loading...
بسیج
بسیجی بازدید : 285 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (2)

آيت الله العظمي حاج سيد حسين بروجردي با سي واسطه نسبت به حضرت امام حسن مجتبي (ع) مي رساندند.
● ۱۰فروردين ۱۳۴۰ (پنج شنبه)
▪ وفات آيت الله العظمي حاج سيد حسين بروجردي
آيت الله العظمي حاج سيد حسين بروجردي با سي واسطه نسبت به حضرت امام حسن مجتبي (ع) مي رساندند. در سال ۱۲۵۳ ش در بروجرد متولد شده و در سن ۱۸ سالگي براي تكميل تحصيل به اصفهان رفت و پس از ده سال به نجف اشرف عزيمت نموده و به درس آيت الله خراساني وارد گرديد. ايشان پس از مراجعت و اقامت در بروجرد به قم مهاجرت كرده و به عنوان مرجع تقليد شيعيان جهان معرفي گرديدند و مدت ۱۶ سال مرجعيت عامه را عهده دار بودند.
● ۱۶ مهر ۱۳۴۰ (يك شنبه)
▪ تصويب قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي
رژيم پهلوي بعد از وفات آيت الله بروجردي زمينه را براي پاك كردن اسلام از متن فعاليت هاي مردم ايران مناسب ديد و به اين دليل قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي را به تصويب دولت و مجلس وقت رساند و آن را در مطبوعات اعلام كرد. در اين قانون قسم به قرآن و شرط مسلمان بودن براي نمايندگان مجلس حذف شده بود و همين باعث اعتراض علماي اسلام و مردم مسلمان گرديد.
● ۸ آذر ۱۳۴۱ (جمعه)
▪ لغو قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي
با اعتراض علماي اسلام از جمله آيت الله روح الله خميني و آيت الله حائري و ديگر علما و حضور گسترده مردم در پشتيباني از علماي اسلام پس از مكاتبات و تظاهرات و اعتراضات ، دولت خائن ا سدالله علم قانون فوق را ملغي اعلام كرد.
● ۱۹ دي ۱۳۴۱ (چهارشنبه)
▪ اعلام انقلاب سفيد
رژيم پهلوي و در رأس آن محمدرضا در جهت خواستهاي استعمارگرانه امريكا و همچنين تغيير فكر مردم ايران دستورالعمل ديكته شده استكبار را كه در كشوهاي ديگر به اجرا درآمده بود به عنوان انقلاب سفيد به مردم ايران عرضه نمود و آن را به رفراندم گذاشت.
● ۲بهمن ۱۳۴۱ ( سه شنبه)
▪ تظاهرات مردم در تهران
با تحريم رفراندم از طرف امام خميني بازار تهران تعطيل شد و مردم در اطراف بازار اجتماع كردند و گروهي به منزل آيت الله خوانساري و آيت آلله بهبهاني رفتند.
● ۱ فروردين ۱۳۴۲ (پنج شنبه)
▪ اعلام عزاي عمومي در عيد نوروز
امام خميني برا ي جوابگويي به اقدامات شاه و اطرافيانش عيد نوروز سال ۱۳۴۲ را عزاي عمومي اعلام كرد مردم مسلمان ايران با برافراشتن پارچه سياه به نداي او لبيك گفتند و روحانيون از خطرات دولت براي اسلام صحبت كردند.
● ۲ فروردين ۱۳۴۲ (جمعه)
▪ تهاجم رژيم پهلوي به مجلس سوگواري در مدرسه فيضيه
عصر اين روز مراسم عزاداري در مدرسه فيضيه قم برپا بود كه سربازان مسلح و مأمورين امنيتي محل را محاصره نمودند و سپس گروهي از آنها با لباس مبدل به درون مدرسه رفتند و در ميان سخنراني يكي از گويندگان به او حمله كردند. سپس به طلاب مدرسه فيضيه حمله نمودند و آنها را از حجره هايشان به بيرون پرتا ب كردند و با به شهادت رساندن گروهي از آنان در تاريكي شب محل را ترك كردند.
● ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ (دوشنبه)
▪ دستگيري حضرت امام خميني
بعد از سخنراني تاريخي امام خميني در عصر عاشوراي ۱۳۴۲ ش كه در آن رژپم پهلوي و ايادي آن را محكوم نمود نيمه شب كاميونهايي از سربازان و مأموران امنيتي خانه ايشان را محاصره كرده و ايشان را بازداشت نموده و به تهران منتقل كردند، مأمورين حضرت امام خميني را يك روز در باشگاه افسران و بعد در زندان قصر به مدت ۱۹ روز و پس از آن در پادگان عشرت آباد محبوس ساختند.
● ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ (چهارشنبه)
▪ قيام ملت ايران در اعتراض به دستگيري امام خميني
پس از اعلام خبر دستگيري امام خميني ، مردم مسلمان قم جلوي خانه آيت الله گلپايگاني و صحن مطهر حضرت معصومه (س) تجمع نموده و پس از صدور بيانيه اي به تظاهرات پرداختند و با شعار يا مرگ يا خميني از حرم بيرون آمدند ولي فاصله اي را طي نكرده كه با رگبار مسلسل مواجه شدند و درگيري بسيار شديدي بين مردم و مأمورين به وجود آمد، مأمورين مردم را محاصره كرده و به تيراندازي پرداختند. در اين هنگام حاج مصطفي خميني پسر امام از مردم خواست به خانه هايشان بروند. در شهرهاي ديگر هم درگيري بين مردم و مأمورين رژيم پهلوي باعث به شهادت رسيدن عده زيادي از مردم گشت و رژيم خون آشام پهلوي توانست با اعلام حكومت نظامي و ايجاد وحشت و كشتار وسيع انقلاب مردم را براي مدتي مهار نمايد.
● ۱۱ مرداد ۱۳۴۲ (جمعه)
▪ آزادي از زندان و بازداشت خانگي امام خميني
پس از تظاهرات ۱۵ خرداد رژيم كه از عواقب بازداشت امام خميني هراس داشت ايشان را از زندان پادگان عشرت آباد به منزلي مربوط به ساواك در داوديه تهران منتقل نمودند و آنجا را تحت نظر كامل قرارداد ولي ساعتي بعد سيل جمعيت به سوي داوديه سرازير شد. در اين منزل بود كه روحانيون وقايع ۱۵ خرداد را براي امام تشريح كردند و اطلاع مردم از قيام مردم ايشان را به سختي منقلب نمود تا آنجا كه فرمود: «تا ملت عمر دارد غمگين در مصيبت ۱۵ خرداد است …. واقعه ۱۵ خرداد پشت ما و هر مسلم غيرتمندي را مي شكند.»
● ۱۷ فروردين ۱۳۴۳ (دوشنبه)
▪ آزادي امام خميني از بازداشت خانگي
امام خميني پس از ۹ ماه بازداشت خانگي ساواك، آزاد گشته و روز ۱۸ فروردين ۱۳۴۳ (سه شنبه) به منزل شخصي خود در قم مراجعت نمودند.
● ۳ مرداد ۱۳۴۳ (شنبه)
▪ تصويب قانون كاپيتولاسيون
طبق اين قانون، مأمورين سياسي و مستشاران خارجي در ايران از تقعيب قانون و جزايي مصون هستند و در صورت ارتكاب جرم يا عمل خلاف قانون به كشورشان جهت بررسي يا محاكمه عودت داده خواهند شد. رژيم پهلوي از ترس عكس العمل مردم خبر تصويب اين قانون را تا مدتي اعلام نكرد.
● ۴ آبان ۱۳۴۳ (دوشنبه)
▪ پايداري امام خميني در برابر كاپيتولاسيون
بعد از انتشار خبر تصويب قانون كاپيتولاسيون و پايمال كردن حقوق ملت ايران در برابر يك عده افراد خارجي، حضرت امام خميني در اين روز طي يك سخنراني مشروح اين قانون را براي مردم با عبارت ساده و قابل فهم عرضه مي نمايد و مردم را به قيام براي كسب استقلال و حقوق خود فرا مي خوانند.
● ۱۳ آبان ۱۳۴۳ (چهارشنبه)
▪ تبعيد حضرت امام خميني به تركيه
پس از سخنراني امام خميني در رابطه با قانون كاپيتولاسيون و هراس حكومت از تكرار حماسه پانزده خرداد رژيم تصميم بر تبعيد ايشان مي گيرد و در شب ۱۳ آبان خانه ايشان را با صدها كماندو و چترباز مسلح محاصره نموده و پس از دستگيري ايشان را به تهران منتقل مي نمايد و مستقيما به فرودگاه مهرآباد مي برند و از آنجا با هواپيما به تركيه منتقل نمودند و ايشان را به محلي به نام بورسا تبعيد كردند. رژيم براي جلوگيري از قيام مردم شهرهاي مهم ايران را به اشغال قواي نظامي درآورد و به هيچ كس اجازه خروج از خانه را نمي دهد و بدين شكل رژيم توانست از خروش مردم در امان بماند.
● ۱ بهمن ۱۳۴۳ (پنج شنبه)
▪ اعلام انقلابي حسنعلي منصور
حسنعلي منصور كه نخست وزير شاه بود توسط برادران بخارايي و مرتضي نيك نژاد از هيأتهاي مؤتلفه اسلامي اعدام گرديد.
● ۲۱ فروردين ۱۳۴۴ (شنبه)
▪ حمله به محمدرضا پهلوي در كاخ مرمر توسط سرباز شهيد رضا شمس آبادي
● ۲۶ خرداد ۱۳۴۴ (چهارشنبه)
▪ چهارتن از جانبازان هيأتهاي مؤتلفه اسلامي (بخارايي ـ اماني ـ هرندي ـ نيك نژاد) به دست رژيم پهلوي به شهادت رسيدند.
● ۱۳ مهر ۱۳۴۴ (سه شنبه)
▪ تغيير محل تبعيد امام خميني به نجف اشرف
رژيم كه از حركت هاي انتقامي عليه خودش به واسطه تبعيد حضرت امام وحشت داشت تصميم گرفت به حالت تبعيد امام خميني پايان دهد بدون اينكه ايشان را به كشور بازگرداند. به همين دليل با دولت عراق مذاكراتي به عمل آورد و موافقت اين دولت را جلب نمود و امام خميني و فرزندش حاج مصطفي را به عراق و شهر نجف اشرف انتقال داد.
● ۱۷ دي ۱۳۴۶ (يك شنبه)
▪ جهان پهلوان غلامرضا تختي به دست ساواك رژيم پهلوي به شهادت رسيد.
● ۲۰خرداد ۱۳۴۹ (چهارشنبه)
▪ آيت الله محمدرضا سعيدي در زندان و شكنجه گاههاي رژيم پهلوي به دليل طرفداري از آيت الله خميني توسط ساواك به شهادت رسيد.
● ۸ ارديبهشت ۱۳۵۰ (چهارشنبه)
▪ كارگران كارخانه جهان چيت كرج كه براي احقاق حق خود قيام كرده بودند توسط ارتش قتل عام شدند.
● ۷ دي ۱۳۵۳ (شنبه)
▪ آيت الله حسين غفاري در زندان رژيم پهلوي به شهادت رسيدند .
● ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ (يك شنبه)
▪ دكتر علي شريعتي در خارج از كشور به وسيله ساواك رژيم پهلوي به شهادت رسيد.
● ۱۵ خرداد ۱۳۵۶ (شنبه)
▪ اميرعباس هويدا نخست وزير ۱۳ ساله رژيم پهلوي به دليل فساد و عدم كارآيي دولتش استعفا نمود و جمشيد آموزگار به عنوان نخست وزير منصوب گرديد.
● ۱ آبان ۱۳۵۶ (يك شنبه)
▪ شهادت فرزند امام
حاج سيدمصطفي خميني فرزند بزرگ امام خميني در عراق به دست عوامل و مأمورين امنيتي ساواك رژيم پهلوي با همكاري رژيم بعث عراق به شهادت رسيد.
● ۱۷ دي ۱۳۵۶ (شنبه)
▪ مقاله روزنامه اطلاعات و توهين به امام خميني
به مناسبت سالروز سياه كشف حجاب مقاله اي تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» به قلم احمد رشيدي مطلق به چاپ رسيد كه در آن به روحانيت به ويژه آيت الله العظمي امام خميني اهانت شده بود و نويسنده با وقاحت تمام ايشان را كه تمام وجودش در خدمت اسلام و مردم بود مستقيما مورد اهانت قرار داده بود.
● ۱۸ دي ۱۳۵۶ (يك شنبه)
▪ عكس العمل مردم برابر مقاله اطلاعات
موجي از خشم و نفرت سرتاسر ايران را فرا گرفت ولي در قم بلافاصله نتايج آن ظاهر گشت مدارس علميه، منابر و نماز جماعت تعطيل گرديد. مردم به طرف منزل آيات عظام حركت كردند تا صداي اعتراض خود را وسعت بخشند. تعدادي از نسخ روزنامه اطلاعات پاره شد و تظاهرات اوج گرفت كه با حمله پليس به زد و خورد تبديل شد و پس از مدتي پايان گرفت.
● ۱۹ دي ۱۳۵۶ (دوشنبه)
▪ قيام خونين مردم قم
طبق قرار طلاب همگي جلوي مدرسه علميه خان و ميدان آستانه جمع شدند و به سوي منزل علماي اسلام حركت كردند و تا ظهر اين برنامه و حضور گسترده مردم ادامه داشت تا اينكه مأمورين جلوي مردم قرار گرفتند و به دستور ساواك آنها را به گلوله بستند و تعداد زيادي از مردم بي گناه را به خاطر حفظ احترام مرجع تقليدشان كه خواسته آنها بود به شهادت رساندند.
●۲۹ بهمن ۱۳۵۶ (شنبه)
▪ قيام مردم تبريز
به مناسبت چهلم شهداي قم مردم تبريز به پا خاستند و حركت آغاز شده را تداوم بخشيدند در اين روز در تبريز عزاي عمومي اعلام شد و علماي تبريز مجلس ختم برگزار نمودند. پليس اطراف مسجد را محاصره نمود و از ورود جمعيت ممانعت كرد و اجتماع مردم متراكم شد و پليس براي ارعاب و متفرق نمودن شروع به تيراندازي هوايي كرد و مردم به مأمورين حمله نمودند و با شعار درود بر خميني و مرگ بر شاه راه پيمايي بزرگي را آ‎غاز كردند و پليس كه قدرت مقاومت را از دست داده بود از ارتش كمك خواست و تظاهرات مردم به خاك و خون كشيده شد.
● ۱۰ فروردين ۱۳۵۷ (پنج شنبه)
▪ قيام مردم يزد
در روزهاي نهم و دهم فروردين مردم يزد به تبعيت از رهبر انقلاب عيد را تحريم كردند و براي بزرگداشت شهداي تبريز، خود را مهيا ساختند. در روز چهارشنبه ۹ فروردين مردم بعد از مراسم به خيابان ريختند و با شعارهاي درود بر خميني و مرگ بر شاه به راه پيمايي پرداختند و روز پنج شنبه ۱۰ فروردين به دعوت آيت الله صدوقي تعطيل عمومي اعلام گشت و مردم در مساجد گرد آمدند و بازگشت امام خميني و آزادي زندانيان سياسي و نابودي رژيم پهلوي را خواستار شدند و در خاتمه جلسه به خيابان آمدند اما با تمركز قواي پليس و ارتش مواجه شدند. تيراندازي آغاز شد و گروهي به شهادت رسيدند و عده زيادي مجروح گرديدند.
● ۲۵ ارديبهشت ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ در پي اوج گيري تظاهرات و درگيريهاي مردم با عوامل رژيم پهلوي ‎‎، دولت آموزگار به مأمورين نظامي و انتظامي در برابر آشوبها دستور شدت عمل داد.
● ۱۵ خرداد ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ به مناسبت سالگرد ۱۵ خرداد در تهران و شهرستانها تعطيل و اعتصاب سراسري اعلام گرديد.
● ۳۰ تير ۱۳۵۷ (جمعه)
▪ تولد منجي عالم بشريت حضرت مهدي (عج)
مردم ايران براي نشان دادن نفرت خويش از رژيم پهلوي مراسم چراغاني و جشن شادي در اين روز خجسته را تحريم كردند.
● ۳۱ تير ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ حجت الاسلام شيخ احمد كافي خطيب مشهور در اثر تصادف كشته شد.
● ۲۱ مرداد ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ درگيري خونين در اصفهان و اعلام حكومت نظامي در اين شهر كه توسط فرماندار نظامي شهر به اجرا درآمد.
● ۲۵ مرداد ۱۳۵۷ (چهارشنبه)
▪ اعلام حكومت نظامي توسط دولت آموزگار
دولت براي كنترل اوضاع در سطح كشور بخصوص در استانهايي كه افراد خارجي در آن حضور بيشتري دارند در چند شهر اعلام حكومت نظامي نمود.
● ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ فاجعه سينما ركس آبادان
رژيم پهلوي براي ارعاب و ايجاد وحشت در ميان مردم دستور به آتش كشيدن سينما ركس آبادان را داد در حالي كه مردم بي خبر و بي گناه مشغول تماشاي فيلم بودند. اين فاجعه باعث مرگ ۴۰۰ الي ۶۰ انسان بي گناه گرديد.
● ۵ شهريور ۱۳۵۷ (يك شنبه)
▪ سقوط دولت جمشيد آموزگار
در پي رسوايي فاجعه سينما ركس آبادان و عدم توفيق دولت آموزگار در سركوب مردم و ايجاد اصلاحات در جهت تحكيم رژيم پهلوي ، آموزگار را از مقام خود استعفا داد.
▪ تشكيل دولت شريف امامي
در پي سقوط دولت آموزگار، شريف امامي استاد اعظم لژ فراماسونري در ايران مأمور تشكيل دولت گرديد.
● ۱۳ شهريور ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ راه پيمايي عيد فطر
نماز عيد فطر با حضور ميليونها نفر از مردم با ايمان تهران برگزار شد و بعد از نماز عيد مردم به راه پيمايي پرداختند و خواستار لغو حكومت شاهنشاهي شدند.
● ۱۷ شهريور ۱۳۵۷ (جمعه)
▪ جمعه سياه
پس از راه پيمايي عيد فطر و عدم دخالت قواي انتظامي مردم اميدوار شدند كه قواي انتظامي به راه پيمايي هاي آرام كاري نخواهند داشت. جمعه ۱۷ شهريور مردم صبح زود به حركت در آمدند. در همين هنگام دولت ساعت ۶ صبح در تهران و ۱۲ شهر بزرگ ديگر حكومت نظامي اعلام كرد و مردم كه از اين امر اطلاع نداشتند دسته دسته به طرف محل تجمع كه ميدان ژاله (شهدا) بود حركت كردند و در ميدان با سربازان سر تا پا مسلح مواجه شدند. آنها مردم را محاصره نمودند و سپس شليك كردند و به قصد كشتن آنها را هدف قرار دادند. در اين فاجعه هزاران نفر در سراسر كشور و از جمله ميدان شهدا (ژاله سابق) تهران به شهادت رسيدند.
● ۲۵ شهريور ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ زلزله طبس
زلزله در استان خراسان باعث ويراني كامل شهر طبس و صدها روستاي اين استان گرديد. در اين فاجعه هزاران نفر در زير آوار كشته دشند.
●۲ مهر ۱۳۵۷ (يك شنبه)
▪ منزل امام خميني در عراق توسط پليس اين كشور محاصره گرديد .
● ۳ مهر ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ حزب رستاخيز كه توسط رژيم پهلوي تأسيس شده بود منحل گرديد.
● ۱۰ مهر ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ هجرت امام خميني از عراق به كويت
با افزايش فشارها و جلوگيري دولت عراق از فعاليت هاي سياسي حضرت امام خميني ايشان تصميم به خروج از اين كشور گرفتند. به همين دليل به طرف كويت حركت كردند. امام دولت كويت به ايشان مجوز ورود به كويت را ندادند.
● ۱۳ مهر ۱۳۵۷ (پنج شنبه)
▪ هجرت امام خميني از عراق به پاريس
در پي عدم ورود امام خميني به كويت و جلوگيري دولت عراق از بازگشت ايشان به نجف اشرف، امام خميني تصميم مي گيرند براي ادامه مبارزه به فرانسه مهاجرت نمايند.
● ۱۷ مهر ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ تغيير مكان امام خميني از پاريس به دهكده نوفل لوشاتو
▪ دولت فرانسه از فعاليت هاي سياسي آيت الله خميني جلوگيري مي نمايد.
● ۱۹ مهر ۱۳۵۷ (چهارشنبه)
▪ اعتصاب كاركنان مطبوعات در سراسر كشور آ‎غاز گرديد.
● ۲۴ مهر ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ رژيم پهلوي مسجد جامع كرمان را به آتش كشيد.
▪ به مناسبت چهلم شهداي ۱۷ شهريور عزاي عمومي اعلام شد.
● ۲۹ مهر ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ اعتصاب كاركنان صنعت نفت
با اعتصاب همگاني كاركنان و كارمندان صنعت نفت پالايشگاههاي سراسر كشور در خطر تعطيل شدن قرار گرفت.
● ۸ آبان ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ آيت الله طالقاني از بند رژيم پهلوي آزاد شدند.
● ۱۰ آبان ۱۳۵۷ (چهارشنبه)
▪ ارتش كنترل تأسيسات نفتي كشور را در دست گرفت.
● ۱۳ آبان ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ تظاهرات دانش آموزان و دانشجويان در مقابل دانشگاه تهران به خاك و خون كشيده شد.
▪ آيت الله مفتح از زندان آزاد گرديد.
● ۱۵ آبان ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ استعفا و سقوط كابينه شريف امامي در پي حوادث خونين ۱۳ آبان اعلام گرديد.
▪ تشكيل دولت نظامي به نخست وزيري ژنرال ازهاري اعلام گشت.
● ۱۰ آذر ۱۳۵۷ (جمعه)
▪ فرياد الله اكبر بر فراز بامها، سراسر كشور را فرا گرفت.
● ۱۱ دي ۱۳۵۷ (دوشنبه)
▪ روزهاي خونين در مشهد مقدس
با اوج گيري تظاهرات مردم مشهد سربازان و مأمورين امنيتي در روزهاي ۹ ، ۱۰ و ۱۱ دي ماه با حمله به حرم مطهر امام رضا (ع) و مردم در خيابانها و بيمارستانها عده زيادي را به شهادت رساندند و گروهي را مجروح نمودند.
● ۱۶ دي ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ دولت نظامي ازهاري سقوط كرد.
▪ شاهپور بختيار از اعضاي جبهه ملي ايران مأمور تشكيل كابينه از طرف محمدرضا پهلوي گرديد و به سمت نخست وزير منصوب شد.
● ۲۳ دي ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ به دستور امام خميني شوراي انقلاب تشكيل گرديد.
● ۲۶ دي ۱۳۵۷ (سه شنبه)
▪ شاه رفت
ايران امروز غرق در نور و گل و شيريني بود و مردم فرار محمدرضا پهلوي را جشن گرفتند. شاه كه براي فرار خود معالجعه بيماري را دست آويز قرار داده بود در حقيقت براي انجام كودتايي ديگر به سبك ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آماده مي شد.
● ۲۹ دي ۱۳۵۷ (جمعه)
▪ اصول جمهوري اسلامي در راه پيمايي ميليوني مردم ايران اعلام گرديد.
● ۳ بهمن ۱۳۵۷ (سه شنبه)
▪ شوراي سلطنت كه براي حفظ رژيم سلطنتي در ايران تشكيل شده بود منحل گرديد.
● ۴ بهمن ۱۳۵۷ (چهارشنبه)
▪ براي جلوگيري از حضور امام خميني در بين مردم ايران ارتش فرودگاه مهرآباد را به اشغال درآورد.
● ۵ بهمن ۱۳۵۷ (پنج شنبه)
▪ دولت بختيار ۳ روز فرودگاههاي كشور را بست.
● ۷ بهمن ۱۳۵۷ (شنبه)
▪ تحصن روحانيون مبارز در دانشگاه تهران

