loading...
بسیج
بسیجی بازدید : 296 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

چكيده
مقاله اي كه تحت عنوان "جلوه هايي از فرهنگ شهادت در شعر انقلاب اسلامي" ارائه مي گردد مشتمل برموارد زيراست:بعد از اشارۀ مختصري به تعريف "فرهنگ"وتعبيري كه ما از آن داريم،ابتدا تعريفي از شهادت وشهيد به ميان آورده وآن گاه كوشيده ايم پرتوي از رخسار تابناك شهيدان در آيينه قرآن وسيره ائمه به نظاره بنيشينيم،سپس پيشينه اي از مفهوم شهادت در ادب ديرپاي فارسي به صورتي بسيار مختصر ارائه داده و درانتها سعي شده است كه با نگاهي به مجموعه شعرهاي منتشرشده درسال هاي پس از انقلاب ومروري بر مطبوعات اين عصر،"فرهنگ شهادت وچيره شهيدان"را در آيينۀ شعرانقلاب اسلامي نظاره گر باشيم.در اين بخش با تأكيد براين كه"شهادت"و"شهادت طلبي"از اساسي ترين ودرونمايه هاي شعر عصر انقلاب اسلامي است تجلي چشم نوازي را از فرهنگ عاشورا- به عنوان نماد شهادت طلبي- درشعر شاعران انقلاب به چشم مي بينيم وآنگاه با نگاهي به انعكاس جلوه هاي گوناگون شهادت همچون:ياد مردان خدايي شهيداني چون بهشتي،رجايي،باهنرو...حسرت و اندوه برعروج شهيدان،تصويرتشييع جنازۀ شهيدان در شعراين دوره و...بحث خود رابه پايان مي بريم.با اذعان به اين كه"شهادت"به عنوان يكي از موضوع هاي اصلي شعرانقلاب،همچنان مطرح است وبه اميد اين كه ديگران اين مسير ناپيموده رابه طور كامل بپيمايند وتحقيقي مفصل در اين باره ارائه كنند.
مقدّمه
اگربپذيريم كه "فرهنگ،آن چيزي است كه زندگي وارزش هاي انساني رابه وجود مي آورد"1وبا لحاظ كردن ديدگاه مكتبي واعتقاديمان آن را مجموعۀ نظام ارزشي اسلام در همۀ جوانب فردي و جمعي، كه مشتمل بر كليۀ روابط اعتقادي و عملي در ابعادسياسي، اخلاقي، اقتصادي، اجتماعي، نظامي،علمي،فلسفي ومراحل سلوك باطني است،بدانيم آنگاه بهترمي توانيم به اهميت وارزش شهادت،به عنوان يك فرهنگ تأثير گذار واصيل ونقشي كه دراصلاح امورجامعه دارد پي ببريم.
"شهادت" درلغت به معاني:گواهي دادن،كشته شدن در راه خدا،شهيد گرديدن وعالم شهادت درمقابل عالم غيب آمده است و"شهيد"يعني:حاضر،شاهد،عالم به غيب وحاضر،يكي از اسماء حسناي خدا وسرانجام كشتۀ در راه خدا ودين.3روشن است كه مراد ما از شهادت همان كشته شدن در راه خداوند است كه در درجۀ اوّل،موجب سعادت ورستگاري شهيد وآنگاه سبب اصلاح نابه ساماني هاي جامعه مي گردد.خون شهيد،موجي درجامعه برمي انگيزاند كه خوبي ها ونيكويي ها راترويج مي دهد وبدي ومفاسد رااز بين مي برد.اگرسالار شهيدان ،حضرت حسين بن علي(ع)،هدف ازقيام خود را"اصلاح درامت جدّخويش"مي دانست آيا جز به اين معنا بود كه خون پاك او وياران فداكار وازخود گذشته اش امربه معروف ونهي از منكررادرجامعه استقرارمي بخشيد ونقش مؤثّري دربيداري مردم وايستادگي آنان درمقابل ظلم وجور بي حد وحصرحاكمان زمانه ايفا مي كرد؟وبه راستي مه آن حضرت چه هوشمندانه وازسر درايت وفراست به اين نكته پي برده بودند.
تعبيرزيبا ورساي قرآن كريم كه"شهيدان را نه مردگان بلكه زندگاني مي داند كه روزي خور خوان گستردۀ پروردگار خويشند"وجملاتي همچون:"شهيد قلب تاريخ است"،"شهيد شمع تاريخ است"،"گرداگرد كلمۀ شهيد راهاله اي از نورانيّت فراگرفته است"و...،كه به ويژه در عصر انقلاب ودوران دفاع مقدّس زبان زد خاص وعام شده بود،گوشه هايي ديگر از ارزش واهميت "شهيد"و"شهادت"رابه نمايش مي گذارد.

