای خودتان را مجهز بكیند و تعلیمات پیدا كنید و به دوستانتان تعلیم بدهید » ، كه امام (ره) دقیقا با فرمایشات پیامبرگونه خود ضرورت تشكیل بسیج را ترسیم نمودند .

بسیجی بازدید : 25674 شنبه 19 آذر 1390 نظرات (2)

شعر استاد شهریار در مورد بسیج

 

یاعلی باز از خدا دستی به همراه بسیج
جاودان کن در جهان این جلوه و جاه بسیج
یا علی خون حسینت کی رود از یادها
گو ببیند زینب این غوغای خون خواه بسیج
رهبر از نصر من الله داد فرمان جهاد
تا رسد فتح قریب از نصرت الله بسیج

با شعار یا محمد شیعه و سنی یکیست
نیست جز قرآن و حق ذکری در افواه بسیج
سر به درگاه خدا می ساید این جهد و جهاد
شهریارا تا بسایی سر به درگاه بسیج

 

 

 

شعری دیگر در مورد بسیج

 


 

بسیجی بنده خاصالهی است*بسیجی در حقیقت یک سپاهی است

بسیجی گلشن دین را گلاب است*بسیجی آرمان شیخ و شاب است

بسیجی پاك از هرنقصو عیب است*بسیجی صاف از هر شک و ریب است

بسیجی را توقع نیست در کار*بسیجی نه تشریفات می خواهد نه دستار

بسیجی بنده شایسته اوست*بسیجی سر به سر وابسته اوست

بسیجی دل به این عالم ندارد*دلش را بر خداي خود سپارد

بسیجی سنگرش سجاده اوست*وصالشدر شراب باده اوست

بسیجی مخلصدین مبین است*بسیجی پیرو مولاي دین است

بسیجی فانی اندر انقلاب است*بسیجی حامی اسلام ناب است

بسیجی نی به فکر ملک ومال است*نه اندر غصه اهل وعیال است

بسیجی شعله ائی از نار عشق است*بسیجی سنبل گلزار عشق است

نه دل بسته به این دنیاي فانی*نه غمناك است از بهر زندگانی

خدایا حق پیغمبر وآلش*بسیجی را نگهدار از زوالش

بسیجی آرزوي مومنین است*بسیجی نور چشمان امین است

بسیجی بازدید : 190 چهارشنبه 16 آذر 1390 نظرات (0)

تغيير و تحول نسل ها، يكي از مباحث مهم در حوزه جامعه شناسي است در آموزه هاي اسلامي نيز به اين مسئله اهتمام زيادي شده است ،چنان كه امام علي (ع ) مي فرمايد: (لا تقسروا اولادكم علي اخلاقكم ،فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم ); فرزندانتان را به اخلاق (آداب ) وخوي هاي خودتان منحصر و مقيد مسازيد; چه آنها براي زماني جز زمان شما آفريده شده اند.1 انقلاب اسلامي از آغاز شكل گيري تاكنون ،نسل هاي متعددي را پشت سر گذاشته و در سال هاي اخير، شاهد كاربردبرخي اصطلاحات ،نظير (نسل سوم )، (تفاوت نسل ها) و (شكاف ياانقطاع نسل )، در برخي مطبوعات و محافل فرهنگي هستيم . اينكه نسل سوم چيست و از چه ويژگي ها و خواسته هايي برخوردار است و آيامسئله شكاف نسلي در جامعه ما واقعيت داشته و براي جلوگيري از بروزآن چه بايد كرد؟ موضوع اصلي نوشته حاضر است كه تلاش شده ، بااستفاده از نظرات كارشناسان و صاحب نظران ، به بررسي آن پرداخته شود.

تعريف نسل
اختلافات فردي و گروهي و نيز توضيح فرهنگ و منافع و رفتار، به اندازه (طبقه اجتماعي ) اهميت دارد. منظور از واژه نسل ، فاصله ميان تولد والدين و تولد فرزندان است كه معمولا سي سال گرفته مي شود;يعني سه نسل در صد سال يا يك قرن .2

تفاوت نسل ها
از ديدگاه روان شناختي و جامعه شناختي ، بين بينش ها، منش ها وخواسته هاي دو نسل ، تفاوت وجود دارد; به صورت طبيعي ، هيچ نسلي آينه تمام نماي آرمان هاي نسل قبل ، به ويژه انعكاس دهنده خصلت هاو منش هاي آنها نيست . هر نسلي شرايط و خصوصيات رواني اجتماعي خاص خود را دارد كه قطعا جنبه هاي مثبت و منفي را در بر مي گيرد.تحول اقتضا دارد كه نسل جديد در منش ، خصلت و بينش ، تابلوي نسل قبل نباشد; به خصوص با توجه به اينكه سرعت تحولات در تمامي عرصه هاي زندگي بشري ، شتاب فزاينده و رو به تزايدي يافته است ; ازاين رو تفاوت نسل ها بيشتر از گذشته ، احساس مي شود3 و حالت مخاطره آميز اين وضعيت ، شكاف و گسست نسلي است كه به معناي دورشدن تدريجي دو يا سه نسل پياپي از يك ديگر، از حيث جغرافيايي ،عاطفي ، فكري ، و ارزشي است و وضعيت جديدي را ايجاد مي كند كه اصطلاحٹ گسست نسل ها ناميده مي شود. در اين وضعيت ، غالبانوجوانان و جوانان مي كوشند، تا آخرين پيوندهاي وابستگي خود را ازوالدين يا نسل بالغ بگسلند و اغلب در اين راه ، به گردن كشي وطغيانگري مي پردازند.4 بر روي يك لوح سنگي كه از تمدن هاي قديم به دست آمده ، نوشته شده است كه نسل جوان ما نسلي نظام گسيخته است ، نظام گسيخته عمل مي كند و اين مسئله ممكن است كه تمدن مارا بر باد دهد.5
مجموعه تفاوت هايي كه ميان دو نسل وجود دارد عبارت است از:
1. تفاوت در آرمان ها و هدف هاي دو نسل .
2. تفاوت در مفاهيم دو نسل .
3. تفاوت در الگويابي و گروه هاي مرجع .
4. تفاوت در اصطلاحات روز مره دو نسل .
5. تفاوت در ظاهر، پوشش و نوع سخن گفتن در ميان دو نسل .
6. تفاوت در انتظار از زندگي و به تبع آن تفاوت در سبك زندگي 6.
همچنين تفاوت ها و ويژگي هاست كه نوعي ماهيت جديد، تازه ومتفاوت از نسل هاي گذشته را براي نسل جديد ايجاد مي كند. درشكل گيري اين فاصله و تفاوت ميان نسل ها، عوامل گوناگوني نقش دارند كه برخي طبيعي (نظير اقتضائات سني ) و برخي ناشي از شرايطخاص جامعه و جهان كنوني است .7

نسل هاي انقلاب اسلامي
انقلاب اسلامي از آغاز شكل گيري تاكنون ، با چهار نسل مواجه است :
1. نسل اول ،كساني هستند كه در سال 1342 جوان بودند و بخشي ازعمر خود را در مبارزه با استبداد رژيم منفور سابق گذراندند و به همراه امام (ره ) موجب به وجود آمدن انقلاب اسلامي شدند و جمهوري اسلامي را تشكيل دادند. اين نسل را مي توان فداكارترين مجموعه وفادار به آرمان هاي انقلاب نام نهاد كه در دشوارترين روزهاي انقلاب ،مديريت جامعه را به عهده گرفت و به رغم چالش ها و توطئه هاي گوناگون ، موفق شد كه انقلاب را از مسير انحراف نجات دهد.
2. نسل دوم كه پرورده نسل اول است ، كساني هستند كه موتور حركت انقلاب اسلامي بودند و جنگ تحميلي را اداره كردند و با كمترين امكانات ، توانستند بر ارتش مزدور صدام پيروز شوند و حماسه هاي جاودانه اي از خود به يادكار بگذارند و در واقع نسل انقلاب و جنگ نام دارند. اين افراد كساني هستند كه تجربه پيروزي انقلاب 1357 را دارند وبا تجربه جنگ وارد ميدان سازندگي شدند و در ارائه طرح هاي كلان عمراني كه كشور پس از جنگ به آن نياز داشت ، ساختار مديريتي نظام را به عهده گرفتند و در حال حاضر، بيشتر مسئولان و مديران جامعه ازاين نسل هستند.
3. نسل سوم ، فرزندان نسل دوم هستند و تجربه پيش از انقلاب ،انقلاب و جنگ را ندارند.
4. نسل چهارم ، فرزندان نسل سوم هستند. اينها نسلي هستند كه درواقع در آينده به نسل تبديل خواهند شد و در حال حاضر كودك هستند وتقريبا ده سال ديگر، در عرصه جامعه ظاهر خواهند شد.8

ويژگي هاي نسل سوم
وضعيت كلي جوانان كشور نشان مي دهد كه 70 درصد جمعيت جامعه ،زير 30 سال و 35 درصد آنها در گروه سني جوانان قرار دارند; اگر سن جوان را بين 15 تا 28 سال تعريف كنيم ، 25 ميليون جوان داريم كه به عنوان يك سرمايه بسيار عظيم ، بخش مهمي از جامعه كنوني را شكل داده ، 20 سال آينده كشور نيز در اختيار همين جوانان نسل سوم انقلاب است . از اين رو، شناخت صحيح اين نسل و ويژگي هاي آنان ، از اهميت بسيار ويژه اي برخوردار بوده و ضرورت توجه به آن را در بخش هاي سياستگذاري و اجرايي كشور خاطر نشان مي سازد.
دريك دسته بندي ، ويژگي هاي نسل سوم عبارت است از:
1. به لحاظ شخصيتي ، هويتي شكل يافته تر و مستقل تر دارند.
2. در توجه به مظاهر ديني ، گزينش گرند و مظاهر اساسي را ترجيح مي دهند و بيش از آنكه به مظاهر ديني تكيه كنند به جوهر و گوهر دين تكيه دارند.
3. بيشتر ترجيح مي دهند، آن گونه كه هستند، ديده شوند و كمتر به پنهان كاري در رفتارها تمايل دارند.
4. با خوش بيني ، به تعامل با جهان و فرهنگ هاي مختلف مي انديشند.
5. بيشتر واقع گراست و طرح و برنامه هاي فردي و اجتماعي را بيشتر ازنسل گذشته ، با ملاك قابليت در دسترس ، عملي بودن ، راهگشا بودن مي سنجد.
6. بر خلاف دسته اي ازبرداشت هاي جامعه شناسي سياسي ، اين نسل براساس تجارب تاريخي ، به جدايي دين از سياست تمايل نشان نخواهد داد، بلكه به تعديل ارتباط آن دو تمايل دارد.9
7. از سياست زدگي گريزان است ; بي آنكه به احزاب و افراد سياسي وابستگي جناحي داشته باشد، خود جوش در جهت تداوم انقلاب اسلامي گام بر مي دارد و بي درگيري در مجادلات سياسي ، به رشد وتوسعه خدمتگذاري مردم همت مي گمارد.
8. تمايل زيبايي شناختي و هنري اين نسل ، در مقايسه با نسل گذشته بيشتر است .
9. صميمي تر و راحت با ديگران مراوده و معاشرت مي كند.
10. ويژگي هاي اين نسل ، پويايي و روحيه انتقادگري است كه درمقابل انحرافات احتمالي و كجروي ها به سرعت از خود واكنش نشان مي دهد و بدون توسل به خشونت ، خطاها را اصلاح مي كند.
11. مدار حركت اين نسل بر شناخت ، تجزيه و تحليل حوادث سياسي جهان ، موضع گيري صحيح و مقابله سريع با تهديدات بيگانگان استواراست . شرايط جهاني ، انفجار اطلاعاتي و گردش سريع اطلاعات ، پويايي و قدرت تحليل بالايي به اين نسل بخشيده است .
12. ميزان تبعيت و تأثير پذيري نسل سوم از ديگران بسيار بالاست ;در نتيجه نسل سوم به الگوي مناسب نياز دارد.
13. اين نسل به فرهنگ و سنت هاي ايراني علاقه مند است . همچنين به دين و اخلاق پاي بند است و ابعاد فرهنگي ، هنري و زيباشناسي فرهنگ ايراني براي آنها بسيار جذابيت دارد.

نسل سوم و انقلاب اسلامي
بررسي واقعيات موجود پيرامون نسل هاي انقلاب اسلامي ، روشن گراين نكته مهم است است كه بخشي از تفاوت هاي موجود بين نسل ها،كاملا طبيعي است . آرمان ها، نيازها و احساسات نسل جوان هرجامعه اي ، با نسل پيش متفاوت است ; به اين معني كه معمولا نسل هاي جديد، بخش هايي از ديدگاه هاي نسل هاي قبلي را تعديل مي كنند ياتغيير مي دهند و برخي مواقع اين تغيير و تعديل ها، بسيار جدي است .اين تفاوت اگر به درستي شناخته شود و با شيوه هاي صحيح با آن برخورد گردد، نه تنها عارضه اي به دنبال نخواهد داشت كه موجب پختگي و ارتقاي نسل هاي آينده خواهد شد.
بخش ديگري از اين فاصله ، نه تنها طبيعي كه مطلوب است و نشانه تحول خواهي ، نوگرايي و سرزندگي نسل جوان است . چنان كه از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه فرزندان خود را نه براي امروز،بلكه براي بيست سال آينده تربيت كنيد; يعني در واقع بيست سال بعد،مانند امروز نخواهد بود و فضاي معنايي بيست سال بعد نيز با فضاي معنايي امروز تفاوت خواهد داشت . بنابراين ، دگرگوني در نسل هاي بعدي تا اندازه زيادي طبيعي خواهد بود; اما اگر شكاف نسل ها را به معني انقطاع و انقلاب نسل ها بدانيم ، يعني اينكه پديده نسل ها، ممكن است از مسير سيلان عادي خود خارج شود و در شرايط خاص ، دچاردگرديسي ناگهاني شود و اين دگرديسي به گونه اي باشد كه بتوان از كلمه انقلاب در نسل ها استفاده كرد كه در آن تمام مفاهيم ، گزاره ها، سليقه هاو غيره به طور ناگهاني تغيير مي يابند، در آن صورت به قطع مي توانيم ادعا كنيم كه اين امر، يك واقعيت نيست ، بلكه يك توهم بيش نخواهدبود، چرا كه انقلاب در نسل ها زماني است كه هنجارها و ارزش هاي قديمي از بين بروند و ارزش هاي جديد هم وجود نداشته باشد. آنگاه جامعه دچار انقلاب مي شود. اين امر در جمهوري اسلامي قابل تصورنيست و نخواهد بود. مقام معظم رهبري در تبيين رابطه نسل سوم باانقلاب اسلامي مي فرمايند:
(يكي از حرف هايي كه امروز، محور جنگ رواني دشمن است ـ كه لازم است آن را بگويم ـ اين است كه مي گويند نسل سوم انقلاب ، از ايده هاي انقلاب جدا شده است € بعد به دنبالش يك فلسفه هم مي گذارند; مثل همه فلسفه هاي قلابي و دروغين و جعلي كه فقط براي توجيه يك حرف دروغ و غلط درست مي كنند، تا كسي جرأت نكند بگويد، اين حرف غلطاست . مي گويند اين حرف متكي به يك فلسفه است € آن فلسفه چيست ؟آن فلسفه اين است كه همواره در همه انقلاب ها، نسل سوم از آن انقلاب رو برگردانده اند€حرف دروغ ، حرف غلط ،حرف چرند€ كدام انقلاب ها رامي گوييد؟ در سال 1789 در فرانسه انقلاب شده ; اما نه نسل سوم ، نه نسل دوم ، بلكه همان نسل اول از انقلاب برگشتند€ بعد از چهار، پنج سال ، يك حركت عليه انقلابيون اول به وجود آوردند و سه ، چهار سال قدرت را قبضه كردند; باز بعد از چهار، پنج سال عليه آنها فعاليت شد. به سال 1802 كه رسيد، آن چنان ماهيت اين انقلاب دگرگون شده بود كه كسي مثل ناپلئون ، توانست بيايد و تاج پادشاهي را روي سرش بگذارد€... بعد هم تا نزديك به هشتاد، نود سال رژيم هاي سلطنتي ـالبته سلطنت هاي گوناگون و سلسله هاي مختلف ـ در فرانسه پا بر جا بودكه دائما در حال جنگ و ابتذال و فساد بودند€ آن انقلاب به نسل سوم كه هيچ ، به نسل دوم هم نرسيد; چون پايه هاي انقلاب پايه هاي سستي بود. امروز بعد از گذشت دو قرن ، بعضي ها در جمهوري اسلامي ، خجالت نمي كشند مي آيند، ايده هايي كه در زمان خودش يك انقلاب را نتوانسته بود، به سامان برساند، با تيتر درشت به انقلابيون ايران تقديم مي كنند;انقلابيوني كه توانسته اند، عظيم ترين انقلاب را با پايه هاي مستحكم به وجود بياورند و سال هاي متمادي آن را در مقابل طوفان ها حفظ كنند.
انقلاب اكتبر شوروي هم به نسل سوم نرسيد; هنوز شش ،هفت سال ازپيروزي انقلاب نگذشته بود كه استالينيسم سر كار آمد;... حكومت به اصطلاح كارگري كه براي طبقات ضعيف تشكيل شده بود، به حكومت استبداد مطلق فردي تبديل شد... بنابراين مسئله نسل دوم و سوم و اين حرف ها نبود; همان اوايل كار، همه چيز از دست رفته بود. اين كدام فلسفه است ، با كدام انقلاب تطبيق شده و در كجا تجربه شده كه نسل هاي سوم انقلاب ، از انقلاب بر مي گردند؟ نخير، اين بسته به اين است كه ايده آن انقلاب چه باشد. اگر ايده هاي يك انقلاب بتواند، نسل دوم و سوم و دهم را به خاطر اصالت و صحت خود قانع كند، آن انقلاب عمر ابدي خواهد داشت . ايده هاي انقلاب اسلامي ، ايده هايي هستند كه عمر ابد دارند. عدالتخواهي ، هيچ وقت كهنه نمي شود; آزادي خواهي واستقلال خواهي ، هيچوقت كهنه نمي شود; مبارزه با دخالت بيگانگان ،هيچ وقت كهنه نمي شود; اينها چيزهايي است كه هميشه براي نسل هاجاذبه دارد... مطمئن باشند، همان شور و هيجان و ايمان و عواطفي كه در نسل جوان آن روز وجود داشت و توانست آن كار را بكند، در اين نسل جوان هم موجود است )10.