مجمع جهاني شيعه شناس

بسیجی بازدید : 215 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

۲۲ بهمن سال ،۱۳۸۷ انقلاب اسلامي سي ساله مي شود. انقلابي كه به بركت رهبري امام راحل، خون شهداي گرانقدر و اراده راسخ ملت به پيروزي رسيد و چنان برجسته و يگانه شدكه هيچ حركت وجنبش انقلابي ديگري توان برابري با آن را نخواهد داشت. زيرا انگيزه ها و اهداف بسيار متفاوتي داشت. به طور مثال در مقام مقايسه انقلاب اسلامي ايران با دو انقلاب مشهور غربي (فرانسه و روسيه) مي توان گفت: انقلاب كبير فرانسه، براي آزادي و رفاه و انقلاب روسيه، براي عدالت و برابري بوده است. اما انقلاب اسلامي ايران، انقلابي براي خدا و معنويت مي باشد. انقلاب ارزش ها است. از اين روست كه مي توان انقلاب كبير فرانسه را انقلابي صرفا سياسي و انقلاب روسيه را انقلابي كاملا اقتصادي دانست، ليكن انقلاب اسلامي ايران انقلابي است فرهنگي و معنوي.(۱)
ط ويژگي هاي انقلاب اسلامي ايران
صاحبنظران سياسي، ويژگي هاي متعددي را براي انقلاب اسلامي ايران ذكر نموده اند كه برخي از مهم ترين آنها عبارتند از:
۱ ) اسلامي بودن
۲) اتكاء به پشتوانه قوي مردمي
۳) عدم وابستگي به قدرت هاي استكباري شرق و غرب
۴ ) رهبري همه جانبه امام راحل
۵ ) سرعت انقلاب به نسبت ساير انقلاب هاي ديگر ملل
۶ ) پافشاري بر اهداف و آرمان هاي تعيين شده و ...
● اهداف انقلاب اسلامي ايران
انقلاب اسلامي ايران به جهت تحقق اهدافي مقدس صورت گرفت. اهدافي كه، تماما معنوي و ارزشي و منطبق بر ارزش ها و تعاليم شريعت پاك نبوي اسلامي بودند. از جمله:
۱) براندازي حكومت سفاك و جبار پهلوي
۲ ) ايجاد جمهوري اسلامي ايران
۳) حاكم نمودن ارزش ها و مقررات و احكام دين مبين اسلام
۴ ) برچيدن مظاهر فساد و تباهي
۵ ) قطع نمودن دست استعمارگران از ذخاير طبيعي كشور
۶ ) حمايت و اميد دادن به ساير مسلمانان وممالك مظلوم و مستضعف جهان و ...
● دستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران
شناخت و ارزيابي هر انقلابي، بدون توجه به دستاوردهاي آن امكان پذير نمي باشد و اهميت اين امر وقتي بيشتر رخ مي نمايد كه بدانيم حفظ انقلاب اسلامي ارتباط بسيار مستقيمي با شناخت دستاوردهاي آن دارد. لذا مهم ترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي را در پنج محور ذيل به بررسي مي نشينيم.
۱ ) سياسي:
در بعد سياست داخلي، سرنگوني حكومت دو هزار و پانصد ساله ستمشاهي مهم ترين واقعه محسوب مي شود. تشكيل حكومت اسلامي، استقرار نهادهاي مدني كشور با انتخابات مبتني بر راي مستقيم مردم، از بين بردن سازمان هاي مخوف و غيرانساني همچون ساواك، تعيين و تصويب قانون اساسي اسلامي، تاسيس سازمان ها و نهادها و ارگان هاي انقلابي و مردمي (همچون نيروي مقاومت بسيج، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، بنياد مستضعفان وجانبازان، بنياد شهيد و نظاير اينها) تلاش در جهت وحدت بين شيعه و سني، مقابله اصولي باتوطئه هاي عناصر فريب خورده و تجزيه طلب داخلي وحفظ انسجام و تماميت ارضي كشور در شرايط بحراني، از مهم ترين دستاوردهاي حائز اهميت محسوب مي شوند. امادر بعد سياست خارجي، مقابله با جنگ تحميلي ناخواسته، اصلي ترين دستاورد به شمار مي آيد. افشاي چهره واقعي كشورهاي به اصطلاح پيشرفته استعماري، سرفرود نياوردن به هنگام تحريم ها و محدوديت هاي ناعادلانه اقتصادي، بيدار نمودن ساير ملل اسلامي در جهت مبارزه همه جانبه با رژيم نامشروع صهيونيستي، اتخاذ مواضع اصولي و منطقي به هنگام بحران ها وچالش هاي پيش رو، صدور پيام انقلاب به ساير ممالك و توجه دادن آنها به نيرو و سرمايه وجودي خود، ساير دستاوردهاي مهم انقلاب را در حوزه سياست خارجي تشكيل مي دهند.
۲ ) دفاعي:
نهادينه كردن انديشه دفاع مشروع به هنگام تجاوز نيروهاي متجاوز دشمن، طراحي و ساخت ادوات نظامي با بهره گيري از توان فكري متخصصان و مبتكران داخلي در بحبوحه جنگ تحميلي، خنثي نمودن توطئه ها و كودتاها و انديشه هاي براندازانه دشمن، حراست از مرزهاي كشور به بهترين وجه ممكن، بخشي از با اهميت ترين دستاوردهاي دفاعي انقلاب را دربرمي گيرند.
۳) اقتصادي:
از ميان بردن بنگاه هاي فاسد اقتصادي مبتني بر ربا و شرط بندي رژيم ستمشاهي، ضابطه مند نمودن اكتشاف، توليد و صادرات نفت، تلاش براي رهايي از اقتصاد تك محصولي، رشد و توسعه و راه اندازي هر چه بيشتر بنگاه هاي زودبازده اقتصادي، تلاش در جهت خودكفايي در توليدات كشاورزي، ساخت سدها و مهار آب هاي روان و توسعه و راه اندازي نيروگاه هاي برق آبي، گسترش شبكه مخابرات و گاز حتي به صعب العبور ترين روستاها، تشكيل تعاوني ها وحمايت از آنها به منظور نهادينه كردن فعاليت هاي اقتصادي جمعي، مهار تورم و افزايش بهره وري، جايگزين نمودن قدرت فكري جوانان به جاي صنايع فاقد ارزش و بعضا مونتاژ غربي، از شاخص ترين دستاوردهاي اقتصادي انقلاب به حساب مي آيند.
۴) علمي:
پاكسازي محيط دانشگاه ها از عناصر وابسته به رژيم ستمشاهي و افكار غربي و الحادي آنان، توسعه كمي و كيفي دانشگاه ها، تلاش درجهت تحقق وحدت حوزه و دانشگاه، توجه به دانش هاي جديد و بنيادين همچون نانو تكنولوژي و بيوتكنولوژي، رشد ورود بانوان در مراكز علمي و پژوهشي همراه با رعايت شان ومنزلت آنان، ضابطه مند كردن اعزام دانشجو به خارج از كشور، افزايش كسب رتبه هاي علمي در المپيادهاي جهاني، كامل شدن چرخه توليد سوخت هسته اي در مقياس آزمايشگاهي، بالا رفتن اعتبارات پژوهشي مراكز علمي، تنها بخشي ازدستاوردهاي علمي انقلاب را به خود اختصاص مي دهند.
۵ ) فرهنگي:
برچيدن مظاهر فساد اجتماعي و اخلاقي رژيم ستمشاهي، پاكسازي عرصه هاي مهم فرهنگي (تلويزيون، راديو، سينما، تئاتر، موسيقي، كتاب، مجله، روزنامه) از آلودگي و فساد، احياي منزلت و هويت مساجد به عنوان مكان پالايش روحي و تهذيب نفس، شناساندن قدر و ارزش واقعي زنان به دور از ناهنجاري هاي ملحدانه غربي، اتخاذ مواضع مناسب در برخورد با جريانات ضد فرهنگي در اقصي نقاط عالم (۲) توجه دادن افكار عمومي به ظرفيت بالاي فرهنگ اسلامي ايراني، گسترش فرهنگ ايثار و شهادت، احياي نماز جمعه، امر به معروف و نهي از منكر، از جمله دستاوردهاي برجسته انقلاب در حوزه فرهنگ مي باشند.
اكنون كه در اين مجال با قطره اي از اقيانوس بي كران دستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران آشنا شديم. با فرازي از سخنان گوهر بار بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران كه فصل الخطاب ما مي باشد، بر اهميت حفظ انقلاب و دستاوردهاي آن تاكيد مي نماييم:و امروز بر ملت ايران، خصوصا و بر جميع مسلمانان، عموما، واجب است اين امانت الهي را، كه در ايران به طور رسمي اعلام شده و در مدتي كوتاه نتايج عظيمي به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاي آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند. (۳(