مروري گذرا برحضور«شهادت» درشعر فارسي تا پيش از انقلاب اسلامي
تجليل از شهيدان،به عنوان كساني كه در راه عقيدۀ خويش به جهاد برخاسته ودر اين طريق به خون خويش غلتيده اند وتقديس شهادت،به مثابۀ يك فرهنگ اصيل وماندگار،درشعرفارسي سابقۀ ديرينه اي دارد واگرشعرهايي را كه ذيل عنوان"مرثيه"قرار مي گيرند بررسي كنيم متوجه خواهيم شد كه بخش اعظم اين مراثي به ياد كرد شهيدان اختصاص دارد.البته"آنچه بيشتردر ادبيّات فارسي متداول شده ومرسوم است - ودر واقع بخش اساسي مراثي زبان فارسي را تشكيل مي دهد- همانا ذكر مصايب سالارشهيدان- حسين بن علي(ع)واعوان وانصارآن حضرت در واقعۀ جانگداز كربلاست كه شعراي معتقد،چه شيعه وچه سنّي،رابرآن داشته كه شعر واشعاري دربارۀ اين حادثه دلخراش بسرايند"6وبدين سان در ترويج فرهنگ شهادت ودميدن روح ايثار وجانباري دركالبد جوامع اهتمام ورزند.از مشخصات اصلي بسياري ازاين مرثيه ها،آميختگي عرفان وحماسه وتصوير جذّاب ودلنشيني است كه شاعران از "شهادت" ترسيم كرده اند.ميراث ادب فارسي آكنده از شعرهاي نابي است كه شاعران در مرثيت شهيدان- خصوصاً شهيدان كربلايي- سروده اند وما براي خودداري از اطالۀ كلام وپرداختن به بخش اصلي مقال،تنها به اشاراتي پراكنده دراين باب اكتفا مي كنيم.
مولانا جلال الدين محمّد بلخي(672-604 هــ ق)، شاعربزرگ قرن هفتم وسرايندۀ غزل هاي شورانگيز،درغزلي نغزنام وياد شهيدان كربلايي را- كه سرآمد شهيدان همه قرون واعصارند- اين گونه گرامي داشته است:
كجاييد اي شهـــيدان خـــدايي؟ بلا جويان دشت كربلايي
كجاييد اي سبك بالان عاشق؟ پرنــده تر زمرغان هوايي7
ازديگرشاعراني كه درعين پيروي از مذهب تسنّن با آزاد منشي خاصي به مرثيه سرايي دربارۀ شهيدان كربلا پرداخته اند،مي توان از"سيف فرغاني"(متوفي اوايل قرن هشتم هجري) نام برد.اوبا لحني تهييج كننده،از دل خستگان ماتم حسين مي خواهد كه از صميم قلب،بر"كشتۀ كربلا"بگريند.
اين گريستن جلوۀ زيبايي از تكريم شهيدان را به نمايش مي گذارد ودر عين حال نمادي است از اندوه وحسرت برپا در گل ماندن خويش وعروج شهداء:
اي قوم دراين عزا بگرييد بركشتۀ كربـــلا بگرييد
بااين دل مرده خنده تا چند؟ امروزدراين عزابگرييد
..دل خستۀ ماتــم حســــينيد اي خسته دلان هلا!بگرييد8
درعصرصفوي كه دورۀ رواج شعر شيعي است"محتشم كاشاني"(996-905 هــ ق)با سرودن دوازده بند معروف خويش با مطلع:
باز اين چه شورش است كه درخلق عالم است باز اين چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است
راه را براي سرايندگان پس ازخود همچون "صباحي بيدگلي"(1206-هـ ق) و "وصال شيرازي"(1262-1197هـ ق) و... باز كرد، اگرچه تركيب بندهايي كه اينان به تقليد ازمحتشم سروده اند هيچكدام از استحكام وتاثيرگذاري دوازده بند او برخوردار نيستند. اما او در اين شعر 96 بيتي به نيكويي ازعهده تصوير كردن مصائبي كه براهل بيت عصمت وطهارت، خصوصاً امام حسين(ع) واصحاب واولاد ايشان وارد شده، برآمده است.
ازميان شاعراني كه به دوران ما نزديك تر بوده اند مي توان به يغماي جندقي (1276-1196 هـ ق)، ملك الشعراء بهار (1330-1264 هـ ش)، و ... اشاره كرد كه شعرهايي درستايش شهيدان ومراثي اهل بيت -(ع)- سروده اند.
درعصر پيش از انقلاب شكوهمند اسلامي- دهه هاي 40و50 شمسي- جرياني به نام "شعر مقاومت" وجود داشته كه از جمله چهره هاي سرشناس آن مي توان به: نعمت ميرزازاده (م.آزرم)، مرحوم مهرداد اوستا، سيدعلي موسوي گرمارودي، طاهره صفارزاده، دكترشفيعي كدكني و... اشاره كرد. درآثار شاعراني ازاين دست، مضاميني چون هجرت، شهادت و... ونيز الهام گيري از شخصيت هاي بزرگي همچون ابوذر، سلمان، ميثم تمار وبه ويژه حادثه خونين كربلا وفداركاري هاي امام حسين(ع) ويارانش به چشم مي خورد. براي ارائه نمونه اي از اين گونه اشعار و به عنوان حسن ختام اين بخش ازمقاله، به دوبيت ازغزل زيباي دكترمحمدرضا شفيعي كدكني بسنده مي كنيم:
... آن فروريخته گلهاي پريشان درباد كز مي جام شهادت همه مدهوشانند
نامشان زمزمه نيم شب مستان باد تانگويند كه از ياد فراموشانند
فرهنگ شهادت وتصوير شهيدان در آيينه شعر انقلاب اسلامي
درشعر انقلاب اسلامي، كه دو دهه ازعمر آن مي گذرد، دايره مضامين آنچنان گسترده ومتنوع است كه پرداختن به هرمضمون خود بحثي جداگانه وطولاني مي طلبد. موضوع هايي ازقبيل: انتظار فرج، عدالت خواهي، انتقاد صريح از رواج دنيا طلبي، تاسف واندوه برزوال ارزشها و... درشعر انقلاب اسلامي از اهميت و ارزش ويژه اي برخوردارند وشاعران آرمان خواه اين عصر "دعبل" وار "دارخويش بردوش گرفته اند" و در مسير دفاع از ارزش هاي مقدس انقلاب به جان مي كوشند.