خواسته هاي نسل سوم
اگر نسل سوم درك شده ، مشكلات و نيازهايشان شناخته شود و بسترمناسبي براي رفع خواسته هايشان فراهم گردد، مجال خود شكوفايي خواهند يافت . كاوشي گذرا در متون روان شناسي ، بيانگر اين واقعيت است كه نسل جوان و نوجوان ،داراي نيازهاي خاصي هستند كه از اين قرار است : نياز به دوستي و مهرباني ، امنيت وآسايش ، احساس تعلق ،مقبوليت و احترام ، استقلال ، قدرداني ، داشتن هدف مشخص در زندگي ،احساس هويت و شناخت خود، احساس رشد، كمال و خود شكوفايي ،معنويت و مذهب 11.
از ديدگاه (آبراهام مزلو) ،نيازهاي انساني اهميت نهادي داشته وداراي سلسله مراتب هستند.( سلسله مراتب نيازها) ي مزلو، شامل نيازهاي : فيزيولوژيكي (طبيعي )، ايمني ، تعلق و عشق ، حرمت (عزت نفس و احترام ) و خود شكوفايي هستند و براي رسيدن به اين (خودشكوفايي )، نخست بايد با فراهم بودن شرايط اجتماعي ، اقتصادي وسياسي مناسب ، جوان از درگيري با نيازهاي رده هاي پايين تر رها شود،تا بتواند به نيازهاي عالي فكر كند.12اگر به صورت دقيق تر، بخواهيم نيازها و خواسته هاي نسل سوم راشناسايي كنيم ، مي توانيم اين نيازها را در سه بعد فرهنگي ، اقتصادي اجتماعي و سياسي دسته بندي كنيم .

نيازهاي فرهنگي
نسل سوم ، همه نيازهاي نسل هاي قبلي ، از نيازهاي پايه اي سطح اول تا نيازهاي عالي انساني را داراست ; ولي اگر اين نيازها را اولويت بندي كنيم ، مهم ترين آنها اين است كه يك جوان ، نياز دارد تا به رسميت شناخته شود و او را باور كنيم . نياز دارد كه شنيده شود و در عصر كنوني كه عصر تكنولوژي و سرعت است ، به مسائل فكري ، عاطفي رواني وشخصيتي وي توجه بيشتري شود.جوان به اقتضاي خصلت غريزي وطبع جواني ، در طلب آگاهي ، نشاط و آزادي و زيبايي است .در قرآن كريم ، متجاوز از ششصد بار به علم و آگاهي توصيه شده است ;اما در بيان راه و هدف از تحصيل علم هيچ محدوديتي جز خير و صلاح انسان ها در اين جهان و سعادت ابدي در آن جهان وجود ندارد; از اين روآگاهي و شناخت صحيح پيرامون تمامي موضوعات ، از مسائل ديني گرفته تا مسائل مربوط به جامعه ، حق و نياز نسل سوم است و (بايد بااطلاع رساني به جا، درست ، صادقانه و مهربانانه ، نسل سوم انقلاب را ازحوادث پيش از انقلاب و جريانات پس از آن آگاه كرد.13.
منظور از آزادي ، رهايي از قيد و بندهاي اخلاقي نيست ; آزادي ، برترين ساز و كار فعال كردن همه توانايي ها و ظرفيت هاي انساني است . به گفته امام موسي صدر، (آزادي حقيقي ، دقيقا رهايي از عوامل فشار خارجي وعوامل فشار داخلي است و به تعبير امام علي (ع ): (من ترك الشهوات ،كان حرا); يعني آزاده كسي است كه شهوات را ترك كند... آزادي والاترين شيوه براي شكوفا كردن قابليت ها، ظرفيت ها و استعدادهاي جامعه است ...).14شادي ، نشاط و تفريحات سالم هم ، موجب فعاليت بيشتر و بهتر انسان مي شود; چون در حالت انبساط و شادي و نشاط كار انسان بهتر پيش مي رود; چه كار بدني ، چه كار روحي و چه كار فكري . اگر فرح و انبساطي باشد كه طبعا از حصول نعمتي و مطلوبي حاصل مي شود، موجب اين مي شود كه انسان به فعاليت بيشتري بپردازد; بديهي است كه منظور ازنشاط، عيش و طرب هاي تهوع آور نيست .
آفرينندگي كه از صفات ذات باري است و در وجود انسان به وديعه نهاده شده است ، در هنر به معناي عام آن تجلي مي يابد. هر توليد هنري كه تجلي روح آفريدگاري انسان است ، نمي تواند از زيبايي بي بهره باشد.خلق يك تابلوي زيبا، ايجاد يك كالاي نفيس و دلاويز، تصنيف يك سمفوني با شكوه يا يك سروده دل انگيز و نيز بنياد يك بناي مسحوركننده و يك اثرهوش ربا و نظاير آن ، تماما جلوه هايي از روح زيبايي خلاقيت انسان است .15

نيازهاي اقتصادي و اجتماعي
نسل سوم ، به برقراري عدالت ، استقلال و آباداني كشور مي انديشد وبراساس تحقيقات ، ازدواج ، اشتغال ، تامين مسكن ، ادامه تحصيل ،رسيدن به مدارج بالاي علمي ، و ساير خواسته هاي اوليه براي تشكيل يك زندگي معقول و آبرومند، از ابتدايي ترين خواسته هاي اين نسل است .16

نيازهاي سياسي
نسل سوم ، نسلي سياسي و خواستار مشاركت و ايفاي نقش بيشتر درجامعه است ; نسل امروز، به بركت استقلال و آزادي پديد آمده از انقلاب اسلامي ، نه تنها در فضاي مدارس و دانشگاه ها حضوري فعال و موثردارد، بلكه در عرصه هاي سياسي و اجتماعي جامعه ، انتخابات متعددخبرگان رهبري ، رياست جمهوري ، نمايندگان مجلس ، شوراها و...حضوري تعيين كننده دارند. اين نسل كه در دوران پر شور و تحرك پس از پيروزي انقلاب رشد كرده ، حضور در عرصه هاي مختلف اجتماعي ودخالت در تعيين سرنوشت كشور را حق خود مي داند و با توجه به جمعيت به شدت رشد يافته خود، با استفاده از آزادي و اختياري كه از مواهب انقلاب به اوست ، بيش ترين نقش را در بسياري تصميم گيري هاي مبتني بر آراي مردم دارد.17
اين نسل اكنون 65 تا 70 درصد از جامعه ايراني را تشكيل مي دهد ودر آينده ، بدنه اصلي نظام را به وجود خواهد آورد، و به دليل برخورداري ازقدرت تحليل و آگاهي به تحولات سياسي ، اميد مي رود كه بهتر از دونسل پيشين ، كشور را در جهت تحقق اهداف انقلاب اداره كند.18
از نگاه انديشمندان سياسي يكي از معيارهاي نهادمندي يك سازمان يا نظام سياسي ، پشت سر گذاشتن نسل هاي پي در پي است و (هر چه يك سازمان مسئله جانشيني مسالمت آميز را بيشتر پشت سر گذاشته باشد و رهبري بيشتري را به خود ديده باشد، درجه نهادمندي آن نيزبيشتر است ) 19.از سوي ديگر، چشم انداز 20 ساله ، در حقيقت سندي است كه دو نسل گذشته آن را تنظيم كرده اند; ولي بايد با كمك نسل سومي ها آن را پياده كرد. در نهايت كساني كه بايد در اين 20 سال آن را تحقق بخشند،همين جوان هاي امروز هستند.

آسيب شناسي
نسل سوم كه پس از انقلاب رشد كرده است ، داراي تمايلات ، آمال وآرزوهايي هستند كه مقداري با تمايلات نسل انقلابي و پيش تر از آن متفاوت است ; به عبارت ديگر، اگر چه جوانان هنوز به انقلاب و مباني آن وفادار هستند; ليكن اين اميد تا زماني است كه واقعيت ها و انتظارات آنها تا حد قابل ملاحظه اي تحقق يابد; در غير اين صورت تضميني وجود ندارد كه به آنچه شعار و هدف اصلي انقلابيون نسل اول انقلاب بوده است ، وفادار بمانند. نسل فعلي از انقلاب اسلامي انتظاراتي دارد كه مهم ترين آنها تأمين نيازهاي مادي و معنوي آنهاست . حال چنانچه اين نسل در سال هاي آينده ، به صورتي گسترده وارد سيستم اجرايي وسياسي كشور شود و نظام مبتني بر انقلاب ، نتواند پاسخ گوي نيازهاي مادي و معنوي آنها باشد، شبهات و دغدغه هاي فكري و روحي آنها را به نحو شايسته پاسخ ندهد و با نسل انقلابي و جنگ ديده ، ارتباط عاطفي وروحي صحيحي نداشته باشد، آيا در باور و اعتقاد خود به انقلاب اسلامي ترديد نخواهند كرد؟20
در هر صورت ، براي جلوگيري از اينكه انقلاب اسلامي در اثر تحول وتبديل نسل عامل انقلاب ، دچار آسيب نشود، نخست بايد به همين واقعيت ، يعني تحول كمي و كيفي جمعيت نوجوان و جوان جامعه توجه وآگاهي پيدا كنيم . گام بعدي شناخت صحيح نسل كنوني جوانان ونيازهاي واقعي آنان است ; براي شناخت جوانان امروز، بايد با آنان معاصر شد و فهميد كه در ذهن نسل جوان امروز چه مي گذرد; آنان چه پرسش هايي دارند و چه نگراني ها و دغدغه ها و حساسيت هايي ؟
پرسش هاي ذهني جوانان امروز،همان پرسش هاي جوانان بيست وسي سال پيش نيست . در مباحث اعتقادي و ديني ، آنچه ديروز شبهه محسوب مي شد، از اذهان محو شده و در عوض شبهات جديد بسياري پديد آمده كه بايد در دفاع از اسلام و انقلاب اسلامي بدان پاسخ داده شود. علاوه بر ذهن جوانان ، زبان آنان نيز عوض شده و بايد با آنان بازبان خودشان صحبت كرد. بايد دانست كه زبان جوانان امروز از طريق چه عواملي شكل مي گيرد و ساخته مي شود; بخش عظيمي از جوانان امروز، به شدت تحت تاثير اموري از قبيل هنر و ورزش قرار دارند و بدون آگاهي از اين امور، آگاهي از ذهن و زبان جوانان ممكن نيست .21
وظيفه ديگر بر عهده دو نسل اول انقلاب اين است كه خود در نظر وعمل انقلاب باقي بمانند و ارزش هاي انقلاب را در وجود خود و درزندگاني و رفتار خود، بر پايه همان شعارهاي اصيل انقلاب حفظ كنند تانسل سوم انقلاب را در وجود نسل انقلاب كننده ، به صورت عيني وواقعي ديده و آن را الگوي خود قرار دهد. چنان كه استاد مطهري مي فرمايد: (اگر نسل سوم ما بين گفتار و كردار رهبران ديني تضادي ببيند، نمي تواند به انديشه و فكر آنان اعتماد كند و از آنان پيروي نمايد،پس بايد براي هدايت و رهبري نسل سوم ، گام هاي نظري و عملي برداريم تا بتوانيم نسل سوم را با مسائل ديني آشنا سازيم ).22
وظيفه مهم ديگر نسل ديروز آگاه ساختن هر چه بيشتر و هر چه دقيق تر و صحيح تر نسل امروز، از حقايق و واقعيات مربوط به انقلاب اسلامي است . نسل سوم بايد بداند كه در سال هاي ستم شاهي بر وطن او چه گذشته ، چرا پدرانش انقلاب كردند و صدها هزار نفر جان خود رافداي انقلاب كرده اند. او بايد ضمن آگاهي از توطئه هاي ديروز و امروزانقلاب ، با دستاوردهاي درخشان انقلاب در عرصه هاي مخلفت فكري ،فرهنگي ، سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي ، صنعت ، تكنولوژي و امنيت ورفاه عمومي كه به همت و تلاش خستگي ناپذير مردان و زنان اين مرز وبوم در شهرها و روستاهاي كشور پديد آمده ، با خبر شود. همچنين ضعف ها، كاستي ها و اشكالات را بشناسد و خود را براي تحقق هر چه بهتر اهداف انقلاب اسلامي ، در جهت شكوفايي و پيشرفت مادي ومعنوي ميهن اسلامي عزيزمان آماده سازد. بالاخره اينكه براي تأمين نيازهاي مادي و معنوي نسل سوم ، برنامه ريزي هاي جامعي لازم است ، وتمامي سياست هاي خرد و كلان بايد در جهت شكوفا كردن ابعاد مثبت شخصيتي نسل سوم باشد. سياست هاي نظام بايد به گونه اي باشد كه بتواند، حداقل ها را براي تشكيل يك زندگي آبرومند، فراهم سازد; البته در سال هاي اخير، جهش هاي بسيار خوبي در اين زمين صورت گرفته ;ليكن نيازمند شتاب بيشتري است .

پي نوشت ها:

1. ر.ك : ده گفتار، مرتضي مطهري ; دنياي جوان ، علامه سيد محمدحسين فضل الله ، ترجمه مجيد مرادي ، ص 106.
2. فرهنگ علوم سياسي ، علي آقا بخشي ، تهران : چاپار، 1383، ص 267.
3. مفاهمه بين نسلي ، دكتر علي اصغر كاكوجويباري ، بازتاب .
4. پرورش فرزند در عصر دشوار، بنجامين اسپاك ، ص 259.
5. جوان و بحران هاي اجتماعي ، مرتضي منطقي ، تجربه غرب وايران .
6. شكاف نسلي يا تفاوت نسلي ، امين بزرگيان ، نشريه نامه ، شماره 39.
7. ر. ك : شكاف ، فاصله يا تحول ؟، علي ذوعلم ، حلقه نقد و پاسخ .
8. شكاف نسل ها; واقعيت يا توهم ؟، علي اختر شهر، حلقه نقد و پاسخ .
9. ر.ك : مفاهمه بين نسلي ، دكتر علي اصغر كاكوجويباري بازتاب .
10. بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جمع دانشجويان و اساتيددانشگاه صنعتي امير كبير، 9/12/1379.
11. ر.ك : نيازهاي نسل نو، گفت و گو با دكتر احمد بر جعلي ، مجله حديث زندگي ، ش 17.
12. همان و ر.ك : روانشناسي خودباوري و ارتباط آن با موفقيت ، تقي ابوطالبي احمدي ، تهران : وحيد، 1382.
13. آيت الله جوادي آملي ، بازتاب ، بهمن .
14. صيانت از آزادي ، امام موسي صدر.
15. نازطلبي جوان ، صادق طباطبايي ، سايت بازتاب ، 10/8/1383.
16. سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ، مركز تحقيقات ،مطالعات و سنجش برنامه اي و ر.ك : جوانان ، اسير چالش هاي ناشي ازسوء برنامه ريزي € منبع : خبرگزاري مهر 24/5/1383.
17. تحول جمعيتي جوانان جامعه ايران ، غلامعلي حداد عادل ،آسيب شناسي انقلاب اسلامي ، تهران : نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه صنعتي شريف ، 1379، ص 431.
18. نسل سوم ، احمد اسماعيل تبار; خانواده سبز، ش 81.
19. سامان سياسي در جوامع دستخوش دگرگوني ، ساموئل هانتينگتون ، ترجمه محسن ثلاثي ، تهران : نشر علم ، 1375، ص 26.
20. جوانان و آينده انقلاب ، علي اكبر آقايي ، كتاب راه انقلاب ، ص 426.
21. تحول جمعيتي جوانان جامعه ايران ، غلامعلي حداد عادل ،آسيب شناسي انقلاب اسلامي ، تهران : نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه صنعتي شريف ، 1379، ص 435.
22. مرتضي مطهري ، ده گفتار، تهران : صدرا.