پي نوشت ها:
۱ - نشريه داخلي نگرشي بر تحولات سياسي، سازمان عقيدتي سياسي نيروي انتظامي، ش ،۶۵ ص ۲۸.
۲ - همانند موضع اصولي حضرت امام خميني (ره) در مرتد شمردن سلمان رشدي نويسنده كتاب آيات شيطاني.
۳ - حضرت امام خميني (ره) وصيت نامه سياسي - الهي، تدوين عليرضا اسماعيلي، موسسه چاپ و نشر عروج، ،۱۳۷۵ ص ۲۳.
روزنامه جوان ( www.javandaily.com )

بسیجی بازدید : 290 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

● مقدمه
انقلاب اسلامي، با همه‏ي عظمتش، وامدار شخصيت امام خميني است. پديده‏ي شگفت‏آور اين است كه آيت‏اللَّه العظمي خميني، با حفظ شأن و منزلت روحاني خويش، «امام امت» و «رهبر مستضعفان جهان» لقب مي‏گيرند و مردم از صورت شهروندان پراكنده به امت بدل مي‏شوند. براي توضيح و تبيين چنين فرآيندي، ناگزير بايد ادبيات مربوط به رهبري را در جنبش‏هاي ديني مرور كنيم.
جنبش‏هاي ديني، بنا به تعريف، حول يك رهبر مذهبي كه جاذبه‏اي استثنايي دارد، شكل مي‏گيرند. اين رهبري رسالتي پيامبرگونه(۱) دارد و به تغييراتي بنيادي مي‏انديشد. از اين رو، مطالعه درباره‏ي مسئله‏ي رهبري در انقلاب‏هاي ديني بايد در چارچوب نظريه‏هاي مربوط به اقتدار فرهمندي(۲) صورت گيرد.
پندار ماكس وبر اين بود كه كنشگران جنبش‏هاي اجتماعي از آن رو حول رهبران فرهمند گرد مي‏آيند كه اين رهبران قادرند به مردم بباورانند كه شرايط كنوني در معرض انقراض است. در عوض، شرايط آتي شامل نظم نويني است كه همگان در آن هويت مي‏يابند. وبر از آن رو «فره» را مهم‏ترين نيروي انقلابي تاريخ مي‏دانست كه اين نيرو قادر به سمت‏گيري مجدد(۳) ذهني مؤمنان است. از طريق همين تحول دروني است كه محيط خارجي نيز، به تبع آن، تغيير مي‏كند.
اسملسر، كه انقلاب‏هاي ديني را در جرگه‏ي جنبش‏هاي ارزش‏گرا طبقه‏بندي مي‏كند، علت پيدايش رهبران پيامبرگونه را اين گونه توجيه مي‏كند: جنبش‏هاي ارزش‏گرا به دنبال بازسازي يك نظام تمام‏عيار اجتماعي هستند كه از صدر تا ذيل نظام اجتماعي كهن و ارزش‏هاي حاكم بر آن را برمي‏اندازد. براي تحقق چنين امر عظيمي، بايد نوع كاملي از تبعيت و وفاداري در ميان هواداران شكل گيرد و آرمان‏ها و اميدهاي آنان در وجود رهبري كه كمر به بازسازي كامل ارزش‏ها بسته است، فرافكني شود.
چالمز جانسون معتقد است ظهور يك رهبر فرهمند، به عنوان شتاب‏دهنده به رفتار انقلابي، ضروري است؛ شخصيتي كه الهامات آخرالزماني در وجود او متكون شده باشد.
نورمن كوهن قائل است رمز موفقيت و تعالي رهبران انقلاب‏هاي ديني را نبايد در ميزان معلومات يا پايگاه و خاستگاه اجتماعي آنان جست‏وجو كرد؛ بلكه مغناطيس شخصيت آنان همواره بر هر عامل ديگري تفوق و تقدم داشته است.
شرايط اجتماعي در كيفيت پيدايش رهبران انقلاب‏هاي ديني نقشي كليدي دارد؛ به اين معنا كه بايد ميان پيدايش شرايط اجتماعي‏اي كه پذيراي اين رهبران است و مدعيات آنان نوعي هم‏زماني و تقارن وجود داشته باشد. در واقع، شكل‏گيري آگاهي انقلابي در ميان مردم اغلب در كانون اجتماع و تاريخ، پيش از تجسم و ظهور رهبري اتفاق مي‏افتد و رد و قبول مدعيات شخصيت فرهمند به پيدايش اين نوع آگاهي تاريخي و اجتماعي وابسته است. چه بسا شرايط اجتماعي و تاريخي فراهم است، اما رهبري انقلابي ظهور نمي‏كند و چه بسا پيدايش رهبري پيش از آماده شدن بستر اجتماعي رخ دهد. در هر دوي اين حالات، نوعي بي‏قوارگي و ناهم‏زماني ميان انتشار پيام و پذيرش آن ايجاد مي‏شود.
از ديگر موضوعاتي كه توجه محققان را به خود جلب كرده است، خاستگاه رهبران انقلاب‏هاي ديني و پايگاه اجتماعي آنان است. نقطه‏ي مشترك در مورد همه‏ي رهبران، پيشينه‏ي حاشيه‏اي بودن(۴) آنان نسبت به ساخت رسمي دستگاه ديني زمانه است. بيش‏تر رهبران، به دلايل گوناگون، از درون نظام آموزشي، اشتغال و منزلت به بيرون هجرت كرده و يا پرتاب شده‏اند و به علت پيشينه‏ي خود قادرند طرح دولت نويني را پي افكنند.
اسكاچپول معتقد است رهبران انقلابي، بيش‏تر از آن‏كه نماينده‏ي طبقات باشند، به صفت دولت‏ساز(۵) شناخته مي‏شوند. عمده‏ي اين رهبران از ميان آن دسته نخبگاني كه تا حدودي به حاشيه رانده شده‏اند و نسبت به حاكميت مستقر و طبقات مسلط فاصله گرفته‏اند، برمي‏خيزند. تجربه نشان مي‏دهد نخبگان حاشيه‏اي(۶) عموماً از اقشار تحصيل‏كرده‏اند و مهارت و آموزش‏هاي آنان مي‏توانسته به كار دولت مستقر بيايد و حتي بسياري از آنان دولت را عامل تغييرات بنيادي مي‏دانسته‏اند؛ اما به علت بسته بودن فضاي سياسي و فقدان تحرك سياسي در ساخت اجتماعي، از يك سو، و نداشتن ارتباط و ثروت، از سوي ديگر، نتوانسته‏اند منزلت خود را ارتقا دهند، لذا هم و غم خود را مصروف سازماندهي انقلاب و ايدئولوژي‏پردازي انقلابي كرده‏اند. اين قبيل نخبگان، از آن‏جا كه دولت را مهم‏ترين ابزار توسعه مي‏دانند، در صورت پيروزي جنبش، به سمت تأسيس دولت متمركز روي مي‏آورند. بنابراين همان گونه كه در توده‏هاي انقلابي، مقوله‏ي محروميت نسبي نقش عمده‏اي در انگيزش و هيجان انقلابي ايفا مي‏كند، در ميان رهبران جنبش نيز بايد پيش‏زمينه‏اي از تحت فشار بودن و حرمان جست‏وجو كرد. حتي در مواردي ديده شده است آنان فقر خودخواسته و انزواي اختياري را انتخاب مي‏كنند تا زمينه‏ي رواني و هم‏سطحي ميان خود و توده‏هاي محروم را فراهم آورند.
به نظر مي‏رسد رهبران تك‏رو(۷) بهتر مي‏توانند با جنبش توده‏اي رابطه برقرار كنند تا نخبگاني همچون دانشگاهيان، كه در ساختار رسمي جاي گرفته‏اند. حتي مي‏توان گفت در صورت پيدايش شرايط اجتماعي و رواني انقلاب، بخشي از اجزا از بدنه‏ي ساختار رسمي كنده مي‏شوند و براي اجابت خواست توده‏ها به نوعي حاشيه‏اي شدن سريع و اضطراري روي مي‏آورند. اين‏كه چرا نهادي مثل دين، كه علي‏الاصول و بنا بر نظريه‏هاي رايج، خصلتي محافظه‏كار دارد، در شرايط مذكور از درون خود نخبگاني را به بيرون مي‏راند تا رهبري جنبش‏هاي ديني را به عهده گيرند، امري است كه بايد در چارچوب مدل مشهور به «پاسخ نخبگان»(۸) مطالعه شود.
مدعاي اصلي اين مدل عبارت است از اين‏كه هنگامي كه شرايط محيطي يك سازمان آن‏چنان دچار تحول گردد كه بقاي آن زير سؤال رود و نيل به اهداف سازماني به صورت معضلي درآيد، پاره‏اي از نخبگان درون سازمان، در پاسخ به آن، به جست‏وجوي معاني و ابزار نويني برمي‏آيند تا با دست‏رسي به منابع حياتي محيط سازمان، بحران دروني آن را حل كنند.
با توسل به اين مدل، مي‏توان مثلاً علل راديكال شدن نهادي مثل دين و پيدايش رهبران انقلابي مذهبي را توضيح داد. هنگامي كه وضع موجود(۹) و سازمان‏هاي مذهبي وابسته به آن تهديد مي‏شود، مخالفان دروني را نخبگان نوخاسته نهادينه مي‏كنند و امكان راديكاليزه شدن اين نهاد افزايش مي‏يابد.
در جمع‏بندي نظريات مربوط به رهبري انقلابي، مي‏توان گفت هر چند اين ره‏يافت‏ها انطباق كامل با شرايط ايران و مشخصاً رهبري امام خميني(ره) ندارد، اما به طور كلي مي‏تواند وجوهي از اين رهبري را تبيين نمايد:
۱) اين‏كه چگونه از درون نهاد دين، كه بنا بر نظريات رايج نهادي محافظه كار است، انقلابي‏ترين شخصيتِ تاريخ معاصر ايران ظهور مي‏كند و همراه خود نهاد دين را متحول و از آن به عنوان سلاحي قاطع براي انهدام رژيم شاهنشاهي استفاده مي‏كند، تا حدودي با مدل «پاسخ نخبگان» قابل تبيين است.
۲) اين‏كه شخصي مثل امام(ره)، كه علاوه بر مشروعيت سنتي مشروعيت انقلابي را نيز كسب كردند، و به عنوان شخصيتي فرهمند بر تارك انقلاب دوران‏ساز ما درخشيدند، مي‏تواند با نظريه‏هاي مشروعيت فرهي تبيين شود.
۳) اين‏كه ساخت اجتماعي چگونه بود كه بر اثر انقلاب، اشكال سنتي رابطه‏ي قدرت خدايگان - بنده شكسته شد، با نظريه‏اي مانند جامعه‏ي توده‏وار قابل تبيين است.
۴) اين‏كه عزلت اجباري امام(ره) در دوران تبعيد ذخيره‏اي شد تا در دوران انقلاب دعاوي ايشان پذيرفته شود، با نظريه‏ي «نخبگان حاشيه‏اي» توجيه‏پذير است.
● اشاره‏
مقاله نكات قابل توجه و مفيدي در توجيه برآمدن رهبري انقلابي بيان مي‏كند. با وجود اين، همان گونه كه در متن مقاله آمده است، در خصوص رهبري انقلاب اسلامي، قواعد مطرح شده خاصيت تبييني كامل ندارد. براي مثال، امام خميني(ره) نهضت خود را درست در زمان مرجعيت رسمي خود آغاز كرد و مرجعيت در جامعه‏ي ما، به طور كامل، در ساختار نهاد دين قرار دارد. در نهضت ۱۵ خرداد، امام در يك موقعيت حاشيه‏اي قرار نداشت و اتفاقاً از يك موضع كاملاً رسمي و از موقعيت يك مرجع، كه داراي سمت فتواست، اين نهضت را آغاز كرد و در دوره‏ي تبعيد نيز كاملاً از همين موضع سخن مي‏گفت. البته محروميت وي از حضور در ايران و، به عبارتي، تبعيد وي به عنوان يك واقعيت مطرح است؛ اما عنصر تبعيد نيز هرچند با عنوانِ «محروميت» تا حدي منطبق است، اما بر عنوان «حاشيه‏اي» - به تعبيري كه در مقاله آمده است - منطبق نيست؛ چرا كه در آن زمان مراجع معروفي كه در نظام نهادي دين مشغول فعاليت بودند، عمدتاً در نجف و بيرون از ايران حضور داشتند. بر همين اساس، ارتباط راديكاليزه شدن نهاد دين با حاشيه‏اي شدن موقعيت رهبر در اين مقاله روشن نيست.
از طرفي، هرچند نمي‏توان جاذبه‏ي معنوي شخصيت امام را منكر شد و از موقعيت كاريزمايي او چشم پوشيد، اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه در جامعه‏ي مذهبي ارتباط معنادار امام با امت، و پذيرش اطاعت رهبر - خصوصاً با توجه به اشتهار امام در اعلميت فقهي - را بايد با عنايت به مفهوم «حجيت فتوا» تبيين كرد. از نگاه بسياري از متدينان، عقلانيت همين اقتضا را دارد كه فتواي مرجع اعلم را پذيرا باشند. از اين منظر، «كاريزما» در گستردگي موقعيت رهبري بي‏تأثير نيست؛ اما در عين حال نمي‏توان به عنوان الگوي نظري مشروعيت به آن بسنده كرد. در اين الگوي نظري، ارتباط پيروان صرفاً عاطفي است؛ اما در الگوي نظري مرجعيت و مشروعيت فتواي مرجع اعلم، اين ارتباط در حد ارتباط عاطفي خلاصه نمي‏شود.
مقاله‏ي حاضر اين گونه القا مي‏كند كه محروميت نسبي رهبر، براي او ايجاد انگيزه مي‏كند تا به طرف انهدام دولت و استقرار دولت جديد حركت كند؛ حال آن‏كه در خصوص رهبري الاهي حضرت امام اين نكته پذيرفتني نيست.