يكي از شاخص ترين مضامين شعر انقلاب اسلامي، شهادت وشهادت طلبي است كه "بخشي ازعالي ترين مفاهيم شعر انقلاب را روحي سرخ ومقدس بخشيده است. شاعران انقلاب به مجاهدان صحنه هاي نبرد، كه خاصه اولياء الله محسوب مي شوند، عشق مي ورزند. چرا كه اينان محبان صادق حضرت حضرت حقند." وجان شيرين خود را در طبق اخلاص نهاده وبه پيشگاه جانان تقديم ميكنند. درواقع "اگر به شعرهاي انقلاب اسلامي به گونه باغستاني سرسبز با درختان تناور، لاله هاي سرخ وآتشين وجويبارهاي زمزمه گر بنگريم، سه درخت سر به فلك كشيده ازلحاظ موضوع سخن درآن توجه مان را بيشتر جلب خواهد كرد: امام، شهداء و جنگ سه درخت تناور، باغستان شعر شاعران مسلمانند وشاعران به اين سه درخت تناور سر به فلك كشيده، بيش از ديگر مضامين سرسبز اين باغ پرداخته اند.
دراين مجال درپي آنيم كه كوشش شاعران انقلاب اسلامي را درپاسداشت ياد شهيدان وترويج فرهنگ ماندگار شهادت ارج بنهيم وشعر انقلاب راكه خود درحقيقت "شعرشهادت" است ازاين منظر به تماشا بنشينيم.
شاعران انقلاب بيش از هرموضوع ديگر به تصوير كردن حادثه خونين عاشورا وابعاد گوناگون اين ماجراي شگفت انگيز تاريخ اسلام پرداخته اند ودر قالب هاي مختلف،اعم از كلاسيك ونو،در احياي فرهنگ عاشورا كوشيده اند.درشعرعصرانقلاب،همۀ مراحل شكل گيري حماسۀ حسيني،از حركت امام حسين(ع)به سوي كربلا تابازگشت ذوالجناح بي سوار به خيمه ها واسارت پردگيان حرم حسيني،به تصوير كشيده شده است. در اين جا سعي مي كنيم گوشه هايي از اين تصاويررا به تماشا بنشينيم:
شاعربزرگ وتوانمند عصرانقلاب علي معلم دامغاني درمثنوي زيبايي سربريده حضرت اباعبدالله (ع)را"خورشيدي مي بيند كه برخشك چوب نيزه ها گل"كرده است:
روزي كه درجام شفق مل كرد خورشيد برخشك چوب نيزه ها گل كرد خورشيد13
اوآنگاه بامروري برسرگذشت اولياء،انبياء وائمّه،خود وخوانندۀ شعرش را"داغدار زخم قابيل"،"برادريوسف درچاه افتاده"،"شريك درد عيسي برفراز دار"وسرانجام"همراه امام حسين(ع)درشبگيركردن از كربلا"مي خواند وبربي دردي ما واين كه در ماجراي اسارت زينب كاري از پيش نبرده ايم دريغ مي خورد:
...بي درد مردم مـــا خدا،بي درد مردم نامـــرد مـــردم مــا خدا،نامرد مردم
از پا حسين افتاد ومـــا برپــاي بوديـــم زينب اسيري رفت وما برجاي بوديم
از دست ما بر ريگ صحرا نطع كردند دست علـــمدار خـــدا را قطــع كردند
نوباو گــــان مصطــفي را ســــربريدند مرغـــان بستان خــدا را ســـر بريدند14
سيدعلي موسوي گرمارودي،شاعرنام آشناي اين دوران وصاحب مجموعه هاي "خط خون"اين گونه با امام حسين(ع)به گفت وگو مي نشيند:
درختان را دوست مي دارم/وآب را/كه مهر مادر توست.
خون تو شرف را سرخگون كرده است/شفق آينه دار نجابتت،وفلق محرابي/كه تو درآن نماز صبح شهادت گزارده اي15.