بسیجی بازدید : 318 دوشنبه 14 آذر 1390 نظرات (0)

 

“بسیجی” از جمله واژههایی است که به لطف انفاس قدسی امام تنها در لغتنامه و دایرهالمعارف انقلاب اسلامی

یافت میشود. “بسیجی” فرد عاشق سراز پا نشناختهاي است که لحظه لحظه زندگی خویش را وقف اسلام و قرآن

و ولایت و انقلاب اسلامی کرده است.

شناخت بسیجی در وضعیت کنونی و آینده از ضروریات بزرگی است که در سرنوشت سامان دادن به کشور، ترویج

اسلام ناب و تداوم راه مقدس انقلاب و امام راحل (سلامالله علیه) نقش تعیین کننده دارد.

ملاك و مبنا براي معرفت بسیجی، تفکر بسیجی است که ما را میتواند به گوشههایی از حیات معنوي او رهنمون و

ماهیت و شخصیت واقعی این انسان معنوي و الهی را براي ما روشن سازد.

در این نوشتار که به قلم سرلشکر بسیجی دکتر فیروزآبادي رئیس ستاد کل نیروهاي مسلح به رشته تحریر درآمده

ویژگیهاي بسیجی مورد بررسی و کاوش قرار گرفته است که تقدیم حضورتان میکنیم؛

بررسی مفهوم واژههاي اساسی تحقیق

1) بسیجی

“بسیجی” از جمله واژههایی است که به لطف انفاس قدسی امام تنها در لغتنامه و دایرهالمعارف انقلاب اسلامی

یافت میشود. “بسیجی” فرد عاشق سراز پا نشناختهاي است که لحظه لحظه زندگی خویش را وقف اسلام و قرآن

و ولایت و انقلاب اسلامی کرده است. او مطیع اوامر “ولی فقیه” زمان است؛ بر دشمن میتازد و امان از او

میبرد؛”پارساي” شب است و “شیر” روز؛ هدف غایی بسیاروالاي بسیجی او را در جایگاهی بس مقدس قرار

داده است. یک چریک یا یک پارتیزان براي جنگ خود علیه دشمن هدف عالی دارد. او میجنگد تا کشور و

مردمش را از تجاوز دشمن و از یوغ استعمارگر نجات دهد. این به نوبه خود هدفی عالی است؛ اما در این راه چیز

دیگري نیست. آخرش همین است و بس. اما بسیجی میجنگد چون بهواسطه ولی فقیه زمان خودمطیع اوامر الهی

است؛ یعنی میجنگد چون دستور خداوند، جهاد است و صلح میکند چون اراده خدا بر آن قرار دارد. این است که

به بسیجی روح و نشاط میدهد و او را تا ردیف اولیاي الهی ارتقا میبخشد. همین درجه از عبودیت و بندگی است

که آن یار سفر کرده را به وجد میآورد تا آنجا که بسیجی را فرزند خود میخواند و با آن درجه از خلوصی که در

وجود مبارکش سراغ داریم، برانگیخته شدن در روز محشر را با فرزندان بسیجیاش از خدا میخواهد. بدین ترتیب

معلوم میشود که بسیجی مفهومی کلیتر از رزمنده است چرا که مراتب بندگی فقط در جنگ نیست که تبلور مییابد

بلکه در تمام شئون زندگی بشري عینیت دارد. بسیجی کسی است که در هیچ یک از دستهبنديهاي مادي و متعارف

قرار نمیگیرد. نه متعلق به حزب است و نه متعلق به زمان، مکان،طایفه، صنف بخصوصی و نه هر دستهبندي دیگر.

زیرا بسیجی یار امام است و بسیجی عبد خداست وانسانی از تبار ابراهیم (علیهالسلام) که اسماعیلوار، مصمم

وعاشقانه به مسلخ عشق میرود؛ راه حق میجوید و سالک همیشه کوي دوست است.

2) تفکر بسیجی و ویژگیهاي آن

این واژه مقدس که اولین بار از پرتو کلام نورانی امام راحل تجلی یافت به یک معنا همان اندیشه واعتقادي است که

شریفترین فرزندان امام آن را آگاهانه برگزیدند و تمام فکر و خلق و خوي و عمل خود را با آن میزان، تنظیم

کردند تا آنجا که انسانهاي دیگري شدند با رایحهاي ولایی و صبغهاي الهی و جلوهاي قرآنی و به معناي دیگر تفکر

بسیجی به تمام و کمال، همان اندیشه و اعتقاد کامل به اسلام ناب محمدي (صلیالله علیه و آله) است یعنی بیاسلام

ناب، بسیجی نتوان شد و بیتفکر بسیجی، اسلام، اسلام محمدي نخواهد بود. بنابراین تفکر بسیجی، تعبیري بدیع از

مکتب اسلام و آئین الهی تشیع است. این تفکر ویژگیهایی دارد که همان شاخصههاي اسلام ناب محمدي(صلیالله

علیه و آله) و شاخصههاي اسلام علوي و اسلام زهرایی و اسلام عاشورایی حسینی و زینبی است.

امام خمینی(سلامالله علیه)احیاگر اسلام ناب محمدي (صلیالله علیه وآله) و پایهگذار و معلم مکتب “تفکر

بسیجی”در عصر ما بزرگترین تفسیر را از بسیج و تفکر بسیجی، ارائه میفرماید:”من... از خدا میخواهم که با

بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در دنیا افتخارم این است که خود بسیجیام.”

با این تعبیر امام راحل هم بسیجی و تفکر بسیجی را تا اعلا درجه ستود زیرا به بسیجی بودن افتخار کرد و هم به

رهروان آموخت که تفکر بسیجی چیست و اسوه بسیجی کیست.

از برکات نهضت عظیم و مقدس اسلامی به رهبري حضرت امام راحل حضور هرچند کوتاه مدت ولی موثر و همه

جانبه تفکر امام راحل در همه صحنههاي حیات امت اسلامی بویژه در مهمترین حادثه انقلاب اسلامی یعنی دفاع

مقدس بود.

این حضور که از پشتوانه گرانبها از عالیترین درجات ایمان و عمل صالح برخوردار بود در کوتاهترین مدت منشاء

چنان تحولات شگرفی در میان رهروان شد که حتی گاهی راه باور را بر همرهان دشوار میکرد و رنگ و بوي

افسانه به خود میگرفت، اما عاقبت دشمنان هم دریافتند که تفکر بسیجی آنگونه که امام راحل پایهگذاري کرد،

کیمیایی است که حتی افسانهها را در وادي واقعیت به مبارزه میطلبد.

تفکر بسیجی آن چنان حقانیت اصحاب کربلا را به نمایش گذاشت که دیگر هیچ منکري نتواند شائبه مبالغه در

داستان فداکاران کربلا را به دل راه دهد.

تفکر بسیجی با اوصاف اعجابآورش چیزي نیست جز برنامه بینظیر توحید وعدالتخواهی وشاخصههاي آن چنین

است:

1. پیوند و بیعت با ولایت:

از محمد(صلیالله علیه وآله) و علی(علیهالسلام) تا مهدي(عج) و در زمان غیبت با ولایت فقیه.

2. ایمان و اخلاص:

تفکر بسیجی بیش از هر چیز بر ایمان خالصو محضبه غیب مبتنی است؛ ایمان به الله با همه اسما و اوصاف جمال

و جلالش بدون ذرهاي تردید یا شرك.

3. حریت در عبودیت:

در این مکتب، بندگی نه از روي طمع و نه از روي خوف بلکه از روي آزادگی و عشق به معبود است؛ همانگونه که

امیرمومنان(ع) در وصف خویش بیان فرمود لذا بسیجی بنده رب است نه بنده زر و زور؛ چه او شرافتمندتر از این

است که غیر از این باشد.

4. اطاعت آگاهانه:

از آنجا که بسیج در اصل خود تبلور آیه شریفه “اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم” (نساء 59 ) است،

بدون تردید اطاعت و فرمانبرداري آگاهانه در تفکر بسیجی جایگاه منحصر به فردي را به خود اختصاص میدهد

زیرا در تفکر بسیجی عنایت نهایی براي انسان، کسب رضایت معبود است و چنین غایتی جز با فرمانبرداري مطلق از

اوامر الهی که همانا عمل به تکلیف معین شده از سوي امام و ولی فقیه در زمان غیبت است، حاصل نمیشود.

اطاعت از فرماندهی از بدیهیترین ویژگیها و آشناترین شاخصههاي رزمندگان است که یک روز نداي هل من

ناصر حسین زمانه را با ترك مال و منال و جاه و مقام و درس و مدرسه پاسخ دادند و روز دیگر جام زهر پذیرش

قطعنامه را به امر فرمانده عزیزشان بر خویش گوارا کردند و سپس بلافاصله براي خرد کردن دندان تهاجم خائنان

منافق و صدام پلید “مرصاد” را آفریدند و ثابت کردند آن کس که بسیجی است چون موم در دست فرمانده بحق

خود نرم و انعطافپذیر است و انعطافپذیري در برابر فرمان حق، خصلت خاصهمه صاحبان تفکر بسیجی است.

5. عدالتخواهی:

از مهمترین ویژگیهاي تفکر بسیجی عدالتخواهی همه جانبه است در همه ابعاد اجتماعی، حقوقی، اقتصادي، سیاسی

و اخلاقی.

بسیجی تفسیر عدالت علی(علیه السلام) است که به قیمت تمام جهان حاضر نیست به قدر گرفتن پوست جویی از

دهان مورچهاي به کسی ستم کند اگرچه آن کس دشمن او باشد.

بسیجیان به حکم “کونوا قوامین لله شهداء بالقسط...”(مائده، 8) قائمان به قسط هستند و بدکاري هیچ قومی آنها را

به ستمکاري نمیکشاند. خودداري رزمندگان ما از مقابله به مثل با جنایات صدام علیه مردم از همین تعهد ناشی

میشد.

6. ظلمستیزي:

بسیجی مصداق فریاد عادلترین مظلوم و مظلومترین عادل خلقت یعنی فریاد “کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا”

امیرمومنان (علیهالسلام) است. بسیجی فرمانبردار امامی است که فرمود:”ما تا آخر در کنار مظلومان جهان میایستیم

و با ظالم میجنگیم” یعنی ما تا فناي فتنه در جهان مجاهده میکنیم (انفال، 39 ) و در میدان مبارزه با ظلم، لبه تیز

شمشیر خود را متوجه ریشه همه مظاهر فرهنگی، حقوقی، اقتصادي، سیاسی و اجتماعی ستمگران میکنیم و تا قطع

تمامی آن ریشههاي متعفن از پا نخواهیم نشست.

7. شهادتطلبی عاشقانه:

اشتیاق غرقه شدن در خون خود همواره بزرگترین آرزوي اولیاي الهی بوده است و “فزت و رب الکعبه” زبان حال

همه عاشورائیانی است که یک عمر استغاثه براي توفیق شهادت در راه خدا را پیشه خود میساختند و در انتظار آن

بیتابانه لحظه شماري میکردهاند.

داستان پیشی گرفتن اصحاب امام حسین(علیهالسلام) در میدان کربلا و رزمندگان ما در ایام دفاع مقدس علاوه بر

اثبات این حقیقت شگرف، گویاي اوج ازخودگذشتگی و کمالی است که از آشکارترین ویژگیهاي تفکر بسیجی

است.

8. ایثارگري کریمانه:

هرچند ایمان خالص به غیب، این باور را که انسان هرچه را در این دنیاي مادي در راه خداوند از دست بدهد در

واقع حقیقت آن را در اعلا مرتبهاش به دست آورده است، در تفکر بسیجی ایثارگري معناي گستردهتري دارد و آن

از خودگذشتگی است به تمام معنا. همه چیز براي رضاي خداوند در طبق اخلاصگذاشته میشود.

چنین تفکري انسان را تا آن اندازه متعالی میکند که حاضر میشود در گمنامترین وضعیت دنیوي در اوج بیتوقعی و

وارستگی از همه چیز خود بگذرد و چون حسین(علیهالسلام) با زمزمه “رضا برضاك”پاي در میدانی میگذارد که

در نظر خلایق چیزي جز دام بلا و مصائب نیست.

9. زهد و قناعت:

پس از روشن شدن ارتباط عمیق ایثارگري با تفکر بسیجی دیگر نمیتوان آن را منهاي زهد و قناعت تصور کرد زیرا

اساس این تفکر بر چیزي است که حتی سایه رفاهطلبی، راحتطلبی، شکمبارگی، اسراف، تبذیر، تجملپرستی و

دنیادوستی در قاموس آن راه ندارد.

تفکر بسیجی این است که کوله بار زهدي علیوار، توشهاي از سادهترین طعامها و سرپناهی از بیتجملترین بناها و

پوشاکی از مردمیترین پوششها را به همراه دارد.

بسیجی هنوز تصویر خانه گلی علی (علیه السلام) و اتاق کوچک امام خمینی(ره) و حسینیه بیتجمل جماران را بر

لوح دل خویش دارد و میداند که تفکر بسیجی یعنی عزم راسخ مبارزه و این عزم همانطور که امام بسیجیان

فرمودند با رفاه طلبی و راحتطلبی هرگز سرسازش ندارد.

10 . تواضع و صمیمیت:

اصولا آنچه بوي تکبر و خودبینی میدهد هزاران سال از فرهنگ متعالی بسیج و تفکر بسیجی فاصله دارد زیرا

بسیجی پیش از هر چیز همه سدهاي منیت و خودبینی را در هم شکسته است او در میان اسماي الهی محو و در

میان بندگان خدا ناشناس است. او علو و مرتبت را از آن خدا میبیند و اسوهاي دارد که هرگاه تازه واردي بر جمع

او و یارانش وارد میشد، نمیتوانست بدون راهنمایی یاران دیگر او را از دیگران بازشناسد (سنن النبی علامه

طباطبایی) او سردار رشیدي چون مالکاشتر داشته است که از شدت تواضع،جاهلان بر او جسارت میکردند و او با

کرامت آنان را دعا میکرد.

او امامی دارد که وقتی استقبالکنندگان لجام اسب او را کشیدند و در رکاب او دویدند به خشم آمد و بر آنان

خروشید که این رسم نه شایسته امیرمومنان است که خودمشی اهل ایمان را مشی تواضع میداند.

او امامی دارد که دعوت فقرا را به صرف غذایی از آب استخوان پخته میپزد و پیامبري دارد که چون بردگان،

متواضعانه مشی میکند و همچون آنان طعام صرف میکند و همچون آنان جلوس میکند در حالی که عزیزترین و

شریفترین است نزد خداي (نهجالبلاغه، خطبه 159 ، فراز 22 .) خود او آنگاه که در کنار زیردستان خود بر پشت

وانت سوار میشود و دیگران را بر جاي بهتر مینشاند میخواهد بگوید که من پرچمدار تفکر بسیجیام؛ تفکر آن

پیامبري که در زمان رواج رفتارهاي اشرافگرانه و استکباري سفیانیان در اوج عزت و اقتدار بر استر یا چارپایی

بدون زین و پالان سفر میکرد(سنن النبی علامهطباطبایی.) بر بوریایی میآرمید و پیاده مسافتهاي طولانی کوچههاي

مدینه را طی میکرد و همه اینها در حالی بود که حتی جبرئیل شایسته همراهی او تا “قاب قوسین اوادنی” (النجم،

9) نبود. نداي “ولاتمش فی الارض مرحا انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا” (اسرا، 37 ) آویزه گوش

اوست تا مجمع یاران و اهل ایمان را مقرون صفا و صمیمیت کند و بوستان دین را بارورتر سازد.

11 . شجاعت و دلاوري:

حرکت شجاعانه پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در صفوف مقدم نبرد با دشمنان، مبارزه یک تنه حضرت امیر(علیه

السلام) با قويترین پهلوان عصر خویش آنجا که یک ضربت او بر همه عبادات جن و انس برتري یافت و ایستادگی

شجاعانه مظلومان کربلا در برابر سپاه بیشمار قساوتپیشگان یزیدي همه و همه برگهاي زرینی از پرونده

درخشان شجاعتهاي اعجابانگیز تربیتشدگان مکتب اسلام ناب یعنی تفکر بسیجی است. نبرد تن با تانک، نبرد

نوجوانان دریادل بسیجی با رزمدیدهترین فرماندهان دشمن و نبرد پابرهنگان جانباخته با میدانهاي بیترحم مین و

انفجار، پیشروي به قلب دشمن زیرباران آتش دشمن و بالاخره نبرد بدن با فولاد و آتش، جملگی آثار انکارناشدنی

تحولی هستند که تفکر بسیجی در همه معیارهاي محاسباتی انسان مومن پدید آورد.