سعيد حجاريان‏
۱. prophetic missio
۲. charismatic authority
۳. reorientation
۴. maoginalization
۵. static builder
۶. margin elti
۷. free lancer
۸. elite response
۹. slatus quo
معاونت پژوهشي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم ( www.balagh.net )

بسیجی بازدید : 193 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

« من براي خودم حرفي ندارم . من فقط از جانب مردمم حرف مي زنم »
اين جمله كه روانشاد خسرو گلسرخي آن را در آخرين دفاعيات خود در دادگاه رژيم شاهنشاهي ايران بر زبان راند را شايد بتوان نماد چيزي دانست كه در عرصه هنر و ادبيات امروز ايران به آن هنر و ادبيات متعهد مي گويند .
ادبياتي كه پيشينه ي آن در ايران حداكثر به ۱۰۰ سال پيش و حول و حوش دوره مشروطه باز مي گردد و در سنت ادبي پيش از مشروطه حتي براي يافتن استثنائاتي انگشت شمار نيز با مشكلات فراواني روبرو خواهيم بود .
ادبيات متعهد مدعي است با تأثير بر تمام يا بخشي از جامعه ، آن را در رسيدن به اهدافي از قبيل رفع تبعيض و بي عدالتي ، رسيدن به آزادي ، رفع معضلات و عقب ماندگي هاي فرهنگي و فكري و حتي برخي اهداف سياسي كمك مي كند .
زماني يكي از توده اي هاي سابق در مصاحبه اي گفته بود « براي ما ، در اوج تحركات انقلابي ، شعر شاملو همان كاركردي را داشت كه زيارت عاشورا براي رزمندگان انقلاب اسلامي در جريان جنگ تحميلي » .
ادبيات متعهد ادبياتي است وابسته به مختصات و ويژگي هاي اجتماعي و سياسي در هر دوره تاريخي . اوج كار اين نوعِ ادبي در ايران كه در بيشتر يا بخشي از آثار بزرگواراني چون فرخي يزدي ، عارف قزويني ، ملك الشعراء بهار ، نيما ، سايه ، صادق چوبك ، شاملو ، فروغ ، جلال آل احمد ، خسرو گلسرخي و انديشه هاي روانشاد دكتر علي شريعتي قابل مشاهده است دقيقاً مصادف است با فوران روحيات انقلابي در دنيا ، متأثر از فلسفه ماركس و برخي تحركات سياسي بلوك شرق كه اتفاقاً درست با افول اين جريان عظيم فكري و آن قدرت بزرگ سياسي از اواخر دهه۷۰ ميلادي ، در ايران نيز انشعابات مختلف آن من جمله ادبيات چپ و گرايش به تعهدات اجتماعي در هنر و ادبيات ، با سر به زمين خوردند و حالا جز ته مانده اي ساكن ، فاقد خلاقيت ، بي اثر و شعار زده از آن احساسات پرشور انقلابي چيزي باقي نمانده است .از گونه هاي موفق ادبيات متعهد شعر سياسي و انقلابيست .
در كنار انواع مختلف شعر چون عروضي و آزاد و منثور و سبكهاي متفاوت آن چون هندي و سمبوليسم و اشكال گوناگونش چون غزل و قصيده، شعر را مي توان از لحاظ موضوع نيز رده بندي كرد و حماسه و مديحه و مرثيه و شعر عاشقانه و اخلاقي و فلسفي و سياسي و مانند آن را تشخيص داد. شعر سياسي پديده ي نويني است كه با پيدايش دولت مدرن به وجود مي آيد و سابقه اش در ايران از سالهاي انقلاب مشروطيت فراتر نمي رود. وقتي كه حافظ از ترس محتسب مي خورده حرف مي زند و مسعود سعد از بند بلند ناي مي نالد، يا سعدي اتابك را نصيحت مي كند و فردوسي به زنده كردن پارسي مي بالد ما هنوز با شعر سياسي سروكار نداريم و از قلمرو مدح و ذم و اندرز و حماسه فراتر نرفته ايم. در سابق شاعر ناچار از تكيه به اين ديوان و آن دربار بود ولي اكنون شاعر مي تواند مستقيماً قدرت دولتي را مورد سئوال قرار دهد و شعر خود را مخفي يا آشكار به دست مردم برساند.
منظور از سياست معناي خاص اين كلمه است يعني هر آنچه به قدرت دولتي مربوط مي شود. و لذا شعر سياسي شعري است كه در آن قدرت دولتي مورد سئوال قرار مي گيرد مثل شعرهاي لويي آراگون و پل الوار در فرانسه، هاينريش هاينه در آلمان، والت ويتمن در آمريكا، مايا كوفسكي و يوگني يفتوشنكو در شوروي، پابلو نرودا در شيلي، ناظم حكمت در تركيه، محمود درويش و نزار قباني در فلسطين و در ايران از تصنيف ها و هجويات دوران انقلاب مشروطيت گرفته تا "مرغ آمين" و "هست شب" نيما و از "زخم قلب آبايي" شاملو و "كسي كه مثل هيچ كس نيست" فروغ و "سرود مهاجرين" ماني .
و لذا مي توان گفت كه شعر به دو اعتبار سياسي است: اول-به صورت مستقيم درباره ي قدرت سياسي سخن بگويد. دوم-نسبت به نظام سياسي و اجتماعي موجود يا ايده آل اظهار نظر كند. به ديگر سخن، شعري كه به موضوع قدرت، حاكميت و روابط غير شخصي بپردازد، سياسي است. شعر سياسي، گونه ها و انواعي دارد. شعر سياسي، يا مستقيماً و با صراحت و يا در قالب اشعار غير جدي يا طنز سياسي به قدرت سياسي يا نظام سياسي و اجتماعي بپردازد. از نظر محتوا نيز دو گونه است. برخي از اشعار سياسي طرفدار حاكميت و حامي وضع موجود اند،و برخي ديگر ، به نقد حاكميت روي آورده اند.مهمترين موضوعات شعر سياسي را وطن،آزادي،استبداد،استقلال، عدالت،مردم،زنان،جنگ،تاريخ،انقلاب،فداكاري در راه وطن، شهادت و ... در بر مي گيرد. از اين رو، در دوره ي پر رفت و آمد تحولات سياسي بازار آن داغ و مشتريان آن بسيارند. .
گاه شعر سياسي را نه به اعتبار اعتبارش و نه بر پايه ي گونه هايش ، بلكه بر اساس تعريفي كه از شعر و سياست مي كنند، مي شناسند. شاعري ،شعر را به زبان شعر، اينگونه توصيف نموده است:
چه باشد شعر؟آهِ سينه سوزي كز جگر خيزد نواي دردمندي كز دلِ ديوانه بر خيزد
چه باشد شعر؟نجواي نسيم و غنچه در گلشن كز آن دامان گل را لعل از خون جگر خيزد
فروغِ افتخاري ،آفتــــاب عالم افروزي كه در معراج دل ها برتر از شمس و قمر خيزد
شاعري ديگر،شعر را مسئول مي داند؛ و شعر مسئول را به اين صورت تعريف مي كند:
شعر مسئول بود حق پرور نه ستايش گر زور است و نه زر
شعر مسئول پيام است و خروش از خدا نغمه و از غيب سروش
شعر مسئول بت انداختن است نه ز مداحي ، بت ساختن است.
سياست در لغت به معناي حكم راندن بر رعيت، اداره كردن امور مملكت، حكومت كردن، مجازات نمودن، اداره ي امور داخلي و خارجي كشور و نظاير آن آمده است. به همين جهت ،سياست را به معاني مختلفي چون سياست مالي، تربيتي،شعري و ... به كار مي برند. اما سياست در اصطلاح، به هر نوع تدبير و تلاش فردي و يا جمعي گفته مي شود كه براي دستيابي به قدرت سياسي، حفظ و يا افزايش آن صورت مي گيرد. چنين تلاشي به منظور اداره ي امور كشور و يا رهبري و مديريت سياسي جامعه بر اساس ارزش هاي مورد نظر انجام مي گيرد. بر اين اساس ، هر تلاش و اقدامي كه براي كسب، نگاه داري و گسترش قدرت سياسي شكل مي پذيرد، يك امر سياسي به حساب مي آيد.
البته پديده هاي سياسي دو چهره دارند:چهره اي از خيانت، مكر،تزوير و دروغ كه بر پايه ي منافع شخصي و گروهي استوار است و چهره اي از خدمت،صداقت،درست كاريكه بر اساس منافع عمومي پايه گذاري شده است. سياست از نوع اول كه بسيار متداول و رايج است، مردود و مذموم است؛ و سياست از نوع دوم كه در سيره ي انبياي عظام، ائمه ي اطهار(ع) و پيروان صديقشان ديده مي شود، پسنديده و موجب رشد و تكامل مادي و معنوي بشر است.
نتيجه اين كه شعر سياسي يك پديده ي اجتماعي است؛ و از اين رو بستر هاي زايش آن را بايد در حوادث و رويداد هاي خوب و بد سياسي جست و جو كرد. بنا بر اين ، درك و فهم صورتو سيرت آن در عصر پهلوي به ويژه پهلوي دوم يا مشروطه ي سوم، مستلزم معرفت و بصيرت به حوادث عمده ي تاريخ سياسي معاصر يا لااقل مهمترين و برجسته ترين آن است. از جمله:
۱)اشغال نظامي ايران(۲۰ شهريور ۱۳۲۰)_ ۲) كودتاي انگليسي_ آمريكايي(۲۸ مرداد۱۳۳۲)_۳)قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲.
سه حادثه ي تاريخي ذكر شده به سمبل و نهاد سه جريان سياسي معاصر سلطنت طلب شهرياري، ناسيوناليستي و اسلامي(مذهبي) مبدل شد. به تاثير از آن ، سه نحله ي شعر سياسي شكل گرفت. اشغال ايران و پيامد هاي خوب و بد آن، جريان سلطنت طلب شهرياري شعر سياسي را متاثر ساخت.كودتاي انگليسي_ آمريكايي ۲۸ مرداد كه جبهه ي ملي و رهبري آن را به انزواي سياسي فرستاد، بر صبغه ي شعر سياسي ناسيوناليستي و ملي گرايي اثر گذارد. حادثه ي ۱۵ خرداد كه نيروي اسلام گرا را پس از ناكامي ملي گرايان،در دگرگوني اجتماعي به نيروي برتر سياسي مخالف دولت تبديل كرد و شعر مذهبي ضد دولتي را رونقي شگرف بخشيد.
الف)شعر سياسي درباري و شاهي:
جريان فكري و سياسي ايران شهري، درصدد يافتن مباني مشروعيت تاريخي و فرهنگي و نه ديني براي سلطنت بود؛به آن جهت كه پهلوي ها با شعار سكولاريسم غربي، دين را از امور اجتماعي و سياسي كنار زدند. بنابر اين براي نگهداشت سلطنت نيازمند عصبيت يا خمير مايه ي تازه، براي انسجام اجتماعي بودند. اين جريان كه به برخي از فروعات و نتايج دموكراتيك عصر جديد باور داشت، قبل از كودتاي ۲۸ مرداد، با جريان هاي فكري و سياسي عمده به نوعي هم زيستي دستيافت؛ ولي در دهه ي ۱۳۳۰ كه با از دست رفتن هم زيستي با جريان هاي فكري و سياسي و نيز، با موج احياي اسلام مواجه شد به تثبيت قدرت داخلي از طريق كسب حمايت هاي بيشتر خارجي بر آمد؛ و از دهه ي ۱۳۴۰ به بعد، با تشديد اسلام گرايي ، توجه و فرهنگ پيش از اسلام را با شدت از سر گرفت كه برگزاري جشن هاي ۲۵۰۰ ساله، نمونه اي از آن است. مردم، روحانيون متعهد و مبارز نيز، به محكوم سازي صريح اقدامات ضد فرهنگي شاه و درباريان پرداخت.
ب)شعر ناسيوناليستي و شوونيستي:
ناسيوناليسم و ناسيوناليسم افراطي كه از آن به شوونيسم ياد مي شود، اگر چه يك پديده ي غربي نيست، اما پس از انقلاب فرانسه و به تاثير از آن، به اوج خود در غرب دست يافت؛ و آنگاه به صبغه ي غربي وارد جهان غير غرب شد. از اين زاويه، ناسيوناليسم، سيستمي برآمده از انديشه ي ليبراليستي غرب و آن هم دست مايه ي مبارزه ي طبقه ي متوسط بورژوا عليه فئوداليسم غربي است. پس واضح است كه اين مكتب بر انديشه ي اومانيستي و ضد ديني استوار است؛ و مروج ضرورت به كار گيري شيوه هاي دموكراتيك در زندگي شخصي و سياسي است.گاهي ناسيوناليسم حتي بر اعتقادات مذهبي و اخلاقي پيشي مي گيرد، و نيروي محركه ي آن، موجب اعمال خلاف انساني مي گردد. نفوذ ناسيوناليسم ممكن است تا حدي برسد كه بعضي آن را يك نوع مذهبي دنيوي در عرض ساير مذاهب قلمداد كنند.