شاعر در بخشي از اين خون امام حسين(ع)را خط فارقي مي داند كه كائنات را به دو پارۀ مشخص ومجزا تقسيم كرده است:
....خوني كه از گلوي تو تراويد/همه چيز وهرچيز رادر كائنات به دو پاره كرد/در رنگ اينك هر چيز:يا سرخ است يا حسيني نيست.16
ازچشم شاعرمرگ سرخ اباعبدالله(ع) به سخره گيرندۀ زندگي است:
آه،اي مرگ تو معيار/مرگت چنان زندگي را به سخره گرفت وآن را بي قدر كرد كه مردني چنان،غبطۀ بزرگ زندگاني شد....17
واي نكته اي است كه ديگر شاعران اين دوره نيز از آن به عظمت ياد كرده اند:حسن حسيني در رباعي زيبايي،اين مضمون را چنين رقم زده است:
كس چون تو طريق پاكبازي نگرفت با زخم نشان سرافرازي نگرفت
زين پيش دلاورا،كسي چون توشگفت حيثيت مرگ رابه بازي نگرفت
ونصرالله مرداني در غزلي با مطلع:
آنچه درسوگ تواي پاكترازپاك گذشت نتوان گفت كه هر لحظه چه غمناك گذشت
چنين بديع ونغز به اين نكته اشاره مي كند:
مرگ هرگزبه حريم حرمت راه نيافت هركجا ديد نشاني زتو چالاك گذشت 20
وچنين است كه عاشورا،اين نيم روزي كه به درازاي ابديّت است،درشعرعصرانقلاب اسلامي سبب ايجاد بدايع وزيبايي هاي درخشاني مي شود.شاعر انقلاب اسلامي معتقد است كه نداي"هل من ناصر"امام حسين (ع)هنوزهم به اعتبار خويش باقي است وحسين همچنان در طلب ياران فداكار واز جان گذشته است.اين مضمون،خصوصاً در دورۀ دفاع مقدّس،ازرواج خاصي برخوردار بوده است. به رباعي ذيل كه مؤيّد اين معناست توجه كنيد:
بنگركه چگونه "من" رها كرد وگذشت از خويش بريده عزم "ما"كرد وگذشت
"هل من ...."چو شنيد،پاي در راه نهاد برخون حسـين (ع)اقتـــدا كرد وگذشت
آرزوي همراهي با حسين(ع)ويارانش ونايل آمدن به فيض عظماي شهادت،شاعردوران ما رابرآن مي دارد كه اين خواستۀ ديرين را درشعرخود منعكس سازد.محمّدرضا محمّدي نيكو درغزلي ناب با مطلع:
اي كه پيچيد شبي دردل اين كوچه صدايت يك جهان پنجره بيدارشد از بانگ رهايت22
"يا ليتنا كنا معكم"را چنين به تصويرمي كشد:
كاش بوديم وسروسينه ودستي چوابوالفضل مي فشانديم سبكترزكفي آب به پايت23
پيوند حماسۀ دفاع هشت سالۀ ملّت مسلمان ايران با عاشوراي حسيني نيزدرشعرانقلاب اسلامي جلوه هاي خاصي پيدا كرده است.شاعراين عصر گاه انگيزه مقدّس رزمندگان اسلام را رسيدن به پاي بوس امام شهيدان،حضرت ابا عبدالله الحسين(ع)،مي داند وصحنۀ وداع رزمنده اي رابامادرش به زيبايي ترسيم مي كند:
مي روم مادركه اينك كربلا مي خواندم ازديــــــاردوريــــارآشـــــنـــا مي خـواندم
مهلت چون وچرايي نيست مادر،الوداع، زانكه آن جانانه بي چون وچرامي خواندم
مي روم آنجا كه مشتاقانه به حلقوم خون جاودان تاريخ ســـاز،كـــــربلا مي خواندم*
وگاه بروحدت وهمانندي راه امام حسين(ع)ورزمندگان اسلام اين گونه تأكيد مي ورزد:
راه ما را حسين است كه با تيشۀ خون همه بتهاي زين در شب روشن شكنيم25
شوق ديدار حرم حسين نيز گاهي موجد شعرهاي زيبايي شده است.قيصرامين پوردرغزلي كه به هواي زيارت امام حسين(ع)ودر حال وهواي خاص دوران دفاع مقدّس سروده است اين شوق آسماني راچنين به تصوير مي كشد:
چند وقت است دلـــم مي گيرد دلـــــم از شوق حرم مي گيرد
....دسته سينه زني در دل من نوحه مي خواند ودم مي گيرد
گريــــه ام يعني باران بهــــار هــــم نمي گيرد وهم مي گيرد
لشكرعشــــق حرم را به خدا به خود عشــــق قسم مي گيرد
شاعراين دوره گاهي چنان با امام حسين وياران واهل بيت او احساس يكرنگي مي كند كه توگويي خود در ميان آنان بوده وآن همه مصيبتها رابا گوشت وپوست خود لمس كرده است واين مايه دروني شدن حادثۀ كربلا در ميان شاعران شيعي تباراين روزگار خود باعث شگفتي است:
پرچــم زلفــــت رها در باد شد وزشمـــيش كربـــلا ايجاد شد
آنچه شرح حال خويشان توبود تاب گيـــسوي پريــشان توبود
صبركن ني ازنفس افتاده است ناله بردوش جرس افتاده است
كاروان بي ميروبي پشت وپناه درغل وزنجير مي افتد به راه
مي رود منزل بي منزل دركوير تا بـــگويد ســـربـــيعت با غدير
...خواب مي ديدم كه در بيداري ام در مســـير كاروانــي جاري ام
كارواني بي سروبــي سـرپرست غل به گردن،خشك لب،تاول به دست
وحديث تاثيرعاشورا وعاشورائيان درشعرامروز،ماجراي پايان پذيري است كه ما با بضاعتي فقط بيانگر گوشه هايي ازآن بوديم.