سرگذشت فرماندهان شهید که بهمانند ستارگان درخشانی آسمان مصفاي انقلاب اسلامی را منور کردهاند، گواهان

صادق این حقیقتند که تفکر بسیجی محرك مقدسی است که همواره بهترینها را مشتاقانه به سوي سهمگینترین

میدانهاي مبارزه و نبرد سوق میدهد. شهیدان گرانقدري نظیرچمران، خرازي، حاج همت، باقري، باکريها، میثمی،

چراغی، کریمی، بروجردي، شفیعزاده، زینالدین و... الواح زرین دفتر عشق و شهادت و مکتب تفکر بسیجی هستند.

12 .صلابت و کوبندگی:

تفکر بسیجی آنگاه که دفاع از کیان اسلام و عزت مسلمین و حقوق مستضعفین در میان باشد، صیقلدهنده شمشیر

عدالتجو و ظلمستیز رزمندگان و استحکامبخش گامهاي استوار همراهان و یاران رسولالله خواهد بود. چه اینان در

کنار رسولالله(صلیالله علیه و آله) اشداء علی الکفار (فتح، 21 ) هستند و نامشان چون نام مولایشان لرزه بر اندام

منحرفان و مفسدان میاندازد.

اینان احیاگر خاطره رشادتهاي امیرمومنان و فرمانده دلاورش مالک و فرزند شهیدش عباس علمدار هستند و

اینان کسانی بودند که یک تکبیر آنان شیرازه سپاه دشمن را از هم میگسیخت و گروه گروه از آنان را ذلیلانه به

شکست و اسارت وا میداشت.

اینان فرزندان خمینی(رحمهالله علیه) بودند که چون ابراهیم با نداي تکبیر بتهاي شرق و غرب را در هم کوبیدند و

مستکبران را به عجز و ذلت کشاند.

13 . ابتکار و خلاقیت:

طراحی خندق در نبرداحزاب، آنگاه که جمعیت مومنان در محاصره سهمگین کفار و مشرکین قرار داشتند، نشان داد

که عنایت الهی چگونه اذهان اهل ایمان را به نور خود پویا میکند و البته این امر بدیهی است. او خود وعده

فرمود:”ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا”. (انفال، 29 ) او که به اهل تقوا شناخت عالی از همه رموز خلقت میدهد،

طبیعی است که کشف رموز جهان مادي در چنین مکتبی براي اهل ایمان و تقوا بسیار پیش پا افتاده خواهد بود.

تفکر بسیجی ذهن را چنان صیقل میدهد که پردههاي غیب را کنار میزند. حال چگونه در وادي روابط و حوادث

مادي چیزي بر صاحب این تفکر میتواند پوشیده بماند. اقدامات شگفتآور امام بسیجیان در مقاطع مختلف انقلاب

اسلامی و دفاع مقدس و نیز صدها نمونه استثنایی از ابتکارات رزمندگان اسلام در صحنههاي دفاع مقدس، حقایقی

است که نشانگر شکوفایی استعداد ابتکار و خلاقیت در مومنان است.

14 . شاخصههاي دیگري نظیر عزت نفس، گمنامی و دوري از شهرت طلبی، مدیریت و تدبیر شایسته، غیرت و

جوانمردي، تعهد و وفاداري، صبر و پایداري، ترحم و نوعدوستی حتی با دشمنان، عبادت واستغاثه به درگاه خداوند،

تکبر در برابر استکبار و ... نیز همگی درفرهنگ و تفکر بسیجی از درخشندگی خاصی برخوردارند که به جهت

رعایت اختصار از بیان آنها پرهیز میشود.

 

بسیجی بازدید : 188 شنبه 12 آذر 1390 نظرات (0)

قواى مسلح از ارتش و سپاه و ژاندارمرى و شهربانى تا كمیته‏ها و بسیج و عشائر ویژگى خاص دارند اینان كه بازوان قوى و قدرتمند جمهورى اسلامى‏مى‏باشند و نگهبان سرحدات و راهها و شهرها و روستاها و بالاخره نگهداران‏امنیت و آرامش‏بخشان به ملت مى‏باشند، مى‏بایست مورد توجه خاص ملت و دولت ومجلس باشند و لازم است توجه داشته باشند كه در دنیا آنچه كه موردبهره‏بردارى براى قدرتهاى بزرگ و سیاستهاى مخرب بیشتر از هر چیز و هرگروهى است، قواى مسلح است.

قواى مسلح است كه با بازیهاى سیاسى، كودتاها وتغییر حكومتها و رژیمها به دست آنان واقع مى‏شود و سودجویان دغل بعض سران‏آنان را مى‏خرند و با دست آنان و توطئه‏هاى فرماندهان بازى‏خورده كشورها رابه دست مى‏گیرند و ملتهاى مظلوم را تحت‏سلطه قرار داده و استقلال و آزادى رااز كشورها سلب مى‏كنند و اگر فرماندهان پاكدامن متصدى امر باشند هرگز براى‏دشمنان كشورها امكان كودتا یا اشغال یك كشور پیش نمى‏آید و یا اگر احیاناپیش آید به دست فرماندهان متعهد شكسته و ناكام خواهد ماند. و در ایران نیز كه این معجزه عصر به دست ملت انجام گرفت، قواى مسلح متعهدو فرماندهان پاك و میهن‏دوست‏سهم به سزائى داشتند و امروز كه جنگ لعنتى وتحمیلى صدام تكریتى به امر و كمك آمریكا و سایر قدرتها پس از نزدیك به دوسال با شكست‏سیاسى و نظامى ارتش متجاوز بعث و پشتیبانان قدرتمند ووابستگان به آنان روبرو است باز قواى مسلح نظامى و انتظامى و سپاهى ومردمى با پشتیبانى بى‏دریغ ملت در جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها این افتخار بزرگ راآفریدند و ایران را سرافراز نمودند و نیز شرارتها و توطئه‏هاى داخلى را كه‏به دست عروسكهاى وابسته به غرب و شرق براى براندازى جمهورى اسلامى بسیج‏شده‏بودند با دست تواناى جوانان كمیته‏ها و پاسداران بسیج و شهربانى و با كمك‏ملت غیرتمند درهم شكسته شد. و همین جوانان فداكار عزیزند كه شبها بیدارندتا خانواده‏ها با آرامش استراحت كنند. خدایشان یار و مددكار باد. پس وصیت برادرانه من در این قدمهاى آخرین عمر بر قواى مسلح به طور عموم‏آن است كه اى عزیزان كه به اسلام عشق مى‏ورزید و با عشق لقاءالله به فداكارى‏در جبهه‏ها و در سطح كشور به كار ارزشمند خود ادامه مى‏دهید بیدار باشید وهشیار كه بازیگران سیاسى و سیاستمداران حرفه‏اى غرب و شرق‏زده و دستهاى‏مرموز جنایتكاران پشت‏پرده لبه تیز سلاح خیانت و جنایت كارشان از هر سو وبیشتر از هر گروه متوجه به شما عزیزان است و مى‏خواهند از شما عزیزان كه‏با جان‏فشانى خود انقلاب را پیروز نمودید و اسلام را زنده كردید بهره‏گیرى‏كرده و جمهورى اسلامى را براندازند و شما را با اسم اسلام و خدمت به میهن وملت از اسلام و ملت جدا كرده به دامن یكى از دو قطب جهانخوار بیندازند وبر زحمات و فداكاریهاى شما با حیله‏هاى سیاسى و ظاهرهاى به صورت اسلامى وملى خط بطلان بكشند. وصیت اكید من به قواى مسلح آن است كه همانطور كه از مقررات نظام، عدم‏دخول نظامى در احزاب و گروهها و جبهه‏ها است به آن عمل نمایند و قواى مسلح‏مطلقا چه نظامى و انتظامى و پاسدار و بسیج و غیر اینها در هیچ حزب وگروهى وارد نشده و خود را از بازیهاى سیاسى دور نگهدارند. در این صورت‏مى‏توانند قدرت نظامى خود را حفظ و از اختلافات درون‏گروهى مصون باشند و برفرماندهان لازم است كه افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع‏نمایند و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت وشوراى دفاع و مجلس شوراى اسلامى وظیفه شرعى و میهنى آنان است كه اگر قواى‏مسلح چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد بر خلاف مصالح اسلام و كشوربخواهند عملى انجام دهند یا در احزاب وارد شوند كه بى‏اشكال به تباهى‏كشیده مى‏شوند و یا در بازیهاى سیاسى وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت‏كنند و بر رهبر و شوراى رهبرى است كه با قاطعیت از این امر جلوگیرى نمایدتا كشور از آسیب در امان باشد و من به همه نیروهاى مسلح در این پایان‏زندگى خاكى وصیت مشفقانه مى‏كنم كه از اسلام كه یگانه مكتب استقلال وآزادیخواهى است و خداوند متعال همه را با نور هدایت آن به مقام والاى‏انسانى دعوت مى‏كند چنانچه امروز وفا دارید در وفادارى استقامت كنید كه شمارا و كشور و ملت‏شما را از ننگ وابستگیها و پیوستگیها به قدرتهایى كه‏شما را جز براى بردگى خویش نمى‏خواهند و كشور و ملت عزیزتان را عقب‏مانده‏و بازار مصرف و زیر بار ننگین ستم‏پذیرى نگه مى‏دارند نجات مى‏دهد و زندگى‏انسانى شرافتمندانه را ولو با مشكلات بر زندگانى ننگین بردگى اجانب ولو بارفاه حیوانى ترجیح دهید و بدانید مادام كه در احتیاجات صنایع پیشرفته،دست‏خود را پیش دیگران دراز كنید و به دریوزگى عمر را بگذرانید قدرت‏ابتكار و پیشرفت در اختراعات در شما شكوفا نخواهد شد. و به خوبى و عینت‏دیدید كه در این مدت كوتاه پس از تحریم اقتصادى همانها كه از ساختن هرچیز خود را عاجز مى‏دیدند و از راه انداختن كارخانه‏ها آنان را مایوس‏مى‏نمودند افكار خود را به كار بستند و بسیارى از احتیاجات ارتش و كارخانه‏هارا خود رفع نمودند. و این جنگ و تحریم اقتصادى و اخراج كارشناسان خارجى،تحفه‏اى الهى بود كه ما از آن غافل بودیم. اكنون اگر دولت و ارتش كالاهاى‏جهانخواران را خود تحریم كنند و به كوشش و سعى در راه ابتكار بیفزایندامید است كه كشور خودكفا شود و از دریوزگى از دشمن نجات یابد. و هم در اینجا باید بیفزایم كه احتیاج ما پس از این همه عقب‏ماندگى‏مصنوعى به صنعتهاى بزرگ خارجى حقیقتى است انكارناپذیر، و این به آن معنى‏نیست كه ما باید در علوم پیشرفته به یكى از دو قطب وابسته شویم. دولت وارتش باید كوشش كنند كه دانشجویان متعهد را در كشورهایى كه صنایع بزرگ‏پیشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نیستند بفرستند و از فرستادن به‏آمریكا و شوروى و كشورهاى دیگر كه در مسیر این دو قطب هستند احتراز كنند،مگر ان‏شاءالله روزى برسد كه این دو قدرت به اشتباه خود پى برند و در مسیرانسانیت و انسان‏دوستى و احترام به حقوق دیگران واقع شوند، یا ان‏شاءالله‏مستضعفان جهان و ملتهاى بیدار و مسلمانان متعهد آنان را به جاى خودنشانند.به امید چنین روزی.

بسیجی بازدید : 229 چهارشنبه 09 آذر 1390 نظرات (0)

تشكيل بسيج مستضعفين، ارتش بيست ميليوني به فرمان امام خميني(رحمت الله علیه) هوشياري و درايت بي نظير حضرت امام خميني(رحمت الله علیه) از جمله اساسي ترين عوامل در جهت خنثي سازي توطئه ها به حساب مي آيد که به برکت اين دورانديشي و هدايت انقلاب در مسير اصلي خود، زمينه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسي امريکا در تهران و برملاشدن ماهيت سلطه جو و تجاوزکارانه امريکا، شيطان بزرگ با ضربه اي سخت و جبران ناپذير روبرو شد.
اسناد بدست آمده از لانه جاسوسي و اظهارات صريح حکام امريکايي مردم و رهبران کشور و بويژه حضرت امام را با اين حقيقت آشکار مواجه ساخت که احتمال مداخله نظامي امريکا و هجوم وي به جمهوري اسلامي، امري بعيد و غيرممکن نبوده و با توجه به سوابق اين کشور در جهان لزوم آمادگي مردم جهت مقابله و رويارويي را در کوتاهترين زمان ممکن آشکار مي ساخت.
بر اين اساس امام امت در پنجم آذرماه سال 58، يعني در مدتي کمتر از يک ماه بعد از انقلاب دوم، فرمان تاريخي تشکيل بسيج را صادر فرمودند:
يک مملکت بعد از چند سالي که بيست ميليون جوان دارد بايد بيست ميليون تفنگدار داشته باشد و بيست ميليون ارتش داشته باشد و يک چنين مملکتي آسيب پذير نيست و مردم دلسوخته و مسلمان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهاي والاي آن داشتند، با آمادگي و قصد و اراده خلل ناپذير جهت پاسداري از دستاوردهاي انقلاب گروههاي مقاومت مردمي را درپايگاههاي بسيج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکيل دادند.
اولين تجربه آنها به صورت عملي ياري رساندن به سپاه و کميته در قالب رويارويي با ضدانقلاب و خنثي سازي توطئه هاي آنها بود و از اين راه نقش موثري در خدمت به انقلاب و اهداف الهي آن هم نشان دادند.
با هجوم و تجاوز ارتش عراق به کشور اسلاميمان در شهريور 59 اين اعتقاد که يک سازماندهي جهت تشکيل بهتر نيروهاي مردمي بوجود آيد، قوت گرفت و از آن پس نيروهاي مردمي صاحبان اصلي انقلاب اسلامي جهت حضور گسترده در جبهه گروه گروه به بسيج ملحق گرديدند و عملياتهايي چون طريق القدس، حصر آبادان، فتح المبين، ثامن الائمه و الفجر 8 ، کربلاي 5 و .... از دستاوردهاي عظيم اين تشکل الهي بود.
اگر امروز توفيق اين را داشته ايم که کشور اسلاميمان و ملت سلحشور آن را از گزند نابکاران و نااهلان تاريخ حفظ کنيم به يمن حضور گسترده بسيج بوده و لاغير. چنان که رهبر فقيد انقلاب اسلامي حضرت امام(قدس سره الشریف) فرمودند:
رحمت و برکات خداوند بر بسيج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب است.
آري رزمنده بسيجي، ضمن توان رزمي بسيار بالا در نبرد نامنظم، جنگجوي قابلي دردفاع منظم به حساب مي آيد تا حدي که سلاحهاي سنگيني چون توپ و تانکهاي پيش رفته را به حرکت در آورده و روبروي دشمن قرار داده. هدف از تشکيل واحد بسيج مستضعفين ايجاد توانايي هاي لازم در کليه افراد معتقد به قانون اساسي و اهداف انقلاب اسلامي به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوري اسلامي و همچنين کمک به مردم به هنگام بروز بلايا و حوادث غيرمترقبه يا هماهنگي مراجع ذيربط مي باشد. بسيج جايگاهي ملکوتي است. مکاني براي درس چگونه زيستن انسانها، جايگاه عشق و صفا و صميمت و در يک کلام، شهيد جبهه ها و قهرمان يا مظلوم پشت جبهه هاست. بيش از يكسال از صدور فرمان امام خميني(رحمة الله عليه) مبني بر تشكيل بسيج نگذشته بود كه رژيم بعثي عراق در تحقق اهداف پليد نظام سلطه جهاني، هجوم همه جانبه خود را به ميهن اسلامي ما آغاز كرد.
انقلاب اسلامي در آن اوضاع بحراني ناشي از دگرگوني ها و تغيير و تحولات آن زمان، هيچ گونه، آمادگي لازم را براي مقابله با متجاوزان بعثي نداشت. ارتش جمهوري اسلامي ايران كه با حمايت امام خميني(رحمة الله عليه) توانسته بود جايگاه خود را پيدا نمايد، در حال خودسازي و تثبيت نظم و انظباط بود. سپاه پاسداران هم كه نهادي نوپا و براي حفظ امنيت شهرها به وجود آمده بود، فاقد هرگونه تجهيزات لازم و تجربه كافي براي مقابله با تجاوز خارجي بود.
از آن سو دشمن هم با ارتشي تا بن دندان مسلح و برخوردار از پشتيباني قدرتهاي استعمارگر، كشور را مورد هجوم قرار داد. در اين اثنا بود كه نقش بسيج به عنوان يك نيروي جوشيده از متن مردم انقلابي، در صحنه دفاع مقدس ظهور پيدا كرد. دشمن كه سوداي فتح سه روزه را در سر مي پروراند، در همان روزهاي نخستين با مردمي مواجه شد كه با دست خالي به دفاع از كيان مقدس نظام اسلامي خود برخاسته بودند و از ايثار خون خويش دريغ نمي كردند، جوانان سلحشوري كه به فرمان امام(رحمة الله عليه) در پايگاههاي مقاومت تحت نام 'بسيجي' گرد آمده بودند و با كوچكترين اشاره ايشان به جبهه هاي نبرد مي رفتند و تا آخرين قطره خون خويش ايستادگي و مقاومت مي كردند.
در طول هشت سال دفاع، بسيج آن چنان درخشيد كه دشمنان اعتراف كردند كه 'قدرتي در بسيج نهفته است كه مي تواند با يكايك ارتش هاي كلاسيك جهاني مقابله كند'. بسيج علاوه بر حضور در خط مقدم نبرد وظيفه جذب، آموزش و سازماندهي نيروهاي مردمي و اعزام آنها را به جبهه هاي نبرد برعهده داشت و در اين مدت توانست جميعت مؤمن و صاحب ارزشي را از امت حزب الله، در درون خود بپروراند و پايه ريزي ارتش مردمي را دنبال كند و سرانجام پس از هشت سال دفاع مقدس، بسيجيان مظلوم و سلحشور جبهه هاي توحيد به همراه امت شهيدپرور، از اين آزمايش الهي سربلند و پيروز بيرون آمدند.(حكاياتي از جبهه)
امام راحل اين چهره هاي مظلوم را به شايستگي تمام به تصوير كشيدند و فرمود:
شما آئينه مجسم مظلوميت ها و رشادت هاي اين ملت بزرگ، در صحنه نبرد و تاريخ مصور انقلابيد. شما فرزندان دفاع مقدس و پرچمداران عزت مسلمين و سپر حوادث اين كشوريد.