ج) شعر مذهبي و ديني(اسلامي):
جريان فكري اسلامي،از ابتداي ورود تجدد يا در واقع شبه تجدد به ايران، از خود واكنش نشان داد؛ به مقابله ي نظري و عملي با آن پرداخت، و كوشيد از تماميت اسلام و موجوديت تشيع در برابر آن ، دفاع كند. اين خطي بود كه با فراز و نشيب هاي فراوان تا اوايل۱۳۳۰ ادامه يافت. اما اين جريان، پس از كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ كه ديگر ايدئولوژي ها، انديشه ها و جريان هاي فكري غير مذهبي به بن بست رسيدند، به جريان فكري غالب و مسلط تبديل مي شود، و ضمن خروج از مواضع تدافعي ابتكار عمل را در صحنه ي فعاليت هاي ضد دولتي به دست مي گيرد؛ و اسلام را به عنوان يك كليت جامع كه پاسخ گوي مشكلات و مسائل سياسي و اجتماعي است، مطرح مي كند. اوج گيري اين جريان، به سال هاي اوليه ي دهه ي ۱۳۴۰ و بعد از آن مربوط مي شود كه آن نيز، به علت تفسير نوع و جديدي بود كه امام خميني(ره) از اسلام شيعي ارائه كرد. اين تفسير جديد كه از آن به اسلام ناب محمدي(ص) ياد مي شود، به شدت رك و بوي ضد طاغوت داشت. به موازات رشد فزاينده ي جريان فكري انقلابي اسلامي شيعي، موثرترين نحله ي شعر سياسي تحت عنوان شعر مذهبي شكل گرفت كه بر عناصري چون مبارزه با استبداد، تجليل از شهادت و جهاد، ضديت با انقلاب سفيد، انتقاد از وضع موجود و ... استوار بود. نمونه هايي از اين گونه عبارتند از:
به شهوت كشانيد، ما را سر و پا به ذلت نشانيد، ما را سراسر
به ما چيرگي داد آن را كه داد صفات مونث، لباس مذكر
بدين نكته وصف هنر پيشگان بس هر آن كو بد آموز تر پر هنر تر
اين شعري است كه حميد سبزواري در اعتراض به برنامه هاي فرهنگي شاه در جهت نشر و تبليغ فرهنگ غربي سروده است.همچنين ،اشعار بسياري در قالب هاي شعري مختلف، در وصف امام خميني(قدس سره) رهبري نهضت اسلامي ايران، سروده شده كه هر چه به پيروزي انقلاب اسلامي نزديكتر مي شويم بر حجم اينگونه از شعرها افزوده مي شود، شاعري در وصف امام (قدس سره) در تبعيد، اين شعر را سرود:
آري!
در روزگار مرگ اصالت ها
به تو دگر چه بگويم
چرا بسرايم
از مطلع تمام سرود ها
بي تو نشسته اگر فرياد!
در اعتراض به وضع موجود و وضعيت ناگوار فقيران و مستمندان ، شاعر نصيحت مي كند كه بايد عدالت را سر لوحه ي برنامه هاي خود قرار دهد. چون درمان تمام دردهاي اجتماعي است؛ ابراهيم صهبا مي گويد:
تا چند مستمند كشد بار زندگي خرج غني ز چيست كه تحميل بر گداست
وجهي كه بر اداره ي كشور بود ضرور ابواب جمع مفلس و مفلوك و بي نواست
.درمان درد كشور ايران عدالت است زيرا عدالت است كه بر دردها دواست
زين العابدين موتمن نير،در توصيف اوضاع اجتماعي اينگونه سرود، شعري كه براي وصف بهار خونين ۱۳۴۲( كشتار مدرسه ي فيضيه ي قم) و ۱۳۵۴(دستگيري طلاب در سالگرد قيام ۱۵ خرداد) به كار مي گيرد.
آمد بهار خرم و دل سوگوار ماند نوروز هم رسيد و غم برقرار ماند
گفتم بهار آيد و دل بشكفد چو باغ دل همچنان فسرده در اين نوبهار ماند
هر زنگ غم كه بود بهار از دلم زدود جز درد و داغ او كه به دل يادگار ماند
مردم ايران در راه مبارزه با سلطنت پهلوي قربانيان زيادي دادند و در واقع پيروزي انقلاب ثمره ي خون شهيدان بود و بدون شهادت جوانان و از جان گذشتگان، استبداد شكست نمي خورد، ۱۷ شهريور ۱۳۵۷ كه به جمعه ي سياه يا جمعه ي سرخ معروف شده است، يكي از صحنه هايي است كه شهادت و شهادت طلبي پيروان امام خميني(قدس سره) به اوج خود مي رسد.
بر لاله شنيده ام ژاله بر ژاله نديده ام لاله
كشتند زنان و كودكان را هم پير شكسته هم جوان را
شعر سياسي اسلامي به صورت آميزه اي ادبيات،هنر و حماسه به شعار هاي سياسي راه يافت. حجم و محتواي شعار هاي سياسي از پيش تازي مذهبيون مسلمان در نهضت امام خميني(قدس سره) حكايت دارد.اشاره به گونه هايي از تاثير گذاري شعر سياسي در انقلاب اسلامي و شعار هايش ، مي تواند در درك تاثير يا وابستگي متقابل آن دو مدد رساند.
۱)تشبيه:يكي از گونه هاي شعار سياسي تشبيه است. به نمونه هاي فراواني از تشبيه مي توان اشاره كرد. در تشبيه ها نوعي وزن و آهنگ به چشم مي خورد كه بر زيبايي و گيرايي تشبيه مي افزايد؛ از جمله: در بهار آزادي جاي شهدا خالي
در اين شعار بهار پس از زمستان،به معناي رهايي نمادين از ظلم و بيداد گري است. در واقع، بهار فصلي است كه مردم از ترس سرما خود را در لباس ها يشان پنهان نمي كنند.
۲)گفتار عاميانه: شعر سياسي اسلامي گاه به زبان گفتاري، محاوره اي و يا به زبان عاميانه يا كوچه و بازاري مطرح شده است؛ كه در عين سادگي و بي پيرايگي از خلوص صميميت الهي در خور وصف برخوردار است.
اگر آقا دير بياد مسلسل ها بيرون مي آد
نم نم بارون مي آد خميني تهرون مي آد
«آقا» در شعار نخست، به معناي امام خميني (قدس سره) است كه چون مردم او را از خود مي دانند ، لفظ و كلمه ي آقا را براي او به كار برده اند. در شعار بعدي،«بارون» به معناي رحمت الهي دانسته شده است كه در اينجا مراد امام (قدس سره) است.
۳)بيان نماد هاي ديني: شعار انقلاب اسلامي كه اغلب در شعر تبلور يافته، مملو از ارزش هاي ديني است. اين خود نشان از تاثير گذاري فراوان دين و پيشتازي آن در مبارزات مردم مسلمان ايران دارد.
هر كس كه عدالت خواه است از قتل حسين(ع) آگاه است
تا خون مظلومان به جوش است آواي عاشورا به گوش است
عاشورا از برجسته ترين نماد هاي ديني است كه از يك مبارزه ي عدالت خواهانه در هزار و چند سال پيش سخن مي گويد؛ و از اين رو، به الگوي مبارزه عليه ظالمان و دفاع از مظلومان در همه ي زمان ها تبديل شده است.
۴) شوخي و طنز: شوخي و طنز مي تواند به سلاحي موثر در رفتار سياسي تبديل شود. اثر يك گفتار صريح را دارد، ولي مخاطرات آن براي گوينده چندان نيست. البته گاه به كارگيري طنز سياسي به معني جدي نگرفتن قدرت سياسي است. شعر سياسي اسلامي، در وقوع انقلاب اسلامي موثر افتاد؛ و نيز انقلاب اسلامي بر رشد شعر انقلابي و شعر دفاع مقدس تاثير گذاشت؛ بنا بر اين، يك تعامل معنا دار و دو سويه بين آن دو در يك فرآيند كاملاً طبيعي اتفاق افتاده است. از اين رو شاعران مسلمان انقلابي از تاكيد بر تاثير متقابل شعر سياسي اسلامي و پيروزي انقلاب اسلامي اِبايي ندارند؛ و با صراحت و شجاعت آن را تاكيد مي كنند.
تاثير انقلاب بر شعر معاصر ايران، روشن و واضح و انكار ناپذير است. زبان شعر تازه تر شد و با تركيبات تازه تر شعري رو به رو شديم. غزل به معني واقعي شكل گرفت و شعر حماسه توانست در قالب غزل جاي بگيرد. شاعران انقلاب ،خالق شعري متمايز و داراي سبكي ويژه هستند. آن ها اگر چه از تجربيات شاعران گذشته و امروز بهره ها گرفته اند؛ اما انصاف بايد داد كه ميراث خوار سنت گرايان يا وام دار نوگرايان پس از مشروطه نيستند. شعر اين شاعران درون مايه يي معنوي دارد كه بي عدالتي را بر نمي تابد ، و در عرصه ي اجتماعي از زبان حماسي و گاه منتقدانه و بي پروا بر خوردار است.
اين شاعران در احياي تحول مناسب غزل موفق بوده اند، و آثار قابل تاملي در اين قالب آفريده اند . انقلاب اسلامي ايران تاثير مثبتي در شكل، محتوا و صورت ادبيات، گذاشته؛ به خصوص شعر ما كه در فرم و شكل كاملاً اثر پذير بوده است و با به وجود آمدن انقلاب، ما يك باز خواني تاريخي انجام داده ايم. اين بازخواني به معني بازخواني هويت يك ملت، يعني نگاه كردن به گذشته ي تاريخي يك ملت است. با بازخواني تاريخي شعر ايران ، نكات مثبت را جذب كرديم. به طور مثال ،قالب غزل كه يك قالب سنتي بود، به يُمن اين بازخواني به زبان جديد آراسته شد ، و از آن قالب سنتي و محتواي سنتي اش جدا شد.
اولين و يكي از بزرگترين تاثيرات انقلاب بر روند شعر ايران پيدايش يك جمهوري و يك دموكراسي شعري بود.مردمي كه ديدند با حضور همه جانبه در صحنه ي انقلاب توانسته اند؛ يكي از بزرگترين رفرم هاي اجتماعي قرن را تشكيل دهند، يكي از مستعد ترين و در عين حال وسيع ترين صحنه ها را براي حضور هنر، ادبيات و به ويژه شعر را فراهم آوردند. به هر روي تاثير دو طرفه ي شعر سياسي و انقلاب اسلامي بسيار عميق بوده است.
يكي از خصايص اصلي و اساسي شعر ديني، مذهبي يا شعر انقلابي و خونين، استخدام و به كارگيري مفاهيم مختلف شور انگيز اسلامي براي بيان مقاصد يا دستيابي به اهداف الهي خويش است.بهره گيري از مفاهيم حماسه ي رزمي، ذكر مصائب اهل بيت(ع)، مدح امامان معصوم(ع)، ستايش بزرگان دين، توصيف مناسبت هاي مهم تاريخي انقلاب اسلامي ، و نيز ، استفاده از مفاهيمي چون: جهاد، شهيد،شهادت،خون،مرگ سبز و ... از آن جمله است. شاعر مذهبي به پشت گرمي خون و ايثار فرزندان رشيد،غيور و سر به مهر اين ملت توانست؛ سرود رهايي سر دهد و ميل به حكومت فاضله را به شعر در آورد. از اين رو اينگونه ، شعري وزين، و در عين حال ستيز گر و توفنده است. اين شعر، گرچه جوان است؛ ولي برومند، استوار، معصوم و پوياست. شعر انقلاب، شعر خشم، خروش، مقاومت و مبارزه ي شهداست.شعر اعتراض و فرياد، شعر زندگي و مردانگي، و آميزه اي از مهر و قهر، لطف و جنگ، زمزمه اي از توحيد و اخلاق، جويباري از نيايش و كرنش ، و دريايي است از آب و آتش، آميخته اي از عشق و نفرت. شعر انقلاب، شعر مبارزه با طاغوت و جالوت، شعر گلوله و گل واژه،شعر نبرد و ظلمت،بازيگر اصلي اين نبرد، شهيد است.از اين رو،اگر شاعر انقلابي از شهيد تاثير مي پذيرد و از شهيد تمجيد مي كند تمجيد او از شخص نيست. شهيد شخص نيست، عصاره ي يك ملت است، پيامبري است كه ما را از غرق شدن در گنداب رژيم شاهنشاهي و از ذليل شدن در برابر صدام نجات بخشيد.تاثير پذيري شعر سياسي و مذهبي از شهيد و شهادت است كه آن را درخشنده مي كند، طرحي نو مي افكند ، تحولي شگرف ايجاد مي كند و هرگز به كالاي متروكه تبديل نمي شود، بلكه هر چه از عمرش بگذرد، هدايت گر و هادي تر مي شود و تنها در ذهن خواص باقي نمي ماند.