ازبيان مسائل عاشورايي در شعر انقلاب كه بگذريم،به"توصيف شهادت شهيدان شاهد"مي رسيم،توصيف شهيدان درشعرانقلاب ازابعاد گسترده اي برخورداراست.گاهي شعربه شهيدخاصي اختصاص يافته است وشاعرباذكر نام شهيد وتقديم شعرخود به او،به بيان ويژگي هاي وي وغم سترگي كه با در خون خفتن اوبردل شاعرسنگيني مي كند،پرداخته است؛مانند مثنوي زيباي علم معلم كه به شهيد جمال فريدزاده تقديم شده است ومطلع آن چنين است:
به سوگ لاله گر اين ما به داغ خواهم ديد عمر گوته گل مرگ باغ خواهم ديد
شاعردرابياتي ازاين شعر از رهبري امام خميني(ره)،پاي درنهادن ونهراسيدن ازموانع وتبعيت ازاوامر رهبري باتعبير"جلودار"دم مي زند وآنگاه به توصيف شهيد- باذكرنام- مي پردازد:
عزيز همـسفر روزگارعشـــق جــــمال عجول حادثه گيردارعشق جمال
به بـــام عـرش به بال اميـد خوش رفتي زكوچه هاي شهادت قلندرانه برد
توقطـــــره اي توبه آغوش رود مي آيي تودربلاد شهيـــدان فرود مي آيـي
توخوش عنان وسبكبارمي روي توبرو توپا به پاي جلودارمي روي توبرو
...برو وليك به مدي به عاشقي سوگند به صبروصابري وصدق صادقي سوگند
به خون پاك شهيدان به جان مدهوشان به شورنعرۀ مستان به شوق خاموشان
كه چون به عرش رسيدي پيام ما برسان به سرخوشان مجاور سلام ما برسان
مثنوي هاي"به هر كه مي رود بگو پگاه تربه گاه تر"(رجعت سرخ ستاره،صص91-88)و"ماوارثيم وارث زنجيريكديگر"(همان مأخذ،صص101-98)كه هر دو به ياد دكتر شريعتي سروده شده اند نيز ازاين گونه اشعارند.چنين شعرهايي به ويژه درعصردفاع مقدس وخصوصاً درمجموعه شعرهايي كه سرايندگان آنها خود از رزمندگان جبهه هاي نبرد بوده اند به وفور به چشم مي خورد.در اينجا فقط به ذكر عناوين بعضي ازاين شعرها اكتفاء مي كنيم:
- پنچ سرود/به ياد شهيد جمشيد بروجرديان،دلاور ديده بان ايستگاه هفت(ازمجموعۀ شعرهمصدا باحلق اسماعيل،ص58 به بعد).
- غزل دريا/"براي شهيد كوه پيما وهمه آنها كه با اروند روي به دريا پيوستند/(عليرضا قزوه،ازنخلستان تا خيابان،ص21).
- مثنوي "اي گل خوشبو" ، "براي شهيد حسين پرنيان، مردشاليزار" (زنده ياد سلمان هراتي، ازآسمان سبز، ص154تا156) .
- غزل "دل آيينه" كه شاعر آن را براي برادر شهيدش سروده است (منظومۀ شهادت، نشرشاهد، تهران1376، صص15-14) وده ها نمونه ديگركه حتي اشاره به عنوان آنها مستلزم بحثي طولاني است.