شركت خواهران در بسيج:
جهاد در مكتب اسلام از فروع دين و از واجباتي است كه استواري دين به آن بستگي دارد، زيرا اسباب سربلندي اعتلا و كمال و استقلال جامعه مسلمانان مي شود و آن را در برابر ديگر ملل و دشمن متجاوز آبرو و عزت مي بخشد. لذا به سبب آنكه دفاع در هر جامعه اسلامي حالت وجوب همگاني دارد، و چون مقدمه واجب نيز واجب مي گردد و بايد مسلمانان اعم از زن و مرد براي ايجاد زمينه آموزش و حفظ توانايي هاي دفاعي كه خود مقدمه است، كوشش نمايند.
به اين ترتيب بر زنان مسلمان نيز واجب است تا در جهات گوناگون، از جمله رزمي، نظامي براي مقابله با دشمن مهاجم به كشور اسلامي، آماده دفاع باشند.
بر همين مبنا آموزش نظامي خواهران نيز در بسيج آغاز شد و علاوه بر آن با فرموده هاي امام خميني(ره) در سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله عليها نكات مبهم آن نيز تبيين گرديد.
ايشان فرمودند:
'حضرت زهرا سلام الله عليها مجاهده و مخاطبه با حكومتهاي وقت داشت و آنها را محاكمه مي كرده اند، شما بايد از ايشان تبعيت كرده و به او اقتدا كنيد تا در روز زن وارد شويد و اگر بپذيريد، هم بايد در ميدان تحصيل و علم و هم در ميدان دفاع از اسلام مجاهده نماييد، كه دفاع از اسلام از مهماتي است كه بر هر مرد و زن و هر كوچك و بزرگي است. البته در آن محيطي كه شما تعليم نظام مي بينيد بايد محيط آزاد و صحيح و همه جهات عفاف محفوظ گردد.'
مركز بسيج خواهران مأموريت جذب، آموزش و سازماندهي بانوان كشور را بر عهده دارد و تاكنون توانسته است در امر آموزش خواهران در زمينه هاي نظامي امدادگري، عقيدتي، سياسي و سوادآموزي، خدمات و اقدامات مؤثري انجام دهد.
همچنين خواهران بسيجي در دوران دفاع مقدس در پشت جبهه ها نيز حضوري فعال داشتند و در تهيه و تدارك وسايل مورد نياز رزمندگان اسلام، زحمات فراواني را متحمل شدند.

بسیجی بازدید : 254 سه شنبه 01 آذر 1390 نظرات (0)

برخی از زمینه هایی را که بسیجیان می توانند در آن به صورت فعال وارد شده و از توان خود در دفاع از حریم

آزادي و استقلال و حکومت اسلامی بهره گیرند، می توان به شرح زیر عنوان کرد:

1. بسیجی و حضور در صحنه

بسیجیان با تعقیب خط صحیح انقلاب اسلامی، از طریق افزایش معلومات و سطح دانش و آگاهی هاي خود من

جمله بینش سیاسی، می توانند در صحنه هاي مختلف، حضور خود را اعلام دارند و خنثی گر توطئه دشمنان انقلاب

بوده و با شجاعت و فداکاري از آفات احتمالی انقلاب جلوگیري کنند. آنها از این طریق می توانند راه شهداي

جاوید را پاس دارند و از ارزش هاي والاي انقلاب اسلامی محافظت نمایند.

شناخت آفات انقلاب و زدودن آنها یکی از وظایف عمده بسیجیان است که همانند باغبانانی دلسوز، نهال نورسته

انقلاب را از وسوسه خناسان مصون نگه دارند. زیرا یک انقلاب ممکن است به آفات مختلفی که چهره ها و رنگ

هاي متفاوت دارند، دچار شده و به تدریج از محتواي اصلی خود خارج شود و سرانجام به انحراف یا شکست مبتلا

است که به صورت بسیار نامحسوس و خزنده، جامعه « ناشی از عوامل فطري، روانی و اجتماعی » ، گردد. این آفات

انقلابی را تحت تأثیر و نفوذ خود قرار داده و خسارات خود را با خالی کردن انقلاب از محتواي اصلی و درونی آن

«. وارد می آورند

برخی از این آفات عبارتند از:

- - 1 نفوذ اندیشه هاي بیگانه، 2- تجددگرایی افراطی، 3- ناتمام گذاشتن انقلاب، 4- نفوذ و رخنه فرصت طلبان، 5

بازگشت به سوي فرهنگ ها و ارزش هاي پست و طرد شده، 6- خستگی نیروهاي انقلابی و از دست دادن روحیه

انقلابی، 7- اختلاف و تفرقه، 8- پشت کردن از معنویات و روآوري به مادیات و زخارف دنیوي، 9- فسق و فساد

و ترك امر به معروف و نهی از منکر، 10 - نادیده گرفتن اوامر و فرامین رهبري انقلاب، و عوامل دیگر...

چنانچه نیروهاي انقلابی در مبارزه با مشکلات، فشارها، مخالفت ها و آفات انقلاب، موفق نشوند، خطر از دست

رفتن انقلاب وجود دارد. بسیجیان به دلیل این که از دلسوزان و دوستداران واقعی انقلاب اسلامی هستند، باید

بیشترین سهم را در رفع آفات انقلاب برعهده گیرند.

آنان با وحدت و اتحاد و ترغیب و تشویق آن در میان امت، پرهیز از اختلاف و تفرقه، انتشار امور معنوي و مبانی

مذهبی در جامعه به ویژه در میان جوانان، شناخت دقیق دشمنان و آگاهی از ترفندهاي گوناگون عناصر ضدانقلاب

(داخلی و خارجی) و جلوگیري از ضربه فرصت طلبان به انقلاب، می توانند در صیانت راه انقلاب و تداوم آن، گام

هاي مؤثري را بردارند. یقیناً این نیروهاي مخلص، کارآیی خود را در این زمینه با هوشیاري، ارتقاء آگاهی و بینش،

حضور مستمر و فعال در صحنه هاي انقلاب می توانند دوچندان کنند. زیرا اگر آنان عرصه را خالی کنند، ضمن این

که دشمن از این یأس و سرخوردگی شاد می شود، نیروهاي فرصت طلبان و نامحرمان با انقلاب، در جهت مسخ

ارزش هاي انقلاب و تهی نمودن آن از درون اقدام می کنند.

2. بسیجی و معنویت و اخلاق

حفظ معنویت انقلاب که از آرمان هاي مهم و اساسی آن است همراه با حفظ معارف و اخلاق اسلامی از ضروریات

اصلی است که بسیجیان مکلف به آن می باشند. تکیه بر معنویات به صورت عملی، آنچنان که دیگران در چهره

بسیجی روح عرفان و معنویت را مشاهده کنند و متخلق بودن به اخلاق اسلامی از اموري است که باید بسیجیان

خود را عامل بدان بدانند و این خصوصیات به طور عینی و عملی در وجود آنها متجلی باشد.

بسیجیان می بایست زبان گویاي انقلاب، اسوه و الگویی صادق، نمونه بارز و مجسم مؤمن اسلام باشند. انقلاب ما

یک انقلاب الهی، ارزشی و معنوي بود و از اهداف عمده آن، حاکمیت اخلاق و معارف اسلامی درجامعه است.

بسیجیان با ارزش گذاشتن به معنویات و عمل نمودن به دستورات دینی و دارا بودن اخلاق اسلامی، می توانند در

حفظ، تبلیغ و اشاعه فرهنگ و معارف اسلامی بکوشند و دیگران را به ارزش هاي اسلامی راغب سازند. آنها با

اهتمام دراجراي امر به معروف و نهی از منکر از راه زبان و عمل، به معارف دین که خود زیربنا و اساس انقلاب

اسلامی است ارج می نهند و در نتیجه، فضاي جامعه را سالم و سلامت حرکت انقلاب را تأمین می کنند.

بسیجیان می توانند پاسدار معروفات جامعه باشند و بازدارندگان منکرات. آنها می توانند با صبر و استقامت و

فداکاري خویش، با عرفان و شناخت و اخلاق نیکو، با بزرگ منشی و تعاون و همکاري با دیگران، نمونه اي از

انسان والاي اسلامی باشند که خود را متعهد به انجام رسالتی بزرگ می دانند.

آنان می توانند عملاً درسهاي مختلفی از عشق و ایثار، استقامت و معنویت و اخلاق و... را به جامعه بیاموزند و از

این نظر، اسوه اي عملی براي دیگران قرار گیرند. الگویی که ساخته انقلاب است و می تواند راه انقلاب را در زمینه

تحول بخشیدن به جان و نفوس انسانها تداوم بخشد.

بسیجیان می توانند اسوه هاي انقلاب، اسلام و مکتب باشند و در پرورش انسانها تأثیر عملی و مثبت داشته باشند.

می توانند در تقویت اراده دیگران و در برانگیختن حس اعتماد به نفس و اتکاء به خویشتن در دیگران مؤثر باشند و

در تربیت نسلی قوي، با اراده و مصمم، نقش بسزایی داشته باشند منوط به این که از نقش خود آگاه بوده و عملاً

زمینه چنین رسالت مهمی را فراهم سازند.

بسیجیان با خودسازي و تقویت اراده خویش، حضور در صحنه هاي مختلف، زدودن یأس و نومیدي و نهراسیدن از

مشکلات، می توانند افرادي مؤثر در خدمت جامعه و انقلاب باشند و این خود پیروزي بزرگی است، چنان که در

پیروزي این نیست که ما فقط طاغوت را از بین ببریم، پیروزي ...» : بدان اشاره شده است « ره » سخنان امام راحل

اصیل آن است که ما بتوانیم مبتدل بشویم به یک موجود انسانی، الهی، اسلامی که همه کارهایمان، همه عقایدمان،

«. همه اخلاقمان، همه اسلامی باشد

عمده معنویات یک مملکت است... من از خدا می خواهم که معنویات ما را » : و درباره اهمیت معنویات می فرماید

«. رشد بدهد

« لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه » . بنابراین، اسوه بودن بسیجیان منزلت کمی نیست. از شؤون انبیاء الهی است

هدف عمده اسلام با توجه به تمامی ابعاد، انسان » (احزاب/ 21 ). هدف تعالیم همه انبیاء، انسان سازي است. چنان که

«. سازي است

3. بسیجی و علم و دانش

پیشرفت و ترقی علمی- فناوري با توسعه و خودکفایی کشور، ارتباط تنگاتنگ دارد. هرچه کشوري از توان علمی

بالا و از صنعت و فناوري پیشرفته برخوردار باشد، با همت و پشتکار و نیروي ایمان مردم فعال آن، می تواند

مراحل توسعه و سازندگی را در زمان کوتاهتر طی کرده و نیازهاي خود را به دور از وابستگی به قدرتهاي

استعماري مرتفع سازد.

به مرحله حساسی از دوران انقلاب خود رسیده ایم، دوران سازندگی، دورانی که باید از ثمرات انقلابمان » اکنون که

بسیجیان در ، « مردم محروم و ستمدیده ایران بهره مند شوند، دورانی که باید شکوه نظام عدل اسلامی را لمس کنند

این زمینه می توانند بسیار مؤثر باشند. آنها با فرا گرفتن علوم و فنون روز، کسب آگاهیها و تجارب معمول، چه از

راه تحصیل در دانشگاه ها و مراکز علمی، چه به صورت تجربی و کار در صنایع و مراکز تولیدي، با ابتکارات،

اختراعات و نوآوري ها و با به کار گرفتن خلاقیت هاي ذهنی خود در عرصه سازندگی و توسعه کشور می توانند

در کنار دیگران نقش عمده اي ایفا کنند.

بسیجیان باید توان علمی خویش را بالا برده و با افزایش مهارتها و دست یافتن به تجارب و تخصص هاي لازم،

هرکدام در رشته و حرفه اي، با اخلاص و دلسوزي که نسبت به انقلاب دارند، چرخ هاي تولید، خودکفایی و

استقلال واقعی مملکت را به گردش درآورند.

سدي که مانع از حرکت بود شکسته شد، لکن ما مراحل » به تعبیر رهبر فقید انقلاب اسلامی، با سقوط قدرت شاه

«. بسیار مشکل داریم که باید با تشریک مساعی همه ملت و دعاي همه ملت، این مشکلات رفع بشود

4. بسیجیان و امور نظامی

هرچند دوران جنگ و دفاع پایان یافته و اینک در دوران آرامش و بازسازي به سر می بریم، لیکن بسیجیان با

آشنایی عملی که با امور نظامی داشته و با تجاربی که از حضور در صحنه هاي مختلف نبرد پیدا کرده اند، می

بایست روحیه نظامی و سلحشوري خود را حفظ و تقویت نمایند و با مراقبت از بنیه رزمی و حالات بسیجی خود،

تجارب گرانبهاي دوران دفاع مقدس را به دست فراموشی نسپارند.

علاوه بر این آمادگی فردي، از طریق انتقال و آموزش تجربه هاي رزمی و نظامی و کسب آموزشهاي جدید و غافل

نماندن از سلاحهایی که روزگاري آشناي دستان توانمند آنها بوده، آمادگیهاي رزمی و نظامی خویش را افزایش و

استمرار بخشند. البته این امر نیاز به برنامه ریزي و هماهنگی دارد که بر عهده نهادها و مراکز مسئول می باشد.

5. بسیجیان و عرصه فرهنگ و هنر

بسیجیان با شناخت و آگاهی از فرهنگ ناب اسلامی و ارزشهاي والاي آن، سپس پاسداري از آن ارزشها و

جلوگیري از هجوم دشمنان به عرصه این فرهنگ، می توانند حافظ اصالتها و ارزشهاي انقلاب باشند. پس از

شناخت ارزشها و اصالتهاي فرهنگی، معرفی و تبلیغ آنها در جامعه، انجام کارهاي اصولی و محتوایی به منظور

رسمیت بخشیدن و ترویج آنها، چه از راه آموزش، یا در قالب فیلم و دیگر برنامه هاي هنري، ضرورت می یابد.

اگر خواهان جامعه اي واقعا اسلامی هستیم باید آن چنان فرهنگ اصیل اسلامی را به مردم شناساند و نیروهاي

جامعه را با این فرهنگ و ارزشهاي آن آشنا کرد که تاثیر فرهنگ بیگانه بر آنها به حداقل کاهش یابد. بی شک وقتی

داشته هاي فرهنگی و مذهبی خود را به صورت مناسب و صحیح عرضه نماییم و رغبت و جاذبه مردم را نسبت به

آن برانگیزیم، فرهنگ منحط غرب، زمینه اي براي نفوذ در جامعه اسلامی نخواهد داشت.

بسیجیان در عرصه فرهنگ، چه در امر تعلیم و تربیت کودکان و جوانان و چه در کارهاي هنري در ابعاد مختلف آن

مانند: فیلم و سینما، تئاتر، نویسندگی و خلق آثار بدیع، شعر و ادبیات، هنرهاي نمایشی و تفریحی و... می توانند

ضمن پرورش استعدادهاي خود، نقش موثر خویش را به نمایش گذارند.