ناصر آسياباني
۱-احمد درستي،شعر سياسي در دوره ي پهلوي دوم
۲-مجيد شفيق، شاعران تهران،ج ۲
۳- يادنامه ي سومين كنگره ي شعر و ادب و هنر
۴- فرهنگ فارسي عميد
۵ـ جلال الدين مدني،مباني و كليات علوم سياسي،ج ا
۶- حميد روحاني،بررسي و تحليل از نهضت امام خميني(ره)،ج
۷- محمد شفيعي فر، درآمدي بر مباني فكري انقلاب اسلامي
۸- همان
۹- همان
۱۰ - همان
۱۱- همان
۱۲-همان
۱۳-«شعار هاي انقلاب آميزه از ادبيات، هنر و حماسه»، روزنامه ي جام جم
۱۴-همان
۱۵- همان
۱۶-«شاعران از تاثير انقلاب اسلامي بر شعر و ادبيات معاصر مي گويند» روزنامه ي جام جم
۱۷- همان
۱۸- همان
۱۹- همان

بسیجی بازدید : 220 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

چكيده
انقلاب به عنوان پديده اي مهم پيام را از زبان شاعران به مخاطبان خود مي رساند در اين مقاله سعي شده كه اين فرايند ارتباط وكاركردهاي زباني رادرشعر شاعران انقلاب (ادبيّات پايداري)نشان داده تاثابت كنيم كه مهم ترين نقش هاي زبان از نوع ترغيبي،عاطفي و ارجاعي است.
واژگان كليدي: انقلاب اسلامي،ادب پايداري،پيام،كاركردهاي زباني.


دكترعباس اطميناني -دانشگاه كردستان
مقدمه
اسلام به معني راستين خود يك انقلاب است.انفجارنوراست در دل ظلمت.اعلام مرگ كفروشرك است.آغازرهايي است.اعلام تولد انسان وانسانيّت است.سرنوشت انسان با دشمني شيطان گره خورده است؛يعني آغازدشمني شيطان وشياطين.ادامه حيات باعزت انسان درگرومبارزه با شياطين است،اهريمناني كه چون جادوگران افسانه ها هردم به رنگي و صورتي خودنمايي مي كنند،وبرراه انسان وانسانيّت كمين مي نشينند تا مانع رسيدن او به اوج وكمال باشند وچه بسا درلباس دوست هم ظاهرمي شوند.
چون بسي ابليس آدم روي هست پس به هردستي نشايد داد دست
آنان كه راست قامتان وثابت قدمان بوده اند،هميشه با قلم وقدم عليه شيطان وشياطين تاخته اند وبنيادآيين،هنر وادبيّات وجهاداسلامي رانهاده اند وانقلاب اسلامي را با خون وجان ومال خويش حمايت كرده اند وشجره سبز وبرومند اسلام وانسانيّت راآب داده اند.
انقلاب اسلامي از زماني كه پيامبرنداي((قولوالااله الله تفلحوا))راسردادند آغاز شدوپيوسته خورشيد تابناك آن درآسمان بشريّت فزوزان خواهد ماندواگر ابرهايي تيره گاه وگدار،روي تابناك آن رابراي چندلحظه اي بپوشاند نسيم جان رحمت الهي درقالب و صورت انسان هاي پاك باخته ومومن ومجاهد خودنمايي خواهد كرد و روي رخشان اسلام را به جهانيان خواهدنمود؛چنان كه بارها وبارها از زمان اعلام واعلان اسلام درسراسرزمين هاي اسلامي خودنمايي كرده ونهضت هاي آزادي بخش رادرعالم پديدآورده است.يكي از بارزترين آنها نهضت اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني(قدس سره العزيز)بود كه با پشتيباني روحانيت مبارز ومردم با ايمان ايران زمين به ثمرنشست.
انقلاب اسلامي يعني رهايي از شرك وروي آوردن به وحدت الهي انقلاب اسلامي؛يعني آزادي وآزادگي انسان ورهايي از اسارت وبندگي غير خدا،انقلاب اسلامي يعني عشق ومحبت به خدا و آفريدگان ورهايي ازدشمني وكينه و عداوت انساني.انقلاب اسلامي يعني خدمت به خلق ودوري ازخيانت ونابكاري انقلاب اسلامي؛يعني جان فدائي در راه آرمان هاي انسانيّت ومبارزه بادشمنان انسان.وبالاخره انقلاب اسلامي از ديدگاه زبان شناسي گزاره وپيامي است كه ازجانب خالق وآفريننده آن به خلق كه مخاطبان آنندفرستاده مي شود.
كاركردهاي زبان،نوعي ارتباط زباني است كه به قول يا كوبسن ازيك پيام تشكيل شده كه ازسوي گوينده يا به بيان كلي تر((فرستنده))به((گيرنده))منتقل مي شود.شاعران و گويندگان مسلمان نيز پيام خود رابه گيرندگان مي رسانند.اينك از ديدگاه كاركردهاي زباني به گونه اي كه ياكوبسن مطرح كرده است به چند شعر كه شاعران انقلاب اسلامي دراشعارشان بدان عنايت كرده اند مي نگريم و مي كوشيم كه به تحليل آنان بپردازيم.
ياكوبسن براي هركنش ارتباطي، به ويژه ارتباط زباني، شش عامل برشمرده است: فرستنده، گيرنده،زمينه،رمز،تماس،پيام.وي اين شش جزء فرايند ارتباط راتعيين كننده كاركردهاي ششگانه زبان مي داند ومعتقد است درهرارتباط نقش يكي ازاين عناصر برجسته تر است وعوامل ديگر در جهت همين كاركرد خاص به كارگرفته مي شود.
در كاركردعاطفي جهت گيري پيام به سوي گوينده است؛دركاركرد كنشي (ترغيبي يا انگيزشي)جهت گيري پيام به سوي مخاطب است؛دركاركردارجاعي جهت گيري به سوي موضوع پيام است وانتقال مفاهيم بيشتري اهميّت را دارد.هرگاه گوينده يا مخاطب احساس كندلازم است از مشترك بودن رمز يا نشانه هايي كه به كارمي گيرند مطمئن شوند،ارتباط به سوي رمز جهت مي گيرد وكاركردفرازباني است.كاركرد همدلي(سخن گشايانه)جهت گيري پيام به سوي مجراي ارتباطي است.دركاركرد ادبي جهت گيري پيام به سوي خودپيام است.دراين موردساختارپيام،تناسب،توازن،زيبايي آن بيش ازهرچيزمورد توجّه است؛قطعاً گرايش به كاركرد ادبي نقش شعري دارد؛امّا هيچ گاه نمي توان گفت كه حوزه عمل نقش شعري فقط وابسته به شعر است ياشعرفقط نقش ادبي(شعري)دارد.بلكه هر كنش ارتباطي آميزه اي از كاركردهاست؛امّا ممكن است يكي از آنها برديگران غالب ترباشد.(از زبان شناسي به ادبيّات،ص31-35)و(دستوربيضايي،ص27-35)
ازآنجايي كه شاعر دوره بحران فقط مي خواهد پيام رابه شنونده برساند،لذا زيادبر كاركرد ادبي تامّل نداردوتنها موارد مورداهميّت شاعردراين موقعيّت كاركرد عاطفي و انگيزشي و ارجاعي وهمدلي است،كه به نمونه هايي ازآنها در شعر شاعران انقلاب اشاره مي كنم،البته كاركرد ادبي نيز ديده مي شود.ناگفته نماند هيچ نقش وكاركردزباني خالصي وجودندارد.همواره چندكاركردباهم دريك پيام ديده مي شوندامّا معمولاً يكي از آنها غالب است لذا پيام رابدان نام معرفي مي كنند.
كاركرد انگيزشي:
برخيز اي برادر
بستيزباسپاه اهريمن
اهريمن نفاق در كشورعراق
سركوب كن سپاه تباهي را
سركوب كن نظام ستم پيشه عراق
بستيز اي برادر
باحاميان كفر
سرسخت،استوار،مردانه،مومنا نه
باقامت بلندسرافرازي
درجبهه خدا
به شيوه محمّد برپويه علي
درراستاي اسلام
(نقدوبررسي ادبيّات منظوم دفاع مقدّس،ج2،ص17)
قطعاًدرقطعه مذكور،كاركرد(نقش)غالب زباني،كاركردكنشي(انگيزشي)است.چون پيام متوجّه دوم شخص يا مخاطب است امّا به عنوان يك قطعه ادبي ازقاعده اقزايي و هنجارگريزي ها بهره داردوكاركردادبي هم در زبان شعر خودنمايي مي كند.
نمونه اي ديگر از كاركردكنشي ياانگيزشي:
اي سواران بلنداي سهيل شوكران نوشان گردان كميل
اي سپاه رفته تابدروحنين خيل مختاران لثارات الحسين
اي نگاه آسمان همراهتان اي امام عصر خاطرخواهتان
اي بسيجي ها چه تنها مانده ايد ازگروه عاشقان جامانده ايد
اي بسيجي ها زمان راباد برد آرزوهاي نهان رابادبرد
شوروحال وحال سپردن هم نماند بخت حتي خوب مردن هم نماند
غرق درمانداب ها لنگرشديم غافل از جادوي سنگرها شديم
(همان،ج3،ص118)
مثنوي مذكور تادوبيت آخر كاركردكنشي ياانگيزشي دارد.امّا دو بيت آخر وبندهاي بعدازآن كه دراين جا ذكرنشده از نوعي ارجاعي است.
كاركرد ارجاعي:
كجارفت تاثيرسوز ودعا كجايند مردان بي ادعا
كجايند شورآفرينان عشق علمدار مردان ميدان عشق
هم آنان كه از وادي ديگرند هم آنان كه گمنام ونام آورند
هلاپيرهشياردردآشنا بريز از مي صبردر جام ما
من از شرمساري روي توام زدردي كشان سبوي توام
(همان،ج3،ص114)
چهاربيت اوّل شعرمذكور كاركرد ارجاعي دارد.امّا دوبيت آخر ازنوع كاركرد ترغيبي (كنشي)است.
شعرديگر دركاركردارجاعي:
سال گذشته
سال هجوم دل زدگي بود
سال رواج عكس وپوستر
سال تجارت بيداد
سال گران فروشان
فربه تر وفربه تر شدند
درذهنشان مداوم قيمت كالا
بالا مي رفت
وقيمت خون
پايين مي آمد
همه درانتظار عدالت بودند
ونيش دردستمديدگان
درقلب آسماني آن پيرمي خليد
وبا حضور قلب
درركعت هزارم بينايي
ركعت هزارم بيداري
برپاايستاده بود
(همان،ج2،ص44)
بنويس!بنويس!بنويس:اسطوره پايداري
تاريخ،اي فصل روشن زين روزگاران تاري
بنويس:ايثارجان بود،غوغاي پيروجوان بود
فرزند وزن،خان ومان بود،ازبيش وكم هرچه داري
بنويس:پرتاب سنگي،حتي زطفلي به بازي
بنويس:زخم كلنگي،حتي زپيري به ياري
(همان،ج2،ص27)
شعرمذكور از نظركاربرد افعال كاركرد انگيزشي (كنشي)دارد امّا ازنظراين كه كنايه از چگونگي احوال دارد،ارجاعي است.
كاركرد عاطفي:
من مسلمم
برگونه ام هزارسيلي تاريخ
برپشت نازكم
جاي هزارزخم زمانه
برشانه ام
يك بيستون ستم
اندازه هاي جور
قذغروردماوند
(همان،ج2،ص23)
كاركرد شعرمذكورعاطفي است امّا نشانه هايي از كاركرد ادبي نيز درآن هست:سيلي تاريخ،زخم زمانه،بي ستون ستم،غروردماوند،تركيبات ادبي ازنوع هنجارگريزي هاي زباني است.
مجموعي از كاركردها:
ما نمي خواستيم امّا هست جنگ اين دوزخ،اين شررزاهست
گفته بودم كه (هان مبادا جنگ) ديدم اكنون كه (مبادا)هست
خصم چون ساز كج مداري كرد كي دگرفرصت مداراهست؟
اي وطن جان ماست با دشمن مسپاريد جان ما، تا هست
آتش افزارتان – به نام ايزد آتش افروز وآتش افزاهست
خودگرفتم نبود-گوكه مبادا چنگ ودندان وسنگ وخاراهست
(همان،ج2،ص25)
بيت اوّل كاركرد فرازباني دارد.چون (جنگ)رارمز گشايي كرده است امّا دربيشتر ابيّات،كاركرد ارجاعي است.
دربيت پاياني كاركرد از نوع ترغيبي (كنشي) است:
خواب ديدم كربلا باريده بود برتمام شب خداباريده بود
خواب ديدم خاك هم بستر نداشت يك نفرمي سوخت خاكستر نداشت
خواب ديدم مرگ هم ترسيده بود آسمان در چشمها تركيده بود
اي غريو تو پهنا دربهت دشت آه اي (اروند)اي(والفجرهشت)
درهوااين عطرباروت است باز روي دوش شهرتابوت است باز
(همان،ج2،ص55)
درشعرمذكور،كاركرد ادبي حاكم است.امّا دركناراين كاركرد،كاركردارجاعي وعاطفي را مي توان ديد:
كاركرد همدلي
درويش بودند
باشاخه هاي سبز بلند
انبوه گيسوان رها
در(ياهو)ي باد
بامسكين
باپوستيني مندرس
ازپوسته هاي زخم
آواره بودندآن عاشقان
(آه...دستمالم رابدهيد)
آواره وغريب
درسفرودرحضر
(همان،ج3،ص233)
دربند انتخاب شده،(آه...دستمالم رابدهيد)كاركرد همدلي را نشان مي دهد.