- اين يادكردن شهيدان، گاه به حسرت واندوه شاعر بر" پاي درگل ماندن خويش وعروج شهيدان" مي انجامد. مثل نمونه هاي زير:
...بشكوه بشكوه بشكوه يادشهيدان كه رفتند اندوه اندوه اندوه سهم من وتو كه مانديم
"سهيل محمودي"
يادگار ازتو همين سوخته جاني است مرا شعله از توست اگر گرم زباني است مرا
به تمـــاشــاي تــن سوخـــته ات آمـــده ام مـــرگ من باد كه اينك تواني است مرا
....عرق شرم دلم بود كه از چشمم ريخت ورنـه بركـــشته تو گـــريه روانيست مرا
"ساعدباقري"
رفتند و رفتند و رفتند مانديم ومانديم ومانديم آنقدر ازنان سروديم تا شعرهامان كپك زد
"محمود اكرامي،گزيدۀ شعر،كتاب نيستان،تهران1378"
بار بر دوش آنــهاست،آه!آري هـــــمانها پاكهـــا،نازنيـــنها،خوبـــها،مهـربانها
ما چه كرديم باري،ناله اش شكوه واري شد وطن زنده امّا زان جوانها وجانها
"سيمين بهبهاني"
در مواردي شاعر غمگنانه با خود مي انديشد كه ياد شهيدان از خاطره ها زدوده شده واين "فراموشي لاله ها" چه اندوه بزرگي است:
هلا!اي لاله هاي آشنا پي پرده مي گويم شما راداغ غربت كشت وما راداغداري ها
واين اندوه جانكاه،آنگاه كشنده ترمي شود كه كساني بخواهند با نام "شقايق سيرتان"شهيد به كام خويش كيسه بدوزند وبه برآوردن مطامع خود مشغول باشند.ببينيم شاعرانقلاب دراين مواقع چگونه ازخود عكس العمل نشان مي دهد:
دسته گلها،دسته دسته مي روند از يادها شمع روشن كرده اي در رهگذار بادها
سخت گمناميد،امّا اي شقـــــايق سيرتان كـيسه مي دوزند با نام شـــما شــــيادها
"ياد مردان خدايي"ازجلوۀ ديگري ازفرهنگ اصيل شهادت رادرشعر شاعران انقلاب رقم زده است.شهيداني ازاين دست،طيف وسيعي رادربرگيرند،ازشهيداني كه درراه به ثمر رسيده انقلاب جان باخته اند همچون شهيد سيّدعلي اندرزگو(شعر"مردي از تبارشرف"،همصدا با حلق اسماعيل،ص51)تا شهداي محراب(غزل"زمزمۀ جاويد خون"همان مأخذ،ص 24)واز شهيدان هفتم تير وهشتم شهريور سال1360 تا سيّد شهيدان اهل قلم،سيّد مرتضي آويني،همگي تصوير روشن ودرخشاني درآيينه شعرانقلاب به جاي نهاده اند.تعدادي ازاين سوگ سروده ها،با توجه به اين كه از صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شده اند،انعكاس وسيعي يافته اند وزبانزد خاص وعامند.مثل قصيدۀ"اي مجاهد شهيد مطهر"(حميد سبزواري،منظومۀ شهادت،صص 156-152)وغزل"راه رجا بسته نيست"- درسوگ شهيدان رجايي وباهنر(همان مأخذ،صص159-157).
ابياتي ازسوگنامه حميد سبزواري دررثاي شهيدان رجايي وباهنررا زمزمه مي كنيم:
مردم ازاين رهگذر رهگذري مي رود وزپي مردان مرد پي سپري مي رود
عرصه نگردد تهي گرچه ز همسنگران گه جگري مي درند،گاه سري مي رود
...راه رجايي به جاست،شوررهايي به پاست گرچــه زنـــام آوران،ناموري مي رود
واين رباعي نغز درسوگ شهيد آيت الله مطهري كه سرودۀ سيّدحسن حسيني است:
هرچند شكسته سازخــــوش آهنـگش درخويش فشرده،مرگ تنگاتنگش
بر مزرع سرخ شيعه خوش مي تابد خــــورشيد شقيقه شقايق رنگـــش
(همصدا با حلق اسماعيل،ص117)
آيين هاي شستشوي پيكرشهيدان وتشييع وتدفين اين پرندگان خونين بال،ازديگرجلوه هاي فرهنگ ديرپاي شهادت است.چنين آيين هايي درعصر دفاع مقدّس درتشجيع امّت مسلمان وپايداري آنان در رويارويي باخصم،تأثيرشگرفي داشت.تصويرهايي كه شاعران-به عنوان وجدان بيدار جامعه-ازاين گونه مراسم ترسيم كرده اند از چنان شكوه وعظمتي برخوردار است كه به راستي خواننده رابه وجد مي آورد.نمونه هايي ازاين شعرها راذيلاً مرور مي كنيم:
الف)شست وشوي پيكر شهيدان:
شهيدان رابه نوري ناب شويي درون چشمه مهتاب شوييم
شهيدان همچو آب چشمه پاكند شــگفتا،آب را با آب شويي
ب)تشييع جنازۀ شهيدان:
"يكي از خاطره هاي جاودانه وفراموش ناشدني دوران دفاع مقدّس،خاطرۀ تشييع جنازۀ شهيدان است.دراين مراسم حزب الله با تكيه براصول وبنيادهاي خدشه ناپذير انقلاب با فريادهاي توفندۀ خود با خون شهيد بيعتي تازه مي كردند."ببينيم شاعران انقلاب،اين آيين با شكوه را چگونه درشعر خود جاودانه ساخته اند:
ازشبنم اشك گونه هامان تر بود تشييع جنازۀ گلي پرپر بود
ازمنبر دستـــها كه بالا مي رفت درصحن حسينيّۀ دل محشربود
"عليرضا قزوه"
آن روز شتاب بود وتابوت شهيد دل در تب وتاب بود وتابوت شهيد
درخط افق درامتدادي خونرنگ گل بود وگــلاب بود وتابوت شهيد
"محمود عباد"
ج)وداع با شهيدان:آخرين وداع با شهيدان همواره توأم با سوز درون وداغ ودرد است.درجريان دفاع مقدّس بارها ديده شده كه نزديكان شهيد در وداع آخرين بوسه اي بررخسارگلگون شهيد مي زده اند.شاعراين عصر ازاين كه كسي بتواند برآفتاب بوسه بزند اظهارشگفتي كرده است:
نوشيدن نورناب،كاري است شگفت اين پرشس راجواب،كاري است شگفت
تـــو گونــۀ يك شهـــــيد رابوسيدي بـوســــيدن آفتاب كـــــاري است شگفت
شاعران گاهي اززبان مادران شهيد،اين شيرزناني كه گاه پيكرفرزندان قهرمان خود را به دست خويش به خاك مي سپردند،باشهيدان به نجوا نشسته اند وحاصل آن به مرثيه اي چنين سوزناك بدل شده است:
تمام چارده سالگيش رادركفن پيچيدم
با همان شورشيرين گونه كه كودكيش را قنداق مي پيچيدم
مظلوم كوچك من!با پاي شوق خود رفته بود واينك
با شانه هاي شهر بازش آورده بودند...