بسیجیان با شرکت در مراسم و محافل فرهنگی، جشنها، سرگرمیها، امور ورزشی می توانند در سالم سازي فضاي

فرهنگی جامعه و جذب جوانان به امور سالم از روآوري آنان به ناهنجاري هاي اجتماعی و انحرافات و فرهنگ

بیگانه جلوگیري کنند. آنها که در جبهه هاي نبرد، زیباترین صحنه ها را آفریدند و هرکدام راویان زنده خاطره ها

هستند، قادرند که در زمینه هاي گوناگون فرهنگی، خالق آثاري زیبا باشند. هرکدام می توانند هنرمندي قابل،

نویسنده اي توانا، شاعر و ادیبی خوش ذوق، و قهرمانی شایسته باشند و باهنر خود به فرهنگ جامعه و فرهنگ

انقلاب خدمت نمایند.

6. بسیجیان و رهبري

رهبري یکی از ارکان مهم هر انقلابی است که در تبیین استراتژي انقلاب، پیروزي و سپس هدایت و تداوم آن نقش

اساسی دارد. از این رو، پیوند بسیجیان با رهبري انقلاب بسیار مهم است. اطاعت و تبعیت از فرامین رهبري اقدامی

است در جهت تداوم انقلاب و حمایت از آن. این ارتباط ضمن نمودار ساختن پیوند معنوي بسیجیان با سلسله

ولایت و اعتقاد به نظام نبوت و امامت در فرهنگ شیعی، نگرش او را نسبت به مسئله حکومت و رهبري در عصر

غیبت امام زمان(عج) نیز نشان می دهد.از طرفی اگر بسیجی خواهان حفظ انقلاب و دستاوردهاي آن است و سعی

در رفع مشکلات آن دارد، استحکام پیوند او با رهبري، ضامن تحقق این خواسته می باشد. او می تواند با اتصال به

رشته ولایت و رهبري، اتصال خود را با انقلاب اسلامی حفظ نموده و رسالت خویش را در قبال آن، که همانا حفظ

ارزشها و تلاش در جهت تحقق اهداف و آرمانهاي آن است، به انجام برساند.

نتیجه

از مجموع آنچه بیان شد می توان نتیجه گرفت که بسیجیان در قبال انقلاب اسلامی تعهدي عظیم و رسالتی بزرگ

دارند، پیمانی که با شهداي همرزم خود داشتند که پاسدار راه و اهداف آنان باشند. این تعهد را با انجام رسالتی که در

پاسداري و تداوم راه انقلاب برعهده دارند، می توانند ادا کنند. آنان در عرصه هاي مختلف سیاسی، اقتصادي، علمی،

فرهنگی، معنوي می توانند به انقلاب اسلامی خدمت کرده و در رفع مشکلات آن بکوشند کار و تلاش آنها در این

زمینه ها نشان دهنده عزم و اراده استوار آنان و شوق و علاقه شان به حفظ انقلاب و سازندگی ایرانی آباد، مستقل و

سعادتمند است.

بسیجی بازدید : 299 دوشنبه 30 آبان 1390 نظرات (1)

بسیجی یعنی حاج همت،حاج احمد...یعنی هزاران پاک دیگر...

بسیجی یعنی ترکش درد و سکوت...یعنی تن،مین،پرواز یعنی ایثار...

بسیجی یعنی یه گردان لبخند،خنده،زیبایی،یعنی لطافت...

بسیجی یعنی امروز ماندن، فردا پر گشودن...

بسیجی یعنی مؤحّد...، مؤمن...، متقیّ...

بسیجی یعنی سالک فرهنگ بسیج... 


بسیجی یعنی حیدر و زهرا (علیهم السلام) ...

بسیجی یعنی ثارالله (ع) ...

بسیجی یعنی خمینی کبیر(ره) ...

بسیجی یعنی خامنه ای رهبر(حفظ ا...)...  

بسیجی یعنی فهمیده و بهنام و...

بسیجی یعنی رجائی و ... بسیجی یعنی همّت و ...

بسیجی یعنی صیّاد و ...

بسیجی یعنی دانشمند هسته ای...  

بسیجی یعنی محقّق نانو تکنولوژی...

بسیجی یعنی پژوهشگر هوا و فضا...

بسیجی یعنی مبتکران سلولهای بنیادی...  

بسیجی یعنی مخلصی با اندک عمل بجا و مؤثّر... 

 بسیجی یعنی دانش آموزی پرُکار، دانشجویی پژوهشگر، استادی راهنما، کارگری فعّال، کارمندی متعهّد، معلمی انسان ساز، پزشکی متبهّر و ...

... و بالاخره بسیجی یعنی هر ایرانی پایبند و مدافع و رهرو آرمانهای رفیع ایران و انقلاب بنابراین: بسیجیان ثبت نام نکرده بسیارند... بسیجیان مدعی نشده بسیار... بسیجیان خاموش... بسیجیان وقت عمل... . سلام بر بسیجی

بسیجی بازدید : 225 شنبه 28 آبان 1390 نظرات (0)

بسیج یعنی دو صد عشق الهی ....

بسیج یعنی همان عشق جوانی ....

بسیج یعنی کلام زندگانی... 

بسیج یعنی سلام جاودانی... 

بسیج یعنی رشادت توی جبهه... 

بسیج یعنی شجاعت روی عرصه...  

بسیج یعنی صداقت در محبّت... 

بسیج یعنی شجاعت در قیامت...  

بسیج یعنی ولی را دوست داشتن... 

بسیج یعنی صفای قلب داشتن...  

بسیج یعنی خمینی(ره) زنده ماند... 

بسیج یعنی جوان پاینده ماند...  

بسیج یعنی بهشت جاودانی... 

بسیج یعنی صدای دادخواهی...  

بسیج یعنی که خفتن زیر تانکها... 

بسیج یعنی سلامی گو به زهرا... 

بسیج یعنی که بیداری ز دنیا... 

بسیج یعنی سر افرازی ز عقبا... 

بسیج یعنی در از جنت حق... 

بسیج یعنی همان توحید مطلق...  

بسیج یعنی که باطل باد نابود... 

بسیج یعنی که حق باشد پر از سود...  

بسیج یعنی شهادت عزم رفتن... 

بسیج یعنی تبسم وقت مردن... 

بسیج یعنی که زاری در سحرها... 

بسیج یعنی مددخواهی ز زهرا... 

بسیج یعنی صدای هل من ناصر... 

بسیج یعنی همان تکه جواهر... 

بسیج یعنی بسیجی باد مخلص... 

بسیج یعنی بسیجی یار و مونس...

بسیج یعنی فکر و عقیده ...

بسیج یعنی صفایی ندارد ارسطو شدن،خوشا پرگشودن پرستو شدن...

بسیج یعنی یه جنگ،هزاران حماسه...

بسیج یعنی دانشگاه انسان سازی ... 

بسیـــج سیاسى است، اما سیاست‌زده نیست، سیاسى‌کار نیست، جناحى نیست؛

بسیج مجاهد است، اما بى‌انضباط نیست، افراطى نیست؛ 

بسیـــج عمیقاً متدین و متعبد است، اما متحجر نیست، خرافى نیست؛

بسیـــج بابصیرت است، اما ازخودراضى نیست؛

بسیـــج اهل جذب است - گفته‌ایم جذب حداکثرى - اما اهل تسامح در اصول نیست؛

بسیـــج غیور است، پاسدار خطوط فاصل است؛

بسیـــج طرفدار علم است، اما علم‌زده نیست؛

بسیـــج متخلق به اخلاق اسلامى است، اما ریاکار نیست؛

بسیـــج در کار آبادکردن دنیاست، اما خود اهل دنیا نیست

بسیـــج جمع فداکارى از مردمند، براى مردم؛ تشکیل یک مجموعه‌اى در حرکت عظیم یک ملت مجاهد. ..

بسیج تشکل و نهاد صرف نیست.  
بسیج فقط گروه، پایگاه، ناحیه و منطقه نیست. 
 بسیج محمل انحصاری کسی نیست. 

 بسیج یعنی فرهنگ...،ایمان...، تقوا...، عشق...، صلابت...، شهادت...، ایثار... .

بسیجی بازدید : 268 یکشنبه 15 آبان 1390 نظرات (0)

 


از دیدگاه امام(ره) تاریخ و سابقه بسیج به بیداري قوم بنی اسراییل و قیام آن قوم بر ضد ظلم فرعونی به فرمان

حضرت موسی علیه السلام و بسیج اصحاب پا برهنه و فقیر صفه در برابر ظلم و غارت اشراف بت پرست مکه، به

دعوت رسول اکرم - صلی الله علیه و اله و سلم – و نیز اهتمام ائمه اطهار علیهم السلام. که نگرش الهی داشتند و به

تشویق مردم به هم پیمانی براي حل مسائل سیاسی و کاهش گرفتاري مسلمین باز می گردد.

در عصر حاضر هم، بسیج مردم در جریان تحریم تنباکو و مبارزه بر ضد استعمار دولت انگلیس به فتواي مرحوم

میرزاي شیرازي و قیام پانزده خرداد در سال 1342 در برابر ظلم و خیانت رژیم پهلوي و استمرار مبارزه آنان تا

سنگ بناي بسیج بر حکم فقهی و جهادي ». سرنگونی حکومت شاهنشاهی در 22 بهمن 1357 ماهیت بسیجی دارد

استوار است؛ جهادي که مبتنی بر روحیه دفاعی باشد و نه تهاجمی یا جهان گشایی، بسیج در نظر امام مولودي

جدید است که کارشناسان جهانی نمی توانند آن را بشناسند، هر گاه قوه ایمان در ملتی زنده شود، همگان را به قیام

الله فرا می خواند و می تواند سرتاسر یک کشور را بسیج نماید، معیار حرکت بسیج هم همین اسلام و درك مفاهیم

.« عالیه آن است

از نظر حضرت امام براي پیدایش و تقویت روح ایمان در میان مردم که موتور حرکت بسیج هستند؛ دو عامل نقش

بی بدیل و غیر قابل انکار دارد؛ یکی مساجد، دیگري روحانیت.

مساجد مرکز بسیج مردمی بر ضد اهداف شوم دشمن است. مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش

حرکت هاي اسلامی بوده، از مسجد، تبلیغات اسلامی شروع می شده است و حرکت قواي اسلامی براي سرکوبی

کفار و وارد کردن آنها در بیرق اسلام از مسجد بوده است، همیشه در صدر اسلام مسجد مرکز حرکات و مرکز

جنبش ها بوده است.

پیغمبر مسجد جیوش را براي کوبیدن قدرت ها تجهیز می کرد.روحانیت هم از این قدرت و توان بهره مند است که

بتواند مردم را بسیج کند.

 

بسیجی بازدید : 182 پنجشنبه 12 آبان 1390 نظرات (0)

براي اينكه رابطه بسيج و رسانه را كشف كنيم ابتدا نظري به بسيج و ماموريت هاي اصلي آن مي اندازيم و سپس نقش رسانه را مرور مي كنيم تا رابطه اين دو و تأثير و تأثرشان بر يكديگر آشكار شود.

ماموريت هاي بسيج
انسان وقتي با مفهوم بسيجي برخورد مي كند و مصاديق آن را در جامعه اسلامي مشاهده مي كند، با اندكي تعمق به واژه «بعثت» در قرآن كريم راه مي يابد. آيا به نظر شما بسيجي در فرهنگ انقلاب اسلامي، آن انسان مبعوث و برانگيخته اي نيست كه براي خود رسالت الهي قائل است. اگر چنين است به چند آيه كريمه از قرآن مراجعه مي كنيم تا ماموريت هاي بسيج را استخراج كنيم.
سوره بقره آيه 129
ربنا و ابعث فيهم رسولامنهم يتلو عليهم آياتك و يعلمهم الكتاب و الحكمه و يزكيهم انك انت العزيز الحكيم
حضرت ابراهيم در دعاي خود به درگاه احديت از او درخواست مي كند كه در بين موحدان رسولي را مبعوث كند تا ماموريت هاي زير را انجام دهند:
1- نشانه ها و آيات خدا را بخوانند و به سمع مردم برسانند.
2- كتاب خدا (قرآن) را تعليم نمايند.
3-حكمت (تصميم گيري در هر زمينه) را آموزش دهند.
4- آنها را پاك نمايند (به حيات طيبه برسانند.)
سوره آل عمران آيه 164
لقد من الله علي المومنين اذ بعث فيهم رسولامن انفسهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين
خداوند با بعثت رسول (ص) بر مومنان منت نهاده تا براي نجات آنها از گمراهي آشكار، آيات الهي را بر آنها بخوانند، آنها را تزكيه كنند و به آنها كتاب و حكمت تعليم نمايند.
سوره جمعه آيه 2
هو الذي بعث في الاميين رسولامنهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين
اين آيه هم همان ماموريت هاي دو آيه قبلي را به عنوان هدف از بعثت رسول بيان مي كند.

بسيج و حضرت امام (ره)
حضرت امام (ره) در آخرين پيام خود (67/9/2) ماموريت هاي زير را براي بسيج برشمرده اند:
بسيج شجره طيبه است
بسيج معراج انديشه پاك اسلامي است
يكي از ضروري ترين تشكل ها، بسيج دانشجو و طلبه است.
فرزندان بسيجي ام پاسدار اصول تغيير ناپذير «نه شرقي و نه غربي» باشند.
بايد بسيجيان جهان اسلام در فكر ايجاد حكومت بزرگ اسلامي باشند.
بدون آمريكا و شوروي مي شود به زندگي مسالمت آميز توام با صلح و آزادي رسيد.

بسيج و رهبر معظم انقلاب اسلامي
رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار اعضاي بسيج دانشجويي با معظم له (86/3/15) فرمودند:
بسيج به معناي فرد يا مجموعه آماده برآوردن نيازهاي انقلاب است، بسيجي كمر بسته اسلام و انقلاب است.
اهميت بسيج در داشتن يك درك متعالي از مسائل كشور و مسائل جهان است.
بسيج بايد جلوتر از همه وارد عرصه علم بشود و عرصه هاي علم، فناوري و نوآوري هاي علمي را تصرف كند. يكي ديگر از نيازهاي عمده شما مسئله اخلاق و معنويت است.

بسيج و قانون
در ماده 35 اساسنامه واحد بسيج مستضعفان (مصوب 61/6/15 مجلس شوراي اسلامي) هدف از تشكيل بسيج، «ايجادتوانايي هاي لازم در كليه افراد معتقد به قانون اساسي و اهداف انقلاب اسلامي» ذكر شده است.
در قسمتي از ماده 36 اساسنامه ماموريت هاي زير براي بسيج تعريف گرديده است:
تعليم و تربيت در زمينه هاي عقيدتي، سياسي و تخصص هاي مورد نياز
نتيجه- با مشاهده بيانات حضرت امام، مقام معظم رهبري و قانون مصوب مجلس شوراي اسلامي نتيجه مي گيريم كه رسالت بسيجيان ايران و جهان اسلام، همان رسالتي است كه قرآن كريم براي رسول گرامي اسلام تبيين فرموده است و به تعبير امام راحل به «ايجاد حكومت بزرگ اسلامي» منجر مي شود.

ماموريت رسانه ها
در اين مورد هم ابتدا به سراغ قرآن كريم مي رويم. ماموريت مشترك همه انبيا (ص) رساندن پيام خدا به مردم مي باشد. براي اين منظور قرآن از كلمه (تبليغ) استفاده كرده است. تبليغ از ريشه (ب ل غ) است. مفردات راغب اصفهاني در توضيح اين واژه قرآني چنين مي نويسد: بلغ، بلوغ و بلاغ به معناي رسيدن به دورترين مقصد چه از نظر مكاني، چه از نظر زماني و چه از نظر هر امري از امور مورد نظر، مي باشد، به طوري كه انسان بر آن اشراف پيدا كند. بلاغ به معني تبليغ است. مثل آيه (هذا بلاغ للناس.) بلاغ به معناي (كفايت) نيز مي باشد. گفته مي شود (بلغته الخبر و ابلغته) يعني خبر را به او رساندم و ابلاغ كردم. «بلاغت» در مورد كلامي به كار مي رود كه هم ذاتا رسا باشد، هم از نظر معني صحيح باشد، هم مطابق معناي مقصود و مورد نظر باشد و هم از صداقت برخوردار باشد، به عبارت ديگر از نظر گوينده و شنونده داراي اعتبار باشد، يعني همان امري را كه گوينده قصد مي كند، شنونده هم آن را بپذيرد.»
با توضيح كلمه تبليغ به دو آيه قرآن مجيد اشاره مي شود:
سوره مائده آيه 67
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين
«اي رسول! آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده آن را تبليغ كن (يعني با بهترين شيوه، شفاف، رسا، صحيح و كامل به منتهاي مقصد و مقصود برسان) و اگر چنين نكني، ماموريت خدايي را به انجام نرسانده اي، خدا در اين باره حافظ تو مي باشد و كافران را هدايت نمي كند.»
سوره احزاب آيه 39
الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لايخشون احدا الاالله و كفي بالله حسيبا
(پيامبران)، كساني هستند كه ماموريت هاي الهي را تبليغ مي كنند (كاملابه مقصد مي رسانند) و از او خشيت (خوف قلبي) دارند و از احدي جز خدا باكي به دل راه نمي دهند و خداوند براي محاسبه كافي است.