نتيجه
ازبررسي چندنمونه شعري كه دراين مقاله آورديم،وخود حكايت مشتي ازخروارويكي ازهزاراست،مي نمايد كه شاعردرگرماگرم انقلاب زبان شعرش توفنده است وكمتربه نقش فرازباني يا ادبي ياهمدلي توجّه دارد.بيشترين رويكرد زباني به نقش ترغيبي ياعاطفي ياارجاعي است.بديهي است ممكن است تركيبي از نقش هاي زباني گاه گاه درزبان شاعرخودنمايي كند امّا دردرجه آخراهميّت است.

منابع ومآخذ
1-دستوربيضايي،پروين پويا،نشرقصّه،چاپ اوّل1379.
2-نقدوبررسي ادبيّات منظوم دفاع مقدّس،محمدرضاسنگري،سه مجلد،چاپ اوّل،1380.
3-اززبان شناسي به ادبيّات،كورش صفوي،(جلداوّل:نظم)،نشرچشمه،چاپ اوّل،1373.

منبع : كتاب نامه پايداري – مجموعه مقالات اولين كنگره ادبيات پايداري – كرمان - 1384

بسیجی بازدید : 664 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

شعرانقلاب اسلامي تا رسيدن به نقطه اي كه در خور منزلت آن است، نظير تولد همه پديده هاي اجتماعي فرهنگي ديگر، فراز و نشيب هاي بسياري را از سرگذرانده و دورنمايه ها در معاني وتركيب هاي لفظي اين شعر در تبديل تحول بوده است. جستار عميق در هركدام از اين دستمايه ها، فرصت هاي جداگانه و بازتري از حد يك مقاله را مي طلبد. آنچه ما بر خودفرض كرده ايم، كه در حد بضاعت اندك خود سخني را تقديم علاقه مندان كنيم، بررسي نمودهايي از يك نوع ساختار شكني كه در شعر انقلاب اسلامي به عنوان بخشي از ادبيان پايداري اين مرز و بوم ظهور كرده است؛ يعني تلفيق حماسه و عرفان.شعر حماسي، يعني برجسته ترين نوع غير ستيزي و دفع غير خودي با آفرينش هنري مضمون و گزينش كلمات و تركيبات سازگار با مفهوم حماسه. و عرفان به معناي لطافت روح و كاستن از غلظت ها و گستردگي ضمير آدمي در مقابل پذيرش ديگران تا مرزهاي گذشت از خود وكنكاش در درون براي زدودن بيگانگي هاست.
حماسه بعنوان بسيج قوا براي رويارويي پيرامون است و عرفان به معناي به كار بستن همه سرمايه و استعدادها براي شكستن موانع در درون. لطافت روح ايراني درآيينه ذوق ادبي و همچنين زندگي واقعي اش هم اورا به بلنداي عروج عرفاني پرواز داد و هم در فراز و نشيب هاي دشمني هاي تاريخ و شكست ها و پيروزي ها، زبان او را گشود و شكوهمندترين ادبيات حماسي را خلق كرد.
انقلاب اسلامي براي فرهنگ ما بستري را فراهم كرد تا اين دونوع ادبي، يعني حماسه وعرفان با يكديگر ممزوج و ساختار جديدي كه تا قبل ازآن نمايه اي نداشت تولد يابد و به گستردگي روزافزوني كه زيبننده اين ملت و فرهنگ بزرگ آن است بيانجامد.
در شعر انقلاب اسلامي، شاعر دور از مردم خويش و حوادث روزگارش، در گوشه بيغوله اي و يا كاخي، كه با هزاران فرسنگ فاصله از مردمش بگويد و بسرايد. بلكه همه چيزرا، حتي عرفان را، كه سرگذشت درون خويش باخداست، براي مردم خود مي خواهند.
در اين مقاله سعي شده است اين درونمايه ها و تركيبات لفظي در حد بضاعت نگارنده، با ارائه شواهد، تحليل شود و ساختار جديد يعني تلفيق حماسه وعرفان در ادبيات پايداري مورد دقت قرارگيرد. البته نگارش مقاله دراين موضوع چون گرفتن كفي آب ازدريا بزرگ است.

درشعرانقلاب اسلامي، به عنوان بخشي از ادبيات پايداري ملت ايران، ازآفرينش فضاهاي ذهني و خيالي كه شاعران عرفاني گوي آفريده بودند، بهره برده و خود نيز سعي كرده اند به ابداع و نوآوريهايي دست يابند.
چنين كاري اگر بخواهد با موفقيت همراه شود نيازمند لوازمي است؛ كه خيال انگيزي ضروري ترين آنهاست. دركنارهمين حس قوي است كه به شاعر قدرت آفرينش مي بخشد و ساختمان بسيار زيبايي از واژگان پديد مي آورد كه گاه تاحد((رستاخيزكلمات))مرزها و محدوديت ها را مي شكند و تحول مي آفريند. هرچه اين توان بيشتر، تحول چشمگيرتراست. خلق مضمون و ساختمان تركيب نيز وجود همين جوهردرقريحه شاعر را مي طلبد.
به عنوان مثال،كمتر شاعري درپهنه ادب فارسي است، كه ازآغاز پيدايش شعر تاكنون، بامضمون فطري والهي عشق، شعرخويش راطراوت نبخشد و دراين راه تجربه اي نكرده باشد.
اما باوجود ساليان ممتد و طولاني كه ذهن خيال انديش و نكته سنج شاعران در هرطبقه اي پيرامون اين مضمون وشرح آن، باريك انديشي و تركيب سازي نموده اند، هنوز تازگي وشورانگيزي در بستر تركيبات جديد از اين كلمه در سلسله شاعران ادامه دارد. هر تركيب نيز ديدگاه جديد در ذهن مخاطب مي آفريند. ديدگاهي كه متاثر از ذهن شاعر و عميق وجود اوست كه در قالب كلمات تبلور مي يابد. از جمله اين تركيبات نظير:
تندرعشق(1)، باده شبگير عشق و پيرعشق(2)، تدبيرعشق(3)، شرق عشق(4)، هماي عشق(5)، معبدعشق(6)
وهمچنين تركيب هايي ديگر نظير:
شراب عشق، خواب عشق، آفتاب عشق، اضطراب عشق، عقاب عشق، نم نم باران عشق، قصه عشق، مست عشق، دارعشق، فرهادعشق، ناي عشق، ماجراي عشق، كافرعشق، تصويرعشق.
اگرمجموعه آثار پديد آمده در حوزه ادبيات پايداري را در برهه زماني هشت سال دفاع مقدس در دوران انقلاب اسلامي به نقد و تحليل از جهت معنا و مضامين پرداخته شده در شعر شاعران بگذاريم، موضوعاتي كه بيشتراز همه عناوين چشمگيرتراست عبارتنداز: عرفان، حماسه وعشق كه در آميزه اي از مهر و قهر يالطف و خشم مي توان آن راخلاصه كرد. وجود اين عناصردر مضامين شعر انقلاب و به خصوص دوران دفاع مقدس به خاطر تاثيري است كه شاعر از شعارهاي برآمده در دوران طولاني مبارزه آگاهانه و مردمي به رهبري امام راحل(ره) درعين غربت وتنهايي، دراين جهان واپس گرا ، به ارمغان گرفته است. همان گونه كه شهيدان اين دوران در اوج صفاي باطن به خون مي غلتيدند، حس غريب غربت رانيز درجاي خويش مي يافتند و در چهره خود به صاحبان ديده، كه از جمله آنان شاعران متعهد اين دوران اند، منتقل مي كردند. نگاه به شهيد غلتان در خون، به شاعرحس حماسه و ديدار چهره غريبانه اما دل ومصفا و پيوسته شهيد به معشوق خود، توان سيردرعالم معنا ورجعت به عالم درون وپرورش معاني عرفاني را مي دهد.
دربحران اين حماسه چه موج اندرون غلطان وطلب درغلطان كنم
اين داستان به سر نه به تنها برم شرحش زقول ملت ايران كنم
ازقطره قطره خون شهيدان حق گنج سخن زلولو ومرجان كنم
.........................................
بارشحه قلم نه به تشريف خون پردشت راازلاله و ريحان كنم
گرسرشكست ازقلم از خون پاك رنگين همه صحيفه دوران كنم
آنان كه در لباس هنرجنگ را دربحرسجع وقافيه عنوان كنم(7)
((غربت)) وحس آن ازدرون،سفرسازسالكي است كه درمورد((عنايت))معشوق قرارگرفته است.بايد خودرااز((دنيا))واهل آن غريب ببيند تادر درون جانش شعله((غيرت))كه دوري و بيگانگي ازغيراست،زبانه كشد.همين حس غربت است كه سالك رابه باور((تنهابودن))وتنهايي در اين عالم سوق مي دهد.عزالدين محمودكاشاني به استناد آيه قرآن درسوره هودكه مي فرمايد:((فلولاكان من القرون من قبلكم اولوبقيه ينهون عن الفساد في الارض الاقيلاًممن نجيناهم))(8)گويد:
((انبيا و اولياء، ميان مردم غريب بودند زيرا مردم آنان رادرنمي يابند.زيراعارف به سبب تجلي شهودي ورفع حجاب به مقامي مي رسد كه خلق او را در نمي يابند. همت اوبه كاري و مقامي است كه مردم حال، اورا درك نمي كنند و از اين رو غريب است. علم اوغريب است و نيز معلوم او.))(9)
باور به غريبي ((مي تواند از عوالم مختلف دردرون جان رسوخ كند. از جمله درك نشدن از سوي مردم، كه در فوق بياني از آن را آورديم و ديگر، يافتن قاعده فنا درهمه هستي و باقي ديدن معشوق ازلي.))
دراين نگاه است كه دلدادگي ها عوض مي شود. شيفتگي ها به ((مظاهر)) قطع و به ((مظهر)) مي پيوندد. فصيح ترين سخن در شرح اين نكته ابيات حافظ است:
عرضه كردم دوجهان بردل كارافتاده به جزازعشق تو باقي همه فاني دانست
آن شداكنون كه زابناي عوام انديشم محتسب نيزدراين عيش نهاني دانست
هردونگاه،انسان رابه غريب باور مي بخشد،اما تفاوت آن غريب بااين غربت درسيرسالك به سوي توحيد،تفاوتي عميق است.
يافتن همين حس غربت است كه تلاش و تكاپو براي گذر از همه ماسوا را در جان عشق رقم مي زند و دم به دم بر اين سرعت در سير مي افزايد.
جزءها رارويها سوي كل است بلبلان را عشق باروي گل است
آنچه از دريا، به دريا مي رود از همانجا كامد آنجا مي رود
از سركه سيل هاي تندرو وز تن ما جان عشق آميز رو(10)
در شعر پايداري در دوران دفاع مقدس، اين معرفت اساسي يعني يافتن((تنهايي)) موجي بود برخاسته از تنهايان روزگار كه در ميدان هاي عمل يعني پشت سنگرها به اين دانايي باورآورده بودند كه ((گذر از خود، بزرگ ترين گذر سخت از موانع بين خود تا خداست.))
شهيد غيرتم آن سان كه درحوالي دوست نگاه صوفي بيگانه را نمي تابم(11)
و:
من مرغ باغ قدسم ومحبوس تن خود رازها زبندتن آسان كنم(12)
شعردر اين معركه بايد با غيرت ديني توام باشد نه با خلسه اي كه گريز از صف گردان هاي شهادت داشته باشد. اين عربوي شعر((صوفي گري ياس)) را نمي دهد، بلكه از ميادين((يغماي تن))، ((تاراج روان)) به يكي از دوسوي ((احدي الحسنيين))(13) پرمي كشد.
انسان غريب در شعر پايداري، درعين حس غربت، هجرت از مردم خويش نمي كند بلكه به ميان مردم خود با جان شور برانگيز وحركت آفرين براي برانگيختن مقاومت در برابر صف شكنان حريم انساني وجنگ برانگيزان عليه حقيقت آدميت، بازگردي شجاعانه دارد.
لاله آمدغيب راغلغل كند لاله آمد تاحقيقت گل كند
لاله زخم سرخ ما رازادورفت لاله ما را((لا))و((الا))داد و رفت
اگرچه باغربت درميان همين مردم خودنيز كه براي رهاييشان مي سوزد، روبرو شد همواره ((حسيني مردصحراي قيام)) و ((زينبي رفتاركن باپيام)) رهايي ازجهل خود وستم غيرخودي، بامردم خود، وملت خويش خواهد بود. درنمونه هاي ذيل دقت شود:
اي حسيني مردصحراي قيام زينبي رفتاركن با اين پيام
...........................
وه چه زهري شهد مطلوب شماست وه چه يحيايي در ايوب شماست
زهرمي نوشيم ما هم چون توزار مامريدان توايم اي سربدار
زخميان با جنبش حق همرهند زهرنوشان حقيقت آگهند
لاله ها باغربت خودساختند لاله ها اين كاخ راافراختند
لاله مشمل مي گذارد داغ را لاله محشرمي كنداين باغ را
لاله درصحراي ماآوازكرد لاله سنگستان مارابازكرد
لاله مي سوزد كه يخ هاواشود نرگس ازذات زمين پيدا شود(14)
......................................
آغازشدحماسه بي انتهاي ما پيچيده در زمانه طنين صداي ما
آنك نگاه كن كه زخون نقش بسته است بر اوج قله هاي خطرجاي پاي ما
ماندند همرهان همه دروادي نخست جز سايه ها نماند، كسي درقفاي ما
ماروبه آفتاب سفرمي كنيم و بس زينروي درقفاست همه سايه هاي ما
درد اوحسرتا كه زبيگانه هم ربود در اين ميانه گوي ستم، آشناي ما
بنگر چگونه عاطفه از دست مي رود اي واي اگر زپاي نشينيم واي ما
از خار راه و ظلمت وادي غمين مباش خضر است در طريق طلب رهنماي ما(15)
......................................
و:
زدند جام صفا و اصلان چشمه نور اسير باديه را قتنه سراب نگر
ز شوق اين گل خندان كه شد شكفته به باغ به جان بلبل شوريده التهاب نگر
به تخت بخت برآمد عروس حجله عشق زارغوان و شقايق براوخضاب نگر
زدرد درد كه در جام كرد پير مغان غريو و لوله در جان شيخ و شاب نگر
ز خود شدند حريفان زفيض جرعه او صفاي پيرببين، نشوه شراب نگر
چويخ فسرده و چو سنگ پاي بند مباش به سلك جمع درا، شور انقلاب نگر
((به عزم مرحله عشق پيش نه قدمي)) در اين سلوك و سفرسود بين حساب نگر
زپيش ديده خود بين حجاب را برگير جمال دوست سپس جذبه بي حجاب نگر(16)
شاعردوران دفاع مقدس در ادبيات پايداري، براي بيان قد است مبارزه لاله هاي به معشوق پيوسته، همانند ادبيات كلاسيك زبان فارسي ازعناصرطبيعت استفاده مي كند اما با فرهنگ حماسي به بيان تغزل.
زهربهار بود اين بهار زيباتر كه ازبهشت بود ملك ما شكوفاتر
خموش نيست دگرسوسن وسمن در باغ كه هرگل است ز صدبرگ شعرگوياتر
ازاين قيام كه پيروز شد به ياري حق طبيعت است جوان ترگل است بوياتر
در اين بهار زشوق رهايي مردم بود نسيم رهاترزمانه پوياتر
بگوبه سروكه سر بركشد تماشا را كه لاله سرخ تراست وچمن فريباتر
ز موج خون شهيدان راه آزادي هماره مي شود اين انقلاب زيباتر
زلاله كه برآيد زتربت شهدا خجسته گلشن فردا شود دل آراتر
نه آتش است به قلب شفق كه خون شهيد زسينه شفق ازعرش رفته بالاتر
هنوز اول صبح است باش تانگري كه دم بدم شود اين آفتاب رخشاتر(17)
وجود تركيب هايي زيبا از عناصر طبيعت در شعرحماسي بامضمون عرفاني درشعر انقلاب اسلامي وبه خصوص دوران پايداري دفاع مقدس، غناي اين شعر را نشان مي دهد.
بهره مندي از عناصر طبيعت در نمونه هاي معرفي شده، گره خوردگي عاطفي قابل توجه وبي نظيرسنگرنشينان حماسه هشت ساله را در دفاع مقدس به شعر منتقل مي كند و موجب شده اند كه فضاي عطرآگين وعنبرآسايي كه مشام جان را در ستيز دفاعي ملت ايران موج مي زد براي آنان كه بااين پيكار مقدس همزمان نبودند يعني نسل هاي بعدي جوياي حقيقت-البته در حد توان واژه ها-آشكار سازد. مواردي كه معمولا ًنبايد در شعر حماسي ادبيّات كلاسيك از آنها خبرگرفت، چرا كه در ادبيّات حماسي كلاسيك اگر عناصري از طبيعت به كار مي روند عناصري هستند كه شاعر با آنها مي تواند تصوير كوبندگي، تيرگي، نفرت ستيزه گري، جاري شدن خون در ميدان هاي رزم و... را بهتر توصيف كند. (18) ((به كردار ياقوت، روي خاك مي شود)) (شاهنامه/ج4/458) ((خوشيد برتوده لاژورد ستم مي كوبد))
(شاهنامه/ج4/264) ((شب تيره روزرا بكوبد و به دندان لب ماه را درخون كشد)) (شاهنامه/ج4/188) ((خورشيد كه ساقي صبح خيز است چو دريايي از آتش دمان از كمان زخم تير افكند)) (هفت پيكر/نظامي،1105). ((ازگردون درفش مي زند ودم شب از خنجرش بنفش مي گردد)) (شاهنامه/ج4/75)
به تنها يكي گوربريان كني هوارابه شمشيرگريان كني
برهنه چوتيغ توبيند عقاب نيارد به نخجيركردن شتاب
نشان كمند تودارد هژبر زبيم سنان تو خون بارد ابر
(شاهنامه/ج2/175)
به همين دليل، هرگز به كارگرفتن تركيب هايي نظير موارد ذيل در شعرحماسي كلاسيك دستمايه شاعران نبوده است: زلال نور، آيينه آفتاب، گلواژه نور، گل وگلاب، رايحه نسيم، تفسيرسپيده، صبح شرور، آيات ظهور، بهارجاري، باغ گل، بذرسحر، لطف باراني، آواز آب، بلوغ گل، شب شعر، نبض آب، درشعرحماسي كلاسيك جاي ظهور ندارد.
آفرينش تركيب هايي نظير موارد فوق از عناصر طبيعت، ناشي از درك شاعر از فضايي است كه در ميان رزمندگان و ميدان هاي پيكارشان وپشت سنگرها وخاكريزهايشان ودرفريادوغرش سلام شان وگرماگرم روي در روي شان ادراك كرده ومي خواهد كه تلفيق دو مفهوم متضاد((قهرومهر))را كه به صورت عيني درآن صحنه هاي خطرديده است با انتخاب ويا ابداع وقراردادن واژه هادركناريكديگر، دراين حماسه بزرگ به تصويركشد. اگركلماتي نظير، جنگل، ستاره، صبح، كوه،دريا،آسمان،زمين،موج،سنگ،خاك،شعله،خورشيد،شب،برف،باران،گرما،قله،.............
ودهها واژه نمايان گرعناصر طبيعت درشعرحماسي كلاسيك به كاررفته است؛امّا تخيل در شعر حماسي كلاسيك ناظر به جنبه هاي عاطفي كه درغزل ازآن سراغ داريم نبوده بلكه در شعرحماسي كلاسيك بايد رويه هاي زيبايي حسي و عاطفي اين واژه راكنارزد واز نگاه شاعرحماسي به بطن خشم آكنده اين واژه دست يافت.
امّادرشعرحماسي ادبيّات پايداري درهشت سال دفاع مقدّس،اين عناصرطبيعي با همان بارلطيف وپرازمهرشان طلوع دارند ودراين معاني ماندگارند.درحقيقت اين واژه ها نماياننده روح مدافعان اين دفاع است كه ممزوج لطافت وقهراست ودركنار سنگرش هم حماسه ساز است وهم سالك سيرعرفاني ولطايف آن.براي نمونه:
عنان زدست شب تيره آفتاب گرفت سپيده لطف و صفا از زلال آب گرفت
نسيم نغمه بال فرشتگان آموخت صبا تجلي انديشه هاي ناب گرفت
چوباغ خاطره صحرازگل چراغان شد زمين دوباره نشاط شب شباب گرفت
هزارلاله برجست ازچمن به مقدم صبح صبا به خيره شكنجش به پيچ وتاب گرفت
خزان خسته فروخفت ونوبهاررسيد زمام دولت گل بلبل ازغراب گرفت
فضازعطرشهادت شميم ديگريافت به بوي فتح هوا نكهت گلاب گرفت(19)
آوردن عناصرطبيعي درشعر،درقلمروتشبيه، مجاز واستعاره، درشعرپايداري از ويژگي هاي ديگر اين نوع شعراست كه وجوداين گونه تعابير محكم برغناي آن است.به عنوان نمونه:
داردجهان به دست كنون عكس روشني زان سروهاي ناز كه دركربلا شكست
جبهه ها به كربلا تشبيه شده و ((سروهاي ناز))شهدا هستند.
اي غم بيا كه لولو و مرجان تازه يافت زان سروها كه برلب جوي وفا شكست
شكست سروها لب جوي وفاتشبيهي است براي مدافعان در حماسه پايداري.
روزي كه گرگها به صف آهوان زدند درزيردست وپا،قدح لاله ها شكست
و:
آزادكن كبوتر پيغام را((فريد)) بال سكوت،گرچه به دست صبا شكست(20)
وموارد استعاره نظيرنمونه ذيل:
آسمان چگونه لبخند مي زند
آه،دوست من
بگذارخاطرات خاكستري ام رابازگويم!