و نيزاززبان مادري كه با عكس جگرگوشۀ خويش به زمزمۀ پرداخته است مرثيتي چنين اندوهگنانه وتاثيرگذار از زبان قلم جاري كرده اند:
به شوق خلوتي دگر كه روبه راه كرده اي تمام هستي مرا شكنجه گاه كرده اي
محله مان به يمن رفتن تو رو سپيد شد لباس اهل خانه را ولي سياه كرده اي
چه روزها كه ازغمت به شكوه لب گشوده ام وناامــيد گــفته ام كه اشــتباه كرده اي!
چه روزها كه از گفته ام به قاب عكس كهنه ات دل مرا شكسته اي،ببين گناه كرده اي
ولي توباز بي صدا درون قاب عكس خود فقط سكوت كرده اي،فقط نگاه كرده اي
ذكرفضايل شهيدان ونماياندن جلوه هاي ديگري از فرهنگ عظيم وحركت آفرين شهادت درشعرعصرانقلاب اسلامي،فصلي است پرباروسخن دربارۀ آن فراوان مي توان گفت.بضاعت اندك نگارنده وعدم دسترسي اوبه منابع ومآخذ بيشتر،بيش ازاين مجال ادامۀ بحث رافراهم نمي آورد.به اميد آن كه صاحب نظران وسواران يكّه تاز عرصۀ ادبيّات انقلاب اسلامي،دراين باره به تحقيق وپژوهشي كامل بپردازند.چنين باد!

يادداشتها ومآخذ
1و2- زنده ياد احمد زارعي،"گاهي درارزيابي شعرشاعران انقلاب اسلامي براساس ميراث فرهنگي شعرفارسي"،مجموعه مقالات سمينار بررسي انقلاب اسلامي ،انتشارات سمت،تهران1373،ص280.
3- محمد معين،"فرهنگ فارسي معين"،چاپ هشتم،انتشارات اميركبير،تهران1371،ج2،ص2100و2095.
4- اشاره به بخشي از خطبۀ آتشين آن حضرت پيش ازعزيمت به سرزمين كربلا"...اني لا اخرج اشرا ولابطرا ولا ظالما،بل لطلب الاصلاح في امه جدي".
5- آيۀ 169،سورۀ آل عمران:"ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون".
6- ابوالقاسم رادفر،"چند مرثيه از شاعران پارسي گوي"،چاپ اوّل،اميركبير،تهران،1365،ص9.
7- جلال الدين محمدبلخي،"كليات شمس تبريزي"،تصحيح بديع الزمان فروزانفر،چاپ دوازدهم،اميركبير،تهران1367،ص1004(غزل 2707).
8- چند مرثيه از شاعران پارسي گوي،ص58.
9- براي خواندن صورت كامل اين تركيب بند كه مرثيه اي سوزناك وبه قول خود محتشم از آن"مرغ هوا وماهي دريا كباب مي شود"ر.ك:مأخذ پيشين،صص80-70.
10- محمّدرضا شفيعي كدكني:"دركوچه باغ هاي نيشابور،انتشارات توس،تهران1344،ص7-6.
11- احمد زارعي،گامي درارزيابي...مجموعه مقاله هاي سميناربررسي ادبيّات انقلاب اسلامي،ص293.
12- سيّدحسن حسيني،شعرانقلاب(مقاله)،سوره(جنگ پنجم)،حوزۀ هنري سامان تبليغات اسلامي،تهران1362،صص159-157.
13- علي معلم دامغاني،"رجعت سرخ ستاره"،حوزۀ انديشه وهنراسلامي،تهران،1360،ص63.
14- مأخذپيشين،ص ص 66-65.
15- سيّدعلي گرمارودي،"خط خون"،انتشارات زوّار،تهران1363،ص139.
16- مأخذ پيشين،ص141.
17- همان،ص141.
18- سيّدحسن حسيني،"هم صداباحلق اسماعيل"،حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي،تهران1363،ص141.
19و20- از يادداشت هاي شخصي نگارنده درسومين كنگرۀ سراسري شعر دانشجويان كشور،آذرماه1365-تهران،داشنگاه علامه طباطبايي.
21- "هم صدا با حلق اسماعيل"،ص134.