رسانه ها و ديگران
-1 انحصار رسانه اي- بن باگديكيان در كتاب «انحصار نوين رسانه اي، ناشر روايت فتح، »1385 مي نويسد: «امروزه استراتژي شركت هاي بزرگ رسانه اي داشتن سهام هاي عظيم و عمده در همه رسانه هاست؛ از روزنامه گرفته تا استوديوي فيلمسازي. اين استراتژي به اين كمپاني ها و هدايت كنندگانشان قدرت ارتباطي عظيمي داده كه در طول تاريخ هيچ حاكم مطلق يا حكومت ديكتاتوري نظيرش را تجربه نكرده است. دنياي كنوني در دست اين معدود بنگاه اقتصادي قدرتمند و انحصارطلب است كه تمام مردم را با اخبار، تصوير، اصوات و مكتوباتشان بمباران مي كنند. اين دنيايي است كه تمام نوزادان ما اكنون در آن متولد مي شوند؛ دنياي رسانه هاي گروهي.
«انحصار نوين رسانه اي» تلاشي است براي توصيف ماهيت، تاثير و بازيگران اين دنياي جديد و نحوه تكامل و پيشرفت حيرت انگيزشان در زمانه ما.
نظريه رسانه ها- امروز كتاب هاي زيادي در مورد نظريه رسانه ها نوشته شده است كه در آن به تاريخچه ارتباطات همگاني، نظريه جامعه انبوه، نظريه هاي ايدئولوژي ، نظريه گفتمان، اقتصاد رسانه ها، مسئله مخاطب، آموزش شهروندان، پيام، رسانه هاي سرد و گرم، انرژي پيوند ها، امپراتوري هاي كاغذ، مطبوعات، افشاگري حساب شده به عنوان يك شكل حكومتي، عصر خواستن براي انجام دادن، سينما، جهاني پيچيده در حلقه، تلويزيون، غول خجالتي، نبرد آيكون ها و ... پرداخته اند.
ديپلماسي رسانه اي- امروزه به تحليل رابطه رسانه ها و سياست خارجي مي پردازند، ديپلماسي رسانه اي را به عنوان ابزار سياست خارجي مطرح مي كنند، نقش ديپلماسي رسانه اي را در عصر جهان وطني بررسي مي كنند و معضلات سخت افزاري و نرم افزاري ديپلماسي رسانه اي را به تحليل مي نشينند.
رسانه و ثبات سياسي- اجتماعي- امروز نقش رسانه ها در ثبات يا بي ثباتي نظام هاي سياسي انكار ناپذير است. وحدت و امنيت ملي سخت تحت تاثير رسانه ها است. رسانه ها امروز كاركرد امنيتي دارند. اينترنت در بسياري از خانه ها، مغازه ها و بنگاه ها حضور دارد و براي آزادي اطلاع رساني و حتي تجارت حدي نمي شناسد. علاوه بر آن رسانه ها در زندگي روزمره، دين، فرهنگ، مردمسالاري، آموزش، اخلاق، اقتصاد، سياست، سنت، تجدد، سازمان هاي بين المللي، منطقه اي و محلي نقش تاثيرگذار دارد و از آنها تاثر مي پذيرد. يكي از خطرات جهاني، امپراتوري صهيونيسم بر رسانه هاي پر قدرت جهان است.
رسانه ها و جهاني سازي- امروز گسترش رسانه ها و شبكه هاي جهاني ارتباطات را شاخص ترين نشانه جهاني شدن معرفي مي كنند. اگر فكري، ايده اي و فرهنگي بخواهد جهاني شود و تاثير گذار باشد بايد از طريق «رسانه ها» منتقل و به مقصد برسد.

نتيجه گيري
اگر بسيج رسالت و ماموريت جهاني دارد- كه دارد- مي خواهد پيام بسيج مستضعفان را تبليغ كند، مي خواهد براي «ايجاد حكومت بزرگ اسلامي» زمينه سازي كند، اراده كرده است انديشه پاك اسلامي را به معراج برساند، در نظر دارد مرام و حكمت بسيجي را در جهان تعليم كند، نياز به پيشرفته ترين، گسترده ترين و با نفوذترين رسانه ها در سطح ايران و جهان دارد.

بسیجی بازدید : 167 سه شنبه 03 آبان 1390 نظرات (0)

 

بسیجی بودن یک ارزش و آمادگی براي دفاع از حق- حق شناسی و حق پرستی و پاسداري و صیانت از حق

است؛ می توان مفهوم بسیج را با مفاهیمی مانند: انصار و مهاجران، اصحاب امام زمان(عج)، یاران حق، مرزبانان

توحید، شیفتگان خدمت، تشنگان ولایت، پاسداران عدالت، جنود الهی و حزب خدا و منتظران ولی الله و رهروان

خمینی کبیر(رض) تطابق داد و از ایشان به بزرگی و بزرگواري و کرامت یاد کرد. در این مقاله به گوشه هایی از

صفات منتظران راستین ولی عصر ارواحنا فداه اشاره شده که می توان تبلور صفات یاد شده را در بسیجیان جستجو کرد و انتظار می رود تا بسیجیان با اخلاص اردوگاه خمینی کبیر(رض) با توکل بر خداوند و تلاش صادقانه تجلی

صفات یاران مهدي(عج) را نوید بدهند و یاد آن بزرگوار را در دلها و جانها زنده کنند و الگوئی براي نسل امروز و

نسلهاي آینده باشند مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.

و اینست رمز و راز بسیج و بسیجی؟!

اینک به ده ویژگی از صفات یاران مهدي(عج) و فضائل منتظران آن حضرت اشاره می نماییم؛ باشد که خداوند

توفیق معرفت و اطاعت به همه ما کرامت فرماید و فکر و فرهنگ و تفکر بسیجی و انتظار را در دلها و جانهاي ما

زنده سازد و عشق به ولایت را سرمایه و توشه طی طریق ما قرار دهد.

ویژگی یاران و منتظران مصلح موعود یکی از مسائل پربرکت، سازنده، تاثیرگذار و الهام بخش امت بزرگ اسلامی و پیروان اهل البیت(ع) مسئله انتظاراست.

انتظار، آمادگی براي جهانی بهتر، نویدبخش، عدالت خواه و سرشار از ایمان و معنویت و اخلاق است.

انتظار دو بعد سلبی و ایجابی دارد:

الف: نفی وضع موجود

ب: اثبات وضع مطلوب

چه بسا این حقیقت نورانی به نوعی در دعاي شریف ندبه وافتتاح و دعاهاي مشابه دیگر به صورت بسیار حکیمانه

اي ترسیم شده است.

گوهر انتظار از دیدگاه اهل البیت(ع) آرمانخواهی و آرمان گرائی و عشق به بهترین شرائط زندگی براي جهان

بشریت است. شرائطی که تمامی استعدادها شکوفا شود و عدالت جهانی حاکم باشد و فقر و محرومیت زدوده شود.

انتظار روح امیدواري و انگیزه نسبت به آینده است:

انسان اهل انتظار هرگز مایوس نمی شود که یاس از گناهان کبیره است. به لطف خداوند و وعده هاي الهی امیدوار

است و براي آینده اي بهتر تلاش می کند.

در روایات آمده است:

کسی که انتظار حاکمیت ما را می کشد مانند کسی می ماند که با خون خود در راه خداوند غوطه می خورد.

در اینجا چند ویژگی بسیجیان راستین و منتظران واقعی آن حضرت را توضیح داده، امید آنکه خداوند متعال توفیق

درك این عید بزرگ و صبح سعادت را به همه ما عنایت فرماید.

1. معرفت کامل

یکی از صفات بارز و برجسته مومنان معرفت است؛ ارزش انسانها به معرفت آنهاست- هرچه معرفت کاملتر باشد

ارزش انسان والاتر است.

گوهر وجودي انسانها را معرفت تشکیل می دهد، معرفت چراغ راه و راهنماست، معرفت سرمایه دنیا و آخرت است،

معرفت بذر شهود و حضور و ادراك حقایق عالم است- معرفت بذر مراتب و درجات قیامت است.

بدون معرفت نهال تعالی انسان پا نمی گیرد و درخت وجود انسان برنمی دهد.

معرفت گوهر شب چراغ جان انسان است و خود کلید معرفه الله است.

در انگاره هاي دینی افضل انسانها و اکمل ابناء بشر بامعرفت ترینشان است.

و خداوند بزرگترین سرمایه اي که به انسانها داده و آنها را بر دیگر موجودات عالم امتیاز بخشیده، سرمایه و گنجینه

معرفت است و معرفه یفرق بها بین الحق و الباطل.

معرفت کامل با معرفت رسول الله (ص) و ائمه هدي(ع) و غیب و شهادت و دنیا و آخرت بهم آمیخته است و عرفان

خداوند منان با عرفان پیامبران و اولیاء و سفراي الهی هم بهم گره خورده و شناخت خداوند و اسماي حسنا و

صفات علیا و افعال حکیمانه و ربوبیت و رزاقیت و دیگر صفات او راهنماي انسان به احسن نظام و اتم صنع و اکمل

انعام است. البته معرفت شاخه هاي فراوان دارد که در جاي دیگر باید به آن توجه شود که اهم آن شناخت زمان و

حادثه ها و شرایط و نیازها و ضروریات است.

2. محبت

معرفت موجب محبت می شود، معرفت عامل عشق و محبت است محبتهاي کیمیاي انسانسازي و توجه است محبت در انسان تحول ایجاد می کند چنانکه قرآن کریم می فرماید: والذین آمنوا اشد حبالله.

این کیمیاي محبت است که انسان را می سازد و پاك و پاکیزه می کند و آلودگیها را از دل انسان می زداید. حب

خداوند و حب اولیاء خدا بزرگترین سرمایه هاست.

اکسیر محبت انسان را به دیار تولی می رساند. محبت حقیقی و عشق حقیقی چشم را بینا و گوش را شنوا و دل را شیفته محبوب می کند و سختی ها را در راه وصول به محبوب برانسان آسان می سازد در روایات آمده است که « المرء مع من احب » انسان با کسی است که او را دوست می دارد؛ در حقیقت رابطه محبت انسان را شبیه محبوب و از جنس او می سازد.

  چنانچه فرموده اند :« لادین الاالحب » :نیست دیگر مگر محبت (یعنی محبت شاخصه دینداري است).

از رسول اکرم(ص) نقل شده که فرموده اند:

هرکس ما را دوست بدارد فرداي قیامت با ما خواهدبود.

اگر انسانی، سنگی را دوست بدارد خداوند او را با آن سنگ محشور فرماید.

و چه بسا کنایه از ارتباط با بت ها و مظاهر گوناگون باشد؛ بهرصورت محبت و عشق به امام عصر (ارواحنا فداه)؛

محبت و مودت و حب عملی و ارتباط واقعی با خاندان عصمت و طهارت(ع)، گوهره دین و جوهره ایمان و یقین

 است « و هل الدین الا الحب » آیا حقیقت دین جز محبت و عشق و انس و دوستی و ولایت و ارتباط و سنخیت با 

پاکان و پاکیزگان و اهل آیه تطهیر(ع) چیز دیگري هست؟

رسول الله(ص) فرموده اند:

هرکس قومی را دوست بدارد و با آنها ولایت و ارتباط برقرار نماید، روز قیامت با آنها محشور خواهدشد. این

دوستی موجب ارتباط، نزدیکی، تقارب، سنخیت، تعامل، تاثیرپذیري، همگرایی، توالی و ولایت و انس و عشق و

الگوگیري و همرنگی خواهدشد.

و همین سنخیت و ولایت و قرب و تعلق خاطر، عامل نجات انسان از مهالک و پیروي از اهل بیت(ع) خواهدشد و

چه بسا سر روایاتی که می فرماید: افضل الاعمال انتظار الفرج.

محبوبترین اعمال در نزد خداوند متعال انتظار فرج باشد.

به همین محبت و ولایت و عشق به همه خوبیها و پاکیها و تبري از همه بدي ها و زشتی ها مربوط می شود. و

گوهر این روایات، عالی ترین درجه حب نسبت به عالیترین مرتبه محبوب باشد و آنگاه این مفهوم بصورت بسیار

روشن صادق است که محبوبترین اعمال در نزد خداوند انتظار فرج است.

از امیرالمومنین روایت شده که در پاسخ زیدبن صوهان که از آنحضرت سوال نموده: بهترین اعمال در نزد خداوند

متعال چیست؟ فرموده اند: انتظار فرج است. البته این نوع روایات نوعا نسبی است.

لیکن گوهر آن محبوبترین عشق ها نسبت به محبوبترین معشوق ها و محبوب هاست؛ عشق خداوند متعال و عشق اولیاء او و عشق ولی اولیا و خاتم اوصیا و چشم بیناي عالم وجود و واسطه غیب و شهود و ذخیره الهی و سر غائی آفرینش و مظهر غیب مطلق و اسم جامع و اسم اعظم و تجلی آیه نور و آیه تطهیر و سوره کوثر و اهل حضرت بقیه الله ارواحنا فداه است.


مرا عهدي است با جانان که تا جان در بدن دارم

هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم


در هر صورت محبت نسبت به خداوند متعال و پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدي (ع) و فاطمه زهرا(ع) و محبت نسبت به

حضرت حجت (عج) و تلاش در راه تحصیل رضایت آن بزرگوار از اهم امور است و باید در راه آن اهتمام ورزید و

در راه وصول به آن مجاهدت کرد و عوامل دوري و غفلت را زدود و عوامل انس و اتصال و وحدت را فراهم

ساخت.

و همین معنا بهترین و زنده ترین محور تفاهم و تعامل و تالف و تعلق پیروان اهل البیت (ع) و امت اسلامی خواهد

بود؛ باید در تبیین و تعریف و توضیح و تحقق آن کوشید و آنرا چراغ راه و رمز الفت و اتحاد اسلامی و تولی و تبري

قرار داد.

3. بصیرت

تعمق و تدبر و بصیرت در دین چراغ راهنماي انسانهاست؛ بصیرت در صراط مستقیم همانند قطب نمائی است که

جامعه اسلامی را به سمت اهداف بلند و متعالی آن هدایت می کند و در طوفان حوادث روزگار مانع سقوط، انحراف

و انحطاط می گردد.

در میدان عظیم تضارب افکار و اندیشه ها و تنازع بقاء و مکتب ها واسم هاي گوناگون و جنگ هاي عظیم تبلیغاتی

و رسانه اي و فرهنگی و دیدگاهها و نظرات گوناگون مذاهب و مکاتب اسلامی و غیر اسلامی، آنچه پس از معرفت،

راهنما و روشنگر است تشخیصدرست و بصیرت لازم در راه است.

پرچم ولایت و امامت و رهبري و هدایت امت را کسانی می توانند بدوش بگیرند که داراي سه ویژگی باشند:

الف: صبر و بردباري

ب: بصیرت و بیداري

ج: آگاهی و معرفت نسبت به مواضع حق مهم تشخیصصحیح و حکیمانه است.

ممکن است افرادي اهل اقدام و عمل باشند و اراده براي کار و تلاش نیز داشته باشند لیکن در حوزه عمل تحت

تاثیر القائات شیطانی، نفسانی و مانند آن قرار می گیرند. شمشیرها و زبان هاي آنها از پایگاه روشن ایمانی و

اعتقادي برنخواسته و از الهام الهی و رحمانی نشأت نگرفته بلکه عوامل دیگري موثر بوده که این نوع اقدام نه تنها

ارزش نداشته بلکه چه بسا ضدارزش باشد و آثار تخریبی آن از آثار مثبت آن بیشتر خواهد بود.

خوارج از همین قماش نامردمان بودند و در طول تاریخ نیز این قبیل جاهلان و غافلان و فریب خوردگان کم

نیستند؛ اگرچه متنسک به دیانت باشند اما کوته نگري ایشان ضربات مهلکی بر پیکره اسلام اصیل وارد خواهد

ساخت.

امروز نیز جهان اسلام گرفتار عناصر مسئله دار، تندرو، خشن و گروه هاي تکفیري و وهابی و منافق و سرسپرده و

پرادعاست که هر یک تبري برداشته و بر قامت استوار و با عظمت این دین قویم و این شجره طیبه عدالتخواه و

انسانساز می زنند.

مفهوم بصیرت در دین تشخیص حکیمانه و عمل خردمندانه است؛ بصیریت در دین و رصدگري مصالح و منافع دین

و پیروان آن و صیانت از کیان آن یک ضرورت است؛ باید از اصول و مبانی دین تجاوز نشود و کسی کاسه داغ تر

از آش نباشد و از پاپ کاتولیک تر نگردد.