تمام ديشب راستاره چيدم
تمام ديشب
پرندگان درچشمانم فرودآمدند
تمام ديشب
نيلوفران در بركه نگاهم تن شستند
تمام ديشب
پرسشي راتكرار كردم:
آيا خورشيد روزهاي آينده
عمودتر خواهد تاييد
اوبراي دعا به آسمان بردند
............
آن شب،آن قدرطوفان وزيد
آن قدرستاره فروباريد
كه تمام ما گم شديم
زمين رادشنام داديم
..........
سحرگاه كاروان صبوري رسيد
ونام بزرگ ماراپرسيد
.........
بايد دريا را درزمين مي كاشتيم
بايد تمام دلمان را خاك مي كرديم
با دست هايي كه بيشتر
درخاك مي شد
فرمانرواي ما
مرگ رامجذوب كرده بود
((اشك سنگ،خون سبز،شكست احرام،سيرشوق،باران مرگ،سعي سرخ،آفتاب نوشيدن،سوختن جام،نوشيدن ودشنه،اضطراب بيت،دام بيداد،آفاق شهود،نسيم صلوات،غمزه اشراقي،سرفصل حيات،نفس سبز،عطرانفاس،خط سيرنگاه،خاك تشنه،كرامات آب،چشم خسته،لطف باران،شميم روي،زلال سخن،كليدكتاب،كويرتشنه،قلب انقلاب،روح آتش،بارقه اميد،روح آب،دام شورودهها تركيب تجريدي زيبا درشعر پايداري در دوران دفاع مقدّس است كه دراين تركيب سازي،تكرار ومانندسازي يا اصلاًنيست و يا درحداندك مشاهده مي شود.نكته اي كه برقدرت حس وتمّوج كلمات دراين شعر افزوده است،كه البته اين بحث ويژگي شعرانقلاب اسلامي،فرصت ديگري را مي طلبد.
1- ساحل شوق به شورآمد وازتندرعشق موج برموج فروريخت كه دريا آمد
شعراز:احمدخوانساري با عنوان مطلع الفجر
2- ازفرازقله انديشه آمد پيرعشق تا به رقص آرد زمين از باده شبگيرعشق
شعراز: نصرالله مرداني با عنوان سبز پوش عرصه انديشه
3- بانگاه آفتاب آلوده آمدچون سحر تابرافروزد چراغ روز با تدبيرعشق
شعراز:محمدخليل جمال با عنوان سيناي سحر
4-از شرق عشق آمد برون پسري به سيناي سحر جوشيده با نور يقين پوشيده پولاي سحر
شعراز:محمدخليل جمال با عنوان سيناي سحر
5-گشوده بارسفر،رهنورد وادي نورد هماي عشق ازآن بارگاه مي آيد
شعراز:سياوش ديهيمي با عنوان مطلع نورباران
6- بال بگشوده از اين دايره تا معبد عشق تا به سوز تو دراين نايره پر ريخته ايم
شعراز:مشفق كاشاني با عنوان هفت بندناي بندپنچ
7-شعراز: محمدعلي مرداني،چاپ شده در مجموعه مسابقه شعر جنگ،گردآوري ونثر شركت سهامي وزارت ارشاد اسلامي،شهريور1361
8- هود،116.
9-كاشاني،شرح منزل السابرين،ص215-214
10-مثنوي مولوي2/
11- شعراز:قادر طهماسبي متخلص به فريد،شاعر دفاع مقدّس
12-شعراز:حسين اسرافيلي برگرفته از:شعر جنگ،گردآوري وزارت ارشاداسلامي،سال1362،ص53.
13- تعبير برگرفته شده از آيه شريفه 52 سوره توبه كه مي فرمايد((قل هل يتربصون بنا الااحدي الحسنيين))
14- شعراز:احمدعزيزي،برگرفته ازمجموعه كفش هاي مكاشفه،نشرشقايق،چاپ اول،1367.
15- شعراز:قيصرامين پور،برگرفته از مجموعه شعرجنگ،وزارت ارشاداسلامي،1362.
16- شعراز:محمودشاهرخي،همان،ص151.
17- شعراز:محمدحسين بهجتي با عنوان گل نور
وموارد فراوان ديگري كه مي توان به عنوان نمونه مراجعه كردازجمله:
غزل معروف:پرچم صبح از سياوش ديهيمي.غزل هاي ستاره فجر و سپيده دم از مشفق كاشاني و غزل بيرق والفجربهار از غلامرضا رحمدل وقصيده آن ناخداي لجه ايمان ازمحمودشاهرخي ومثنوي
رامشگر از محمدحسين بهجتي
18- براي نمونه درموارد ذيل دقت شود:
سپاهي كه خورشيد شد ناپديد چوگردسياه ازميان بردميد
نه درياپديد ونه هامون نه كوه زمين آمد ازپاي اسبان ستوه
فردوسي،شاهنامه،چاپ مسكو،ج2/117
و
زگردسواران هوابست ميغ چوبرق درخشنده پولادتيغ
هواراتوگفتي همي برفروخت چوالماس روي زمين رابسوخت
به مغز اندرون بانگ پولادخاست به ابراندرون آتش وبادساخت
همان،ج1/123
يك نكته:
گرايش شعرحماسي در ادبيات كلاسيك دريك نگاه كه ناشي ازنگرش گويندگان آن عصر به طبيعت است،نگاه به سطح ظاهري وقشري است.شاعردراين دوره سطوح مملوس وساده طبيعت رادرشعرخويش جست وجووباتصرف وتلخيص برگرفته از:صورخيال درشعرفارسي،شفيعي كدكني،چاپ ششم،ص324.
19-شعراز:محمدحسين بهجتي دروصف جبهه ها،برگرفته از مجموعه شعرجنگ،وزارت فرهنگ وارشاداسلامي،سال1362.
20- شعرهااز:قادرطهماسبي متخلص به فريد،برگرفته از:مجله سروش،شماره476،سال11،تير1368 وبراي نمونه هاي ديگررك: شعري باعنوان:درحريم وحي ازحميد سبزواري منتشرشده درمجموعه شعرشاعران معاصرسروش ، چاپ اوّل1369.


نويسنده: تقي اجيه عضوهيات علمي دانشگاه اصفهان
منبع: كتاب نامه پايداري - مجموعه مقالات اولين كنگره ادبيات پايداري

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 28
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 584
  • بازدید کلی : 59,270