22و23- براي خواندن غزل نگاه كنيد به:ماهنامۀ اهل قلم،شمارۀ 3و4(خرداد وتيرماه74)،ص24.
24- همصدا باحلق....ص30.
25- نصرالله مرداني،"خون نامۀ خاك"،انتشارات كيهان،تهران1364،ص83.
26- قيصرامين پور،"تنفّس صبح"،حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي،تهران1363،ص87.
27- ازمثنوي بلند"محمّدرضا آغاسي"به نقل از نوارشعر خواني ايشان در مسجد ابوالفضل خرم آباد لرستان،بهمن ماه 1374.
28- رجعت سرخ ستاره،ص38.
29- همان مأخذ،ص ص 45-44.
30- سيّدحسن ثابت محمودي(سهيل)،"فصلي از عاشقنامه"،نشر همراه،تهران1369،ص 120.
31- ساعدباقري،"نجواي جنون"،انتشارات برگ،تهران1366،ص9.
32- سيمين بهبهاني،"دشت ارژن"،چاپ دوم،انتشارات زوّار،تهران1370،ص111.
33- عليرضا قزوه،"ازنخلستان تاخيابان"،چاپ اول،نشر همراه،تهران1369،ص33.
34- مأخذ پيشين،ص51.
35- قيصرامين پور،"دركوچۀ آفتاب"حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي،تهران1363،ص99.
36- غلامرضا رحمدل،"حماسه درشعرانقلاب"(مقاله)،مجموعه مقاله هاي سمينار بررسي ادبيّات انقلاب اسلامي،ص215.
37- اين دورباعي رادر جريان برگزاري كنگرۀ شعردانشجويان ازسرايندگان شنيدم.
38- در كوچۀ آفتاب،ص41.
39- محمّدرضا عبدالملكيان،"ريشه درابر"،انتشارات برگ،تهران1366،ص83.
40- عبدالجبّار كاكايي،"سال هاي تاكنون"،انتشارات محراب انديشه،قم1372،ص ص:42-41.


مشخصات منابع:
1. ادبيّات انقلاب،انقلاب ادبيّات(مجموعه مقالات كنگرۀ تأثيرامام خميني(ره)وانقلاب اسلامي برادبيّات معاصر):مؤسّسۀ تنظيم ونشرآثارامام خميني(ره)،تهران،1377.
2. امين پور،قيصر،تنفّس صبح،حوزۀ هنري سازمان تبليغات اسلامي،تهران،1363.
3. امين پور،قيصر،در كوچۀ آفتاب،حوزۀ هنري،تهران1363.
4. باقري،ساعد،نجواي جنون،انتشارات برگ،1366.
5. بلخي،جلال الدين محمّد،كليات شمس تبريزي،چاپ دوازدهم،تصحيح بديع الزمّان فروزانفر،انتشارات اميركبير،تهران،1367.
6. بهبهاني،سيمين،دشت ارژن،چاپ دوّم،انتشارات زوّار،تهران 1370.
7. ثابت محمودي،سيّدحسن،فصلي از عاشقانه ها،نشرهمراه،تهران،1369.
8. حسيني،سيّدحسن،همصدا باحلق اسماعيل،حوزۀ هنري،تهران1363.
9. رادفر،ابوالقاسم،چندمرثيه ازشاعران پارسي گوي(چاپ اوّل)،انتشارات اميركبير،تهران،1365.
10. سوره(جنگ پنجم)،حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي،تهران،1362.
11. شفيعي كدكني،محمّدرضا،دركوچه باغ هاي نيشابور،انتشارات توس،تهران،1344.
12. عبدالملكيان،محمّدرضا،ريشه درابر،انتشارات برگ،تهران،1366.
13. قزوه،عليرضا،ازنخلستان تاخيابان،چاپ اوّل،نشرهمراه،تهران،1369.
14. كاكايي،عبدالجبّار،سال هاي تاكنون،انتشارات محراب قلم،1372.
15. ماهنامۀ اهل قلم،شماره3و4(خرداد وتير1374).
16. مجموعه مقاله هاي سمينار بررسي ادبيّات انقلاب اسلامي،انتشارات سمت،تهران،1373.
17. مرداني،نصرالله،خون نامۀ خاك،چاپ اوّل،انتشارات كيهان،تهران،1364.
18. مرداني،نصرالله،منظومۀ شهادت،نشرشاهد،تهران،1376.
19. معّلم دامغاني،علي،رجعت سرخ ستاره،حوزۀ انديشه وهنراسلامي،تهران،1360.
20. موسوي گرمارودي،سيّدعلي،خط خون،انتشارات زوّار،تهران،1363.
21. معين،دكترمحمّد،فرهنگ فارسي معين،چاپ هشتم،انتشارات اميركبير،تهران،1371.
22. هراتي،سلمان،ازآسمان سبز،چاپ اوّل،انتشارات حوزه هنري،تهران1364.
نگاهي مختصربه ادبيّات (شعر) دفاع مقدّس




منبع : كتاب نامه پايداري – مجموعه مقالات اولين كنگره ادبيات پايداري – كرمان - 1384

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 28
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 30
  • بازدید سال : 606
  • بازدید کلی : 59,292