تعقل و تعادل را حفظ می کند وزانت دینی و اخلاقی داشته از افراط و تفریط بدور باشد.

این چنین شخصیتی سیره پیامبر(ص) و ائمه هدي(ع) را رعایت می کند؛ نان را به نرخ روز نمی خورد- فریبکار

نیست و اغراء به جهل نمی کند و خود مغرور نمی شود و دین را وسیله اهداف نفسانی قرار نمی دهد؛ بلکه از دین

بعنوان چراغ سعادت و کارافزار حیات طیبه استفاده می کند.

البته در مسائل پیچیده و نیازمند به تحقیق و تفحص و کاوش و کند و کاو و جهد و اجتهاد می کند و از عالمان دین

شناس و وظیفه شناس پیروي می کند و اگر خود چراغدار و چراغ بان حریم دین نباشد از عالمان ربانی نور می

گیرد و بهره می برد و به آنها تأسی می جوید.

4. نصرت و یاري کردن

موضوع مهم تبلور اندیشه ها و آرزوها و آرمان ها در صحنه عمل و عملیاتی کردن اندیشه ها و دیدگاه هاست. اگر

هزاران اندیشه و فکر خوب در ذهن انسان ها باشد کافی نیست گرچه لازم است لیکن زمانی افکار بلند و آرمان

هاي بزرگ شکل عملی خواهد گرفت و تأثیرگذار و الهام بخش خواهد بود و سرنوشت ها را دگرگون می کند که از

عالم ذهن و تصور به عالم واقع و تحقق برسد و ساز و کارهاي مناسب اجرائی و عملیاتی براي پیاده کردن آن آرمان

هاي متعالی فراهم شود.

آنچه همواره تاریخ ساز و ماندگار است تبدیل اندیشه هاي ذهنی و تصورات خیالی و آرمان هاي قلبی به جریان

جاري و رود پرخروش زندگانی است. حرف را به عمل گره زدن و عینیت سازي سخن و نمود عملی یافتن.

ابر باران زا و اندیشه هاي الهام بخش و تأثیرگذار و سازنده می تواند سرنوشت را دگرگون سازد و مسیر کاروان

بشریت را متحول نماید.

بدون تردید در طول تاریخ بشریت مردانی بزرگ با اندیشه ها و ایده هاي متعالی بوده اند که توانسته اند کاروان

بشریت را هدایت کنند و برهنگان و یا مظلومان را عزت بخشند و متجاوزان و متجاسران را سر جاي خود بنشانند.

و این مردان فخر بشریت و سرمایه سعادت انسان ها هستند.

اینجا میدان بزرگ امتحان و ابتلاي الهی است؛ در اینجا شخصیت برگزیدگان تاریخ شکوفا می شود و خدمتگزاران

راستین جامعه بشریت از مرفهان بی درد و مسرفین بازشناسی می شوند چنان که در حدیث آمده است: در کشاکشو فراز و نشیب روزگار و تحولات زمانه گوهره مردان بزرگ شناخته می شود یا روشن و دانسته می گردد.

آري! در دوران حوادث و طوفان هاست که کشتیبان کارآزموده و امتحان داده و تلخ و شیرین و سرد و گرم چشیده

از مدعیان بی هنر شناخته می شود. در اینجا موضوع نصرت اسلام و قرآن و در زمره انصار قرار گرفتن و لباس

نصرت دین و یاري امام عصر (ارواحناه فداه) را بر قامت پوشیدن و همچون انصار امام حسین(ع) فداکاري و

جانبازي کردن، معیار است؛ صحنه-صحنه حق و باطل و میدان کربلا و عاشورائیان تاریخ و تاریخ سازان پاك

سرشت و روشن ضمیر و تفکیک آنها از طاغوتیان و یزیدیان است.

خط جدایی وفاداران راستین مکتب امامت و ولایت از سست عنصران خودباخته و سرانجام تحقق این معناي بلند و

سنت الهی که:

کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله.

یاران امام زمان (عج) و دوستداران آن بزرگوار در زیارتنامه شریف و دعاي عهد مکرر بر این وفاداري و فداکاري و

بصیرت و نصرت در راه تحقق آرمانهاي حضرت(عج) تاکید نموده و بر این ایمان و ایثار عشق می ورزند. من آماده

نصرت شما هستم تا خداوند دین خودش را بواسطه شما زنده کند.

من با شما هستم با شما نه با دشمنان شما.

کاش من با شما و در کنار شما بودم و به درجه رفیع شهادت نائل می شدم و به این فوز بزرگ و عظیم می رسیدم.

5. وفاداري و فداکاري

چون آرمانها بزرگ واهداف متعالی و جهانی و جاودانه است بقدر اهداف باید عزم و اراده و انگیزه و عشق و ایمان و تلاش و مجاهدت باشد و گرنه « من جد و جد » - « نابرده رنج گنج میسر نمی شود » هر کس تلاش کند به هدف 

خواهد رسید؛ باید در میدان مسابقه به سوي خیرات و برکات بر همگان سبقت گرفت و در یک رقابت نفس گیر قله

هاي شرف و فضیلت را فتح کرد و چراغ نورانی عزت و شرف را به دست گرفت.

چون آرمان مهدویت (ع)، بزرگترین و بالاترین آرمانهاي بشریت است به مجاهدت و ریاضت و عشق و فداکاري

نیاز دارد؛ هرگز نازپروردگان نبرند ره بجائی و مرده دلان پیروز نخواهند شد.

باید با نشاط و عزم و اراده، با جهاد و اجتهاد و با صبر و استقامت بپا خواست و بر خداوند متعال توکل کرد که من

یتوکل علی ا... فهو حسبه.

مفاد دعاهاي عهد و افتتاح، پیمان با ولی عصر ارواحنا فداه و بیعت با آن حضرت و آمادگی و تدارك همه جانبه

براي هرگونه جانفشانی و جانبازي است.

این دست بیعت در دست ولی عصر ارواحنا فداه تا قیامت است و آمادگی آنقدر بالاست که اگر مرگ نیز حائل و

واسطه شود باز اعلان آمادگی نموده تا از قبر سربرآوریم و در رکاب جانان جانفشانی کنیم.

این عهد وفاي به عهد الهی و پیمان ربوبی، وفاي به بیعت، وفاي به میثاق امامت، وفاي به ولایت الهی و ولایت

اولیاي الهی، است؛ از عالم ذر تا غدیر خم و تا یوم الانذار و حدیث منزلت با خمسه طیبه اهل کساء و آیه تطهیر و

مباهله وفاي به اهل البیت(ع) و مودت در رابطه با ذوالقربی و رسول اکرم(ص) و حدیث شریف ثقلین و مظاهر

 اسماء الله الحسنی و صفاته العلیاء وفاي با آن کس که تجلی آیه نور است و تحقق آیه شریفه «و من عنده علم الکتاب»  و آیه شریفه « وجعلنا هم ائمه لما صبروا و کانو بآیاتنا یوقنون » همه تجلی این تولی است. هم ایشان که فرمانروایان کشور صبر و یقین و پاسداران و حافظان حریم توحید و امناي الهی بر وحی و تنزل هستند.

وفاي به عهد فطرت، که ریشه در تکوین و تشریع هر دو دارد و تشریع نیز مکمل تکوین است و معرفت اکتسابی نیز

ظهور معرفت فطري است ثمره این شجره طیبه است. امامت معصومین (ع) که الگوي همه ارزشهاي مکتب می باشد و امامت و عدالت، عصمت و طهارت همگی ریشه در عمق فطرت و سرشت عالم دارد.

6. اعتصام به حبل الله

قرآن کریم همه ما را به اعتصام و چنگ زدن به ریسمان استوار الهی و صراط مستقیم ربوبی و تمسک به حبل الله

امر می کند.

اعتصام به حبل الله داراي مراتب و منازل فراوان فردي و خانوادگی و اجتماعی و سیاسی و ظاهري و باطنی و

اخلاقی و اعتقادي و معرفتی است و ابعاد گسترده حیات انسانها را پوشش می دهد.

اعتماد به حبل الله در درجه اول از عشق و ایمان بالله و ذکر و انس با حضرت حق و توسل و توکل به او شروع می

شود.

حبل الله ریسمان الهی است و موجب صعود انسان از وابستگی ها و اسارت ها بسوي خداوند متعال می گردد انسانرا از ظلمات جهل و غفلت و جهالت بسوي نور آسمانها و زمین هدایت می کند که: الله نور السموات و الارض- الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور.

حبل الله ریسمان قرآن و عترت است؛ ریسمان امامت و ولایت و حلقه اتصال به هدایت و نصرت الهی است.

حبل الله ریسمان وحدت و همدلی، تفاهم و تعامل، عشق و محبت، اخلاصو استقامت در راه خداست.

اعتصام بحبل الله وظیفه همه مسلمانان و رمز عزت و سربلندي و اعتلاي اسلام و مسلمین است.

اعتصام بحبل الله پیوند دلها و زبانها، تجسم اخوت و اتحاد، پیوند همفکري و همکاري و تعاون بر بر و تقوي است.

براي برقراري حکومت عدل جهانی یکی از مولفه هاي موثر و سرنوشت ساز اعتصام بحبل الله است.

باید همه اقشار مسلمین دست در دست یکدیگر نهاده و براي پیروزي اسلام و مسلمانان قیام کنند و بپا خیزند.

و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا:

در این آیه کریمه خداوند متعال در دستور بسیار حکیمانه و سرنوشت ساز و مکمل یکدیگر بیان فرموده:

الف: همه به ریسمان الهی چنگ بزنید.

ب: از تفرقه پرهیز کنید.

امر است و نهی، ایجاب است و سلب، اقدام است و ترك، اقبال و تبشیر به اعتصام به حبل الله و ادبار و نهی از تفرقهو تشتت.

اساس نیز بردستور اعتصام به حبل الله و نه دستور اجتماع و یا جمع شدن در یک مکان و یا زیر یک سقف نه.؟!

آنچه از ما خواسته شده اعتصام بحبل الله است؛ که همگی به ریسمان خدا چنگ بزنیم و درجهت اعتصام بحبل اللهتلاش و مجاهدت و اقدام نموده و اصل را به اخوت و محبت و عدالت قرار دهیم.

چرا که باید تمامی انگیزه ها و گرایشها و اقبال ها درجهت اعتصام بحبل الله باشد و بس؟!

7. نیت و انگیزه الهی

عمل بی ریشه مانند درخت بی بن است همانطور که درخت بدون ؛« النیه اساس العمل » نیت اساس وریشه عمل است

ریشه موضوعیت نخواهد داشت و ثمر نخواهد داد؛ اعمال انسانی نیز تابع ریشه ها، مبانی فکري و اعتقادي و انگیزه  است؛امیرالمؤمنین در نهج البلاغه فرموده اند بدان هر ظاهري باطنی متناسب با خود دارد، آنچه ظاهرش پاك و پاکیزه باشد باطنش نیز پاك و پاکیزه خواهد بود و آنچه ظاهرش پلید باطنش نیز پلید باشد خواهد بود. و پیامبر

(ص) فرمود: بدان براي هر عملی رویش هست و هر رویشی از آب بی نیاز نیست.

و بدان براي هر عملی گیاهی است و هیچ گیاهی از آب بی نیاز نیست و آب ها مختلفند آن آب که پاك باشد

سیراب کردنش، کشتش پاك و میوه آن شیرین خواهد بود و آنچه که سیراب شدن آن پلید باشد، کشتش پلید و میوهاش تلخ خواهد بود.

نیت قوام شخصیت انسان را تشکیل می دهد و گفتار انسانها از شخصیت روحی و معنوي آنها شکل می گیرد و

تحت هدایت تعقل و روح و جان و قلب عمل می کند؛ هرچه روح قوي تر قلب نورانی تر- انگیزه ها الهی تر عمل

شایسته تر خواهد بود؛ شاکله وجودي انسانها را مجموعه اي از افکار و انگیزه ها و اخلاقیات و اعمال تشکیل می

دهد و ساختار و ساختمان فکري و روحی انسانهاست که ساختار عملی و رفتار و گفتار و روابط انسانی و اجتماعی انسانها را سامان می دهد و می سازد و چه بسا آیه شریفه قل کل یعمل علی شاکله.

به این حقیقت اشاره نموده و پرده از روي این واقعیت برگرفته که شاکله وجودي انسان و قوام حیات او را انگیزه

هاي باطنی و روحیه ها می سازند.

و اساس بناي وجودي انسان به افکار و نیات او وابسته است.

در روایتی امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: کردارها و رفتارها و گفتارها. میوه ها و ثمرات نیت ها و انگیزه هاست؛

فرداي قیامت مردمان برحسب نیاتشان محشور می شوند.

علت خلود اهل آتش در آتش نیات و شخصیت باطنی آنهاست و علت جاودانگی اهل بهشت در بهشت نیز نیات و

شخصیت باطنی و هویت درونی آنهاست و جوهر وجودي انسانها منشأ است و قلب آنها نه قالب آنها. اعمال و

اشکال و فرمهاي ظاهر و قالبی نشاندهنده باطن و حقیقت انسانهاست و شاکله انسانها را نیات انسانها می سازد.

نیات خیر و حشر نیز به تراوشات روح و تنزلات حقیقت انسانها مربوط می شود.

نیت ها زمینه ساز الطاف و عنایات خداوند متعال است؛ نیت ها عامل توفیق و تداوم لطف الهی است نیت پاك گوهر بی بدیلی است که هرگز قابل جایگزینی نیست.

باید کوشید تا این سرمایه ارزشمند را تحصیل کرد؛ باید از خدا خواست و در دعا و انابه به درگاه ایزدي و اخلاص

در عمل کوشید؛ نیت پاك عامل برکت است و سرمایه سعادت؟!

باید با انگیزه الهی براي کسب مکارم و عشق به خدمت و پاسداري و صیانت از مکتب توحید بپا خواست.

باید عازم و مصمم بود و با عزم و اراده براي پیشبرد آرمانهاي بلند و متعالی اسلامی کوشید؛ باید پرچم عزت و

شرف را بدوش گرفت و تا فتح قله ها نهراسید نباید مأیوس شد و باید کار را چنان دنبال کرد که رهبران الهی انجام

دادند و کربلائیان با خون نوشتند و عاشورائیان در این رابطه عشق بازي کردند. آنچه ربی ها و ربانیون انجام دادند،

آنچه مردان خدا و رجال دین برگزیدند همان را باید برگزید، مردانی که تجارت و بیع آنان را از یاد خدا غافل نمی کند و البته خداوند نیز توفیق خواهد داد و خریدار هم خداست که

« ان الله اشتري من المؤمنین انفسهم و اموالهم »

  

بسیجی بازدید : 193 سه شنبه 03 آبان 1390 نظرات (0)


بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش برگلدسته های رفیع آن شهادت ورشادت سرداده اند. امام خمینی (ره)

پس ازگذشت چند ماه از پیروزی انقلاب اسلامی و تولد سپاه و کمیته ها،ارتش جمهوری اسلامی،حضرت امام((ره)) با دوراندیشی خاص خود ضرورت آموزش و سازماندهی عمومی همه مردم در قالب ارتش بیست میلیونی را برای مقابله با تهدیدات و تجاوزات دشمنان انقلاب اسلامی مطرح کردند و در آذرماه 1358فرمان تشکیل ارتش بیست میلیونی (بسیج مستضعفان) را صادر فرمودند،دردی ماه 1359واحدبسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جایگزین آن سازمان شد.

بسیج باحدود30 سال سابقه ی درخشان و حضور در همه ی عرصه ها گره گشای بسیاری از مشکلات عمده کشور بوده است .حضور حماسی بسیجیان در طول هشت سال دفاع مقدس برگ زرینی است در کارنامه این نهاد انقلابی و مردمی که در تاریخ ایران بی سابقه بوده است.

مقام معظم رهبری حضرت آیت ا...خامنه ای بسیج را چنین توصیف کرده اند :

بسیج عبارتست از مجموعه ای که درآن پاکترین انسانها، فداکارترین وآماده به کارترین جوانان کشور در راه اهداف متعالی این ملت و برای به کمال و به خوشبختی رساندن این مردم جمع شده اند و بسیج یعنی حضور ناشی از ایمان و اخلاص و انگیزه دینی و ایمان صادقانه در هر میدانی که کارآرایی و توانایی حضور درآن میدان را داراست،این معنای بسیج است در قرآن کریم در آیات متعددی به ضرورت بسیج و آمادگی مسلمانان برای مبارزه با دشمنان اشاره شده است ازجمله:

ای کسانی که ایمان آورده اید سلاح جنگ برگیرید و آنگاه دسته دسته و یا همه به یکبار متفق برای جهاد بیرون روید.

شما(ای مومنان) در مقام مبارزه با آن کافران خود را مهیا کنید و تا آن حد که بتوانید از آذوقه و تسهیلات و آلات جنگی و اسبان سواری برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 28
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 37
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 41
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 56
  • بازدید ماه : 56
  • بازدید سال : 632
  • بازدید کلی : 59,318